گنجور

شمارهٔ ۱۸۶ - نیز در مدح ملک اتسز

ای صیت دولت تو بعلم علم شده
بدخواه دولت تو ندیدم ندم شده
تو شاه شرق و غربی وز آثار عدل تو
اطراف شرق و غرب چو صحن حرم شده
طبع مبارک تو و دست جواد تو
دریای علم گشته و کان کرم شده
آیات بخشش تو و آثار کوششت
اندر جهان نشان وجود و عدم شده
لفظ تو در طویلهٔ دانش گهر شده
نام تو در صحیفهٔ مردی رقم شده
از روی ارتفاع محل و جلال قدر
اکلیل آسمانت بزیر قدم شده
فرخنده بارگاه رفیع ترا بقدر
دهر از عبید گشته و چرخ از خدم شده
جاه تو دافع صدمات و بلا شده
عقل تو کاشف ظلمات ستم شده
اندر فضای دشت بایام عدل تو
گرگ غنم ربای شبان غنم شده
از حشمت تو آیت حق منتشر شده
وز حرمت تو بیضهٔ دین محترم شده
از جود بیدریغ و ز انعام عام تو
زوار با خزاین در ودرم شده
از فعل و قول تو همه ارباب فضل را
آغوش و گوش پر نعیم و پر نغم شده
خصم تو سر بریده و سینه شکافته
از تیغ و نیزهٔ تو بسان قلم شده
مهر ستانهٔ تو و کین جناب تو
منشور شادمانی و توقیع غم شده
یک بندهٔ تو روز قتال مخالفان
در طعن و ضرب صاحب صدور ستم شده
طبع موافق تو قرین طرب شده
جان مخالف تو رهین الم شده
اندر میان باطل و حق در میان خلق
عدلت براستی و درستی حکم شده
ای قبلهٔ ملوک جهان ، ای بحشمتت
چندین هزار اهل هنر محتشم شده
بودست مدتی ز جفاهای روزگار
انوار عیش بنده سراسر ظلم شده
گه شخص بنده بستهٔ بند عنا شده
گه جان بنده خستهٔ تیر ستم شده
از شعلهای غم دل من پر ز تف شده
وز قطره های خون رخ من پر ز نم شده
مالی ، که آن بروز جوانیم بد بدست
جمله شده ز دست و جوانیم هم شده
منت خدای را که کنون هست بر دلم
آن رنجها بعز قبول تو کم شده
در چشم من دیار بخارا بخرمی
از اصطناع تو چو ریاض ارم شده
تا امت پیمبر خیرالامم بود
صدر تو باد مرجه خیرالامم شده
بر مسند جلال ترا پشت و پیش تو
پشت همه سران زمانه بخم شده

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صیت دولت تو بعلم علم شده
بدخواه دولت تو ندیدم ندم شده
هوش مصنوعی: ای آواز و نام نیکوی تو به اندازه‌ای معروف شده که علم و دانش هم از آن تاثیر گرفته‌اند. من هیچ دشمنی را نسبت به خوشبختی و دولت تو ندیده‌ام و نمی‌بینم.
تو شاه شرق و غربی وز آثار عدل تو
اطراف شرق و غرب چو صحن حرم شده
هوش مصنوعی: تو فرمانروای شرق و غربی و به خاطر عدل تو، دور تا دور شرق و غرب مانند صحن حرم مقدس شده است.
طبع مبارک تو و دست جواد تو
دریای علم گشته و کان کرم شده
هوش مصنوعی: شخصیت نیکو و توانمندی تو مانند دریاهای علم گسترده شده و به منبعی پرثمر تبدیل شده است.
آیات بخشش تو و آثار کوششت
اندر جهان نشان وجود و عدم شده
هوش مصنوعی: بخشندگی تو و تلاش‌های تو در جهان، نشانه‌هایی از وجود و عدم را نمایان کرده است.
لفظ تو در طویلهٔ دانش گهر شده
نام تو در صحیفهٔ مردی رقم شده
هوش مصنوعی: نام تو در عرصه‌ی دانش به مانند یک گوهر ارزشمند درخشان است و با افتخار در تاریخ زندگی انسان‌ها ثبت شده است.
از روی ارتفاع محل و جلال قدر
اکلیل آسمانت بزیر قدم شده
هوش مصنوعی: به خاطر جایگاه بلندی که داری و عظمت و احترام تو، مانند تاجی آسمانی، زیر پاهای تو قرار گرفته است.
فرخنده بارگاه رفیع ترا بقدر
دهر از عبید گشته و چرخ از خدم شده
هوش مصنوعی: بارگاه بلند و خوش‌یمن تو به اندازه زمان، از دست عبید و چرخ زمانه آزاد شده است.
جاه تو دافع صدمات و بلا شده
عقل تو کاشف ظلمات ستم شده
هوش مصنوعی: عظمت و مقام تو باعث شده که مشکلات و سختی‌ها دور بمانند، و عقل تو راه‌های تاریک و ظلم را روشن کرده است.
اندر فضای دشت بایام عدل تو
گرگ غنم ربای شبان غنم شده
هوش مصنوعی: در دشت، با وجود انصاف و عدالت تو، گرگ‌ها به دنبال گوسفندها افتاده‌اند و شبان دیگر نمی‌تواند از آنها محافظت کند.
از حشمت تو آیت حق منتشر شده
وز حرمت تو بیضهٔ دین محترم شده
هوش مصنوعی: از عظمت و بزرگی تو نشانه‌ای از حق بروز کرده و به دلیل حرمت و احترام تو، دین و اصول آن مورد احترام قرار گرفته‌اند.
از جود بیدریغ و ز انعام عام تو
زوار با خزاین در ودرم شده
هوش مصنوعی: به خاطر بذر generosity و هدایای فراوان تو، زوار به داشتن گنجینه‌های بی‌نظیری در خانه‌ام نائل آمده‌اند.
از فعل و قول تو همه ارباب فضل را
آغوش و گوش پر نعیم و پر نغم شده
هوش مصنوعی: عمل و صحبت تو باعث شده که همه اهل دانش و فضل در آغوش محبت و گوششان به نغمه‌های خوش آشنا شوند.
خصم تو سر بریده و سینه شکافته
از تیغ و نیزهٔ تو بسان قلم شده
هوش مصنوعی: دشمن تو به مانند کسی است که سرش بریده و سینه‌اش شکافته شده است، به طوری که از ضربه‌های تیغ و نیزهٔ تو به شدت آسیب دیده و مانند قلمی در دستان تو قرار گرفته است.
مهر ستانهٔ تو و کین جناب تو
منشور شادمانی و توقیع غم شده
هوش مصنوعی: محبت و جذبه تو باعث شادی و خوشحالی من شده، در حالی که حسادت و کینه تو در زندگی‌ام غم و اندوه به بار می‌آورد.
یک بندهٔ تو روز قتال مخالفان
در طعن و ضرب صاحب صدور ستم شده
هوش مصنوعی: یک خدمتگزار تو در روز نبرد با دشمنان، مورد توهین و ضربه قرار گرفته و به ظلم دچار شده است.
طبع موافق تو قرین طرب شده
جان مخالف تو رهین الم شده
هوش مصنوعی: طبیعت تو با شادی همراه شده و روح من به خاطر مخالفت با تو به درد و رنج گرفتار است.
اندر میان باطل و حق در میان خلق
عدلت براستی و درستی حکم شده
هوش مصنوعی: در میان مردم، بین حق و باطل، عدالت و صداقت برقرار شده است.
ای قبلهٔ ملوک جهان ، ای بحشمتت
چندین هزار اهل هنر محتشم شده
هوش مصنوعی: ای راهنمای پادشاهان دنیا، ای با عظمت، به خاطر جمال تو هزاران هنرمند محترم و باوقار شده‌اند.
بودست مدتی ز جفاهای روزگار
انوار عیش بنده سراسر ظلم شده
هوش مصنوعی: مدت زمانی از سختی‌ها و آزمایش‌های زندگی گذشته و شادی و خوشی من به طور کامل تحت تأثیر ظلم و ناراحتی قرار گرفته است.
گه شخص بنده بستهٔ بند عنا شده
گه جان بنده خستهٔ تیر ستم شده
هوش مصنوعی: بعضی اوقات، شخص به شدت تحت فشار و سختی قرار می‌گیرد و درگیر مشکلات و گرفتاری‌های زندگی می‌شود. گاهی دیگر توان تحمل این فشارها را ندارد و احساس خستگی عمیق می‌کند.
از شعلهای غم دل من پر ز تف شده
وز قطره های خون رخ من پر ز نم شده
هوش مصنوعی: دل من از آتش غم پر شده و چشمانم مثل باران از اشک خونین شده است.
مالی ، که آن بروز جوانیم بد بدست
جمله شده ز دست و جوانیم هم شده
هوش مصنوعی: مالی که در جوانی به سختی به دست آوردم، حالا تماماً از دست رفته و جوانی‌ام هم از بین رفته است.
منت خدای را که کنون هست بر دلم
آن رنجها بعز قبول تو کم شده
هوش مصنوعی: به خاطر نعمت‌های خداوند سپاسگزارم که اکنون با قبول تو، آن دردها و رنج‌ها بر دلم کاهش یافته است.
در چشم من دیار بخارا بخرمی
از اصطناع تو چو ریاض ارم شده
هوش مصنوعی: در چشمان من، سرزمین بخارا زیبایی خاصی دارد چرا که از زیبایی تو همانند باغ‌های ارم پر شده است.
تا امت پیمبر خیرالامم بود
صدر تو باد مرجه خیرالامم شده
هوش مصنوعی: تا زمانی که پیروان پیامبر بهترین امت هستند، تو نیز در صدر و پیشانی بهترین امت قرار داری.
بر مسند جلال ترا پشت و پیش تو
پشت همه سران زمانه بخم شده
هوش مصنوعی: بر جایگاه رفیع تو، پشت و روی تو، پشت سر همه بزرگواران زمان خم شده است.