شمارهٔ ۲۵ - در مدح اتسز
ای از خزاین کرمت خلق را نصیب
در کشف مشکلات جهان رأی تو مصیب
از فیض جود تو همه آفاق را نصاب
وز نور عدل تو همه اسلام را نصیب
عون تو را عیان هدی را شده مجیر
جود تو داعیان امل را شده مجیب
مأخوذ فتنه را شده توقیع تو خلاص
بیمار فاقه را شده انعام تو طبیب
از عزم لایح تو گرفتهست ماه نور
وز خلق فایح تو گرفتهست مشک طیب
از کوشش تو پشت مساعی شده قوی
وز بخشش تو باغ ایادی شده خصیب
آمال را خزانهٔ تو منهلی بزرگ
و اشراف را ستانهٔ تو منزلی رحیب
کوثر ز آب لطف تو گیرد ضیا همی
دوزخ ز تاب خشم تو گیرد همی لهیب
بر چهرهٔ خصال تو عفت شده نقاب
بر درگه جلال تو دولت شده نقیب
چون باد در بلاد ثنای ترا مسیر
چون خمر در عروق هوای ترا زبیب
ز آبا و اُمَهات جهان در کنار ملک
نامد زمانه را خلفی مثل تو نجیب
هر خطهای به سعی جمیل تو ملک را
نصری بود من الله و فتحی بود قریب
با عدل کامل تو و با امن شاملت
کوتاه شد ز ساعت اغنام دست ذیب
تو در بلاد ترک و بُطاریق روم را
از آتش صلابت تو سوخته صلیب
هستی محب شرع حبیب از صفای دل
صد جان فدای چون تو محب و چو تو حبیب
روزی که پنجها شود اندر مصافگاه
از خون کشتگان ملک الموت را خضیب
از سم تازیان به مَجَرّه رسد غبار
وز جان صفدران به ثریا رسد نهیب
گردد ز باد کینه بنای رجا خراب
گردد ز ابر فتنه درخت بلا رطیب
جامی دهد حسام تو آن روز بس مخوف
کاری کند سنان تو آن روز بس مهیب
باطل شود ز حمله تو باس هر شجاع
زایل شود ز هیبت تو عقل هر لبیب
سعد نجوم تابع و اقبال تو امام
فرق ملوک منبر و شمشیر تو خطیب
ای عاشق شمایل تو طبع هر کریم
وی بندهٔ فضایل تو جود هر ادیب
از بس لطیفها که تمامست در سخن
نظم تو گشت معجز و نثر تو شد عجیب
پیش بدایع تو بود نظم من چنانک
آواز زاغ پیش نواهای عندلیب
طبع تو هست بحر و کلام تو هست دُر
آری ز بحر، زادنِ دُر کی بود غریب
تا لذت شگرف بود وصلت نگار
تا راحت بزرگ بود غفلت رقیب
بادا ز اهتمام تو طبعِ ولی فرح
بادا ز انتقام تو جانِ عدو کئیب
احداث را مباد در ایوان تو حضور
و اقبال را مباد ز درگاه تو نصیب
بادا بساط خانهٔ احباب تو نعیم
بادا سماع حلهٔ اعدای تو نعیب
افشانده از خزانهٔ تأیید آسمان
بر فرق تو جواهر دولت کف خضیب
شمارهٔ ۲۴ - در مدح خاقان کمال الدین محمود خسرو توران: ایا ز غایت خوبی چو یوسف یعقوب شمارهٔ ۲۶ - در مدیحه گوید: ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای از خزاین کرمت خلق را نصیب
در کشف مشکلات جهان رأی تو مصیب
هوش مصنوعی: ای کسی که بخششهای تو باعث نصیب مردم از خزانههایت میشود، در حل مشکلات جهان، نظر و اراده تو همیشه درست و نیکوست.
از فیض جود تو همه آفاق را نصاب
وز نور عدل تو همه اسلام را نصیب
هوش مصنوعی: از بخشش و generosity تو، همه چیز در این جهان بهرهای دارد و از روشنایی انصاف تو، همه مسلمانان حظ و بهرهای میبرند.
