شمارهٔ ۵ - در مدح ملک نصر الدین اتسز
ای طلعت تو نیکو وی قامت تو زیبا
زلفین تو چون عنبر، رخسار تو چون دیبا
از ماه سما دارای افروخته تر چهره
وز سرو سهی دارای افراخته تر بالا
کاشانهٔ شخص تو زیبد که بود جنت
مشاطهٔ روی تو زیبد که بود حورا
این گشته تو چون خرما سنگین دل
خارست غمت، آری، با خار بود خرما
در عشق کند قبله تیمار مرا وامق
در حسن برد سجده دیدار ترا عذرا
آورده به جان دادن وصل تو دم معجز
بنموده بجان بردن هجر تو ید بیضا
بی دو رخ رنگینت رونق ندهد باده
بی دو لب نوشینت لذت ندهد صهبا
بسنبل پر تابت صد لعب شده پنهان
وز نرگس پر خوابت صد فتنه شده پیدا
بر خلق، ز عشق تو، هر روز یکی فتنه
در شهر، ز مهر تو هر لحظه یکی غوغا
ما را نبود یارای در دفع بلای تو
گر نصرة دین حق نصرة ندهد ما را
شاهی، که بود قدرش با مرتبت گردون
شاهی که بود دستش با مکرمت دریا
دست کرمش داده مال کرهٔ اغبر
پای شرفش سوده اوج فلک خضرا
خورشید بود تابان همچون دل او لیکن
آنگه که زند رأیت بر کنگره جوزا
ایآنکه بعنف تو درفتد از گردون
وی آنکه به لطف تو گل بردمد از خارا
از تیغ تو با زینت این سلطنت عالی
وز کلک تو با رتبت این مملکت والا
آن روز که بگذارد سندان ز تف جمله
و آن وقتکه بگریزد شیطان ز صف هیجا
تیغ تو قلاع دین ، چون تیغ علی یکسر
خالی کند از کافر، تاری کند از اعدا
از شخص جهانگیران چون کوه شود هامون
وز خون عدو بندان چون بحر شود صحرا
آفاق شود تاریک، چون سینهٔ نامؤمن
خورشید شود تیره چون دیدهٔ نابینا
از نور سنان گردد مانند فلک پستی
وزگرد سپه گردد مانند زمین بالا
بابأس تو آن ساعت چون موم بود آهن
و ز بیم تو آن لحظه چون پیر بود برنا
از حرص زند نعره یکران تو چون تندر
و ز طبع کند جولان شبدیز تو چون نکبا
رمح تو شود یاران در خصم تو چون تنین
خصم تو شود پنهان از بیم چون عنقا
از تن بکنی همچون مزمار سر خصمان
و ز هم بدری همچون پرگار تن اعدا
شاهی نبود هرگز در جنگ ترا ثانی
گردی نبود هرگز در حرب ترا همتا
از حکم تو برگشتن کس را نبود زهره
و ز خط تو سر بردن کس را نبود یارا
شمسی تو بهر معنی و اولاد فزون ز انجم
کلی تو بهر دانش و ابنای جهان اجزا
در دهر به تو نازد هم دولت و هم نعمت
در حشر بنازد هم آدم و هم حوا
ای خدمت تو گشته پیرایهٔ هر عاقل
وی مدحت تو گشته سرمایهٔ هر دانا
از صدر منیع تو هرگز نشوم یک سو
وز نظم ثنای تو هرگز نشوم تنها
در نظم ید بیضا کس نبود جز من
و آن کس که کند دعوی بیهوده پزد سودا
دارم ز عجم منشأ، لیکن بفصاحت در
بسیار فزون آیند از طایفهٔ بطحا
آنم که به من گردد ارکان سخن محکم
و آنم که به من یابد فرمان هنر امضا
گشتست زبانم ده،چون سوسن آزاده
در مالش هر دشمن دو رو چو گل رعنا
با قوت عون تو کس را نشوم عاجز
با حشمت جاه تو با کس نکنم ابقا
امروز بسعی تو حالیست مرا نیکو
و امروز به فر تو کاریست مرا زیبا
احباب مرار آرد آسایش من شادی
و اعدای مرا سازد آرامش من شیدا
از غصه همی گویند او باش ملک با هم؛
آخر ز کجا آمد این فکر فلک پیما؟
ای آنکه ز عزمت امروز همی پیچی
زین گونه بسی پیچی، گر صبر کنی فردا
تا کس ز فلک هرگز غمگین نشود خیره
تا کس ز جهان هرگز رسوا نشود عمدا
بادا دل بدخواهت خیره زفلک غمگین !
