گنجور

شمارهٔ ۶ - در مدح علاء الدوله اتسز

بهار جان فزا آمد جهان شد خرم و زیبا
بباغ راه گستردند فرش حله و دیبا
بباغ اندر بنفشه شد چو قد بیدلان چفته
بباغ اندر شکوفه شد چو خد دلبران زیبا
همه اطراف صحراهست پر یاقوت و پر بسد
همه اکناف بستان هست پرمرجان و پر مینا
ز پستی تا به بالا برد لشگر ابر غرنده
پر از اعلام رنگین گشت هم پستی و هم بالا
هوا شد تیره و گریان بسان دیدهٔ وامق
زمین شد تازه و خندان به سان چهرهٔ عذرا
چو بخشش گاه جمشیدست از نعمت همه بستان
چو کوشش گاه کاوسست زینت همه صحرا
کنار سبزه از لاله، شده پر زهره ازهر
دهان لاله از ژاله ، شده پر لؤلؤ لالا
ز دریا سوی هامون رفت ابرو از نثار او
ز گوهر عرصهٔ هامون سراسر گشته چون دریا
ز نقش گلبنان مانده بعبرت صورت پروین
ز لحن بلبلان مانده بحیریت نعمت عنقا
شعاع برق گویی شد کف موسی بن عمران
که از جیب هوای تیره آرد روشنی پیدا
نسیم بادگویی شد دم عیسی بن مریم
که چشم اکمه نرگس کند در بوستان بینا
بکشی و بخوشی باغ همچو نخلد و در صحنش
بخوبی و بلعلی ارغوان همچون رخ حورا
گل سرخ و گل زردند در بستان چو دو دختر
گرفته در میان باشند دو روی گل رعنا
درختان همچو مستان در تمایل آمده جمله
تو گویی ساقیان ابر دادستندشان صحبا
ز انوار ریاحیین باغ و بستان گشته سرتاسر
منور چون عبادتگاه راهبانان شب یلدا
جهانست این، ندانم، یا فضای جنت الماوی؟
زمینست این، ندانم، یا رواق گنبد خضرا؟
همه آفاق را افتاد سودای طرب در دل
که تا بنمود ابراز برق رخشنده ید بیضا
جهان پیر بی رونق بسعی طارم ازرق
چو بخت شهریار حق شد از سر تازه و برنا
خداوند جهان داور ، شهنشاه هنر گستر
عدو مال ولی پرور ، علاء الدین والدنیا
خداوندی ، که او را نیست در کل جهان مانند
نه در دولت ، نه در نعمت ، نه در آلا ، نه در نعما
ازو آرامشی دارد بلاد مشرق و مغرب
و زو آسایشی دارد روان آدم و حوا
حریم او مال خلق در شادی و در انده
جناب او پناه خلق در سر و در ضرا
کهینه عامل از دیوان او صد بار چون کسری
کمینه قاید از درگاه او صد بار چون دارا
بیان خوب او داده فنون علم را رونق
بنان راد او کرده رسوم جود را احیا
ز جود او گرفته فیض جود ابر در نیسان
ز رای او ربوده نور قرص مهر در جوزا
خداوندا، تو ان شاهی که در مردی و در دانش
ز شاهان همه گیتی ندار هیچکس همتا
جهان از رای تو روشن ، زمین از عدل تو گلشن
هنر از طبع تو متقن ، هدی از جاه تو والا
بدوزد رمح دلدوز تو دل در سینه خصمان
بسوزد تیغ جان سوز تو جان در قالب اعدا
نه یک شاهی، که صد شمسی، همه رخشنده در مجلس
نه یک شخصی، که صد جیشی، همه جوشنده در هیجا
بطبع دل ستاره داد پیمان تو را گردن
بگوش جان زمانه کرد فرمان تو را اصغا
هوای صدر محروست شده پیرایهٔ عاقل
ثنای ذات میمونت شده سرمایهٔ دانا
بکین و مهر در فعل تو هم دارست و هم منبر
بعنف و لطف در امر تو هم خارست و هم خرما
چو علامت شود پیدا نهان گردند بدخواهان
بپیش رایت شاهان نیابد زحمت غوغا
درآمد وقت آن کاید بزیر حل و عقد تو
همه اطراف جابلقا، همه اکناف جابلسا
بوفق رای تو رانند ملک حله و موصل
به سوی صدر تو آرند مال طایف و صنعا
برسم تو نهد سکه امیر بقعهٔ کوفه
باسم تو کند خطبة امام خطهٔ بطحا
هر آن فرمان، که از صدر رفیع تو شود صادر
جهان آنرا کند تنفیذ و چرخ آنرا کند امضا
تویی کل و چو اجزایند شاهان بنی آدم
بآخر سوی کل خویش باشد مرجع اجزا
ز بدخواهان نماند اندر همه عالم اثر، تاتو
در استیصال بدخواهان سپردی راه استغنا
همیشه تا که بر افلاک باشد موضع انجم
همیشه تا که از ارواح باشد قوت اعضا
نکوخواه تو بادا در مطایب تازه و خرم!
بداندیش تو بادا در مصایب خسته و رسوا!
بهار و ماه روزه مژده آوردند سوی تو
ز نعمت‌های مستصفی و دولت‌های مستوفا
بسی روزی کنار ایزد ترا با بندگان تو
