شمارهٔ ۱۷۰ - در مدح ملک اتسز
مقتدای همه زمان و زمین
شاه غازی، علاء دولت و دین
پادشاه بوالمظفر اتسز، آنک
هست در حکم او زمان و زمین
آنکه اجرام هفت گردون را
خدمت اوست پیشه و آیین
آنکه شاهان هفت کشور را
حضرت او بستر و بالین
همتش را ستاره زیر عنان
حشمتش را زمانه زیر نگین
ای ز آثار عدل شامل تو
جای عصفور دیدهٔ شاهین
فتنه از هیبت تو گشته نزار
جود از نعمت تو گشته سمین
در خوی از غیرت تو ابر بهار
در تب از هیبت تو شیر عرین
جاه تو با ستاره کرده قران
ملک تو با زمانه گشته قرین
گفتهای تو در مجالس بزم
مدد روح را چو ماه معین
کردهای تو در مواقف رزم
صدف فتح راست در ثمین
بهمه رزق ها کف تو کفیل
بهمه خیرها دل تو ضمین
صفدران را ز خدمت تو یسار
خسروان را بنعمت تو یمین
از قبول تو مستقر کرده
نیکخواه تو در مقام امین
وز نهیب توی قرار شده
بدسگال تو در قرار مکین
هست رایات دولت تو بلند
هست آیات حشمت تو مبین
بندهٔ امر تو صغار و کبار
سخرهٔ حکم تو شهور و سنین
خیل احداث روزگار چو باد
بر صف دشمنت گشاده کمین
نور اجرام آسمان بر خاک
از پی خدمتت نهاده جبین
جور از هیبت تو گشته نزار
جود از نعمت تو گشته سمین
حضرتت بارگاه میر و وزیر
درگهت پیشگاه خان و تگین
گشته بر شخص حاسدت پیدا
وحشت ذل و ظلمت نفرین
شده در شأن ناصحت منزل
آیت مجد و سورهٔ تمکین
عفو تو همچو چشمهٔ حیوان
خشم تو همچو آذر برزین
ای بسا رزمگاه کز هولت
در رحم پیر گشت فرق جنین
نیزه در دست سرکشان کرده
بردن روح مرگ را تلقین
نیشش از عقد چون دم کژدم
نوکش از زهر چون سر تنین
گرم گشته بعرصه گاه فنا
روز بازار خنجر و زوبین
شخص گردان ببند عجز اسیر
جان مردان بدست مرگ رهین
تو در آن چون خلیل و آتش رزم
گشته بر تو چو سوسن و نسرین
و آن غلامان تو، که رایت حق
برکشیدند تا بعلیین
پشت کفر از هراسشان پر خم
روی شرک از نهیبشان پر چین
حافظ عیش مؤمنان گهر مهر
مهلک جیش مشرکان گه کین
همه دیده بهر همچو عنب
همه دل در مصاف همچو تین
سپهت هر کجا که رو آرد
یمن و یسرست بر یسار و یمین
بقعهایی گرفته ، سخت مخوف
حصنهایی گشاده ، سخت حصین
تو بتعلیمهای بخت بلند
تو بتدبیرهای رأی رزین
زود بینی بکام خویش شده
خطهٔ چین و بقعهٔ ماچین
صله داده خزاین فغور
برده کرده نتایج تکسین
خسروا ، رفتی و سیاست تو
کرد ابنای شرک را غمگین
آمدی باز ، فر موکب تو
داد احوال شرع را تزیین
از قدوم تو خطهٔ خوارزم
گشته آراسته چو خلد رین
ای حریم تو مأمن مؤمن
وی جناب تو مسکن مسکین
چنگ در خدمت زدیم که هست
خلق را خدمت تو حبل متین
شد مکرم ز خاک درگه تو
هر که موجود شد بماء معین
از تو شد حال زشت من نکو
وز تو شد عیش تلخ من شیرین
گاه یابم ز کف تو احسان
گاه بینم ز لطف تو تحسین
کی بود، کی ؟ عروس طبع مرا
بهتر از مکرمات تو کابین
تا بعشق و بحسن مشهورند
نام فرهاد و قصهٔ شیرین
باد در خون عدوی تو غرقه
باد در خاک دشمن تو دفین
دشمنت را بعاجل و آجل
جای در سجن باد و در سجین
گه می ناز و شادمانی نوش
گه گل عز و کامرانی چین
در زمانه بنصرت ایزد
این چنین صد هزار فتح ببین
شمارهٔ ۱۶۹ - در وصف قصر خاقان کمالالدین محمود: قصر فرخندهٔ کمالالدین شمارهٔ ۱۷۱ - نیز در مدح ملک اتسز: بتی ، که ماه برد روشنی ز طلعت او
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مقتدای همه زمان و زمین
شاه غازی، علاء دولت و دین
هوش مصنوعی: سرآمد همه زمانها و مکانها، پادشاه پیروزمند، و مایهی افتخار دولت و دین.
