گنجور

شمارهٔ ۴۲ - در مدح وزیر ضیاء الدین عراق بن جعفر

ای آنکه رخت بهار چینست
رویم زغم تو پر ز چینست
در چین تونه ای، و لیک کویت
با روی تو صد هزار چینست
در حسرت خانهٔ تو ماندست
فردوس، که جای حور عینست
خاتم دهنی و بی تو رویم
از گوهر دیده پر نگینست
سروی تو و بوسانت بزمست
ماهی تو آسمان زمینست
در زینی و در کنار من نی
از زین تو رشک من ازینست
همچون تن من ترا میانست
همچون غم من ترا سرینست
در فرقت آن زخم نژندست
در حسرت این دلم حزینست
ما را همه ساله با تو مهرست
با مات چرا همیشه کینست!
شادیم بدین قدر که ما را
جان با غم عشق تو قرینست
دریای ملاحتی تو، چونانک
دریای کرم ضیاء دینست
فرزانه عراق، آنکه گردون
با رفعت قدر او زمینست
صدری که زبهر قهر خصمش
احداث زمانه در کمینست
حق را دل پاک او مکانست
دین را سر کلک او معینست
رایات کمال او بلندست
آیات جلال او متینست
در نسخه گرفتن صفاتش
تشریف کرام کاتبینست
طین را ز اثیر قدر بیشست
زیرا که وجود او ز طینست
عزمش بنفاذ چون گمانست
حزمش بثبات چون یقینست
ای صورت مردمی و مردی
زین هر دو نهاد تو عجینست
قدر چو تو اختر رفیعست
لفظ تو چو گوهر ثمینست
بخل از کف راد تو نزارست
فضل از دل پاک تو سمینست
قصر هنر تو بس مشید
حصن شرف تو بس حصینست
در حادثها سپاه دین را
تدبیر تو ناصحی امینست
انوار کواکب فلک را
بر خاک بپیش تو جبینست
شمسی تو و دولتت سپهرست
شیری تو و حشمتت عرینست
آنجا که جلالت تو آید
دریای محیط پارگینست
آن کس که نفور شد ز صدرت
در حضرت ایزدی لعینست
آن کس که نشسته بر در تست
با ماه بقدر هم نشینست
دانی تو را که: رأی من چگونه
در خدمت صدر تو مبینست؟
در منت تو تنم اسیرست
در نعمت تو دلم رهینست
کفت بعطای من کفلیست
طبعم بثنای تو ضمینست
بر جامهٔ افتخار بنده
مدح تو تراز آستینست
تا در صف چرخ آفتابست
تا در کف باغ یاسمینست
بر ذات تو آفرین حق باد
کان ذات سزلی آفرینست
در صدر بقات باد چندانک
در خاک عدوی تو دفینست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه رخت بهار چینست
رویم زغم تو پر ز چینست
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی‌ات مانند بهار است، چهره‌ام به خاطر غمت پر از چین و چروک است.
در چین تونه ای، و لیک کویت
با روی تو صد هزار چینست
هوش مصنوعی: در چین و چروک صورت تو، زیبایی‌ات به قدری زیاد است که حقیقتا هزاران چین و چروک را می‌تواند تحت‌الشعاع قرار دهد.
در حسرت خانهٔ تو ماندست
فردوس، که جای حور عینست
هوش مصنوعی: فردوس به خاطر آرزوی داشتن خانهٔ تو در حسرت باقی مانده است، چون آنجا جایی برای حوریان است.
خاتم دهنی و بی تو رویم
از گوهر دیده پر نگینست
هوش مصنوعی: اگر تو نباشی، چهره‌ام از اشک‌هایم همچون نگینی درخشان خواهد بود.
سروی تو و بوسانت بزمست
ماهی تو آسمان زمینست
هوش مصنوعی: تو مانند سروی هستی و لبهای تو در بزم و شادی مانند یک ماهی در آسمان و زمین می‌درخشد.
در زینی و در کنار من نی
از زین تو رشک من ازینست
هوش مصنوعی: در زین تو و در کنارت، من به زینت تو حسادت می‌کنم.
همچون تن من ترا میانست
همچون غم من ترا سرینست
هوش مصنوعی: تو برای من همچون بدنم هستی و مانند غم من، در دل من جای داری.
در فرقت آن زخم نژندست
در حسرت این دلم حزینست
هوش مصنوعی: در جدایی او، دل من پر از درد و غم است و به خاطر این حسرت، دلم بسیار ناراحت و غمگین است.
ما را همه ساله با تو مهرست
با مات چرا همیشه کینست!
هوش مصنوعی: ما هر سال با تو دوستی و محبت داریم، پس چرا همیشه با ما کینه و دشمنی می‌ورزی؟
شادیم بدین قدر که ما را
جان با غم عشق تو قرینست
هوش مصنوعی: ما به اندازه‌ای شادیم که زندگی‌مان به خاطر عشق تو پر از دلتنگی و احساسات عمیق است.
دریای ملاحتی تو، چونانک
دریای کرم ضیاء دینست
هوش مصنوعی: شما زیبایی و جذابیتی دارید که مانند دریای کرم و روشناییِ دین است.
فرزانه عراق، آنکه گردون
با رفعت قدر او زمینست
هوش مصنوعی: فرزانه‌ای از عراق وجود دارد که عظمت و مقام او باعث شده است که زمین به خاطر او ارجمند و با ارزش باشد.