چنین ماه و چنین سال و چنین روز و چنین آلا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهار جان فزا آمد جهان شد خرم و زیبا
بباغ راه گستردند فرش حله و دیبا
هوش مصنوعی: بهار به زندگی و شادی بازگشته است و جهان رنگین و دل‌انگیز شده است. در باغ‌ها فرشی از پارچه‌های زیبا و گرانبها گسترانده‌اند.
بباغ اندر بنفشه شد چو قد بیدلان چفته
بباغ اندر شکوفه شد چو خد دلبران زیبا
هوش مصنوعی: در باغ، بنفشه‌ها به زیبایی جوانان درخت بید قرار گرفته‌اند و در همین باغ، شکوفه‌ها به زیبایی دلرباها شکفته‌اند.
همه اطراف صحراهست پر یاقوت و پر بسد
همه اکناف بستان هست پرمرجان و پر مینا
هوش مصنوعی: در اطراف صحرا، درخشش یاقوت‌های زیادی وجود دارد و در هر سو، باغ‌ها پر از مرجان و مینا هستند.
ز پستی تا به بالا برد لشگر ابر غرنده
پر از اعلام رنگین گشت هم پستی و هم بالا
هوش مصنوعی: ابرهای غران و پر سر و صدا، از پایین‌ترین نقطه تا بالاترین ارتفاع، لشکری از رنگ‌های زیبا را به همراه دارند و به این ترتیب، هم در پایین و هم در بالا جلوه‌ای از رنگ‌های شگفت‌انگیز دیده می‌شود.
هوا شد تیره و گریان بسان دیدهٔ وامق
زمین شد تازه و خندان به سان چهرهٔ عذرا
هوش مصنوعی: هوا تاریک و بارانی شد، مانند چشمان وامق. زمین مانند چهرهٔ عذرا شاداب و لبخندزده گردید.
چو بخشش گاه جمشیدست از نعمت همه بستان
چو کوشش گاه کاوسست زینت همه صحرا
هوش مصنوعی: زمانی که جمشید به بخشش و عطا معروف بود، نعمت‌ها در همه جا فراوان بود. و زمانی که کاووس تلاش می‌کرد، زیبایی‌های صحرا به نمایش درمی‌آمد.
کنار سبزه از لاله، شده پر زهره ازهر
دهان لاله از ژاله ، شده پر لؤلؤ لالا
هوش مصنوعی: در کنار سبزه، گل لاله‌ای وجود دارد که به خاطر باران شب، پر از دُر و جواهر شده است و زیبایی‌اش به حدی است که هر کس از آن سخن بگوید، همگی شگفت زده می‌شوند.
ز دریا سوی هامون رفت ابرو از نثار او
ز گوهر عرصهٔ هامون سراسر گشته چون دریا
هوش مصنوعی: از دریا به سمت هامون ابرو می‌رفت و به خاطر زیبایی‌اش، تمام عرصهٔ هامون مانند دریا پر از گوهر شده است.
ز نقش گلبنان مانده بعبرت صورت پروین
ز لحن بلبلان مانده بحیریت نعمت عنقا
هوش مصنوعی: از شکل و تصویر کوه لبنان، صورت ستاره پروین به یادگار مانده است و از آواز بلبلان، نعمت و زیبایی پرنده افسانه‌ای عنقا در ذهنم زنده شده است.
شعاع برق گویی شد کف موسی بن عمران
که از جیب هوای تیره آرد روشنی پیدا
هوش مصنوعی: انگار که نور برق مانند دست موسی بن عمران است که از جیب هواهای تاریک، روشنی را بیرون می‌آورد.
نسیم بادگویی شد دم عیسی بن مریم
که چشم اکمه نرگس کند در بوستان بینا
هوش مصنوعی: نسیم مانند یک پیام‌آور بهاری به تو می‌گوید که عیسی، پسر مریم، آمده است و این باعث می‌شود که چشم نابینا نیز به زیبایی‌های گل نرگس در بوستان بینا نگاه کند.
بکشی و بخوشی باغ همچو نخلد و در صحنش
بخوبی و بلعلی ارغوان همچون رخ حورا
هوش مصنوعی: اگر در باغی همچون نخل زندگی کنی و در حیاطش زیبایی و گل‌های ارغوان مانند رخسار حوری وجود داشته باشد، همه چیز به خوبی و خوشی خواهد بود.
گل سرخ و گل زردند در بستان چو دو دختر
گرفته در میان باشند دو روی گل رعنا
هوش مصنوعی: در بستان، گل‌های سرخ و زرد همچون دو دختر زیبا در کنار یکدیگر قرار دارند و شکوفایی و زیبایی هر یک از آن‌ها به وضوح جلوه‌گری می‌کند.
درختان همچو مستان در تمایل آمده جمله
تو گویی ساقیان ابر دادستندشان صحبا
هوش مصنوعی: درختان به حالتی شاداب و سرخوش به نظر می‌رسند، انگار که به خاطر بارش باران و تاثیر ابرها، شادابی و نوشیدنی خاصی به آنها داده شده است.
ز انوار ریاحیین باغ و بستان گشته سرتاسر
منور چون عبادتگاه راهبانان شب یلدا
