شمارهٔ ۵۷ - در مدح ملک اتسز
ای تو بر آزادگان عصر خداوند
گیتی هرگز نزاد مثل تو فرزند
یک سخنت مایهٔ هزار سخنسنج
یک هنرت زیور هزار هنرمند
هست فلک را به وفق رأی تو پیمان
هست جهان را به خاک پای تو سوگند
دست موافق ز اصطناع تو پر دُر
پای مخالف ز انتقام تو در بند
هر چه نهال سخاست کَفِّ تو بنشاند
هر چه درخت جفاست لطف تو برکند
نام نکو به ز مال و همت عالیت
نام نکو جمع کرد و مال پراگند
دست تو حُسّاد را ز پای درآورد
پای تو افلاک را ز دست در افگند
داده همه طالبان ملک جهان را
در صف هیجاء زبان نیزهٔ تو پند
خنجر تو از برای حرمت قرآن
فایدهٔ زند برد و حرمت پازند
تیغ تو چندان بکشت مبتدعان را
تا شکم خاک را ز کشته بیاگند
رستم سکزی نکرده است به عمری
آنچه تو یک لحظه کردهای به سمرقند
بر در خیبر ندیدهاند ز حیدر
آنچه ز باس تو دیده شد به دَرِ جَند
عمرو نکردهست آنچه شخص تو کرده است
با سپه طاغیان به دشت نهاوند
نعرهٔ تو چون به گوش خصم در آید
از تن خصمت فرو گشاید پیوند
ای شه عادل، چو بنده مدحسرایی
خوار چرا شد، به عهد چون تو خداوند؟
دهر تنم را اسیر حادثه کرده است
بندهٔ خود را اسیر حادثه مپسند
جور کشیدم ز روزگارْ فراوان
آخر، ای روزگار، جور تو تا چند؟
چرخ اگر چند زشت کرد به جانم
چون به رضای تو بوده، هستم خرسند
تا که نباشد شراب را هنر آب
تا که نباشد شرنگ را اثر قند
باد در اندوه و رنج خصم تو گریان
تو به طرب در نشاط و ناز همی خند
شمارهٔ ۵۶ - در مدح کمالالدین محمود خان: ای بعزم تو فتح را پیوند شمارهٔ ۵۸ - در مدح اتسز: رفت آن نگار و عشق آن نگار ماند
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای تو بر آزادگان عصر خداوند
گیتی هرگز نزاد مثل تو فرزند
هوش مصنوعی: ای کسی که در میان آزادگان زمان، مانند تو فرزندی به دنیا نیامده است.
یک سخنت مایهٔ هزار سخنسنج
یک هنرت زیور هزار هنرمند
هوش مصنوعی: یک کلام تو میتواند سرچشمهٔ هزار کلام دیگر باشد و یک اثر هنری تو میتواند زینتبخش آثار هزار هنرمند باشد.
هست فلک را به وفق رأی تو پیمان
هست جهان را به خاک پای تو سوگند
هوش مصنوعی: آسمان به خواست و اراده تو تنظیم شده و دنیا به خاک پای تو قسم یاد میکند.
دست موافق ز اصطناع تو پر دُر
پای مخالف ز انتقام تو در بند
هوش مصنوعی: دست حامی که به خاطر تو سروسامان گرفته پر از جواهر است، اما پای دشمن به دلیل انتقام تو در زنجیر گرفتار شده است.
هر چه نهال سخاست کَفِّ تو بنشاند
هر چه درخت جفاست لطف تو برکند
هوش مصنوعی: هر کجا که تو محبت و خوبی بکنی، شکوفهها و جوانهها میرویند و رشد میکنند. اما اگر درختان زشت و ناپسند برآیند، آنها را با لطف و مهربانی خود از ریشه درمیآوری.
نام نکو به ز مال و همت عالیت
نام نکو جمع کرد و مال پراگند
هوش مصنوعی: اسم نیکو و کارهای خوب اهمیت بیشتری از ثروت و جاه و مقام دارد. داشتن نام نیکو باعث جمع شدن احترام و محبت میشود، در حالی که ثروت ممکن است پراکنده و بیارزش باشد.
دست تو حُسّاد را ز پای درآورد
پای تو افلاک را ز دست در افگند
هوش مصنوعی: دست تو حسودان را زمینگیر کرد و پاهای تو آسمانها را از سرنگون ساخت.