پادشاه بوالمظفر اتسز، آنک
هست در حکم او زمان و زمین
هوش مصنوعی: پادشاه بوالمظفر اتسز فرمانروایی است که بر زمان و زمین سلطه دارد.
آنکه اجرام هفت گردون را
خدمت اوست پیشه و آیین
هوش مصنوعی: کسی که تمام اجرام آسمانی و کرات به او خدمت میکنند و پیرو او هستند.
آنکه شاهان هفت کشور را
حضرت او بستر و بالین
هوش مصنوعی: او کسی است که در حضورش شاهان هفت کشور بر روی بستر و بالین او قرار میگیرند.
همتش را ستاره زیر عنان
حشمتش را زمانه زیر نگین
هوش مصنوعی: عزم و ارادهاش همچون ستارهای در دستانش است و جایگاه و اعتبارش به اندازهای است که زمانه آن را در دستان خود دارد.
ای ز آثار عدل شامل تو
جای عصفور دیدهٔ شاهین
هوش مصنوعی: تو با وجود شایستگیها و ویژگیهای خوبت، در مقام و موقعیتی قرار داری که شایستهاش هستی، و این باعث میشود بقیه به تو احترام بگذارند.
فتنه از هیبت تو گشته نزار
جود از نعمت تو گشته سمین
هوش مصنوعی: فتنه به خاطر زیبایی و جلال تو ضعیف و ناتوان شده، و فراوانی نعمتهای تو سبب رونق و رشد شده است.
در خوی از غیرت تو ابر بهار
در تب از هیبت تو شیر عرین
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت تو، ابر بهاری در دل خود احساس میشود و به خاطر عظمت و قدرت تو، شیر جنگل دچار گرما و تب میگردد.
جاه تو با ستاره کرده قران
ملک تو با زمانه گشته قرین
هوش مصنوعی: شما به اندازه ای ارزشمند و بزرگ هستید که با ستارهها و آسمانها مقایسه میشوید و ملک و سلطنت شما در کنار زمان به اوج خود رسیده است.
گفتهای تو در مجالس بزم
مدد روح را چو ماه معین
هوش مصنوعی: سخنان تو در مجالس شادی و جشن، همچون ماه درخشان، روح را تقویت و شاداب میکند.
کردهای تو در مواقف رزم
صدف فتح راست در ثمین
هوش مصنوعی: کردهای تو در میدانهای جنگ، مانند مرواریدهای گرانبهایی هستند که در توفان پیروزی درخشش خاصی دارند.
بهمه رزق ها کف تو کفیل
بهمه خیرها دل تو ضمین
هوش مصنوعی: تمام روزیها به دست تو داد میشوند و همه نیکیها در دل تو کاشته شده است.
صفدران را ز خدمت تو یسار
خسروان را بنعمت تو یمین
هوش مصنوعی: کمقدرتان از لطف و خدمت تو با ثروت و قدرت پادشاهان، برتر و فربهتر شدهاند.
از قبول تو مستقر کرده
نیکخواه تو در مقام امین
هوش مصنوعی: از آنجایی که به تو اعتماد کردهاند، نیکوکار تو را در جایگاه امانتدار قرار دادهاند.
وز نهیب توی قرار شده
بدسگال تو در قرار مکین
هوش مصنوعی: به خاطر تأثیر و قدرت کلام تو، دشمنانت در آرامش خود نمیتوانند قرار گیرند.
هست رایات دولت تو بلند
هست آیات حشمت تو مبین
هوش مصنوعی: پرچم حکومت تو در اهتزاز است و نشانههای عظمت تو کاملاً نمایان است.
بندهٔ امر تو صغار و کبار
سخرهٔ حکم تو شهور و سنین
هوش مصنوعی: من در اختیار تو هستم و همه چیز، چه کوچک و چه بزرگ، تحت تاثیر فرمان تو قرار دارد. زمانها و سالها نیز تحت سلطهی ارادهی تو هستند.
خیل احداث روزگار چو باد
بر صف دشمنت گشاده کمین
هوش مصنوعی: جمعیتی که در طول تاریخ به وجود آمدهاند، مانند بادی هستند که بر روی دشمنان تو، زیرکمین و پنهانی، آماده حمله و ضربهزدن است.