هوش مصنوعی: از روشنایی‌های بادها، باغ و باغچه به گونه‌ای درخشان و نورانی شده که مانند عبادتگاه شب‌زنده‌داران در شب یلدا به نظر می‌رسد.
جهانست این، ندانم، یا فضای جنت الماوی؟
زمینست این، ندانم، یا رواق گنبد خضرا؟
هوش مصنوعی: این جهان که در آن زندگی می‌کنیم، نمی‌دانم آیا واقعاً اینجا همان بهشت است یا نه. آیا این سرزمین، زمین واقعی است یا اینکه در واقع بهشت را در زیر آسمان می‌بینم؟
همه آفاق را افتاد سودای طرب در دل
که تا بنمود ابراز برق رخشنده ید بیضا
هوش مصنوعی: در دل همه جا شوق و جنبش شادی وجود داشت، چونکه خورشید خیره‌کننده و درخشان خود را نشان داد.
جهان پیر بی رونق بسعی طارم ازرق
چو بخت شهریار حق شد از سر تازه و برنا
هوش مصنوعی: دنیا به شدت کم رونق و خسته است، اما امیدوارم که با تلاش و کوشش، مانند آسمان آبی، به شرایطی بهتر و تازه‌تر برسد، چرا که سرنوشت خوب و شایسته‌ای در انتظار شهروندان راستین عدالت و حق است.
خداوند جهان داور ، شهنشاه هنر گستر
عدو مال ولی پرور ، علاء الدین والدنیا
هوش مصنوعی: خدای جهان قاضی و حاکم است، او خالق هنر و صاحب عظمت است. دشمنان را در خویش شکسته و مادیات را رها کرده است، همچون علاء الدین که بر دنیا تسلط دارد.
خداوندی ، که او را نیست در کل جهان مانند
نه در دولت ، نه در نعمت ، نه در آلا ، نه در نعما
هوش مصنوعی: خداوندی هست که هیچ چیزی در کل جهان شبیه او نیست، نه از نظر قدرت و حکمرانی و نه از نظر نعمت‌ها و موهبت‌ها.
ازو آرامشی دارد بلاد مشرق و مغرب
و زو آسایشی دارد روان آدم و حوا
هوش مصنوعی: اوست که به سرزمین‌های شرق و غرب آرامش می‌بخشد و همچنین به روح آدم و حوا آسایش هدیه می‌کند.
حریم او مال خلق در شادی و در انده
جناب او پناه خلق در سر و در ضرا
هوش مصنوعی: حریم خدا متعلق به همه انسان‌هاست و در مواقع خوشی و ناراحتی، او پناهگاه مردم است و در مشکلات و سختی‌ها نیز یاری‌دهنده آن‌هاست.
کهینه عامل از دیوان او صد بار چون کسری
کمینه قاید از درگاه او صد بار چون دارا
هوش مصنوعی: قدرت و تأثیر کهنه‌کاران از دیوان او به اندازه‌ای است که بارها و بارها می‌توان آنها را با شخصیت کسری (پادشاهی بزرگ) مقایسه کرد. و در این میانه، افراد متوسط از درگاه او به اندازه‌ای می‌رسند که بارها توانایی‌های بزرگتری را به نمایش بگذارند.
بیان خوب او داده فنون علم را رونق
بنان راد او کرده رسوم جود را احیا
هوش مصنوعی: زبان فصیح و زیبا او باعث رونق علم و دانش شده و توانایی‌های او در سخنوری، سنت‌های سخاوت و generosity را دوباره زنده کرده است.
ز جود او گرفته فیض جود ابر در نیسان
ز رای او ربوده نور قرص مهر در جوزا
هوش مصنوعی: از بخشندگی او، برکت بارش باران در ماه نیسان و از اندیشه‌اش، روشنایی خورشید در ماه جوزا (خرداد) به ما رسیده است.
خداوندا، تو ان شاهی که در مردی و در دانش
ز شاهان همه گیتی ندار هیچکس همتا
هوش مصنوعی: ای خداوند، تو آن پادشاهی هستی که در جوانمردی و دانش، هیچ یک از پادشاهان جهان نمی‌توانند با تو برابر باشند.
جهان از رای تو روشن ، زمین از عدل تو گلشن
هنر از طبع تو متقن ، هدی از جاه تو والا
هوش مصنوعی: جهان به خاطر فکر و تصمیم‌گیری تو روشن و درخشان است، زمین به دلیل عدالت تو زیبا و شاداب شده است، هنر به خاطر خلاقیت و استعداد تو با کیفیت و بی‌نقص است، و هدایت و رهبری به واسطه مقام و شخصیت تو ارزشمند و بلندمرتبه است.
بدوزد رمح دلدوز تو دل در سینه خصمان
بسوزد تیغ جان سوز تو جان در قالب اعدا
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به تصاویری از عشق و درد اشاره کرده است. او از نیروی عشق سخن می‌گوید که می‌تواند دل را به درد بیاورد و سوزش را به جان برساند. در اینجا، عشق مانند نیزه‌ای است که دل را می‌دوزد و باعث می‌شود که دشمنان هم تحت تأثیر این سوزش قرار بگیرند. در نهایت، اشاره به قدرت و تاثیر عمیق عشق بر جان انسان‌ها و رابطه آن با دشمنی‌ها نیز دیده می‌شود.
