شمارهٔ ۳۹ - در وصف بلخ و مدح سید ضیاء الدین
فدای بلخ دل من،که روضهٔ ارمست
حریم او بامان همچو بیضهٔ حرمست
همه سعادت بلخ و همه سلامت او
که بیضهٔ حرمست و چو روضهٔ ارمست
نه بحر و چرخ و لیکن چو بحر و چرخ مقیم
پر از جواهر مجد و کواکب حرمست
چنین مواخر آن خطه را بسیست و لیک
همه بجنب وجود ضیاء دین عدمست
پناه دودهٔ حیدر که از سیاست او
تفاخر عربست و تظاهر عجمست
بزرگواری ، فرزانه ای ، خداوندی
که پیش درگه او پشت آسمان بخمست
بلند همت او همچو چرخ مرفوعست
بزرگ مجلس او همچو کعبه محترمست
بهر کجا که نهد در طریق دین قدمی
همه ذخایر عقبی طفیل آن قدمست
بعلم و حلم و سخا و وفا عدل و حیا
بعالم چون اندر جد خویشتن علمست
ضیاء دین پیمبر تو آن سرافرازی
که بر صحیفهٔ اقبال نام تو رقمست
معلقست بفرخنده کلک میمونت
همه مصالح دنیا ، مگر نگین جمست؟
هر آنکه پیش تو همچو قلم بسر نرود
سرش بریده و سینه دریده چون قلمست
بنظم و نثر در الفاظ تو همه نکتست
بامر و نهی در احکام تو همه حکمست
ضمیر ناصح صدرت خزانهٔ طربست
روان حاسد جاهت نشانهٔ المست
منم که تا ز جناب و دور ماندستم
هر آن دمی که برآرم ندیدم او ندمست
زشوق مجلس و هجر رخ توام دل و چشم
یکی عدیل تفست و یکی ندیم نمست
عنای طبع من و روح روح من بی تو
چو دولت تو فزون و چو حاسد تو کمست
مراست غم که کنون صدر تو نمیبینم
کسی که صدرتو بیند بعالمش چه غمست؟
همیشه تا که حدوثست و صف هر موجود
مگر خدای تعالی که وصف او قدمست
دل تو شاد و رخت تازه باد ، کز بر چرخ
دل عدوی تو پرانده و رخش دژمست
شمارهٔ ۳۸ - در مدح اتسز خوارزمشاه: خوارزمشاه بر همه شاهان مقدمستشمارهٔ ۴۰ - در مدح ملک اتسز: دیدار تو ، ای جان جهان ، راحت جانست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فدای بلخ دل من،که روضهٔ ارمست
حریم او بامان همچو بیضهٔ حرمست
هوش مصنوعی: دل من برای بلخ میتپد، زیرا اینجا باغی بهشتی است که همانند حریمی مقدس و ارزشمند میباشد.
همه سعادت بلخ و همه سلامت او
که بیضهٔ حرمست و چو روضهٔ ارمست
هوش مصنوعی: تمام خوشبختی و امنیت بلخ به خاطر این است که آنجا همانند حرم و باغ ارم گرانقدر و با ارزش است.
نه بحر و چرخ و لیکن چو بحر و چرخ مقیم
پر از جواهر مجد و کواکب حرمست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که موضوعی که دربارهاش صحبت میشود، نه یک دریا و نه یک آسمان است، اما مانند دریا و آسمان پر از گنجینهای از ارزشها و زیباییهاست که در آن وجود دارد. این چیز میتواند به فضیلتها و نقاط قوتی اشاره کند که در خود جای داده است.
چنین مواخر آن خطه را بسیست و لیک
همه بجنب وجود ضیاء دین عدمست
هوش مصنوعی: در آن سرزمین چیزهای زیادی وجود دارد، اما در واقع همه چیز در سایه و ناآگاهی است که از دین و نور حقیقی محرومند.
پناه دودهٔ حیدر که از سیاست او
تفاخر عربست و تظاهر عجمست
هوش مصنوعی: پناه به نسل حیدر که افتخار عرب به خاطر رفتار اوست و عجم به خاطر نمایشی که از خود نشان میدهد.
بزرگواری ، فرزانه ای ، خداوندی
که پیش درگه او پشت آسمان بخمست
هوش مصنوعی: جایگاه والای یک فرد بزرگوار و دانا را توصیف میکند، کسی که مقامش آنقدر بلند و با ارزش است که حتی در برابر او، آسمانها نیز به نوعی خضوع و تسلیم دارند.