صدری که زبهر قهر خصمش
احداث زمانه در کمینست
هوش مصنوعی: سری که به خاطر دشمنش ناراحت است، زمانه و حوادث آن در کمین او نشسته‌اند.
حق را دل پاک او مکانست
دین را سر کلک او معینست
هوش مصنوعی: دل پاک او، جایی است که حقیقت و راستی حضور دارند. دین و ایمان او اساس و بنیاد علم و دانش را مشخص می‌کنند.
رایات کمال او بلندست
آیات جلال او متینست
هوش مصنوعی: علامت‌های کمال او بسیار بالا و برجسته‌اند و نشانه‌های جلال او محکم و استوار هستند.
در نسخه گرفتن صفاتش
تشریف کرام کاتبینست
هوش مصنوعی: در هنگام نوشتن صفات او، بزرگواران نویسندگان در حال ثبت آن هستند.
طین را ز اثیر قدر بیشست
زیرا که وجود او ز طینست
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که خاک از مرتبه‌ای بالاتر یا ارزشمندتر برخوردار است، زیرا وجود او از خاک نشأت می‌گیرد. این به معنای اهمیت و ارزش وجودی انسان به عنوان بخشی از خاک و طبیعت است.
عزمش بنفاذ چون گمانست
حزمش بثبات چون یقینست
هوش مصنوعی: او تصمیمی قاطع دارد که مانند یک پیش‌بینی قوی است و احتیاطش، همچون یک باور مستحکم و مطمئن، ثابت و پایدار است.
ای صورت مردمی و مردی
زین هر دو نهاد تو عجینست
هوش مصنوعی: تو نمایانگر جمال انسان‌ها هستی و در عین حال، خود نیز فردی کامل و با شخصیت به شمار می‌روی که هر دو این ویژگی‌ها در وجود تو به هم آمیخته است.
قدر چو تو اختر رفیعست
لفظ تو چو گوهر ثمینست
هوش مصنوعی: قدرت و ارزش تو مانند ستاره‌ای بلند مرتبه است و کلمات تو مانند جواهر با ارزش و گرانبها هستند.
بخل از کف راد تو نزارست
فضل از دل پاک تو سمینست
هوش مصنوعی: بخل از دست تو دور است و در دل پاک تو، فضیلت و نیکی به وفور وجود دارد.
قصر هنر تو بس مشید
حصن شرف تو بس حصینست
هوش مصنوعی: قصر هنر تو بسیار زیباست و فضیلت‌هایت محافظت شده و امن هستند.
در حادثها سپاه دین را
تدبیر تو ناصحی امینست
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و پیشامدهای ناگوار، این تدبیر و راهنمایی توست که می‌تواند به سپاه دین کمک کند و از آن محافظت کند.
انوار کواکب فلک را
بر خاک بپیش تو جبینست
هوش مصنوعی: نور ستاره‌ها در آسمان، به‌خاطر تو بر زمین سجده می‌کند.
شمسی تو و دولتت سپهرست
شیری تو و حشمتت عرینست
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی و قدرتت همانند آسمان، و مانند شیر، با عظمت و شکوهی در پرده‌ای از جلال.
آنجا که جلالت تو آید
دریای محیط پارگینست
هوش مصنوعی: هر کجا که عظمت و بزرگی تو حضور یابد، آنجا مانند دریای وسیع و بی‌پایان است.
آن کس که نفور شد ز صدرت
در حضرت ایزدی لعینست
هوش مصنوعی: هرکسی که از وجود تو در پیشگاه خداوند احساس نفرت کند، فردی پلید و شایستهٔ تنفر است.
آن کس که نشسته بر در تست
با ماه بقدر هم نشینست
هوش مصنوعی: کسی که در کنار تو نشسته و منتظر است، به اندازه تو ارزشمند و باارزش است.
دانی تو را که: رأی من چگونه
در خدمت صدر تو مبینست؟
هوش مصنوعی: می‌دانی که نظر من در مورد تو چگونه است و چه احساسی نسبت به مقام و منزلت تو دارم؟
در منت تو تنم اسیرست
در نعمت تو دلم رهینست
هوش مصنوعی: بدن من تحت تأثیر محبت و لطف تو قرار دارد و دل من به خاطر خوشی‌ها و نعماتی که از تو دریافت کرده‌ام، وابسته و دل بسته است.
کفت بعطای من کفلیست
طبعم بثنای تو ضمینست
هوش مصنوعی: او می‌گوید که بخشش من به خاطر توست و نیکویی‌های تو در دل من نشسته است.
بر جامهٔ افتخار بنده
مدح تو تراز آستینست
هوش مصنوعی: بر تن من که لباس افتخار است، ستایش تو به اندازهٔ آستین های آن جا دارد.
تا در صف چرخ آفتابست
تا در کف باغ یاسمینست
هوش مصنوعی: تا زمانی که در میان چرخش آفتاب هستیم و تا زمانی که در دل باغ یاسمن قرار داریم.
بر ذات تو آفرین حق باد
کان ذات سزلی آفرینست
هوش مصنوعی: خداوند به وجود تو آفرین می‌گوید، زیرا وجود تو بهترین و بزرگ‌ترین آفرینش است.
در صدر بقات باد چندانک
در خاک عدوی تو دفینست
هوش مصنوعی: آسمان برفراز، چنان فریاد می‌زند که در زمین، یاد تو به شکلی پنهان و مدفون است.