بادا تن بدگویت عمداً بجهان رسوا!
اوقات صیام آمد و آورد بصدر تو
از خلد برین تحفه، صد نعمت و صد آلا
فرخنده کنار ایزد، بر ذات کریم تو
این ماه مکرم را وین نعمت آلارا
شمارهٔ ۴ - د رمدح شمس الدین ابوالفتح محمد بن علی وزیر: ای صورت سیادت و ای مایهٔ سخاشمارهٔ ۶ - در مدح علاء الدوله اتسز: بهار جان فزا آمد جهان شد خرم و زیبا
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای طلعت تو نیکو وی قامت تو زیبا
زلفین تو چون عنبر، رخسار تو چون دیبا
هوش مصنوعی: ای چهره تو زیبا و قامتت دلنشین است. موهایت مانند عطر خوش عنبر و چهرهات چون پارچهای نرم و لطیف است.
از ماه سما دارای افروخته تر چهره
وز سرو سهی دارای افراخته تر بالا
هوش مصنوعی: ماه در آسمان چهرهای درخشانتر دارد و سرو نیز نسبت به سایر درختان قامت زیباتر و بلندی را به خود اختصاص داده است.
کاشانهٔ شخص تو زیبد که بود جنت
مشاطهٔ روی تو زیبد که بود حورا
هوش مصنوعی: خانهٔ تو به قدری زیباست که بهشت را میماند و زیبایی چهرهات به قدری دلنواز است که میتواند حوریان را به یاد بیاورد.
این گشته تو چون خرما سنگین دل
خارست غمت، آری، با خار بود خرما
هوش مصنوعی: پیام این بیت بیانگر آن است که شخصی به شدت غمگین و ناراحت است و این غم مانند خاری در دل او نشسته است. همچنین به نوعی مقایسه میشود که مانند خرما که درختش پر از خار است، در زندگی هم با وجود زیباییها، مشکلات و سختیها وجود دارند که میتوانند بر روحیه فرد تأثیر بگذارند. در واقع، اشاره به سنگینی دل و غم در وجود فرد دارد.
در عشق کند قبله تیمار مرا وامق
در حسن برد سجده دیدار ترا عذرا
هوش مصنوعی: در عشق، معشوقم به سمت من روی آورده و تمام حسرتها و دردهایم را به آرامش تبدیل کرده است. و در زیباییات، مانند سجدهای در برابر دیدار تو، به ستایش تو پرداختهام.
آورده به جان دادن وصل تو دم معجز
بنموده بجان بردن هجر تو ید بیضا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به احساسات عمیق خود اشاره میکند. او بیان میکند که اتصال و وصال به محبوبش برای او مانند معجزهای است که جانش را وارد زندگی میکند. اما در عوض، جدایی و دوری از این محبوب، او را به شدت آزار میدهد و زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهد. به این معنا، عشق و فاصله از محبوب به شکل شدیدی بر روح و جان او تاثیر میگذارد.
بی دو رخ رنگینت رونق ندهد باده
بی دو لب نوشینت لذت ندهد صهبا
هوش مصنوعی: بدون صورت زیبا و رنگین تو، شراب لذتی نمیبخشد و بدون لبهای شیرین تو، خوشیای از نوشیدن به دست نمیآید.
