گنجور

شمارهٔ ۶۰ - هم در مدح اتسز

شاها ، ز زخم تیغ تو گردون حذر کند
در زیر رایت تو ظفر مستقر کند
دستت همان دهد که زمین و زمان دهد
تیغت همان کند که قضا و قدر کند
آن کس که دید لطف نسیم خصال تو
شرم آیدش که یاد نسیم سحر کند
با روضهٔ امید کند جود تو همانک
با کشت زار وقت بهاران مطر کند
علمت نشان ز مایهٔ علم علی دهد
علت خبر ز سایهٔ عدل عمر کند
بر دفتر قبول تو حشمت رقم کشد
در ساحت جناب تو دولت مقر کند
خاره هزار پاره شود در یکی زمان
گر چشم هیبت تو بخاره نظر کند
یک ذره کینهٔ تو جهانی کند خراب
زهر ، ارچه اندکست ، فراوان ضرر کند
گردون ز بهر عدت انصار ملک را
گه ماه را کمان کند و گه سپر کند
باد نهیب تو چو وطن های عادیان
اوطان دشمنان تو زیر و زبر کند
آن خطه را ، که نیزهٔ خطیب حافظست
احداث را چه زهره ؟ که آنجا گذر کند
ناز عدو مخالفت تو عنا کند
زهر ولی موافقت تو شکر کند
در رزم خسروان را تیغ تو سر برد
در بزم بندگان را جاه تو سر کند
وقتست ، شهریارا کز آتش فزع
شمشیر تو فضای جهان پر شرر کند
امروز نیست ، از همه گردافکنان ، کسی
کو دست با غلام تو اندر کمر کند
گردون هزار فخر کن ، گر بروز جنگ
با کمترینه بندهٔ تو سر بسر کند
تا تو همی متابعت دین حق کنی
در کارها متابعت تو ظفر کند
کاری بزرگ پیش گرفتی و نام تو
این کار در بسیطهٔ گیتس سمر کند
گر هست بد سگال تو زین کار بی خبر
اکنونش تیغ های یمانی خبر کند
هر قصهٔ دراز که گیرد عدوت پیش
آن حیله های خصم هبا و هدر کند
هستی سپهر عزت و خصمت زمین ذل
اندر سپهر فعل زمین کی اثر کند؟
تیغ تو دست مرگ شدست و عدوی تو
آخر ز دست مرگ چگونه حذر کند؟
از بد بتر بود مثلست این و هر زمان
کار عدو شکوه تو از بد بتر کند
شاها ، مرا سزاست ز ابنای روزگار
گر فخر هیچ کس بکمال و هنر کند
مدح شمایل تو و ذکر صفات تو
همچون صدف دهان مرا پر گهر کند
ای با خطر افاضل عالم ز جاه تو
دارم طمع که جاه توام با خطر کند
چون حال تو دگر شد از اقبال آسمان
باید که حال من کرم دگر کند
تا نو بهار در چمن از خاک گل دمد
تا آفتاب در جبل از خاره زر کند
تو شاد دل بزی ، که فلک هر زمانی همی
خصم ترا ز حادثه خسته جگر کند
در عید باده خور تو بشادی ، که خواهمی
بد خواه را نهیب تویی خواب و خور کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاها ، ز زخم تیغ تو گردون حذر کند
در زیر رایت تو ظفر مستقر کند
هوش مصنوعی: ای پادشاه، از زخم تیغ تو آسمان (گردون) خود را دور نگه می‌دارد و زیر پرچم (رایت) تو پیروزی استقرار می‌یابد.
دستت همان دهد که زمین و زمان دهد
تیغت همان کند که قضا و قدر کند
هوش مصنوعی: هرچه دستت به کار بیفتد، همان نتایج را به دست خواهی آورد؛ همچون سرنوشت و تقدیر که بر اساس قوانین خود عمل می‌کند.
آن کس که دید لطف نسیم خصال تو
شرم آیدش که یاد نسیم سحر کند
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی‌های تو را می‌بیند، آنقدر تحت تاثیر قرار می‌گیرد که دیگر جرات ندارد به یاد نسیم صبحگاهی بیفتد.