داده همه طالبان ملک جهان را
در صف هیجاء زبان نیزهٔ تو پند
هوش مصنوعی: تمام خواستهها و نیازهای کسانی که در جستجوی حکومت و فرمانروایی هستند، به سبب قدرت و تسلط زبان تو به آسانی فراهم میشود.
خنجر تو از برای حرمت قرآن
فایدهٔ زند برد و حرمت پازند
هوش مصنوعی: خنجر تو برای حفاظت از حرمت قرآن تأثیر مثبتی دارد و به احترام آن میافزاید.
تیغ تو چندان بکشت مبتدعان را
تا شکم خاک را ز کشته بیاگند
هوش مصنوعی: شمشیر تو به قدری ضدبدعتگذاران را کشت که زمین از اجساد آنها پر شد و به خاک آلوده گشت.
رستم سکزی نکرده است به عمری
آنچه تو یک لحظه کردهای به سمرقند
هوش مصنوعی: رستم در طول عمرش نتوانسته کارهایی را که تو تنها در یک لحظه در سمرقند انجام دادهای، انجام دهد.
بر در خیبر ندیدهاند ز حیدر
آنچه ز باس تو دیده شد به دَرِ جَند
هوش مصنوعی: در برابر خیبر، مردم چیزی از قدرت و شجاعت حیدر (علی) را ندیدهاند که به اندازه آنچه در دروازه جند (بهشت) از او مشاهده شده است، باشد.
عمرو نکردهست آنچه شخص تو کرده است
با سپه طاغیان به دشت نهاوند
هوش مصنوعی: زندگی کسی مثل تو، هرگز با حضور سران طاغی و بیعدالتی در دشت نهاوند سر نکرده است.
نعرهٔ تو چون به گوش خصم در آید
از تن خصمت فرو گشاید پیوند
هوش مصنوعی: وقتی صدای تو به گوش دشمن میرسد، او از ترس و وحشت از تو فاصله میگیرد و پیوندش را با تو قطع میکند.
ای شه عادل، چو بنده مدحسرایی
خوار چرا شد، به عهد چون تو خداوند؟
هوش مصنوعی: ای انسان نیکوکار و دادگر، چرا بندهای که تو را ستایش کرده و به مدح تو پرداخته است، در نزد تو خوار و بیارزش شده است؟ چگونه ممکن است در زمان تو که خود خداوند هستی، چنین واقعهای رخ دهد؟
دهر تنم را اسیر حادثه کرده است
بندهٔ خود را اسیر حادثه مپسند
هوش مصنوعی: دنیا باعث شده که جسمم در چنگال اتفاقات و حوادث گرفتار شود، اما نباید بنده و روح خود را نیز تحت تأثیر این حوادث قرار دهم.
جور کشیدم ز روزگارْ فراوان
آخر، ای روزگار، جور تو تا چند؟
هوش مصنوعی: من سختیها و ناملایمات زیادی را از سوی زمانه تحمل کردم، اما تا کی باید ادامه بدهی، ای زمانه؟
چرخ اگر چند زشت کرد به جانم
چون به رضای تو بوده، هستم خرسند
هوش مصنوعی: هرچند روزگار بر من سخت و تلخ میگذرد و مشکلات زیادی را تجربه کردهام، اما به خاطر رضایت تو و دوست داشتنت، باز هم راضی و خرسند هستم.
تا که نباشد شراب را هنر آب
تا که نباشد شرنگ را اثر قند
هوش مصنوعی: تا زمانی که شراب صنعتی در آب وجود نداشته باشد، قند هم نمیتواند در تلخی شرنگ تأثیر بگذارد.
باد در اندوه و رنج خصم تو گریان
تو به طرب در نشاط و ناز همی خند
هوش مصنوعی: این بیت به بیان تضاد بین حالتهای گوناگون انسان میپردازد. در اینجا اشاره شده است که در حالی که باد به دلیل غم و درد دشمن تو غمگین است، تو در زمان شادابی و زیبایی با لبخند و شادی زندگی میکنی. این بیت نشاندهندهی قدرت انسان در مقابله با سختیها و لذت بردن از لحظات خوب زندگی است.

وطواط