بسنبل پر تابت صد لعب شده پنهان
وز نرگس پر خوابت صد فتنه شده پیدا
هوش مصنوعی: گل سنبل با نرمی و زیباییاش، هزاران جذابیت و بازیگوشی را در خود پنهان کرده است. همچنین، نرگس با خواب و سکوتش، هزاران فتنه و شگفتی را به نمایش میگذارد.
بر خلق، ز عشق تو، هر روز یکی فتنه
در شهر، ز مهر تو هر لحظه یکی غوغا
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر عشق تو، در بین مردم یک آشوب به پا میشود و از محبت تو، هر لحظه خبر تازهای به گوش میرسد.
ما را نبود یارای در دفع بلای تو
گر نصرة دین حق نصرة ندهد ما را
هوش مصنوعی: ما قدرت مقابله با مشکلاتی که تو به وجود میآوری را نداریم. اگر در حمایت از دین حق، کمک و یاری به ما نرسد، از عهده این قضایا برنمیآییم.
شاهی، که بود قدرش با مرتبت گردون
شاهی که بود دستش با مکرمت دریا
هوش مصنوعی: شاهی که در آسمانها مقام و ارزشش شناخته شده است، مانند دریایی است که دستش با بزرگی و کرامت او پر شده است.
دست کرمش داده مال کرهٔ اغبر
پای شرفش سوده اوج فلک خضرا
هوش مصنوعی: دست بخشش او به انسانهای بینوا و مستمند، مانند زمین بیباران و خاکستری است که به آنها نعمت میدهد. اما اوج مقام و عظمت او همسطح آسمانی سرسبز و پر از زندگی است.
خورشید بود تابان همچون دل او لیکن
آنگه که زند رأیت بر کنگره جوزا
هوش مصنوعی: خورشید به روشنی میدرخشید، مانند دل او، اما زمانی که تو چشم بر کنگره جوزا میافکنی.
ایآنکه بعنف تو درفتد از گردون
وی آنکه به لطف تو گل بردمد از خارا
هوش مصنوعی: ای کسی که با شدت و قدرت خود، مردم را از آسمان به زمین میافکنید. و همچنین ای کسی که با مهربانیات، گلها را از دل سنگ میروید.
از تیغ تو با زینت این سلطنت عالی
وز کلک تو با رتبت این مملکت والا
هوش مصنوعی: از شمشیر تو با زینت این حکومت بزرگ و از قلم تو با مقام و جایگاه این کشور ارزشمند.
آن روز که بگذارد سندان ز تف جمله
و آن وقتکه بگریزد شیطان ز صف هیجا
هوش مصنوعی: آن روزی که سنگینی مشکلات و بارهای سنگین از دوش مردم برداشته شود و وقتی که شیطان به طور کامل از زندگی انسانها دور شود.
تیغ تو قلاع دین ، چون تیغ علی یکسر
خالی کند از کافر، تاری کند از اعدا
هوش مصنوعی: تیغ تو مثل تیغ علی، دشمنان را از دین پاک میکند و بهوسیلهاش، دوستان را قوت و پناه میبخشد.
از شخص جهانگیران چون کوه شود هامون
وز خون عدو بندان چون بحر شود صحرا
هوش مصنوعی: اگر شخصی مانند جهانگیر و قوی باشد، همچون کوه، میتواند سرزمین را تحت تأثیر قرار دهد و مشکلات را برطرف کند. همچنین اگر دشمنان بیشماری در برابر او وجود داشته باشند، او میتواند همچون دریایی عمیق، با چالشها و سختیها مقابله کرده و بر آنها غلبه کند.
آفاق شود تاریک، چون سینهٔ نامؤمن
خورشید شود تیره چون دیدهٔ نابینا
هوش مصنوعی: و به هر سو که بنگری، تاریکی فرا میگیرد، همانطور که دل شخص بیایمان تیره و تار است. نور خورشید هم همانند چشمان نابینا، خاموش و ناپیداست.