نه یک شاهی، که صد شمسی، همه رخشنده در مجلس
نه یک شخصی، که صد جیشی، همه جوشنده در هیجا
هوش مصنوعی: نه تنها یک سکه، بلکه صد سکه نورانی، همه در مجلس درخشان و زیبا هستند. نه تنها یک فرد، بلکه صد نفس و شور و هیجان در هر جا وجود دارد.
بطبع دل ستاره داد پیمان تو را گردن
بگوش جان زمانه کرد فرمان تو را اصغا
هوش مصنوعی: دل به فطرت خود می‌گوید که به عشق تو وفادار بماند و جان نیز به دست زمانه گوش فرا داده و به دستورات تو عمل کند.
هوای صدر محروست شده پیرایهٔ عاقل
ثنای ذات میمونت شده سرمایهٔ دانا
هوش مصنوعی: هوا و فضای بالای سر تو که به دور از آلودگی و آراسته به زیبایی است، به ستایش از ذات نیکوی تو درآمده و به نوعی سرمایه و دارایی فرزانگان شده است.
بکین و مهر در فعل تو هم دارست و هم منبر
بعنف و لطف در امر تو هم خارست و هم خرما
هوش مصنوعی: در وجود تو هم محبت و علاقه وجود دارد و هم عبوسیت. در کارهایت هم دشواری و سختی هست و هم شیرینی و راحتی.
چو علامت شود پیدا نهان گردند بدخواهان
بپیش رایت شاهان نیابد زحمت غوغا
هوش مصنوعی: وقتی نشانه‌ای آشکار شود، دشمنان پنهان می‌شوند و در برابر پرچم پادشاهان، دیگر نیازی به سر و صدای زیاد نیست.
درآمد وقت آن کاید بزیر حل و عقد تو
همه اطراف جابلقا، همه اکناف جابلسا
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده است که تو، با قدرت حاکمیتت، تمام مناطق و گوشه‌های جابلقا و جابلسا را تحت نفوذ و مدیریت خود قرار دهی.
بوفق رای تو رانند ملک حله و موصل
به سوی صدر تو آرند مال طایف و صنعا
هوش مصنوعی: بر اساس نظر تو، امپراتوری حله و موصل را به سمت تو می‌آورند و دارایی‌های طایف و صنعا را به سویت می‌فرستند.
برسم تو نهد سکه امیر بقعهٔ کوفه
باسم تو کند خطبة امام خطهٔ بطحا
هوش مصنوعی: امیر سکه را به نام تو ضرب می‌کند و امام در خطبه‌اش از محل بطحا سخن می‌گوید.
هر آن فرمان، که از صدر رفیع تو شود صادر
جهان آنرا کند تنفیذ و چرخ آنرا کند امضا
هوش مصنوعی: هر دستوری که از مقام بلندمرتبه تو صادر شود، جهان آن را تأیید می‌کند و گردش روزگار نیز آن را امضا می‌زند.
تویی کل و چو اجزایند شاهان بنی آدم
بآخر سوی کل خویش باشد مرجع اجزا
هوش مصنوعی: تو همه چیز هستی و چون اجزا و بخش‌های انسان‌ها در نهایت به تو برمی‌گردند.
ز بدخواهان نماند اندر همه عالم اثر، تاتو
در استیصال بدخواهان سپردی راه استغنا
هوش مصنوعی: بدخواهان در دنیا هیچ اثری نخواهند داشت، چون تو در زمانی که به بن‌بست رسیده بودند، راه بی‌نیازی را به آن‌ها نشان دادی.
همیشه تا که بر افلاک باشد موضع انجم
همیشه تا که از ارواح باشد قوت اعضا
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که ستاره‌ها در آسمان قرار دارند، نیرو و قدرت بدن‌ها از ارواح تامین می‌شود.
نکوخواه تو بادا در مطایب تازه و خرم!
بداندیش تو بادا در مصایب خسته و رسوا!
هوش مصنوعی: در زندگی امیدوارم که خوبان و افراد نیکوخواه کنار تو باشند و در شرایط خوب و شاد زندگی کنی! اما بداندیشان و افرادی که ناپسندند، در مشکلات و سختی‌ها به تو آسیب برسانند و تو را خسته و نگران کنند.
بهار و ماه روزه مژده آوردند سوی تو
ز نعمت‌های مستصفی و دولت‌های مستوفا
هوش مصنوعی: بهار و روزهای خوب خبر خوشی برای تو آوردند از نعمت‌های فراوان و موفقیت‌های بزرگ.
بسی روزی کنار ایزد ترا با بندگان تو
چنین ماه و چنین سال و چنین روز و چنین آلا
هوش مصنوعی: در بسیاری از روزها، تو را در کنار خداوند می‌بینم، روزهایی که ماه و سال و روزهایشان به یاد ماندنی و خاص هستند.

