شمارهٔ ۵۰ - در مدح اتسز خوارزمشاه
چون بر وزد بچهرهٔ تو ، ای نگار ، باد
گردد ز نقش چهرهٔ تو پرنگار باد
هستم غلام باد ، که هر صبح دم مرا
آرد نسیم طرهٔ تو ، ای نگار ، باد
هر روز بامداد ز آسیب زلف تو
گردد عیبر بیز و شود مشکبار باد
در خدمت دو زلف و دو رخسار تو شدست
مقبل ترین خلق درین روزگار باد
کرد اختیار چاکری باد جان من
تا چاکری زلف تو کرد اختیار باد
تو یوسفی بحسن و چو یعقوب داردم
هر شب ز بهر بوی تو در انتظار باد
از اهتمام روی تو و سعی موی تو
سازد مشک و لاله تست مرا غمگسار باد
بوسم بمهر خاک سر کوی تو ، چنانک
بوسد بجز بعجز خاک در شهریار باد
خوارزمشاه ، اتسز غازی ، که روزم رزم
خواهد ز حد خنجر او زینهار باد
در عرصهٔ ممالک و صحن بلاد او
از بیم او ربود نیارد غبار باد
زادبار آنکه مایهٔ انفاس خصم اوست
ماندشت تا بروز جزا خاکسار باد
دارد ز گام بارهٔ او اضطراب خاک
گیرد ز سیر بیکک او اعتبار باد
نی چون صهیل بارهٔ او در جبال رعد
نی با نفاذ حملهٔ او در قفار باد
با قدر او نهد قلم ارتفاع چرخ
با عزم او زند قدم اضطرار باد
شاها ، تویی که از فزع تیغ تیز تو
اطراف خویش را نکند آشکار باد
چون کاه ، زارها که تو با طاغیان کنی
با عادیان نکرد چنان کار زار باد
بادی بوقت حمله و رخش تو آتشست
هر گر که دید گشته بر آتش سوار باد
باشد بپیش حزم تو چون باد کوهسار
باشد بپیش عزم تو چون کوهسار باد
در سیر خامهٔ تو چو بادست ، اگر کند
بر صفحهٔ بیاض جواهر نثار باد
از باد صولت کند احتراز خاک
و ز خاک درگه تو کند افتخار باد
مخمور وار جوهر بادست بی قرار
گویی که دارد از می سهمت خمار باد
حلم ترا شدست جام تیغ تو دهر بلاد خاک
بردست بوی خلق تو در هر دیار باد
گر باد را بگیرد حلم تو ناصیت
بر جای همچو کوه شود استوار باد
زان مار شکل نیزه ، که باشد بدست تو
بی دست و پای گشته بمانند مار باد
در سیر خامهٔ تو چو با دست ، ارکند
بر صفحهٔ بیاض جواهر نثار باد
پوشد هزار گونه زره هر سپید دم
از بیم زخم گرز تو در جویبار باد
با دوستان بجود کنی آنچه می کنند
با بوستان بتقویت نو بهار باد
شاها ، منم که چرخ پراگند در جهان
اشعار من ، چنانکه از آتش شرار باد
با سرعت بدیههٔ من وقت امتحان
دم کی زند چو من ز سر اقتدار باد ؟
در پیش سیر خامهٔ چون مار در کفم
بی دست و پای ماند مانند مار باد
با صفوت فضایل من هست تیره آب
با عزت شمایل من هست خوار باد
نی ، همچو ذکر من ، بگه اشتهار مهر
نی ، همچو صیت من ، بگه انتشار باد
از بی شمار لطف ، که در خاطر منست
غیرت برد ز خاطر من بی شمار باد
دارم ، چو کوه ،از کف تو در کنار زر
زان پس که داشتم ، چو فضا ، در کنار باد
تا نیست در صفای طبیعتی چو آب خاک
تا نیست در علو حقیقتی چو نار باد
باد از جهان عدوی ترا جایگاه خاک
باد از فلک حسود ترا یادگار باد
در دست ناصحان تو چون کیمیا گیا
بر شخص حاسدان تو چون ذوالفقار باد
شمارهٔ ۴۹ - در مدح شمس الدین وزیر: کریمی ، که رسم معلی نهاد شمارهٔ ۵۱ - در مدح ملک اتسز: خسروا ، چون تو آسمان نارد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون بر وزد بچهرهٔ تو ، ای نگار ، باد
گردد ز نقش چهرهٔ تو پرنگار باد
هوش مصنوعی: هنگامی که نسیم بر صورت تو بوزد، ای زیبا، به مانند بالهایی میشود که از زیبایی چهرهات پر است و رنگین است.
هستم غلام باد ، که هر صبح دم مرا
آرد نسیم طرهٔ تو ، ای نگار ، باد
هوش مصنوعی: من در خدمت نسیم هستم که هر صبحگاه موهای تو را به من میآورد، ای زیبا.
هر روز بامداد ز آسیب زلف تو
گردد عیبر بیز و شود مشکبار باد
هوش مصنوعی: هر روز صبح به خاطر آسیب زلف تو، رنگی متفاوت میگیرد و بادی خوشبو و معطر میشود.