از نور سنان گردد مانند فلک پستی
وزگرد سپه گردد مانند زمین بالا
هوش مصنوعی: از نور دندانهای سنان، مانند آسمان کمارتفاع میشود و از گرد سپاه مانند زمین بالا میآید.
بابأس تو آن ساعت چون موم بود آهن
و ز بیم تو آن لحظه چون پیر بود برنا
هوش مصنوعی: تو در آن لحظه مانند موم نرم و انعطافپذیر بودی، و از ترس تو آن زمان جوانی پیر و فرسوده به نظر میرسید.
از حرص زند نعره یکران تو چون تندر
و ز طبع کند جولان شبدیز تو چون نکبا
هوش مصنوعی: از شدت حرص و طمع، صدای بلندی از تو برمیخیزد که مانند رعد و برق است و از طبع تو، اسبت به سرعت و آزادانه حرکت میکند، مانند شبدیز که از باران جاری میشود.
رمح تو شود یاران در خصم تو چون تنین
خصم تو شود پنهان از بیم چون عنقا
هوش مصنوعی: خط زیبای تو باعث میشود که دوستانت در تنش با دشمنان تو، همچون گربهای پنهان شوند؛ زیرا دشمن تو از ترس مانند پرندهای افسانهای در خفا قرار میگیرد.
از تن بکنی همچون مزمار سر خصمان
و ز هم بدری همچون پرگار تن اعدا
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که باید از جسم و قید و بندهای دنیوی رها شوی، مانند سازی که صدای زیبایی میزند و خصمان را به خیال وادار میکند. همچنین باید از هم جدا شوی و به دور شدن از دشمنان و خصمها مانند پرگار که دایرهای میکشد، بپردازی. به عبارتی، بر جدا شدن از تضادها و دشمنیها تأکید دارد و به آزادسازی روح و ذهن اشاره میکند.
شاهی نبود هرگز در جنگ ترا ثانی
گردی نبود هرگز در حرب ترا همتا
هوش مصنوعی: در جنگ، هیچ شاهی مانند تو وجود نداشت و هیچکس در میدان نبرد همتا و شبیه تو نبوده است.
از حکم تو برگشتن کس را نبود زهره
و ز خط تو سر بردن کس را نبود یارا
هوش مصنوعی: هیچکس جرات ندارد که از فرمان تو سرپیچی کند و هیچکس نمیتواند از سایهی تو بیرون برود.
شمسی تو بهر معنی و اولاد فزون ز انجم
کلی تو بهر دانش و ابنای جهان اجزا
هوش مصنوعی: خورشید تو منبعی از معناست و فرزندانت بیشتر از ستارهها هستند؛ تو به اندازهای در دانش و آگاهی عمیق هستی که فرزندان این جهان اجزای کوچکی از آن دانایی به شمار میروند.
در دهر به تو نازد هم دولت و هم نعمت
در حشر بنازد هم آدم و هم حوا
هوش مصنوعی: در این دنیا هم نعمت و هم خوشبختی به تو افتخار میکنند و در روز قیامت نیز آدم و حوا به تو علاقهمند خواهند بود.
ای خدمت تو گشته پیرایهٔ هر عاقل
وی مدحت تو گشته سرمایهٔ هر دانا
هوش مصنوعی: به خاطر خدمت و تلاش تو، هر فرد عاقل به تو زینت و زیبایی داده و با ستایش از تو، هر فرد دانا به سرمایهای ارزشمند دست یافته است.
از صدر منیع تو هرگز نشوم یک سو
وز نظم ثنای تو هرگز نشوم تنها
هوش مصنوعی: هرگز از مقام بلند تو دور نخواهم شد و هرگز در وصف و ستایش تو احساس تنهایی نخواهم کرد.