با روضهٔ امید کند جود تو همانک
با کشت زار وقت بهاران مطر کند
هوش مصنوعی: خداوند با بخشش‌هایش مانند باران در بهار، امید را در دل انسان زنده می‌کند و زندگی را بارور می‌سازد.
علمت نشان ز مایهٔ علم علی دهد
علت خبر ز سایهٔ عدل عمر کند
هوش مصنوعی: آگاهی تو نشانهٔ علم علی است و دلیل خبر به خاطر سایهٔ عدل عمر شکل می‌گیرد.
بر دفتر قبول تو حشمت رقم کشد
در ساحت جناب تو دولت مقر کند
هوش مصنوعی: در دفتر محبت و دوستی تو، احترام و بزرگی به ثبت می‌رسد و در آستان تو، خوشبختی و موفقیت جا پیدا می‌کند.
خاره هزار پاره شود در یکی زمان
گر چشم هیبت تو بخاره نظر کند
هوش مصنوعی: هر شاخه‌ای از یک درخت در یک لحظه می‌تواند به هزار تکه تبدیل شود، اگر چشمان پر قدرت تو به آن نگاه کند.
یک ذره کینهٔ تو جهانی کند خراب
زهر ، ارچه اندکست ، فراوان ضرر کند
هوش مصنوعی: یک قهر کوچک از تو می‌تواند دنیا را ویران کند. حتی اگر زهر کم باشد، اما ضرر آن بسیار زیاد خواهد بود.
گردون ز بهر عدت انصار ملک را
گه ماه را کمان کند و گه سپر کند
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تدبیر خودش، گاهاً ماه را به شکل کمان درمی‌آورد و گاهی هم آن را به صورت سپر نشان می‌دهد.
باد نهیب تو چو وطن های عادیان
اوطان دشمنان تو زیر و زبر کند
هوش مصنوعی: اگر تو بر خود مسلط شوی و قدرت خود را به کار بگیری، همان‌طور که در بیابان‌های عادیان عمل می‌کنی، می‌توانی دشمنان خود را شکست بدهی و زندگی‌شان را به هم بریزی.
آن خطه را ، که نیزهٔ خطیب حافظست
احداث را چه زهره ؟ که آنجا گذر کند
هوش مصنوعی: آن منطقه‌ای که سخنرانی‌های حافظ در آنجا مطرح می‌شود، چه کسی جرات ساخت و ساز در آنجا را دارد؟ زیرا آنجا محلی است که برای گذر از آن باید حواسمان جمع باشد.
ناز عدو مخالفت تو عنا کند
زهر ولی موافقت تو شکر کند
هوش مصنوعی: زیبایی و نازش دشمن، باعث ایجاد مشکل می‌شود، ولی محبت و همراهی تو مانند شیرینی است که همه از آن لذت می‌برند.
در رزم خسروان را تیغ تو سر برد
در بزم بندگان را جاه تو سر کند
هوش مصنوعی: در نبرد، شمشیر تو برتری خسروان را از بین می‌برد و در میهمانی، مقام و قدرت تو باعث می‌شود که خدمتگزاران به تو احترام بگذارند و تحت تاثیر قرار گیرند.
وقتست ، شهریارا کز آتش فزع
شمشیر تو فضای جهان پر شرر کند
هوش مصنوعی: زمانی است که ای شهریار، از شدت ترس و وحشت، شمشیر تو باعث می‌شود که آتش و شعله‌ور شدن در فضای جهان به وجود آید.
امروز نیست ، از همه گردافکنان ، کسی
کو دست با غلام تو اندر کمر کند
هوش مصنوعی: امروز هیچ‌یک از افرادی که عادت به گردآوری و جمع‌آوری دارند، وجود ندارد که دستش را به کمر غلام تو بزند.
گردون هزار فخر کن ، گر بروز جنگ
با کمترینه بندهٔ تو سر بسر کند
هوش مصنوعی: آسمان هزاران بار می‌تواند به خود ببالد، اگر در هنگام جنگ، با اندک چیزی بتواند بندگان تو را به هم بزند.