در خدمت دو زلف و دو رخسار تو شدست
مقبل ترین خلق درین روزگار باد
هوش مصنوعی: در این روزگار، بهترین افراد به خدمت دو زلف و دو چهره ی زیبایت آمدهاند.
کرد اختیار چاکری باد جان من
تا چاکری زلف تو کرد اختیار باد
هوش مصنوعی: جان من انتخاب کرد که چاکر باد باشد، تا اینکه چاکری زلف تو نیز اختیار باد را برگزینند.
تو یوسفی بحسن و چو یعقوب داردم
هر شب ز بهر بوی تو در انتظار باد
هوش مصنوعی: شما زیبا و چون یوسف هستید و من چون یعقوب هر شب به خاطر بوی شما در انتظار نسیم هستم.
از اهتمام روی تو و سعی موی تو
سازد مشک و لاله تست مرا غمگسار باد
هوش مصنوعی: به خاطر توجه و تلاش تو، عطر مشک و زیبایی لاله در وجود من وجود دارد و اینها سبب تسلی خاطر من میشوند.
بوسم بمهر خاک سر کوی تو ، چنانک
بوسد بجز بعجز خاک در شهریار باد
هوش مصنوعی: من با تمام محبت و عشق، خاک سر کوی تو را میبوسم، همانگونه که فقط باد، خاک را در برابر شهریار میبوسد.
خوارزمشاه ، اتسز غازی ، که روزم رزم
خواهد ز حد خنجر او زینهار باد
هوش مصنوعی: خوارزمشاه، اتسز غازی، کسی که روزها در میدان نبرد خواهد جنگید، کاش که از تیغ او در امان باشیم.
در عرصهٔ ممالک و صحن بلاد او
از بیم او ربود نیارد غبار باد
هوش مصنوعی: در کشورها و سرزمینها، به خاطر ترس از او، هیچ گرد و خاکی نمیتواند به وجود آید.
زادبار آنکه مایهٔ انفاس خصم اوست
ماندشت تا بروز جزا خاکسار باد
هوش مصنوعی: هرکس که به خاطر دشمنانش زاده شده است، در روز جزا تا ابد در خاک خواهد ماند.
دارد ز گام بارهٔ او اضطراب خاک
گیرد ز سیر بیکک او اعتبار باد
هوش مصنوعی: هر بار که او گام برمیدارد، زمین دچار لرزی میشود و به وسیلهی حرکت او، حتی باد نیز به وجودش اهمیت میدهد.
نی چون صهیل بارهٔ او در جبال رعد
نی با نفاذ حملهٔ او در قفار باد
هوش مصنوعی: نی به مانند اسب صهیل، بار سنگینی را بر دوش خود حمل میکند و در برابر رعد و برق کوهها، بیباک است. او همچنین با قدرت زیادش میتواند باد را در دل بیابان شکاف دهد.
با قدر او نهد قلم ارتفاع چرخ
با عزم او زند قدم اضطرار باد
هوش مصنوعی: با ارزش و مقام او، قلم میتواند بلندی آسمان را تعیین کند و با اراده و تلاش او، قدمهای باد میتواند به سمت هدف پیش برود.
شاها ، تویی که از فزع تیغ تیز تو
اطراف خویش را نکند آشکار باد
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو کسی هستی که به خاطر ترس از تیغ تیز تو، هیچ کس جرأت نمیکند اطراف خود را نشان دهد.
چون کاه ، زارها که تو با طاغیان کنی
با عادیان نکرد چنان کار زار باد
هوش مصنوعی: شما مانند کاه در برابر طاغیان عمل میکنید، حال آنکه مردمان عادی هیچگاه چنین جنگی را انجام نمیدهند.
بادی بوقت حمله و رخش تو آتشست
هر گر که دید گشته بر آتش سوار باد
هوش مصنوعی: در زمان حمله، بادی مانند آتش است و هر کس که ببیند، گویی بر اسبی از آتش سوار شده است.
باشد بپیش حزم تو چون باد کوهسار
باشد بپیش عزم تو چون کوهسار باد
هوش مصنوعی: در برابر احتیاط و چالاکی تو، مانند بادی هست که به آرامی از میان کوهها میگذرد. و در مقابل اراده تو، مانند کوهستان است که باد در برابر آن تسلیم میشود.
در سیر خامهٔ تو چو بادست ، اگر کند
بر صفحهٔ بیاض جواهر نثار باد
هوش مصنوعی: زمانی که حرکت قلم تو شبیه به نسیم باشد، اگر بر روی کاغذ سفیدی جواهرات افشانده شود.
از باد صولت کند احتراز خاک
و ز خاک درگه تو کند افتخار باد
هوش مصنوعی: باد با شدت خود، از خاک دوری میکند و خاک، به خاطر تو، به خود میبالد و افتخار میکند.
مخمور وار جوهر بادست بی قرار
گویی که دارد از می سهمت خمار باد
هوش مصنوعی: دستی بیقرار دارد که به شکل مستی به نظر میرسد، گویی که از شراب تو مست شده است و حالتی افتاده و غرق در خمار دارد.
