گنجور

شمارهٔ ۵۴ - هم در مدح اتسز گوید

لوای دولت و ملت کنون مظفر شد
که پادشاه جهان ابوالمظفر شد
خدایگان بشر، شاه‌ شیر دل، اتسز
که باس او را شیر فلک مسخر شد
ز بی‌قراری سر تیغ پسر صواعق او
همه ممالک گیتی برو مقرر شد
شدست ملک سکندر نصیب شاه جهان
مگر که شاه جهان وارث سکندر شد
خجسته هجرت او از دیار مولد او
دلیل دولت چون هجرت پیمبر شد
تباه بود ازین پیش حال دهر و کنون
بفر دولت او حال دهر دیگر شد
همه بسیط جهان، بعد از آن که مظلم بود
بنور عاطفت و بر او منور شد
چو خلدها شده از عدل او بیابان‌ها
سرابها چون چشم‌های کوثر شد
در آن دیار که سایه فگند رایت تو
گیاه و خار همه یاسمین و عرعر شد
کدام بقعه، که نی آب او چو صهبا گشت ؟
کدام خطه که نی سنگ او چو گوهر شد؟
ز غایت ‌خوشی اندر دماغ اهل هدی
غبار موکب او چون عبیر و عنبر شد
زمین ز قاعده ملک او مزین گشت
هوا برایحهٔ خلق او معطر شد
ز بوسه دادن شاهان مشرق و مغرب
بساط مجلس میمون او مجدر شد
خدایاگانا، آنی که در حساب ملوک
خجسته نام بزرگ تو صدر دفتر شد
تویی که گردن ایام و گوش گیتی را
جواهر کرم تو بهینه زیور شد
هدی بجاه تو از مفسدان منزه گشت
جهان بسعی تو از ظالمانه مطهر شد
کسی که سر بکشید از رضات بی سر گشت
کسی که سر نکشید از وفات سرور شد
کسی که جان ببرد از هوات بی جان شد
کسی که سر بکشید از رضات بی سر شد
موافق تو بفر وفاق دولت تو
اگر شرنگ بکف در گرفت شکر شد
مخالف تو بیاد خلاف حضرت تو
اگر زلال باب برهاد آذر شد
جلال قدر تو والی هفت اختر گشت
کمال عدل تو حامی هفت کشور شد
کنون به سایهٔ عدلت همی بر آساید
کسی که سوختهٔ عالم ستمگر شد
کدام تن که برت برو محقق گشت ؟
کدام دل که نه مهرت درو مصور شد؟
بگاه نطق ترا در مراسم اسلام
هزار فایده در یک حدیث مضمر شد
غیور شاهی بر ملت هدی و بتو
همه مراسم جور از هدی مغیر شد
باجتهاد تو رایات شرع عالی گشت
باعتقاد تو آیات حق مشهر شد
شدست خیبر بدعت ز خنجر تو خراب
مگر که خنجر تو ذوالفقار حیدر شد
چو قوم عاد ز سهم تو شد عدوت هلاک
مگر که صدمت سهم تو باد صرصر شد ؟
ز تو مشارب عیش ولی مصفا گشت
به تو مراحل عمر عدو مکدر شد
رسایلست مر احرار را بدولت و عز
رسایلی که ز دیوان تو محرر شد
کسی که با تو چو خنجر همی دو رویی کرد
دماغ پر هوس او نیام خنجر شد
مکش سپاه ، که امروز اهل عالم را
بر انقیاد تو تدبیرها مخمر شد
ترا بلشکر چندین هزار حاجت نیست
که خود مهابت تو صدهزار لشکر شد
عدوت را ببقا مدتی مقرر بود
کنون نهایت آن مدت مقرر شد
خدایگانا، آن کس که پست اختر بود
چو سوی صدر تو آمد بلند اختر شد
کسی کز اهل هنر بود اسیر درویشی
کنون بفیض ایادی تو توانگر شد
هزار شکر خداوند را، که بار دگر
مرا بدولت تو روز تیره انور شد
اگر بغیبت تو چرخ اسائتیم نمود
کنون اسائت و احسان او برابر شد
مرا بیمن قبول جناب فرخ تو
حصول امن و امانی همه میسر شد
چو من بدیدم این حضرت معظم را
همه حطام جهان نزد من محقر شد
مرا بحسن رعایت جوار حضرت تو
چو سینهٔ پدر و چون کنار مادر شد
همیشه تا که بکون و فساد موسومست
بزیر چرخ همه صورتی که مظهر شد
مباد رایت تو جز مظفر و منصور
که از تو رایت انسان و دین مظفر شد
همیشه بادا بر فرقت افسر اقبال
که خاک پای تو بر فرق ملک افسر شد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لوای دولت و ملت کنون مظفر شد
که پادشاه جهان ابوالمظفر شد
هوش مصنوعی: پرچم حکومت و ملت اکنون پیروزی را به همراه دارد زیرا پادشاه جهان، ابوالمظفر، شده است.
