شمارهٔ ۱۶۳ - د رمدح اتسز
جانا ، طریق مهر و وفا اختیار کن
با ما بکوی مهر و وفا روزگار کن
بی تو ز اسب شادی و رامش پیاده ایم
ما را بر اسب شادی و رامش سوار کن
ای بی قرار کرده دل من چو ذلف خویش
آخر شبی به زاویهٔ ما قرار کن
با روی چون شکفته گلی در بهار حسن
از روی خویش خانهٔ ما چون بهار کن
از جزع ما بگریه گهرها نثار گیر
وز لعل خود بخنده شکرها نثار کن
ما را بحق عشق تو دیرینه خدمتیست
بر ما بحق خدمت دیرینه کار کن
از اشک دیده چهرهٔ ما پرنگار گشت
از نقش چهره دیدهٔ ما پرنگار کن
دامست طرهٔ تو و دانه است خال تو
زان دام و دانه جان و دل ما شکار کن
خواهی که افتخار کند از تو روزگار
از روزگار نصرة دین افتخار کن
پیوسته قصد خدمت این شهریار دار
همواره میل حضرت این شهریار کن
گر قدر بایدت بر او اختلاط جوی
ور جاه بایدت در او اختیار کن
ای شیر چرخ ، جان حسودش شکار گیر
وی تیغ صبح ، سینهٔ خصمش فگار کن
خوارزمشاه ، ای بهنر نازش ملوک
بنیاد ملک خود بهنر استوار کن
در راه دین مواقف مشهور خویش را
صدر لطایف ورق اعتبار کن
ای آفریده ایزدت از بهر کارزار
با دشمنان خطهٔ دین کار زار کن
تو آسمان عدل و سخایی و تا بحشر
بر قطب مکرمات و معالی مدار کن
ابر یمین خویش بر اهل هدی فشان
وز فیض جود خود همه را با یسار کن
آن را که حاسد تو بود تاج دار ساز
و آن را که ناصح تو بود تاجدار کن
بر جمع شرک صاعقهٔ بی شمار بار
بر اهل فضل مکرمت بی شمار کن
پشت زمین ز خنجر خود پر شیار دار
روی فلک ز موکب خود پر غبار کن
در هر دیار کز نفر فتنه آیتیست
برخیزد و قصد آن نفر و آن دیار کن
نیلوفری حسام بر آهیچ از نیام
وز خون اهل شرک جهان لاله زار کن
از آب و باد و آتش تیغ و سنان و تیر
بر خاک معرکه همه را خاکسار کن
از ضربت عنا دلشان پر نهیب درا
وز شربت فنا سرشان پر خمار کن
در رزمگه ز تیغ بر افروز آتشی
وز وی دل مخالف هر پر شرار کن
چون داد کردگار ترا هر چه خواستی
پیوسته شکر موهبت کردگار کن
تا هست عدل بر تن خود عدل جفت دار
تا هست علم بر در خود علم یار کن
تا روز حشر مرکب اقبال خویش را
از رشتهٔ دو رنگ زمانه غیار کن
در باغ تا که خار بود همنشین گل
در باغ مملکت گل بدخواه خار کن
شمارهٔ ۱۶۲ - د رمدح اتسز: نظام حال زمانه ، قوام کار جهان شمارهٔ ۱۶۴ - از زبان علاء الدوله اتسز خوارزمشاه: ای عادت تو همه جفای من
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا ، طریق مهر و وفا اختیار کن
با ما بکوی مهر و وفا روزگار کن
هوش مصنوعی: عزیزم، راه محبت و وفاداری را بپیمای، و با ما در مسیر عشق و وفا، زندگی را سپری کن.
بی تو ز اسب شادی و رامش پیاده ایم
ما را بر اسب شادی و رامش سوار کن
هوش مصنوعی: بدون تو، ما از شادی و لذت دور شدهایم و در این وضعیت ناتوانیم. خواهش میکنم ما را به شادی و خوشحالی برسان.
