شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح ملک اتسز
ای غریو کوس تو در گوش بانگ ارغنون
جزع گشت فام از گرد خیلت گنبد فیروزه گون
با سر تیغ تو عمر سرکشان گشته هبا
در کف سهم تو جان گرد نان مانده زبون
در فلک از عمر تو معمور عالمهای جان
بر زمین از تیغ تو موجود دریاهای خون
دست گوهر ببخشد ، زان قبل شمشیر تو
گوهر خود را نیارد از حجاب خون برون
عرصهٔ تأیید تو وفد سعادت را مقر
قوت اقبال تو سقف سیادت را ستون
حاجیان بودند ایام ترا در خسروی
آن همه گردنکشان از عهد آدم تا کنون
ای شده ایام مکاران ز سهم تو سیاه
وی شده اعلام جباران ز تیغ تو نگون
هر که در ایام تو لاف جهانداری زند
عقل مجنون خواندش ، آری جنون باشد فنون
هست دریا با وجود بسطت جود تو خرد
هست گردون با کمال رفعت قدر تو دون
گر مضا دارد فلک ، دارد ز عزم تو مضا
ور سکون دارد زمین ، دارد ز حزم تو سکون
مایهٔ جاهت فزون از قدر آفاق و نفوس
پایهٔ قدرت برون از حد اوهام و ظنون
بوده عونت خنجر وزو بین دولت را فسان
گشته نامت عقرب و تنین گردون را فسون
در دو دست تو کمان و تیر چون نون و الف
کرده بالای الف شکل بداندیشان چو نون
زین ران حشمت تو چرخ کی باشد سموش؟
زیر زین دولت تو دهر کی گردد حرون ؟
قالب اقبال را آثار تو گشته حلل
دوحهٔ آمال را اخبار تو گشته غصون
گر شود قدرت مجسم پر شود جوف فلک
ور شود عقلت مقسم گو شود خوف جنون
با وفاقت عاقلان را آشنایی در قلوب
وز جمالت ناظران را روشنایی در عیون
نیست انواع فضایل جز بصدر تو عزیز
نیست اعراض افاضل جز بجاه تو مسون
روزگار دیگری اندر میان روزگار
وز تو هم منت خلایق را بحاصل ، هم منون
تا نباشد زینت عز معالی چون هوان
تا نباشد حرمت حد مساعی چون محون
طعمهٔ جود تو بادا هم جبال و هم بحور
عرصهٔ ملک تو بادا هم سنین و هم قرون
قدر تو اندر جلالت ، ملک تو اندر ثبات
این چو چرخ باستان و آن چو کوه بیستون
عین تو فرخنده باد و عمر تو پاینده باد
بدسگال جاه تو کم باد و عمر تو فزون
شمارهٔ ۱۶۴ - از زبان علاء الدوله اتسز خوارزمشاه: ای عادت تو همه جفای من شمارهٔ ۱۶۶ - نیز در مدح اتسز: چو از حدیقهٔ مینای چرخ سقلاطون
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای غریو کوس تو در گوش بانگ ارغنون
جزع گشت فام از گرد خیلت گنبد فیروزه گون
هوش مصنوعی: ای بانگ کوس تو در گوشها مانند صدای ساز ارغنون طنین انداز شده است و رنگ صورتها از گرد و غبار خیالت، مانند گنبد فیروزهای به رنگ پریده درآمده است.
با سر تیغ تو عمر سرکشان گشته هبا
در کف سهم تو جان گرد نان مانده زبون
هوش مصنوعی: با تیغ تیز تو، عمر کسانی که سرکش و طغیانی بودند به هدر رفته است و در دستان تو، جان من که همچون نانی بیزبان و بیارزش مانده، به تو تعلق دارد.
در فلک از عمر تو معمور عالمهای جان
بر زمین از تیغ تو موجود دریاهای خون
هوش مصنوعی: در آسمان، به خاطر عمر تو، عالمهای روح زندگی میکنند و بر روی زمین، به خاطر شمشیر تو، دریاهای خون به وجود آمدهاند.
دست گوهر ببخشد ، زان قبل شمشیر تو
گوهر خود را نیارد از حجاب خون برون
هوش مصنوعی: هرگاه که سنگیندستی به قدرت برسد، به سرعت خود را در مقام سرسختی و سختکوشی نشان میدهد. ولی اگر کسی بخواهد با قدرت خود دیگری را بیازارد، باید مراقب باشد که خود را در چالشی عمیق قرار ندهد؛ زیرا نمیتواند حقیقت وجود خود را از زیر پردهی خون بیرون آورد و به دیگران نشان دهد.
عرصهٔ تأیید تو وفد سعادت را مقر
قوت اقبال تو سقف سیادت را ستون
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حمایت و تأیید تو باعث شده است که سعادت و خوشبختی در زندگی جا پیدا کند، و موفقیت و رهبری تو به مانند ستونی است که زیرساخت آن خوشبختی را نگه میدارد.
حاجیان بودند ایام ترا در خسروی
آن همه گردنکشان از عهد آدم تا کنون
هوش مصنوعی: در زمانهایی که حجاج به سمت کعبه میرفتند، همه گردنکشان و قدرتمندان از زمان آدم تا به حال در صفوفی ایستاده بودند.
ای شده ایام مکاران ز سهم تو سیاه
وی شده اعلام جباران ز تیغ تو نگون
هوش مصنوعی: زمانه پر از فریبکاران شده و به خاطر تو روزگار تاریک و بدبختی شده است. همچنین، حاکمان ستمکار به خاطر تو به نابودی و شکست دچار شدهاند.