خدایگان بشر، شاه‌ شیر دل، اتسز
که باس او را شیر فلک مسخر شد
هوش مصنوعی: خدای بزرگ انسان‌ها، شاه شجاع و دلیر، کسی است که به خاطر قدرت و عظمتش، آسمان‌ها نیز مطیع او شده‌اند.
ز بی‌قراری سر تیغ پسر صواعق او
همه ممالک گیتی برو مقرر شد
هوش مصنوعی: از شدت بی‌قراری و اضطراب، تیغ پسر صواعق (خدا) در تمام سرزمین‌های جهان برقرار گردید.
شدست ملک سکندر نصیب شاه جهان
مگر که شاه جهان وارث سکندر شد
هوش مصنوعی: سیاست و سلطنت سکندر به شاه جهان رسیده است، مگر اینکه شاه جهان خودش وارث سکندر باشد.
خجسته هجرت او از دیار مولد او
دلیل دولت چون هجرت پیمبر شد
هوش مصنوعی: خوشحالی از رفتن او از زادگاهش نشانگر خوشبختی و خوش حالتی اوست، مانند هجرت پیامبر که نشانه‌ای از موفقیت و راهی جدید برای او بود.
تباه بود ازین پیش حال دهر و کنون
بفر دولت او حال دهر دیگر شد
هوش مصنوعی: قبل از این، حال و هوای دنیا نابسامان بود، اما با ورود به دوران جدید، وضعیت زندگی تغییر کرده و بهتر شده است.
همه بسیط جهان، بعد از آن که مظلم بود
بنور عاطفت و بر او منور شد
هوش مصنوعی: تمام هستی که در ابتدا تاریک و خاموش بود، بعد از اینکه به نور محبت و محبت دیگران رسید، روشن و تابناک شد.
چو خلدها شده از عدل او بیابان‌ها
سرابها چون چشم‌های کوثر شد
هوش مصنوعی: وقتی عدل او به تمام جاها گسترش یافته است، بیابان‌ها به زیبایی و طراوتی شبیه باغ‌ها تبدیل می‌شوند و سراب‌ها به گونه‌ای می‌نمایند که انگار چشمان کوثر درخششی دارند.
در آن دیار که سایه فگند رایت تو
گیاه و خار همه یاسمین و عرعر شد
هوش مصنوعی: در آن سرزمین که پرچم تو سایه انداخته، تمامی طبیعت و گیاهان به زیبایی یاسمن و درختان عرعر تبدیل شده‌اند.
کدام بقعه، که نی آب او چو صهبا گشت ؟
کدام خطه که نی سنگ او چو گوهر شد؟
هوش مصنوعی: کدام مکان وجود دارد که آب آن به شیرینی عسل تبدیل شده باشد؟ کدام سرزمین هست که سنگ‌های آن مانند جواهرات درخشان شده باشد؟
ز غایت ‌خوشی اندر دماغ اهل هدی
غبار موکب او چون عبیر و عنبر شد
هوش مصنوعی: به خاطر شادی زیادی که در دل اهل هدایت وجود دارد، گرد و غبار محل عبور او مانند بوی خوش گل و عطر عنبر شده است.
زمین ز قاعده ملک او مزین گشت
هوا برایحهٔ خلق او معطر شد
هوش مصنوعی: زمین به خاطر سلطنت او زیبا و آراسته شد و هوا به خاطر وجود او خوشبو و معطر گردید.
ز بوسه دادن شاهان مشرق و مغرب
بساط مجلس میمون او مجدر شد
هوش مصنوعی: بوسه‌هایی که شاهان شرق و غرب می‌دهند، موجب برپایی جشن و سروری در این مجلس شاداب می‌شود.
خدایاگانا، آنی که در حساب ملوک
خجسته نام بزرگ تو صدر دفتر شد
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، تویی که نام پر عظمتت در کتب حساب و رسیده ملوک و سروران قرار گرفته است.
