گنجور

شمارهٔ ۱۹۸ - در مدح ملک اتسز

زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
سرای پردهٔ خورشید را براندازی
تو خود نتازی و ندر صف نکورویان
همی خرامی و از نیکویی همی تازی
مرا تو گویی : بازیست عاشقی ، آری
شدست عشق تو بازی و لیک جان بازی
چو بربط از تو بسی گوشمال یافته ام
بدان امید که چون بربطم تو بنوازی
بحسن خویش چنان غره ای ، که در عالم
بهیچ کس زرعونت همی نپردازی
ز هجر آن لب چون انگبین چرا چندین
مرا بر آتش حسرت چو موم بگدازی؟
بچشم جان بربایی ، مگر که چشم تو کرد
بجان ربودن با تیغ شاه انبازی؟
علاء دولت ، خوارزمشاه ، فخر ملوک
ابوالمظفر اتسز ، شهنشه غازی
خدایگانی ، کز خسروان عالم اوست
بتیغ هند نگهبان ملت تازی
خدایگانا ، اعدای شرع بگریزند
چو باره تازی واندر مصاف بگرازی
گهی بکوشش جان مخالفان سوزی
گهی ببخشش کار موافقان سازی
بوقت انس همه بادهٔ ظفر نوشی
بوقت حرب همه بارهٔ ظفر تازی
طریق نشر مساعی ورزی
بسوی کسب معالی و محمدت تازی
بروز معرکه رعد از هوا نیارد کرد
بپیش نعرهٔ کوس تو چیره آوازی
کهین غلام تو در رزم رستم سگزی
کمین ندیم تو در بزم صاحب رازی
جهان قبول کند هر چه آن تو انجامی
فلک تمام کند هر چه آن تو آغازی
بدست عدل تو باطل کنندهٔ ظلمی
ز خوان جود تو سیری دهندهٔ آزی
همیشه تا صف چرخ هست غداری
همیشه تا اثر صبح هست غمازی
بنزد ایزد اعزاز تو فزون بادا
که از ملوک جهان تو سزای اعزازی
مخالف تو جز اندر عنا و رنج مباد
زرشک آنکه تو اندر نعیم و در نازی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
هوش مصنوعی: عجب! زیبایی تو بر ماه تأثیر خاصی دارد و شایسته است که تو در میان زیبایان، مقام والایی داشته باشی.
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
هوش مصنوعی: اگر با نگاه شوخی و طنز به ماه خیره شوی، زیبایی تو را به گونه‌ای می‌بیند که مناسب طنازی و لطافت است.
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
سرای پردهٔ خورشید را براندازی
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی تو با خشم و قدرت به میدان می‌آید، همچون خورشید در پس پرده، شکوه و زیبایی خود را نشان می‌دهد و همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
تو خود نتازی و ندر صف نکورویان
همی خرامی و از نیکویی همی تازی
هوش مصنوعی: تو خودت در میان خوبان پا به پای آنها حرکت نمی‌کنی و مثل یک فرد نیکوکار، از زیبایی‌ها و خوبی‌ها می‌گریزی.
مرا تو گویی : بازیست عاشقی ، آری
شدست عشق تو بازی و لیک جان بازی
هوش مصنوعی: تو می‌گویی که عاشقی یک بازی است، بله، عشق تو حقیقتاً به بازی تبدیل شده اما جانم در این بازی در خطر است.
چو بربط از تو بسی گوشمال یافته ام
بدان امید که چون بربطم تو بنوازی
هوش مصنوعی: من مانند سازی هستم که از تو بسیار آموزش دیده‌ام، امیدوارم که روزی مثل آن ساز، مرا در آغوش بگیری و نوازش کنی.
بحسن خویش چنان غره ای ، که در عالم
بهیچ کس زرعونت همی نپردازی
هوش مصنوعی: تو به لطف و زیبایی خود چنان مغروری که حتی به هیچ کس دیگری در این جهان توجه نمی‌کنی و به کسی اجازه نمی‌دهی که به تو نزدیک شود.