حاشیه ها

1399/10/06 14:01
افسانه چراغی

با سلام و سپاس از گنجور عزیز.
در بیت دوم بعید است که شاعر باغ را دو بار تکرار کند. به نظر می‌رسد در مصرع اول برای بنفشه، راغ به معنی صحرا و دامنه کوه باشد.

1399/10/06 14:01
افسانه چراغی

در بیت ششم، کلمه کاووس به این شکل درست است مثل طاووس، داوود. ضمنا در مصرع دوم «از» جا افتاده. لطفا تصحیح شود.
چو کوششگاه کاووس است از زینت همه صحرا
سپاسگزارم.

1399/10/06 20:01
افسانه چراغی

چند غلط تایپی وجود دارد که خواهشمندم تصحیح بفرمایید:
بیت هشتم: بین ابر و واو فاصله باشد.
بیت نهم: به حیرت
بیت دوازدهم: همچون خلد
بیت چهاردهم: صهبا
بیت پانزدهم: ریاحین
بیت هفدهم: بین ابر و از فاصله باشد.
بیت بیست و دوم: مَآل- سرّاء
بیت بیست و ششم: آن- ندارد
بیت سی و سوم: اعلامت- نباید
بیت آخر: روزی کُناد (دعایی)

1399/10/06 20:01
افسانه چراغی

بیت پانزدهم: رهبانان

1400/08/28 16:10
افسانه چراغی

در بیت اول مصرع دوم "به باغ راه" اشتباه است و معنی نمی‌دهد. باید به این شکل باشد: "به باغ و راغ" که در بیت دوم توضیح بیشتری می‌دهد درباره باغ و راغ.

1400/08/28 18:10
افسانه چراغی

در بیت نهم مصرع اول عبرت به معنای شگفت و شگفتی آمده و در مصرع دوم به جای کلمه نعمت باید نَغمت باشد به معنی نغمه و آواز.