هر که در ایام تو لاف جهانداری زند
عقل مجنون خواندش ، آری جنون باشد فنون
هوش مصنوعی: هر کسی در زمان تو از قدرت و بزرگی خود سخن بگوید، عقل او دیوانه به حساب میآید، زیرا واقعاً این نوع سخن گفتن نشانهای از دیوانگی است.
هست دریا با وجود بسطت جود تو خرد
هست گردون با کمال رفعت قدر تو دون
هوش مصنوعی: دریا با وجود بزرگی و generosity تو کوچک است و آسمان با عظمت و بلندی تو حقیر به نظر میرسد.
گر مضا دارد فلک ، دارد ز عزم تو مضا
ور سکون دارد زمین ، دارد ز حزم تو سکون
هوش مصنوعی: اگر آسمان پر از جنب و جوش باشد، این جنبش به خاطر اراده و عزم توست. و اگر زمین آرام است، این آرامش نیز نتیجه احتیاط و دوراندیشی توست.
مایهٔ جاهت فزون از قدر آفاق و نفوس
پایهٔ قدرت برون از حد اوهام و ظنون
هوش مصنوعی: مایهٔ احترام و مقام تو بیش از اندازهای است که در دنیا و در دلها وجود دارد، و اساس قدرت تو فراتر از تصورها و گمانهاست.
بوده عونت خنجر وزو بین دولت را فسان
گشته نامت عقرب و تنین گردون را فسون
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از کسی است که به یاری او خنجر برای نابودی دشمنان آماده است. او با استفاده از قدرت و تواناییاش، دولت را تحت تاثیر قرار داده و نامش به بدی معروف شده است. همچنین، به نظر میرسد که توطئهها و فریبکاریهای او باعث شده تا سرنوشت تاریکی برای بسیاری رقم بخورد.
در دو دست تو کمان و تیر چون نون و الف
کرده بالای الف شکل بداندیشان چو نون
هوش مصنوعی: در دستان تو، کمان و تیر مانند حرف "الف" و نان قرار دارد، همانطور که بداندیشان را به شکل نان میشناسند.
زین ران حشمت تو چرخ کی باشد سموش؟
زیر زین دولت تو دهر کی گردد حرون ؟
هوش مصنوعی: از برکت و عظمت تو، چه کسی میتواند به گرداگرد بهشت درآید؟ زیر سایهی نعمت و قدرت تو، آیا ممکن است زمان به هیچ کار ناپسند بپردازد؟
قالب اقبال را آثار تو گشته حلل
دوحهٔ آمال را اخبار تو گشته غصون
هوش مصنوعی: خوشبختی با آثار تو شکل گرفته و آرزوهای ما تحت تأثیر خبرهای تو قرار گرفتهاند.
گر شود قدرت مجسم پر شود جوف فلک
ور شود عقلت مقسم گو شود خوف جنون
هوش مصنوعی: اگر قدرت به شکل عینی درآید، آسمان پر خواهد شد. اگر عقل تو به تقسیم برسد، ترس از دیوانگی به وجود خواهد آمد.
با وفاقت عاقلان را آشنایی در قلوب
وز جمالت ناظران را روشنایی در عیون
هوش مصنوعی: توافق و همدلی تو باعث آشنایی عاقلها در دلها میشود و زیبایی تو ناظران را در چشمانشان روشن میکند.
نیست انواع فضایل جز بصدر تو عزیز
نیست اعراض افاضل جز بجاه تو مسون
هوش مصنوعی: هیچ یک از فضایل ارزشمند نیستند مگر به خاطر مقام تو، و هیچ ویژگیهای نیکوگری جز در سایهی احترام تو محفوظ نمیمانند.
روزگار دیگری اندر میان روزگار
وز تو هم منت خلایق را بحاصل ، هم منون
هوش مصنوعی: در زمانی متفاوت از حال، تو نیز به نوعی مورد توجه مردم قرار داری و از این بابت برکاتی به تو رسیده است.
تا نباشد زینت عز معالی چون هوان
تا نباشد حرمت حد مساعی چون محون
هوش مصنوعی: تا هنگامی که زیبایی و بزرگی در او نباشد، همانطور که در آسمان نیست، حرمت و احترام نیز در تلاشها و کوششها وجود نخواهد داشت، همانطور که در نابودی دیده نمیشود.
طعمهٔ جود تو بادا هم جبال و هم بحور
عرصهٔ ملک تو بادا هم سنین و هم قرون
هوش مصنوعی: نعمت و سخاوت تو، همچون کوههای بلند و دریاهای وسیع است. تمام عرصهی ملک و حاکمیت تو شامل زمانهای مختلف، از سالها و قرنها، خواهد بود.
قدر تو اندر جلالت ، ملک تو اندر ثبات
این چو چرخ باستان و آن چو کوه بیستون
هوش مصنوعی: قدر تو در عظمت و شکوهت بینظیر است، همانطور که پادشاهیات در استحکام و پایداری مثالزدنی است. این وضعیت تو شبیه چرخ دایرهای است که همیشه در حال چرخش است و آن هم مثل کوه بیستون است که پایدار و استوار باقی مانده است.
عین تو فرخنده باد و عمر تو پاینده باد
بدسگال جاه تو کم باد و عمر تو فزون
هوش مصنوعی: امیدوارم همیشه شاد و زندگیات دراز باشد، و کسانی که در دل بدی دارند کمتر باشند و روزگارت پر برکتتر و طولانیتر باشد.

وطواط