حلم ترا شدست جام تیغ تو دهر بلاد خاک
بردست بوی خلق تو در هر دیار باد
هوش مصنوعی: بردباری تو به قدری زیاد است که مانند جامی از تیغ است. دنیا و سرزمینهای مختلف زیر پای تو از خاک شدهاند و بوی وجود تو در هر جایی به وسیلهی باد پراکنده است.
گر باد را بگیرد حلم تو ناصیت
بر جای همچو کوه شود استوار باد
هوش مصنوعی: اگر خویشتنداری تو را به حرکت درآورد، مانند کوه میماند که در برابر باد استوار و محکم میماند.
زان مار شکل نیزه ، که باشد بدست تو
بی دست و پای گشته بمانند مار باد
هوش مصنوعی: آن مار شکل نیزه که در دست توست، بدون دست و پا به صورت یک مار است.
در سیر خامهٔ تو چو با دست ، ارکند
بر صفحهٔ بیاض جواهر نثار باد
هوش مصنوعی: وقتی که قلم تو با دقت و هنر بر روی صفحه سفید مینویسد، مانند این است که جواهرات را بر روی آن پخش میکند.
پوشد هزار گونه زره هر سپید دم
از بیم زخم گرز تو در جویبار باد
هوش مصنوعی: هر سوار که به رنگ سفید به میدان میآید، از ترس ضربهٔ چکش تو، هزاران نوع زره به تن میکند و در برابر باد مانند جویباری به شدت آماده است.
با دوستان بجود کنی آنچه می کنند
با بوستان بتقویت نو بهار باد
هوش مصنوعی: دوستداشتن و همراهی با دوستانت را ادامه بده، همانطور که در بهار گلها شکوفا میشوند و زندگی دوبارهای پیدا میکنند.
شاها ، منم که چرخ پراگند در جهان
اشعار من ، چنانکه از آتش شرار باد
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من آن کسی هستم که مانند چرخش آشفته در دنیا، اشعار من مانند شعلههای آتش در وزش باد پراکندهاند.
با سرعت بدیههٔ من وقت امتحان
دم کی زند چو من ز سر اقتدار باد ؟
هوش مصنوعی: با سرعت و توانایی بالای خود در شرایط دشوار امتحان، چه زمانی میتوانم از قدرت خود استفاده کنم وقتی که من از آن قدرت به خوبی برخوردارم؟
در پیش سیر خامهٔ چون مار در کفم
بی دست و پای ماند مانند مار باد
هوش مصنوعی: قلم من در دستانم میچرخد و بهتنهایی و بدون کمک به حرکت درمیآید، همانطور که ماری در تنگنا گیر میکند و بیحرکت میماند.
با صفوت فضایل من هست تیره آب
با عزت شمایل من هست خوار باد
هوش مصنوعی: وجود من نماد صفا و فضیلت است، اما در عین حال به خاطر ویژگیهای ظاهریام، باعث حقارت میشوم.
نی ، همچو ذکر من ، بگه اشتهار مهر
نی ، همچو صیت من ، بگه انتشار باد
هوش مصنوعی: نی، مانند ذکر و یاد من، در دلها محبوبیت و شهرت دارد. نی، همانند آواز من، در میان مردم پخش و منتشر میشود.
از بی شمار لطف ، که در خاطر منست
غیرت برد ز خاطر من بی شمار باد
هوش مصنوعی: به خاطر محبتها و لطفهایی که در ذهنم دارم، غیرت از دل و خاطرم پرواز کرده است.
دارم ، چو کوه ،از کف تو در کنار زر
زان پس که داشتم ، چو فضا ، در کنار باد
هوش مصنوعی: من مانند کوه، داراییها و قدرت خود را از دست میدهم، در حالی که در کنار جواهرات (زر) هستم؛ چرا که زمانی که داشتم، مانند فضای آزاد در کنار باد بودم.
تا نیست در صفای طبیعتی چو آب خاک
تا نیست در علو حقیقتی چو نار باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دل طبیعت چیزی به پاکی آب و خاک وجود نداشته باشد، تا آن زمان در اوج حقیقت چیزی به بزرگی آتش و باد وجود نخواهد داشت.
باد از جهان عدوی ترا جایگاه خاک
باد از فلک حسود ترا یادگار باد
هوش مصنوعی: باد از جایی که دشمنانش قرار دارند، به خاک تو اشاره میکند و از آسمان هم حسادت و یادگاری از تو را به همراه دارد.
در دست ناصحان تو چون کیمیا گیا
بر شخص حاسدان تو چون ذوالفقار باد
هوش مصنوعی: در دستان مشاوران تو، مانند کیمیا است و بر کسانی که حسادت میورزند، چون ذوالفقار باش.
حاشیه ها
1401/01/28 12:03
محسن ایوبی
این بیت با بیت قبل خلط شده است صورت درست چنین است:
خوردست جام تیغ تو در هر بلاد خاک/بردست بوی خلق تو در هر دیار باد
وطواط