تا تو همی متابعت دین حق کنی
در کارها متابعت تو ظفر کند
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو پیروی از دین حق را انجام دهی، در کارهایت هم توفیق و موفقیت به دست خواهی آورد.
کاری بزرگ پیش گرفتی و نام تو
این کار در بسیطهٔ گیتس سمر کند
هوش مصنوعی: تو کار بزرگی را آغاز کرده‌ای و نام تو در این کار به خوبی در یادها خواهد ماند.
گر هست بد سگال تو زین کار بی خبر
اکنونش تیغ های یمانی خبر کند
هوش مصنوعی: اگر در این کار از رفتار بد تو بی‌خبر هستی، اکنون شمشیرهای یمنی تو را آگاه خواهند کرد.
هر قصهٔ دراز که گیرد عدوت پیش
آن حیله های خصم هبا و هدر کند
هوش مصنوعی: هر داستان طولانی که دشمن تو آغاز کند، به وسیلهٔ ترفندهای او به سادگی نابود خواهد شد.
هستی سپهر عزت و خصمت زمین ذل
اندر سپهر فعل زمین کی اثر کند؟
هوش مصنوعی: وجود آسمان مملو از عظمت و فرشتگان، و زمین غرق در ذلت است. آیا اعمال زمین می‌تواند بر آسمان تأثیری بگذارد؟
تیغ تو دست مرگ شدست و عدوی تو
آخر ز دست مرگ چگونه حذر کند؟
هوش مصنوعی: تیغ تو به مانند مرگ عمل می‌کند و دشمن تو از قدرت مرگ چگونه می‌تواند فرار کند؟
از بد بتر بود مثلست این و هر زمان
کار عدو شکوه تو از بد بتر کند
هوش مصنوعی: این مانند این است که از وضعیت بدتر، بدتری نیز وجود دارد و هر زمانی که دشمن تو را زجر دهد، این زجر کردن او شکوهای تو را به وضوح نشان می‌دهد.
شاها ، مرا سزاست ز ابنای روزگار
گر فخر هیچ کس بکمال و هنر کند
هوش مصنوعی: ای شاه، من سزاوارم از نسل‌های این روزگار، اگر کسی به کمال و هنر خود فخر کند.
مدح شمایل تو و ذکر صفات تو
همچون صدف دهان مرا پر گهر کند
هوش مصنوعی: زیبایی‌ها و ویژگی‌های تو آنقدر شیرین و ارزشمند است که مانند صدفی دهان من را پر از گوهر و زیبایی می‌کند.
ای با خطر افاضل عالم ز جاه تو
دارم طمع که جاه توام با خطر کند
هوش مصنوعی: ای برترین افراد عالم، موقعیت تو برای من بسیار ارزشمند است. امیدوارم که اعتبار و مقام تو، مرا نیز با خطراتی روبه‌رو کند.
چون حال تو دگر شد از اقبال آسمان
باید که حال من کرم دگر کند
هوش مصنوعی: وقتی که وضعیت تو به خاطر خوش‌شانسی تغییر کرد، باید وضعیت من نیز به طرز دیگری تغییر کند.
تا نو بهار در چمن از خاک گل دمد
تا آفتاب در جبل از خاره زر کند
هوش مصنوعی: تا وقتی که بهار تازه در گلزار از خاک رشد کند و خورشید بر کوه از رشته‌های طلا بتابد.
تو شاد دل بزی ، که فلک هر زمانی همی
خصم ترا ز حادثه خسته جگر کند
هوش مصنوعی: تو با دل شاد زندگی کن، زیرا زمانه همیشه دشمنی تو را با مشکلات سخت آزمایش می‌کند و تو را ناراحت می‌سازد.
در عید باده خور تو بشادی ، که خواهمی
بد خواه را نهیب تویی خواب و خور کند
هوش مصنوعی: در جشن و شادی، باده بنوش و خوش باش، چرا که با خوشی تو، دشمنان را می‌ترسانی و خواب و آرامش را از آن‌ها می‌گیری.