نور اجرام آسمان بر خاک
از پی خدمتت نهاده جبین
هوش مصنوعی: نور ستارگان آسمان به خاطر خدمت تو بر زمین سجده کرده است.
جور از هیبت تو گشته نزار
جود از نعمت تو گشته سمین
هوش مصنوعی: ظلم و ستم ناشی از بزرگی و قداستی که تو داری، باعث ضعف و ناتوانی شده؛ در حالی که بخشش و سخاوت تو، فقر و کمبود را فراوان کرده است.
حضرتت بارگاه میر و وزیر
درگهت پیشگاه خان و تگین
هوش مصنوعی: حضرت شما مانند سرور و وزیر درگاه کسانی چون خان و تگین است.
گشته بر شخص حاسدت پیدا
وحشت ذل و ظلمت نفرین
هوش مصنوعی: شخص حسود در وجود خود، ترسی از ذلت و ظلمت احساس میکند و این احساسات منفی در او نمایان است.
شده در شأن ناصحت منزل
آیت مجد و سورهٔ تمکین
هوش مصنوعی: ناصح در مقام خود به مرتبهای از شرافت و مقام رسیده که نشان از بزرگی و قدرت او دارد.
عفو تو همچو چشمهٔ حیوان
خشم تو همچو آذر برزین
هوش مصنوعی: بخشش تو مثل چشمهای زنده و آرام است، در حالی که خشم تو مثل آتش سوزانی است که به شدت میسوزاند.
ای بسا رزمگاه کز هولت
در رحم پیر گشت فرق جنین
هوش مصنوعی: بسیاری از میدانهای جنگ وجود دارد که از ترس و اضطراب تو، رحم مادر از آن جدایی ناپذیر شد و در آنجا به طور ناخواسته شکل گرفت.
نیزه در دست سرکشان کرده
بردن روح مرگ را تلقین
هوش مصنوعی: نیزه در دست سرکشان، به معنای قدرت و سلطه آنهاست که نشاندهنده تهدید و خطر است و همین موضوع به نوعی به روح مرگ و اندیشه مرگ توجه میدهد و حس ناامیدی و ترس را القا میکند.
نیشش از عقد چون دم کژدم
نوکش از زهر چون سر تنین
هوش مصنوعی: نیش او همچون زهر عقرب و نوکش مانند زهر مار است.
گرم گشته بعرصه گاه فنا
روز بازار خنجر و زوبین
هوش مصنوعی: در روزهای دنیای فانی، از شدت گرم و سوزان شدن، فضایی به وجود آمده که در آن فروش خنجر و نیزه رونق دارد.
شخص گردان ببند عجز اسیر
جان مردان بدست مرگ رهین
هوش مصنوعی: شخصی که به دیگران تسلط دارد، به ضعف و ناتوانی خود در برابر مرگ توجه کند، چون جان مردان بزرگ به مرگ وابسته است.
تو در آن چون خلیل و آتش رزم
گشته بر تو چو سوسن و نسرین
هوش مصنوعی: در آن شرایط تو مانند خلیل (ابراهیم) هستی که در آتش آزمون قرار گرفته، و بر تو مانند گلهای سوسن و نسرین زیبایی و لطافت جاری است.
و آن غلامان تو، که رایت حق
برکشیدند تا بعلیین
هوش مصنوعی: غلامان تو که پرچم حق را بلند کردند تا به درجات عالی برسند.
پشت کفر از هراسشان پر خم
روی شرک از نهیبشان پر چین
هوش مصنوعی: در نتیجه ترس و وحشت از کفر، پشتی افراشته و سرفرازی دارند، اما روی شرک به دلیل تهدید و سرزنش آنها، پر از چروک و چین و نماد زوال است.
حافظ عیش مؤمنان گهر مهر
مهلک جیش مشرکان گه کین
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تفاوتهای زندگی مؤمنان و مشرکان اشاره میکند. او میگوید که لذت و شادی مؤمنان از عشق و محبت است، در حالی که خوشیهای مشرکان ممکن است خطرناک و زیانآور باشد. به عبارت دیگر، زندگی مؤمنان بر اساس ارزشهای مثبت و عمیق بنا شده است، در حالی که زندگی مشرکان درگیر مسائلی است که به آسیبپذیری و دردسر میانجامد.
همه دیده بهر همچو عنب
همه دل در مصاف همچو تین
هوش مصنوعی: همه چشمها به خاطر دانههای انگور است و همه دلها در کشمکش و جدال مانند گل رس.
سپهت هر کجا که رو آرد
یمن و یسرست بر یسار و یمین
هوش مصنوعی: هر جا که لشکر تو برود، خوشبختی و نعمت در سمت چپ و راست آن است.