بلند همت او همچو چرخ مرفوعست
بزرگ مجلس او همچو کعبه محترمست
هوش مصنوعی: شجاعت و بلندپروازی او به اندازهای است که مثل آسمان بلند و بینهایت به نظر میرسد و جایگاه او در اجتماع به قدری مهم و باارزش است که به مانند کعبه، محترم و مورد احترام همگان است.
بهر کجا که نهد در طریق دین قدمی
همه ذخایر عقبی طفیل آن قدمست
هوش مصنوعی: هرجا که انسان در مسیر دین و اعتقادات گام بردارد، همه پاداشها و نعمتهای آخرت به خاطر آن گام خواهد بود.
بعلم و حلم و سخا و وفا عدل و حیا
بعالم چون اندر جد خویشتن علمست
هوش مصنوعی: با دانش، فطانت، سخاوت و وفا، و نیز با عدالت و حیا، نیکو است که عالم در کار خود جدی باشد، چون در واقع علم و آگاهی، درون اوست.
ضیاء دین پیمبر تو آن سرافرازی
که بر صحیفهٔ اقبال نام تو رقمست
هوش مصنوعی: تو نور دین پیامبر هستی و آن افتخار توست که نامت در ورق اقبال نوشته شده است.
معلقست بفرخنده کلک میمونت
همه مصالح دنیا ، مگر نگین جمست؟
هوش مصنوعی: همه چیزهای خوشایند و ارزشمند دنیا در زیر دستان خلاق و هنرمند تو قرار دارد، اما هیچ چیز به اندازه نگین جمشید ارزشمند نیست.
هر آنکه پیش تو همچو قلم بسر نرود
سرش بریده و سینه دریده چون قلمست
هوش مصنوعی: هر کس که در حضور تو نمیتواند همچون قلم رفتار کند و به خواستههای تو تسلیم شود، در حقیقت سرش از دست رفته و وجودش آسیب دیده است. مثل قلم که برای نوشتن باید کاملاً تحت اراده و کنترل باشد.
بنظم و نثر در الفاظ تو همه نکتست
بامر و نهی در احکام تو همه حکمست
هوش مصنوعی: در شعر به زیبایی و عمق جملات تو اشاره شده است. هر یک از کلماتت نکتههای مهمی را در بر دارند و در زمینه احکام، تمامی دستورات و قوانین را به روشنی بیان کردهای.
ضمیر ناصح صدرت خزانهٔ طربست
روان حاسد جاهت نشانهٔ المست
هوش مصنوعی: ضمیر نصیحتکننده در درون تو پر از شادی و خوشی است، اما حسادت دیگران نسبت به مقام و موقعیت تو نشانهای از اهمیت و ارزش توست.
منم که تا ز جناب و دور ماندستم
هر آن دمی که برآرم ندیدم او ندمست
هوش مصنوعی: من تا وقتی از حضورش دور ماندهام، در هیچ زمانی او را ندیدهام و احساس نکردهام که او وجود ندارد.
زشوق مجلس و هجر رخ توام دل و چشم
یکی عدیل تفست و یکی ندیم نمست
هوش مصنوعی: از شادی و شوقی که در مجلس دارم و غم فاصله از چهرهات، دل و چشمانم به یکدیگر شبیهاند؛ یکی مانند رفیق خوشحال و دیگری مانند همدم غمگینم.
عنای طبع من و روح روح من بی تو
چو دولت تو فزون و چو حاسد تو کمست
هوش مصنوعی: بیتو، خوشبینی و روح زندگیم کماهمیت و بیمعناست، چون نعمتهای تو بسیار و حسودان نسبت به تو کماند.
مراست غم که کنون صدر تو نمیبینم
کسی که صدرتو بیند بعالمش چه غمست؟
هوش مصنوعی: غم من از این است که حالا نمیتوانم چهره تو را ببینم. کسی که تو را ببیند، دیگر چه غم و اندوهی میتواند داشته باشد؟
همیشه تا که حدوثست و صف هر موجود
مگر خدای تعالی که وصف او قدمست
هوش مصنوعی: هر موجودی که وجود دارد، همیشه ویژگیهای خاصی دارد و به مرور زمان تغییر میکند. اما خداوند متعال، تنها موجودی است که هیچ وصفی برای او وجود ندارد و او از زمان و تغییرات آزاد است.
دل تو شاد و رخت تازه باد ، کز بر چرخ
دل عدوی تو پرانده و رخش دژمست
هوش مصنوعی: دل تو شاد و لباس تو نو باشد، زیرا که دشمن تو در آسمان پرواز کرده و حالش بیحالت است.

وطواط