ای بی قرار کرده دل من چو ذلف خویش
آخر شبی به زاویهٔ ما قرار کن
هوش مصنوعی: ای آنکه دلم را بیقرار کردهای، مثل موهای خودت که جستوجوگر است، خواهش میکنم در آخر شب به گوشهٔ دل من آرامش بده.
با روی چون شکفته گلی در بهار حسن
از روی خویش خانهٔ ما چون بهار کن
هوش مصنوعی: با چهرهای زیبا و دلنشین مانند گلهای شکفته در بهار، از زیباییهای خود، دل و زندگی ما را شاداب و سرزنده کن.
از جزع ما بگریه گهرها نثار گیر
وز لعل خود بخنده شکرها نثار کن
هوش مصنوعی: از ترس و نگرانی ما، اشکها مثل گوهر بر زمین بریزد و با لبخند، شکر را از لعل خود نثار کن.
ما را بحق عشق تو دیرینه خدمتیست
بر ما بحق خدمت دیرینه کار کن
هوش مصنوعی: ما برای عشق تو سالهاست که خدمت کردهایم، حالا انتظار داریم تو هم برای ما کاری انجام دهی.
از اشک دیده چهرهٔ ما پرنگار گشت
از نقش چهره دیدهٔ ما پرنگار کن
هوش مصنوعی: چهرهٔ ما به خاطر اشکهای ریخته شده زینت یافته است، اکنون با نقش و نگارهایی که بر چهرهٔ ما ایجاد شده، این زیبایی را بیشتر کن.
دامست طرهٔ تو و دانه است خال تو
زان دام و دانه جان و دل ما شکار کن
هوش مصنوعی: دام تو در حلقهٔ موهایت قرار دارد و لکهٔ سیاه تو مانند دانهای است که من در آن گرفتار شدهام. پس از این دام و دانه، جان و دل من را صید کن.
خواهی که افتخار کند از تو روزگار
از روزگار نصرة دین افتخار کن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که دنیا به تو افتخار کند، باید در خدمت دین و اصول آن باشی.
پیوسته قصد خدمت این شهریار دار
همواره میل حضرت این شهریار کن
هوش مصنوعی: همیشه در نظر داشته باش که به این پادشاه خدمت کنی و همواره به او تمایل و ارادت داشته باشی.
گر قدر بایدت بر او اختلاط جوی
ور جاه بایدت در او اختیار کن
هوش مصنوعی: اگر به دنبال ارزش و موقعیت هستی، با او رابطه برقرار کن و اگر به دنبال احترام و مقام هستی، خودت باید او را انتخاب کنی.
ای شیر چرخ ، جان حسودش شکار گیر
وی تیغ صبح ، سینهٔ خصمش فگار کن
هوش مصنوعی: ای شیر آسمان، جان حسودش را شکار کن و با تیغ صبح، سینهٔ دشمنش را پاره کن.
خوارزمشاه ، ای بهنر نازش ملوک
بنیاد ملک خود بهنر استوار کن
هوش مصنوعی: ای خوارزمشاه، تو که از ملوک بهتری، برای استوار کردن بنیاد مملکت خود اقدام کن.
در راه دین مواقف مشهور خویش را
صدر لطایف ورق اعتبار کن
هوش مصنوعی: در مسیر دین، به جایگاههای شناخته شده خودت اهمیت بده و لطافتهای این مقام را با ارزش و مورد توجه قرار بده.
ای آفریده ایزدت از بهر کارزار
با دشمنان خطهٔ دین کار زار کن
هوش مصنوعی: ای موجودی که خداوند تو را برای نبرد علیه دشمنان دین خلق کرده است، به مبارزه و جهاد بپرداز.
تو آسمان عدل و سخایی و تا بحشر
بر قطب مکرمات و معالی مدار کن
هوش مصنوعی: تو آسمان خوبی و سخاوت هستی، و تا روز قیامت بر محور کرامتها و فضائل هدایت کن.