ز هجر آن لب چون انگبین چرا چندین
مرا بر آتش حسرت چو موم بگدازی؟
هوش مصنوعی: چرا به خاطر دوری آن لب‌های شیرین مانند عسل، من همچنان در آتش حسرت ذوب می‌شوم؟
بچشم جان بربایی ، مگر که چشم تو کرد
بجان ربودن با تیغ شاه انبازی؟
هوش مصنوعی: آیا می‌توانی با نگاهی مجذوب‌کننده، جان مرا بربایی، مگر اینکه چشمان تو توانسته‌اند جوانی را با تیزبازی سلاح شاهانه ربوده باشند؟
علاء دولت ، خوارزمشاه ، فخر ملوک
ابوالمظفر اتسز ، شهنشه غازی
هوش مصنوعی: علاءالدوله، پادشاه خوارزم، که افتخار پادشاهان است و به عنوان امیر فاتح شناخته می‌شود.
خدایگانی ، کز خسروان عالم اوست
بتیغ هند نگهبان ملت تازی
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، که از بزرگ‌ترین پادشاهان جهان است، با قدرت شمشیر خود از ملت عرب محافظت می‌کند.
خدایگانا ، اعدای شرع بگریزند
چو باره تازی واندر مصاف بگرازی
هوش مصنوعی: ای خداوندگار، دشمنان دین مانند گرگ‌ها در مبارزه فرار کنند.
گهی بکوشش جان مخالفان سوزی
گهی ببخشش کار موافقان سازی
هوش مصنوعی: گاهی با تلاش خود باعث سوزش و ناراحتی مخالفان می‌شوی و گاهی با گذشت و رحم، وضعیت را برای دوستان و موافقان بهبود می‌بخشی.
بوقت انس همه بادهٔ ظفر نوشی
بوقت حرب همه بارهٔ ظفر تازی
هوش مصنوعی: در زمان خوشی و دوستی، از نوشیدن شراب پیروزی لذت ببر. اما در زمان جنگ، باید آماده باشید تا از بار پیروزی استفاده کنید.
طریق نشر مساعی ورزی
بسوی کسب معالی و محمدت تازی
هوش مصنوعی: راه و روش انتشار تلاش‌هایت را به سوی دستیابی به فضیلت و آرامش ادامه بده.
بروز معرکه رعد از هوا نیارد کرد
بپیش نعرهٔ کوس تو چیره آوازی
هوش مصنوعی: در آسمان، رعد و برق چنان نمی‌تواند خودنمایی کند که نعره شفاف و رسای تو در میدان جنگ. صدای تو برهمه چیز چیره است و بر آن تسلط دارد.
کهین غلام تو در رزم رستم سگزی
کمین ندیم تو در بزم صاحب رازی
هوش مصنوعی: من در میدان نبرد مانند غلام رستم سگزی آماده‌ام، و در مجالس و دورهمی‌های شما به عنوان همراه و دوست وفادار حاضر هستم.
جهان قبول کند هر چه آن تو انجامی
فلک تمام کند هر چه آن تو آغازی
هوش مصنوعی: اگر تو قدمی برداری، جهان آن را می‌پذیرد و همچنین آسمان هم هر چه را که تو آغاز کنی، کامل خواهد کرد.
بدست عدل تو باطل کنندهٔ ظلمی
ز خوان جود تو سیری دهندهٔ آزی
هوش مصنوعی: با عدالت تو، ظلم به پایان می‌رسد و از سفره‌ی بخشش تو، همه سیر می‌شوند.
همیشه تا صف چرخ هست غداری
همیشه تا اثر صبح هست غمازی
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی ادامه دارد و چرخ روزگار می‌چرخد، همیشه افرادی هستند که خیانت و نیرنگ می‌کنند. همچنین تا زمانی که آثار صبح وجود دارد، افراد غمگینی هم هستند که به جستجوی دلایل اندوه خود می‌پردازند.
بنزد ایزد اعزاز تو فزون بادا
که از ملوک جهان تو سزای اعزازی
هوش مصنوعی: ای خداوند، برای تو افتخار و ارجمندی بیشتری قرار بده، زیرا تو از تمام پادشاهان جهان شایسته‌تر به این افتخار هستی.
مخالف تو جز اندر عنا و رنج مباد
زرشک آنکه تو اندر نعیم و در نازی
هوش مصنوعی: جز درد و زحمت، هیچ حسی بر ضد تو نیست. تو در خوشی و دلخواهی زندگی می‌کنی.