گنجور

شمارهٔ ۱۶۴ - از زبان علاء الدوله اتسز خوارزمشاه

ای عادت تو همه جفای من
یک باره گذاشته وفای من
اندیشهٔ من همه وفای تو
و اندیشهٔ تو همه جفای من
ای در طلب رضای تو جانم
هرگز نکنی طلب رضای من
در منزل مهر تست رخت من
د موقف عشق تست جای من
بیگانه شدم ز صبر و از شادی
تا عشق تو گشت آشنای من
بر دعوی عشق تست همواره
چشم من و روی من گوای من
هر چند که پادشاه اسلامم
عشق تو شدست پادشای من
این فخر نه بس که گویی اتسز راست
دل گشته مسخر هوای من
آنم که بقای دولت و عزت
بستست خدای در بقای من
بگرفته عنان ملک دست من
سوده برکاب فتح پای من
پیراهن چرخ را گریبان شد
از مرتبه ، دامن قبای من
نی سیر ستاره جز بحکم من
نی گشت زمانه جز برای من
گشتست غبار عرصهٔ هیجا
هنگام مصاف توتیای من
سحر همه صفدران بیوبارد
آن نیزهٔ همچو اژدهای من
سرها درود ، چو گندا ، از کین
از خنجر همچو گند نای من
برباید افسر سلاطین را
ذز معرکه تیر جان ربای من
صد علم بود کمین حدیث من
صد گنج بود کهین عطای من
شومست و مبارکست و چونین به
مر دشمن و دوست را لقای من
خوارزمشهی نیافرید ایزد
داند همه خلق ، جز برای من
تا روز قضا بنصرة ایمان
بس باد معین من خدای من

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عادت تو همه جفای من
یک باره گذاشته وفای من
هوش مصنوعی: عادت تو که همیشه به من ظلم کردی، یک دفعه وفا و محبت را ترک کردی.
اندیشهٔ من همه وفای تو
و اندیشهٔ تو همه جفای من
هوش مصنوعی: به فکر وفاداری‌ات نباش، زیرا تمام فکر من به بی‌وفایی و خیانت تو مربوط می‌شود.
ای در طلب رضای تو جانم
هرگز نکنی طلب رضای من
هوش مصنوعی: ای کسی که در جستجوی رضایت تو هستم، هرگز به دنبال رضایت من نخواهی بود.
در منزل مهر تست رخت من
د موقف عشق تست جای من
هوش مصنوعی: در خانه‌ی محبت تو، لباس من در عشق تو قرار دارد و مکان من در محبت توست.
بیگانه شدم ز صبر و از شادی
تا عشق تو گشت آشنای من
هوش مصنوعی: من از صبر و شادی فاصله گرفتم و تنها عشق تو بود که مرا با خودش آشنا کرد.
بر دعوی عشق تست همواره
چشم من و روی من گوای من
هوش مصنوعی: چشم من و چهره‌ام همیشه شاهد عشق تو هستند.
هر چند که پادشاه اسلامم
عشق تو شدست پادشای من
هوش مصنوعی: من با وجود اینکه پادشاه جهان اسلام هستم، عشق تو برای من واقعی‌ترین و مهم‌ترین سلطنت است.
این فخر نه بس که گویی اتسز راست
دل گشته مسخر هوای من
هوش مصنوعی: این افتخار کافی نیست که فقط بگویی دل به عشق من تسلیم شده است.
آنم که بقای دولت و عزت
بستست خدای در بقای من
هوش مصنوعی: من کسی هستم که خداوند قرار داده است تا بقای دولت و عزت در ادامه وجود من باشد.
بگرفته عنان ملک دست من
سوده برکاب فتح پای من
هوش مصنوعی: گسلیدی رهبری و سلطنت به دست من است، و پیروزی و موفقیت بر روی پاهای من قرار دارد.
پیراهن چرخ را گریبان شد
از مرتبه ، دامن قبای من
هوش مصنوعی: پیراهن چرخ که نماد زمان و سرنوشت است، به دامن قبای من که نماد زندگی و موجودیت من است، دست‌درازی می‌کند. به‌نوعی این جمله نشان‌دهنده‌ی تأثیر زمان بر زندگی فردی است که در اینجا به تصویر کشیده شده است.
نی سیر ستاره جز بحکم من
نی گشت زمانه جز برای من
هوش مصنوعی: هیچ ستاره‌ای نمی‌تواند به حرکت درآید مگر بر اساس اراده من، و هیچ‌ زمانی نمی‌گذرد مگر به خاطر من.
گشتست غبار عرصهٔ هیجا
هنگام مصاف توتیای من
هوش مصنوعی: غبار و گرد و غبار میدان نبرد به خاطر نبرد تو، مانند تیری است که به چشم من نشانه گرفته است.
سحر همه صفدران بیوبارد
آن نیزهٔ همچو اژدهای من
هوش مصنوعی: در صبحگاه، همه شجاعان و دلاوران به میدان نبرد می‌آیند، همانند نیزه‌ای که شبیه به اژدهاست و در دستان من است.
سرها درود ، چو گندا ، از کین
از خنجر همچو گند نای من
هوش مصنوعی: سرها به دلیل کینه و نفرت به هم درود می‌فرستند، مانند صدای زخم‌ها که از چنگال خنجر برمی‌خیزد.
برباید افسر سلاطین را
ذز معرکه تیر جان ربای من
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر کشیدن قدرت و عظمت یک فرد در میدان جنگ اشاره شده است. او با اعتماد به نفس و شجاعت، دشمنان را به چالش می‌کشد و می‌گوید که تاج و تخت شاهان را می‌تواند از میدان نبرد برباید، و این نشان از تسلط او بر اوضاع و توانایی‌اش در جذب توجه و احترام دیگران دارد. همچنین، او به احساسات عمیق خود که به مانند تیری جان‌ربا است، اشاره می‌کند که هم می‌تواند باعث جذب دیگران شود و هم درد و رنجی را به همراه داشته باشد.
صد علم بود کمین حدیث من
صد گنج بود کهین عطای من
هوش مصنوعی: در دل داستان من انبوهی از دانش نهفته است، مانند چندین گنجینه ارزشمند که در دلم جای دارد.
شومست و مبارکست و چونین به
مر دشمن و دوست را لقای من
هوش مصنوعی: من در حالم دگرگونی هستم و این وضعیت برای من هم مبارک است و هم نودر، به گونه‌ای که دیدار من برای دوستان و دشمنان فرقی نمی‌کند.
خوارزمشهی نیافرید ایزد
داند همه خلق ، جز برای من
هوش مصنوعی: خوارزمشاه هیچ‌کس را نیافریده، خداوند همه را می‌داند، جز من که برای من آفریده است.
تا روز قضا بنصرة ایمان
بس باد معین من خدای من
هوش مصنوعی: تا زمانی که سرنوشت رقم بخورد، ای خدای من، با یاری ایمانم باش.