ابر یمین خویش بر اهل هدی فشان
وز فیض جود خود همه را با یسار کن
هوش مصنوعی: ای پروردگار، رحمت و نعمتهای فراوانت را بر هدایتجویان نازل کن و از بخشش بیپایانت، همه را بهرهمند ساز.
آن را که حاسد تو بود تاج دار ساز
و آن را که ناصح تو بود تاجدار کن
هوش مصنوعی: به کسی که از تو حسادت میکند احترام بگذار و او را مورد توجه قرار بده، همچنین به کسی که خیرخواه توست و نصیحتت میکند، ارزش بده و او را پاس بدار.
بر جمع شرک صاعقهٔ بی شمار بار
بر اهل فضل مکرمت بی شمار کن
هوش مصنوعی: بر افرادی که در دنیا به شرک و کفر گرایش دارند، بلا و عذاب بیشماری نازل کن و بر اهل فضل و علم، کرامت و عزتهای بسیار ارزانی دار.
پشت زمین ز خنجر خود پر شیار دار
روی فلک ز موکب خود پر غبار کن
هوش مصنوعی: زمین را به گونهای بزن که خنجر تو بر آن اثر بگذارد و همچنین آسمان را با تشکیلات خود پر از غبار کن.
در هر دیار کز نفر فتنه آیتیست
برخیزد و قصد آن نفر و آن دیار کن
هوش مصنوعی: در هر جایی که فردی باعث آزار و فتنهای میشود، بر خود لازم است که اقدام کرده و به او و آن مکان رسیدگی کنی.
نیلوفری حسام بر آهیچ از نیام
وز خون اهل شرک جهان لاله زار کن
هوش مصنوعی: حسام که با نیلوفر آبی مانند است، بر ضد هیچیک از دشمنان از غلاف خارج نمیشود. و از خون پیروان شرک، دشت سرخ گل لاله بیفروز.
از آب و باد و آتش تیغ و سنان و تیر
بر خاک معرکه همه را خاکسار کن
هوش مصنوعی: از عناصر طبیعی مانند آب، باد و آتش استفاده کن و همچنین از سلاحهایی چون تیغ و نیزه و تیر تا در میدان نبرد همه را به خاک و در واقع در موقعیت ضعف قرار دهی.
از ضربت عنا دلشان پر نهیب درا
وز شربت فنا سرشان پر خمار کن
هوش مصنوعی: از برخورد عنا (فرشتگان) دلهایشان پر از هیجان و نور است و با نوشیدن زهر فنا، سرشان پر از سرخوشی و بیخود شده است.
در رزمگه ز تیغ بر افروز آتشی
وز وی دل مخالف هر پر شرار کن
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، با شمشیرت آتشی را برافراز و دل دشمنان را پر از نگرانی و ترس کن.
چون داد کردگار ترا هر چه خواستی
پیوسته شکر موهبت کردگار کن
هوش مصنوعی: هرگاه خداوند آنچه را که خواستهای به تو عطا کرد، همیشه شکر و سپاس او را بهجا آور.
تا هست عدل بر تن خود عدل جفت دار
تا هست علم بر در خود علم یار کن
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر سرتا پا عدالت و انصاف وجود دارد، باید در زندگیات نیز با عدل و انصاف رفتار کنی. و تا زمانی که علم و دانش در وجودت هست، باید دوستانی آگاه و عالم را انتخاب کنی.
تا روز حشر مرکب اقبال خویش را
از رشتهٔ دو رنگ زمانه غیار کن
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، فرصتهای خوب و شایستگیهای خود را از تأثیرات و تغییرات دنیای متغیر دور نگهدار.
در باغ تا که خار بود همنشین گل
در باغ مملکت گل بدخواه خار کن
هوش مصنوعی: تا زمانی که در باغ، خار وجود دارد، گل نمیتواند در کنار آن زندگی کند. در کشور هم، اگر دشمنان و بدخواهان وجود داشته باشند، باید با آنها مقابله کرد تا محیطی سالم و آرام برقرار شود.

وطواط