بقعهایی گرفته ، سخت مخوف
حصنهایی گشاده ، سخت حصین
هوش مصنوعی: در جاهای مختلف، مکانهایی وجود دارد که به شدت ترسناک و ناامن هستند؛ در حالی که برخی دیگر نیز وجود دارند که به خوبی حفاظت شده و امن به نظر میرسند.
تو بتعلیمهای بخت بلند
تو بتدبیرهای رأی رزین
هوش مصنوعی: تو به آموزشهای سرنوشت عالی خود و تدبیرهای اندیشهی صاف و روشن خود پی بردهای.
زود بینی بکام خویش شده
خطهٔ چین و بقعهٔ ماچین
هوش مصنوعی: به سرعت به خواستهات میرسی و سرزمین چین و مکانهای زیبای آن در دست توست.
صله داده خزاین فغور
برده کرده نتایج تکسین
هوش مصنوعی: خزانههای گرانبهایی را برای به دست آوردن نتایج پربار و سودمند هزینه کردهاند.
خسروا ، رفتی و سیاست تو
کرد ابنای شرک را غمگین
هوش مصنوعی: ای خسرو، تو رفتی و تدبیر تو باعث شد که فرزندان شرک ناراحت شوند.
آمدی باز ، فر موکب تو
داد احوال شرع را تزیین
هوش مصنوعی: تو دوباره برگشتی و موکب تو به حال و هوای شرع زیبایی خاصی بخشید.
از قدوم تو خطهٔ خوارزم
گشته آراسته چو خلد رین
هوش مصنوعی: با ورود تو، سرزمین خوارزم به زیبایی بهشتی شبیه شده است.
ای حریم تو مأمن مؤمن
وی جناب تو مسکن مسکین
هوش مصنوعی: تو refuge و پناهگاه مؤمنان هستی و با کرامت تو، مسکینها نیز در نزد تو آرامش مییابند.
چنگ در خدمت زدیم که هست
خلق را خدمت تو حبل متین
هوش مصنوعی: ما در کار خود چنگ و نغمهسرایی را آغاز کردهایم تا برای انسانها به تو کمک کنیم و ارتباط محکمی بین ما و تو برقرار کنیم.
شد مکرم ز خاک درگه تو
هر که موجود شد بماء معین
هوش مصنوعی: هر که از خاک به درگاه تو رسید، بزرگ و محترم شد و با آب زندگی بخش، شادابی و حیات یافت.
از تو شد حال زشت من نکو
وز تو شد عیش تلخ من شیرین
هوش مصنوعی: به دلیل محبت و زیباییهای تو، حال خراب و ناگوار من بهبود یافته و زندگی تلخ من به شیرینی تبدیل شده است.
گاه یابم ز کف تو احسان
گاه بینم ز لطف تو تحسین
هوش مصنوعی: گاهی از نیکیهای تو بهرهمند میشوم و گاهی از محبتهایت سزاوار ستایش میشوم.
کی بود، کی ؟ عروس طبع مرا
بهتر از مکرمات تو کابین
هوش مصنوعی: چه کسی بود، چه زمان؟ عروس دل من به مراتب بهتر از هدایای تو در عقد و محفل است.
تا بعشق و بحسن مشهورند
نام فرهاد و قصهٔ شیرین
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و زیبایی شناخته شدهاند، نام فرهاد و داستان شیرین نیز بر سر زبانهاست.
باد در خون عدوی تو غرقه
باد در خاک دشمن تو دفین
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویرسازی دو حالت متضاد میپردازد. در یک طرف، دشمنان تو مانند کسانی هستند که در خون خود غرق شدهاند، به گونهای که باد آنها را در بر میگیرد. در طرف دیگر، خاک دشمنانت به نوعی به زیر خاک رفتن یا دفن شدن اشاره دارد. این تصویر بیانگر نوعی پیروزی یا شکست دشمنان و در عین حال، قدرت و برتری شماست.
دشمنت را بعاجل و آجل
جای در سجن باد و در سجین
هوش مصنوعی: دشمنت هر چه زودتر و دیرتر، در زندان و عذاب باشد.
گه می ناز و شادمانی نوش
گه گل عز و کامرانی چین
هوش مصنوعی: گاهی با ناز و شادمانی زندگی کن، و گاهی با زیبایی و خوشی لحظاتت را سپری کن.
در زمانه بنصرت ایزد
این چنین صد هزار فتح ببین
هوش مصنوعی: در این زمان که خداوند یاری میکند، به این شکل میتوان صد هزار پیروزی را مشاهده کرد.

وطواط