عون تو را عیان هدی را شده مجیر
جود تو داعیان امل را شده مجیب
هوش مصنوعی: کمک تو برای کسی که در حال هدایت است، آشکار شده و لطف و بخشش تو باعث شده صدای خواستهها و آرزوهای مردم شنیده شود.
مأخوذ فتنه را شده توقیع تو خلاص
بیمار فاقه را شده انعام تو طبیب
هوش مصنوعی: فتنهای که به اوج خود رسیده است، با فرمان تو به آرامش درآمده است. و بیماری که به فقر و پریشانی دچار شده، با لطف و کرامت تو درمان شده است.
از عزم لایح تو گرفتهست ماه نور
وز خلق فایح تو گرفتهست مشک طیب
هوش مصنوعی: ماه زیباییاش را از اراده تو گرفته است و عطر خوش مشک نیز از خلق و خوی تو به مشام میرسد.
از کوشش تو پشت مساعی شده قوی
وز بخشش تو باغ ایادی شده خصیب
هوش مصنوعی: از تلاش و زحمت تو، قدرت و استحکام به دست آمده و به واسطه generosity تو، زمینها پربار و سرسبز شدهاند.
آمال را خزانهٔ تو منهلی بزرگ
و اشراف را ستانهٔ تو منزلی رحیب
هوش مصنوعی: آرزوها و خواستههایت را در جایی بزرگ و پرقدرت قرار بده و برای افراد برجسته و سرشناس، جایی وسیع و مناسب در نظر بگیر.
کوثر ز آب لطف تو گیرد ضیا همی
دوزخ ز تاب خشم تو گیرد همی لهیب
هوش مصنوعی: کوثر (نهر بهشت) نور و روشنی خود را از رحمت تو میگیرد و جهنم نیز حرارت و آتش خشم تو را تجربه میکند.
بر چهرهٔ خصال تو عفت شده نقاب
بر درگه جلال تو دولت شده نقیب
هوش مصنوعی: بر چهرهی زیبای تو حجاب عفت قرار گرفته و در پیشگاه عظمت تو، شایستگی و اقتدار برقرار شده است.
چون باد در بلاد ثنای ترا مسیر
چون خمر در عروق هوای ترا زبیب
هوش مصنوعی: مانند بادی که در شهرها یاد تو را به همراه دارد، مانند شرابی که در رگها، عشق تو را جاری ساخته است.
ز آبا و اُمَهات جهان در کنار ملک
نامد زمانه را خلفی مثل تو نجیب
هوش مصنوعی: از نیاکان و مادران، جهان در کنار ملک، زمانه خلفی نجیب مانند تو نداشته است.
هر خطهای به سعی جمیل تو ملک را
نصری بود من الله و فتحی بود قریب
هوش مصنوعی: هر منطقهای به خاطر زیبایی تو، به نوعی نصرت و پیروزی از سوی خداوند پیدا کرده است و این پیروزی نزدیک است.
با عدل کامل تو و با امن شاملت
کوتاه شد ز ساعت اغنام دست ذیب
هوش مصنوعی: با عدالت کامل تو و با امنیتی که شامل حال ما شده، زمان خوشیهای ما به اندازهای کوتاه شده که دستهای شادیمان از آن باز مانده است.
تو در بلاد ترک و بُطاریق روم را
از آتش صلابت تو سوخته صلیب
هوش مصنوعی: تو در سرزمینهای ترک و در سرزمینهای روم، صلیبها بر اثر قدرت و شدت تو در آتش سوختهاند.
هستی محب شرع حبیب از صفای دل
صد جان فدای چون تو محب و چو تو حبیب
هوش مصنوعی: محبت به محبوب واقعی از دل پاک و صاف نشأت میگیرد و این عشق و وفاداری میتواند جانهای زیادی را فدای آن محبوب کند. عشق تو و مقام تو در این عشق، بینظیر و ارزشمند است.
روزی که پنجها شود اندر مصافگاه
از خون کشتگان ملک الموت را خضیب
هوش مصنوعی: روزی پیش میآید که در میدان جنگ، هفتاد نفر از کشتهشدگان باعث میشوند که فرشته مرگ نیز به شگفتی بیفتد.
