شمارهٔ ۵۹ - و هم در ستایش اتسز گوید
ای آنکه در جهان ز تو سری نهان نماند
با عدل تو نشان ستم در جهان نماند
تا چرخ تیغ فتنه نشان در کفت نهاد
از فتنه هدف در نواحی عالم نشان نماند
از خسروان عرصهٔ عالم، بعلم و حلم
بر تخت خسروی چو تو صاحب قران نماند
با کوکبان جاه تو در کل خافقین
آوازهٔ کواکب هفت آسمان نماند
آن کس که کرد با تو بجان باختن خطر
در ششدر نهیب تو جز رایگان نماند
هر طیر و وحش گرسنه را در فضای دشت
چون تیغ بیدریغ تو یک میزان نماند
برخان جود تو شکم هیچ کس تهی
زیر سپهر، جز شکم و بحر و کان نماند
بر همت رفیع ترا در علو جاه
جز گنبد محیط شریک عیان نماند
بر حفظ جان و مال بشبها ز عمل تو
بر هیچ نقطه مشغلهٔ پاسبان نماند
در راههای مهلک بی خوف و بی رجا
جز عصمت تو بدرقهٔ کاروان نماند
ز آثار خنجر تو که دارد نهاد جان
اندر نهاد خصم تو آثار جان نماند
با بد سگال تو ز نشان مبارزت
جز قامت خمیده بشکل کمان نماند
از خط اعتبار بر اوراق روزگار
بی شرح کرده های تو یک داستان نماند
ای خسرو جوان ، ز جفاهای بخت پیر
جز حضرت تو ملجأ پیر و جوان نماند
از حادثات عالم غدار بی وفا
جز در پناه جاه تو کس را امان نماند
اندر حریم دولت جاوید تو کسی
سر گشتهٔ حوادث آخر زمان نماند
یک اهل فضل در همه اطراف شرق و غرب
در عهد روزگار تو بی نام و نان نماند
ای در جهان یقین شده آثار خیر تو
اند خلود ذکر تو کس را گمان نماند
آن خسروان ، که نام نکو کسب کرده اند
رفتند و یادگار از ایشان جز آن نماند
ایشان نهان شدند در این جوف خاکدان
لیکن شعار کردهٔ ایشان نهان نماند
نوشین روان ، اگر چه فراوانش گنج بود
جز نام نیک از پس نوشین روان نماند
عید آمدست ، باش بدو شادمان ، که خصم
از آفت و وعید قضاد شادمان نماند
ای عید مومنان ، بجهان جاودان بمان
ور چند هیچ کس بجهان جاودان نماند
شمارهٔ ۵۸ - در مدح اتسز: رفت آن نگار و عشق آن نگار ماندشمارهٔ ۶۰ - هم در مدح اتسز: شاها ، ز زخم تیغ تو گردون حذر کند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آنکه در جهان ز تو سری نهان نماند
با عدل تو نشان ستم در جهان نماند
هوش مصنوعی: ای کسی که در جهان هیچ رازی از تو پنهان نمیماند، با انصاف و عدل تو، هیچ نشانهای از ستم در دنیا باقی نمیماند.
تا چرخ تیغ فتنه نشان در کفت نهاد
از فتنه هدف در نواحی عالم نشان نماند
هوش مصنوعی: تا وقتی که چرخ سرنوشت، سلاح فتنه را در دست دارد، از اثرات فتنه هیچ نشانی در مناطق مختلف جهان باقی نمیماند.
از خسروان عرصهٔ عالم، بعلم و حلم
بر تخت خسروی چو تو صاحب قران نماند
هوش مصنوعی: در میان حکمرانان جهان، کسی که به علم و خرد برتری دارد و مانند تو که شایستهٔ مقام سلطنتی هستی، دیگر وجود نخواهد داشت.
با کوکبان جاه تو در کل خافقین
آوازهٔ کواکب هفت آسمان نماند
هوش مصنوعی: با وجود مقام و جاه تو در میان ستارهها، نام و آوازهات در تمام آسمانها به گوش میرسد و هیچ ستارهای نمیتواند بی نام و نشان بماند.
آن کس که کرد با تو بجان باختن خطر
در ششدر نهیب تو جز رایگان نماند
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر تو جانش را به خطر انداخته، از شدت ترس و اضطراب تو، هیچ چیزی برایش باقی نمانده است.
هر طیر و وحش گرسنه را در فضای دشت
چون تیغ بیدریغ تو یک میزان نماند
هوش مصنوعی: هر پرنده و حیوان گرسنهای که در دشت پرواز میکند، به اندازه تیغی تیز و بیرحم، چیزی برای خوردن پیدا نمیکند.