در نظم ید بیضا کس نبود جز من
و آن کس که کند دعوی بیهوده پزد سودا
هوش مصنوعی: در هنر و توانایی بینظیر، هیچکس جز من وجود ندارد و آن کسی که بخواهد بیپایه ادعایی بکند، فقط خود را به دردسر میاندازد.
دارم ز عجم منشأ، لیکن بفصاحت در
بسیار فزون آیند از طایفهٔ بطحا
هوش مصنوعی: من از دیاری غیر فارسی زبان آمدهام، اما در بیان و eloquence (فصاحت) به قدری مهارت دارم که در مقایسه با قوم بطحا، که به نیکی شهرت دارند، زبانی بهتر و زیباتر دارم.
آنم که به من گردد ارکان سخن محکم
و آنم که به من یابد فرمان هنر امضا
هوش مصنوعی: من کسی هستم که اگر اصول سخن به من پیوند بخورد، آن را محکم میسازم و همچنین کسی هستم که اگر کسی به من دست یابد، هنر خودش را با تأیید من تأسیس میکند.
گشتست زبانم ده،چون سوسن آزاده
در مالش هر دشمن دو رو چو گل رعنا
هوش مصنوعی: زبان من به مانند سوسن آزاد است و در برخورد با هر دشمنی که دو رو دارد، مانند گلی زیبا و نرم رفتار میکند.
با قوت عون تو کس را نشوم عاجز
با حشمت جاه تو با کس نکنم ابقا
هوش مصنوعی: با کمک و یاری تو هیچکس نمیتواند مرا ناتوان کند. با عظمت و بزرگی تو هیچکس را در موقعیت خود نگه نمیدارم.
امروز بسعی تو حالیست مرا نیکو
و امروز به فر تو کاریست مرا زیبا
هوش مصنوعی: امروز حالت خوبی دارم و تلاش تو برای من خوشایند است. امروز نیز کار تو برای من زیباست.
احباب مرار آرد آسایش من شادی
و اعدای مرا سازد آرامش من شیدا
هوش مصنوعی: دوستانم باعث راحتی و خوشی من میشوند و دشمنانم باعث آرامشم میگردند.
از غصه همی گویند او باش ملک با هم؛
آخر ز کجا آمد این فکر فلک پیما؟
هوش مصنوعی: از دلخوری میگویند که تو باید مانند یک پادشاه باشی؛ اما این فکر بلندپروازانه از کجا در ذهنت شکل گرفته است؟
ای آنکه ز عزمت امروز همی پیچی
زین گونه بسی پیچی، گر صبر کنی فردا
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عظمتت امروز در حال پیچیدن و گرفتار شدن هستی، اگر صبر کنی، فردا به چیزهای بهتری دست خواهی یافت.
تا کس ز فلک هرگز غمگین نشود خیره
تا کس ز جهان هرگز رسوا نشود عمدا
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی از آسمان غمگین نشود و تا زمانی که کسی به عمد از دنیا رسوا نشود.
بادا دل بدخواهت خیره زفلک غمگین !
بادا تن بدگویت عمداً بجهان رسوا!
هوش مصنوعی: باشد که دل کسی که به تو بداندیش است، از آسمان غمگین شود! همچنین باشد که تن کسی که به تو بدگویی میکند، عمداً در این دنیا رسوا گردد!
اوقات صیام آمد و آورد بصدر تو
از خلد برین تحفه، صد نعمت و صد آلا
هوش مصنوعی: زمان روزه داری فرارسیده و برای تو از بهشت هدایایی آورده شده است، شامل صد نوع نعمت و صد نوع نعمت دیگر.
فرخنده کنار ایزد، بر ذات کریم تو
این ماه مکرم را وین نعمت آلارا
هوش مصنوعی: در کنار خداوند فرخنده، بر ماه باارزش تو و این نعمت بزرگ که به ما عطا شده، شکرگزاریم.
حاشیه ها
1396/04/22 02:07
حسین چمنسرا
وزن صحیح : مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن