شمارهٔ ۱۷۲ - هم در مدح اتسز گوید
خوارزمشه ، که هست زمانه غلام او
دور سپهر و سیر ستاره بکام او
از صورت هلال فلک را بهر مهی
در گوش حلقه ایست ، مگر شد غلام او ؟
بوده بقای فضل و هنر در بقای او
بسته نظام مجد و شرف در نظام او
دامی شده فضایل او در فضای ملک
وندر فتاده طایر دولت بدام او
با سایلان بگنج بود اصطناع او
وز مجرمان بعفو بود انتقام او
صبحیست روز دولت او تا بروز حشر
کایزد نیافرید علامات شام او
از بهر عون شرع مقام و رحیل او
وز بهر کسب مهر قعود و قیام او
چون برکشد بروز وغا خنجر از نیام
سازد ز فرقهای دلیران نیام او
تا چرخ تازیانهٔ دولت بدو سپرد
شد سر کشنده ابلق ایام رام او
روزی که جام فتنه بود در کف جهان
و افلاک پر شراب فنا کرده جام او
پرنده گشته طایر بی جان جان ربای
از آشیانه ای ، که کمانست نام او
تشنه حسام و خون دلیران شراب او
جایع سنان و شخص سواران طعام او
خنجر بابتسام بجان بازی یلان
و ارواح در گریستن از ابتسام او
از بحر فتنه رفته غمامی سوی هوا
و آنگاه گشته مرگ روان از حسام او
پیکان تیر و صفحهٔ تیغ و غریو کوس
باران و رعد و برق شده در غمام او
آیا کرا نجات بود از سنان او ؟
وانگه کرا خلاص بود از حسام او ؟
اشخاص اهل شرک بطی زره درون
گردد زره نهاد ز نوک سهام او
چون شب دل مخالف او مظلم و سنانش
مریخ وار شعله زند در ظلام او
تادر حرق بوتهٔ خورشید وقت شام
بر شبه زر پخته شود سیم خام او
در صدر ملک باد بدولت بقای او
تا روز حشر باد بشادی دوام او
تازان سوی حصول نجیب ارادتش
وندر کف عنایت گردون زمام او
آمد مه زکوة و صیام از بهشت عدن
مقبول شرع باد زکاة و صیام او
بادا مهم شرع کفایت شده همه
از حسن سعی و تقویت اهتمام او
شمارهٔ ۱۷۱ - نیز در مدح ملک اتسز: بتی ، که ماه برد روشنی ز طلعت او شمارهٔ ۱۷۳ - هم در مدح اتسز: زهی خلق در لشکر آلای او
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوارزمشه ، که هست زمانه غلام او
دور سپهر و سیر ستاره بکام او
هوش مصنوعی: خوارزمشاه، که زمانه به او خدمتگزار است و آسمان و حرکت ستارهها بر وفق اراده او میچرخند.
از صورت هلال فلک را بهر مهی
در گوش حلقه ایست ، مگر شد غلام او ؟
هوش مصنوعی: ماه در آسمان مانند هلال است و برای زیباییاش یک گوشواره به شکل حلقه دارد. آیا ممکن است که این زیبایی باعث شود که کسی اسیر و بردهی آن زیبایی شود؟
بوده بقای فضل و هنر در بقای او
بسته نظام مجد و شرف در نظام او
هوش مصنوعی: وجود فضل و هنر به وجود او وابسته است؛ همچنین اعتبار و شرف به نظم و ترتیب او مرتبط است.
دامی شده فضایل او در فضای ملک
وندر فتاده طایر دولت بدام او
هوش مصنوعی: فضایل و ویژگیهای خوب او در گستره سلطنتش مانند دامهای خوشساختی شده و در این میان، پرنده سعادت و خوشبختی به دام او افتاده است.
با سایلان بگنج بود اصطناع او
وز مجرمان بعفو بود انتقام او
هوش مصنوعی: با نادانان در گنجی پنهان است و از مجرمان نیز به خاطر رحمتش عفو میکند.
صبحیست روز دولت او تا بروز حشر
کایزد نیافرید علامات شام او
هوش مصنوعی: این صبح، روز خوشبختی و موفقیت اوست، که تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. چه کسی میتواند بگوید که او نشانههای نقشههای خود را در شب آن روز نیافریده است؟
از بهر عون شرع مقام و رحیل او
وز بهر کسب مهر قعود و قیام او
هوش مصنوعی: برای کمک به دین و شریعت، او به پا میخیزد و سفر میکند و به خاطر به دست آوردن محبت و دوستی، نشسته و برمیخیزد.
چون برکشد بروز وغا خنجر از نیام
سازد ز فرقهای دلیران نیام او
هوش مصنوعی: وقتی که در میادین جنگ، خنجر از نیام کشیده میشود، دلیران را بر فرق میزند و این خود نشان از قدرت و جلال و جنگاوری دارد.
تا چرخ تازیانهٔ دولت بدو سپرد
شد سر کشنده ابلق ایام رام او
هوش مصنوعی: زمانی که چرخ روزگار به دولت و قدرت او ستم کرد، آن روزها به شکل مطیع و رام او درآمدند.
روزی که جام فتنه بود در کف جهان
و افلاک پر شراب فنا کرده جام او
هوش مصنوعی: روزی که دنیا در حال گردش و دگرگونی بود و آسمانها پر از نشانههای نابودی و تغییر بودند، جامی از نابودی در دست جهان قرار داشت.
پرنده گشته طایر بی جان جان ربای
از آشیانه ای ، که کمانست نام او
هوش مصنوعی: پرندهای بیجان به دلیل انحراف از مسیر، جانش را از دست داده است، در حالی که او از آشیانه خود خارج شده و به سمت جایی میرود که به آن کمان گفته میشود.
تشنه حسام و خون دلیران شراب او
جایع سنان و شخص سواران طعام او
هوش مصنوعی: آن کسی که به شدت به حسام (سلاح) و خون شیرمردان نیاز دارد، شراب او همانند جایی برای سنان (تیغ) و غذایش برای سواران است.
خنجر بابتسام بجان بازی یلان
و ارواح در گریستن از ابتسام او
هوش مصنوعی: خنجر به خاطر لبخند یلان و روحها از شادی او به گریه افتادهاند.
از بحر فتنه رفته غمامی سوی هوا
و آنگاه گشته مرگ روان از حسام او
هوش مصنوعی: از میان مشکلات و فتنهها، غمی به سمت آرزوها حرکت کرده و در پایان، مرگ به وسیله شمشیری برنده به سراغ او آمده است.
پیکان تیر و صفحهٔ تیغ و غریو کوس
باران و رعد و برق شده در غمام او
هوش مصنوعی: تیر و تیغ و صدای طبل، همچون باران و رعد و برق در میان ابرها، به شدت او را در بر گرفتهاند.
آیا کرا نجات بود از سنان او ؟
وانگه کرا خلاص بود از حسام او ؟
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند از تیر او نجات یابد؟ و چه کسی میتواند از شمشیر او رهایی پیدا کند؟
اشخاص اهل شرک بطی زره درون
گردد زره نهاد ز نوک سهام او
هوش مصنوعی: افراد مشرک مانند زرهای هستند که به آرامی آنها را درون میبرد. این زره به مانند تیرهای او از نوکشان به وجود آمده است.
چون شب دل مخالف او مظلم و سنانش
مریخ وار شعله زند در ظلام او
هوش مصنوعی: وقتی شب دل، برابر او تاریک و خنک است، شمشیر او همچون سیاره مریخ در این darkness شعلهور میتابد.
تادر حرق بوتهٔ خورشید وقت شام
بر شبه زر پخته شود سیم خام او
هوش مصنوعی: تا زمانی که گرما و درخشش خورشید در غروب به حدی برسد که نقره خام به رنگ طلایی درآید.
در صدر ملک باد بدولت بقای او
تا روز حشر باد بشادی دوام او
هوش مصنوعی: در بالای سلطنت، بادهای از خوشبختی وجود دارد که تا روز قیامت، شادی و خوشی او ادامه خواهد داشت.
تازان سوی حصول نجیب ارادتش
وندر کف عنایت گردون زمام او
هوش مصنوعی: به سوی به دست آوردن شخصیت والای او شتابان میروم و در دستان لطف آسمانی، فرمان او را در اختیار دارم.
آمد مه زکوة و صیام از بهشت عدن
مقبول شرع باد زکاة و صیام او
هوش مصنوعی: ماه بهشتی از باغ عدن آمد و با خود زکات و روزهای را آورد که مورد قبول دین و شریعت است.
بادا مهم شرع کفایت شده همه
از حسن سعی و تقویت اهتمام او
هوش مصنوعی: بگذار باد و نسیم برآید، زیرا همه چیز از خوبی تلاش و کوشش او تاثیر گرفته است.

وطواط