تویی که گردن ایام و گوش گیتی را
جواهر کرم تو بهینه زیور شد
هوش مصنوعی: تو هستی که زیبایی کرم تو باعث شده است گردن زمان و گوش زمین به زیورهای باارزش آراسته شود.
هدی بجاه تو از مفسدان منزه گشت
جهان بسعی تو از ظالمانه مطهر شد
هوش مصنوعی: به خاطر مقام و جایگاه تو، مفسدان از بین رفتند و با تلاش‌های تو، جهان از ظلم پاک و صاف شد.
کسی که سر بکشید از رضات بی سر گشت
کسی که سر نکشید از وفات سرور شد
هوش مصنوعی: کسی که از نعمت‌های رضایت حق خارج شود، به سرنوشتی ناگوار دچار می‌شود. اما کسی که به وفاداری و پیروی از سرور خود ادامه دهد، به سرنوشت خوبی می‌رسد.
کسی که جان ببرد از هوات بی جان شد
کسی که سر بکشید از رضات بی سر شد
هوش مصنوعی: کسی که در عشق تو جان می‌دهد، بی‌جان می‌شود و کسی که در اطاعت تو سر به زیر می‌آورد، مانند کسی می‌شود که سر ندارد.
موافق تو بفر وفاق دولت تو
اگر شرنگ بکف در گرفت شکر شد
هوش مصنوعی: اگر دولت تو با تو هماهنگ باشد، حتی اگر در دستت زهر باشد، می‌تواند به شکر تبدیل شود.
مخالف تو بیاد خلاف حضرت تو
اگر زلال باب برهاد آذر شد
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد در برابر تو به چیزی نادرست استناد کند، حتی اگر ظاهراً آن چیز پاک و زلال به نظر برسد، باز هم به اندازه آتش سوزاننده خواهد بود.
جلال قدر تو والی هفت اختر گشت
کمال عدل تو حامی هفت کشور شد
هوش مصنوعی: قدرت و اعتبار تو مانند هفت ستاره به اوج رسیده است و عدالت تو، پشتیبان هفت سرزمین گردیده است.
کنون به سایهٔ عدلت همی بر آساید
کسی که سوختهٔ عالم ستمگر شد
هوش مصنوعی: اکنون کسی که در زیر سایهٔ عدل تو قرار دارد، دیگر می‌تواند آسوده بخوابد؛ زیرا او که از ظلم ستمگران رنج برده بود، حالا به آرامش رسیده است.
کدام تن که برت برو محقق گشت ؟
کدام دل که نه مهرت درو مصور شد؟
هوش مصنوعی: کدام انسان است که با عشق تو به کمال واقعی برسد؟ و کدام دل وجود دارد که محبت تو در آن نقش نبسته باشد؟
بگاه نطق ترا در مراسم اسلام
هزار فایده در یک حدیث مضمر شد
هوش مصنوعی: زمانی که تو در مراسم اسلام سخن می‌گویی، هزاران فایده در یک نکته نهفته است.
غیور شاهی بر ملت هدی و بتو
همه مراسم جور از هدی مغیر شد
هوش مصنوعی: یک پادشاه غیرتمند، به خاطر ملت خود، تمام بدی‌ها و ناپاکی‌ها را کنار گذاشت و به خوبی‌ها روی آورد.
باجتهاد تو رایات شرع عالی گشت
باعتقاد تو آیات حق مشهر شد
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش تو، اصول دین به خوبی شناخته و نمایان شد و به خاطر باور و اعتقاد تو، نشانه‌های حق بیشتر در میان مردم انتشار پیدا کرد.
شدست خیبر بدعت ز خنجر تو خراب
مگر که خنجر تو ذوالفقار حیدر شد
هوش مصنوعی: خنجر تو، خیبر را ویران کرد و به هم ریخت. مگر اینکه این خنجر به قدرت و عظمت ذوالفقار حیدر تبدیل شود.
چو قوم عاد ز سهم تو شد عدوت هلاک
مگر که صدمت سهم تو باد صرصر شد ؟
هوش مصنوعی: وقتی قوم عاد بر اثر عذاب تو به هلاکت رسیدند، آیا این واقعیت ندارد که قدرت تو باعث شد باد سختی مثل صرصر بر آنها بوزد؟
ز تو مشارب عیش ولی مصفا گشت
به تو مراحل عمر عدو مکدر شد
هوش مصنوعی: از تو سرچشمه‌های شادی و خوشی صاف و زلال شد، اما مراحل زندگی دشمن به واسطه تو تیره و تار گشت.