برخان جود تو شکم هیچ کس تهی
زیر سپهر، جز شکم و بحر و کان نماند
هوش مصنوعی: دست generosity و بخشش تو، هیچکس را در زیر آسمان گرسنه نگذاشته است، به جز شکمها و دریا و معدنها که هیچکدام باقی نماندهاند.
بر همت رفیع ترا در علو جاه
جز گنبد محیط شریک عیان نماند
هوش مصنوعی: به خاطر اراده و تلاش بلند تو، در بلندای مقام و مرتبت، جز گنبد آسمان هیچ چیز دیگر به وضوح همکلامی نمیتواند داشته باشد.
بر حفظ جان و مال بشبها ز عمل تو
بر هیچ نقطه مشغلهٔ پاسبان نماند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر تو به درستی از جان و مال خود مراقبت کنی، هیچ گونه نگرانی و دغدغهای برای نگهبانی و محافظت باقی نخواهد ماند.
در راههای مهلک بی خوف و بی رجا
جز عصمت تو بدرقهٔ کاروان نماند
هوش مصنوعی: در مسیرهای خطرناک بدون ترس و امید، تنها وجود پاک و معصوم توست که ما را همراهی میکند.
ز آثار خنجر تو که دارد نهاد جان
اندر نهاد خصم تو آثار جان نماند
هوش مصنوعی: از ضربات خنجر تو، جان دشمن به شدت آسیب دیده و هیچ نشانهای از زندگی در او باقی نمانده است.
با بد سگال تو ز نشان مبارزت
جز قامت خمیده بشکل کمان نماند
هوش مصنوعی: از افکار منفی تو، جز قامت خمیدهای شبیه کمان چیزی باقی نمانده است.
از خط اعتبار بر اوراق روزگار
بی شرح کرده های تو یک داستان نماند
هوش مصنوعی: از اعتبار نوشتهها و خاطرات زندگی، تنها داستانی از تو باقی نمانده است.
ای خسرو جوان ، ز جفاهای بخت پیر
جز حضرت تو ملجأ پیر و جوان نماند
هوش مصنوعی: ای خسرو جوان، از ستمهای روزگار پیر جز وجود تو، پناهگاهی برای پیر و جوان باقی نمانده است.
از حادثات عالم غدار بی وفا
جز در پناه جاه تو کس را امان نماند
هوش مصنوعی: در دنیا پر از حوادث بیرحم و ناپایدار، تنها در سایهٔ قدرت و مقام توست که کسی میتواند در امان بماند.
اندر حریم دولت جاوید تو کسی
سر گشتهٔ حوادث آخر زمان نماند
هوش مصنوعی: در محیط و فضای حکومت پایدار تو، هیچکس از سرگردانی ناشی از حوادث آخرالزمان باقی نمانده است.
یک اهل فضل در همه اطراف شرق و غرب
در عهد روزگار تو بی نام و نان نماند
هوش مصنوعی: در هر کجای شرق و غرب، در زمان تو، کسی که دارای دانش و فضیلت باشد، بدون شهرت و روزی نخواهد ماند.
ای در جهان یقین شده آثار خیر تو
اند خلود ذکر تو کس را گمان نماند
هوش مصنوعی: ای تو که در این دنیا نشانههای خیر و خوبی تو آشکار شده است، هیچکس دیگر در مورد جاودانگی نام تو تردیدی ندارد.
آن خسروان ، که نام نکو کسب کرده اند
رفتند و یادگار از ایشان جز آن نماند
هوش مصنوعی: آن پادشاهان بزرگ که نام نیک به دست آوردهاند، رفتند و تنها یادگاری که از آنها باقی مانده، همین است.
ایشان نهان شدند در این جوف خاکدان
لیکن شعار کردهٔ ایشان نهان نماند
هوش مصنوعی: آنها در این دنیای خاکی پنهان شدند، اما نشانهها و یادگارهای آنها هرگز پنهان نمیماند.
نوشین روان ، اگر چه فراوانش گنج بود
جز نام نیک از پس نوشین روان نماند
هوش مصنوعی: هرچند او دارای ثروت و گنجینههای بسیاری بود، اما تنها چیزی که از او به جا ماند، نام نیکش است.
عید آمدست ، باش بدو شادمان ، که خصم
از آفت و وعید قضاد شادمان نماند
هوش مصنوعی: عید فرا رسیده است، خوشحال باش چرا که دشمن از بلایا و تنبیهات راضی نخواهد بود.
ای عید مومنان ، بجهان جاودان بمان
ور چند هیچ کس بجهان جاودان نماند
هوش مصنوعی: ای روز عید مومنان، همیشه در این جهان باقی بمان، هرچند که هیچکس در این جهان برای همیشه نیست.

وطواط