از سم تازیان به مَجَرّه رسد غبار
وز جان صفدران به ثریا رسد نهیب
هوش مصنوعی: غبار ناشی از حمله سواران تازی به دوردست میرسد و صدای جنگجویان دلیر به آسمان میرسد.
گردد ز باد کینه بنای رجا خراب
گردد ز ابر فتنه درخت بلا رطیب
هوش مصنوعی: اگر باد کینه وزیدن بگیرد، امید و آرزو ویران میشود و اگر باران فتنه ببارد، درخت رنج و مصیبت زنده نمیماند.
جامی دهد حسام تو آن روز بس مخوف
کاری کند سنان تو آن روز بس مهیب
هوش مصنوعی: حسام در آن روز هراسانگیز، جامی به تو میدهد و سنان تو در آن روز کارهای شگفتآوری انجام خواهد داد.
باطل شود ز حمله تو باس هر شجاع
زایل شود ز هیبت تو عقل هر لبیب
هوش مصنوعی: با حمله تو، شجاعترین جنگجوها شکست میخورند و با هیبت و جلال تو، عقل و درایت همه خردمندان تحت تأثیر قرار میگیرد.
سعد نجوم تابع و اقبال تو امام
فرق ملوک منبر و شمشیر تو خطیب
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی تابع ستارههاست و موفقیت تو رهبری است. تفاوت در قدرت پادشاهان، به اندازه منبر و شمشیر تو در سخنرانی و بیان است.
ای عاشق شمایل تو طبع هر کریم
وی بندهٔ فضایل تو جود هر ادیب
هوش مصنوعی: ای محبوب من، زیباییهای تو موجب احترام و سخاوت هر نیکویی میشود و من مانند بندهای از فضیلتها و خوبیهای تو هستم.
از بس لطیفها که تمامست در سخن
نظم تو گشت معجز و نثر تو شد عجیب
هوش مصنوعی: به دلیل ظرافت و زیبایی که در کلام تو وجود دارد، شعر تو به معجزه تبدیل شده و نثر تو نیز به شکلی شگفتانگیز جلوهگر شده است.
پیش بدایع تو بود نظم من چنانک
آواز زاغ پیش نواهای عندلیب
هوش مصنوعی: نظم و آثار من در برابر خلاقیتهای تو، مثل آواز زاغی است در مقایسه با نغمههای خوش و زیباي بلبل.
طبع تو هست بحر و کلام تو هست دُر
آری ز بحر، زادنِ دُر کی بود غریب
هوش مصنوعی: طبیعت تو همچون دریاست و سخنان تو از عمق آن برمیخیزد. آیا ممکن است که یک دریا چیزی غیرمعمول و عجیب به وجود آورد؟
تا لذت شگرف بود وصلت نگار
تا راحت بزرگ بود غفلت رقیب
هوش مصنوعی: تا زمانی که لذت عمیق وصال با معشوق وجود دارد، راحتی و آرامش بزرگ ناشی از غفلت رقیب نیز برقرار است.
بادا ز اهتمام تو طبعِ ولی فرح
بادا ز انتقام تو جانِ عدو کئیب
هوش مصنوعی: به امید اینکه از تلاش تو طبیعت ولی خوشحال باشد، و از انتقام تو جان دشمن در عذاب باشد.
احداث را مباد در ایوان تو حضور
و اقبال را مباد ز درگاه تو نصیب
هوش مصنوعی: نباید در سرای تو مشکلات به وجود آید و خوشبختی از در خانهات دور باشد.
بادا بساط خانهٔ احباب تو نعیم
بادا سماع حلهٔ اعدای تو نعیب
هوش مصنوعی: باشد که زندگی دوستان تو سرشار از خوشی باشد و جایگاه دشمنان تو مملو از غم.
افشانده از خزانهٔ تأیید آسمان
بر فرق تو جواهر دولت کف خضیب
هوش مصنوعی: خزانهٔ آسمان بر روی سر تو گنجهای باارزشی از سعادت و موفقیت نثار کرده است.