رسایلست مر احرار را بدولت و عز
رسایلی که ز دیوان تو محرر شد
هوش مصنوعی: پیام‌هایی که برای آزادی‌خواهان فرستاده می‌شود، حکایت از قدرت و عزت دارد، همان رسایلی که از سوی دیوان تو نوشته شده است.
کسی که با تو چو خنجر همی دو رویی کرد
دماغ پر هوس او نیام خنجر شد
هوش مصنوعی: کسی که با تو مانند خنجری دو رو رفتار کرد، نشان می‌دهد که او به شدت در پی خواسته‌ها و آرزوهای خود است و دیگران را فراموش کرده است.
مکش سپاه ، که امروز اهل عالم را
بر انقیاد تو تدبیرها مخمر شد
هوش مصنوعی: امروز بر اساس تدبیرها و تدابیر تو، مردم دنیا تحت سلطه و تسلط تو قرار گرفته‌اند. بنابراین، نیازی به لشکرکشی نیست.
ترا بلشکر چندین هزار حاجت نیست
که خود مهابت تو صدهزار لشکر شد
هوش مصنوعی: تو نیازی به لشکری از حاجت‌ها نداری، زیرا خود بزرگواریت به اندازه صد هزار لشکر است.
عدوت را ببقا مدتی مقرر بود
کنون نهایت آن مدت مقرر شد
هوش مصنوعی: دشمن تو زمانی مشخص را برای زندگی داشت، حالا آن زمان مشخص به پایان رسیده است.
خدایگانا، آن کس که پست اختر بود
چو سوی صدر تو آمد بلند اختر شد
هوش مصنوعی: ای خداوند، کسی که در زمره ستاره‌های پست و کم‌ارزش بود، هنگامی که به سمت تو نزدیک شد، به مرتبه‌ای بلند و ارزشمند رسید.
کسی کز اهل هنر بود اسیر درویشی
کنون بفیض ایادی تو توانگر شد
هوش مصنوعی: کسی که از اهل هنر و فن بوده و در گذشته در فقر و تنگدستی زندگی می‌کرد، اکنون به برکت و لطف تو توانگر و ثروتمند شده است.
هزار شکر خداوند را، که بار دگر
مرا بدولت تو روز تیره انور شد
هوش مصنوعی: هر هزار بار از خداوند سپاسگزارم که بار دیگر با لطف و نعمت تو، روزهای تاریک من روشن شد.
اگر بغیبت تو چرخ اسائتیم نمود
کنون اسائت و احسان او برابر شد
هوش مصنوعی: اگر در غیبت تو ستمی به ما رسید، اکنون این ستم و همچنین نیکی او برابر شده است.
مرا بیمن قبول جناب فرخ تو
حصول امن و امانی همه میسر شد
هوش مصنوعی: با لطف و محبت شما، حالا در آرامش و امنیت کامل هستم و همه چیز برایم فراهم شده است.
چو من بدیدم این حضرت معظم را
همه حطام جهان نزد من محقر شد
هوش مصنوعی: وقتی که من آن مقام بزرگ را مشاهده کردم، تمام چیزهای بی‌اهمیت دنیا در نظر من کوچک و ناچیز شد.
مرا بحسن رعایت جوار حضرت تو
چو سینهٔ پدر و چون کنار مادر شد
هوش مصنوعی: به خاطر توجه به جوار شما، مانند سینه‌ای که پدر را در آغوش دارد و همچون کنار مادر، احساس آرامش و محبت می‌کنم.
همیشه تا که بکون و فساد موسومست
بزیر چرخ همه صورتی که مظهر شد
هوش مصنوعی: هر چیز که در این جهان وجود دارد و به نوعی شناخته شده است، همواره تحت تأثیر زوال و فساد قرار دارد. در واقع، هر شکلی که از زندگی و واقعیت بروز کند، به انحطاط و تغییر دچار می‌شود.
مباد رایت تو جز مظفر و منصور
که از تو رایت انسان و دین مظفر شد
هوش مصنوعی: مبادا که پرچم تو تنها به نام پیروزی و قدرت برافراشته شود، چرا که از تو پرچم انسانیت و دین با شکوه برافراشته شده است.
همیشه بادا بر فرقت افسر اقبال
که خاک پای تو بر فرق ملک افسر شد
هوش مصنوعی: هرگز از جدایی تو دور نباشم و همیشه براى تو خوشبختى آرزو داشته باشم، زیرا خاک پای تو بر سر ملک، نشانه‌ای از احترام و مقام والای توست.