اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آزادچهره درآمد ، مرقّعی چون سجّادهٔ بی زینتِ صوفیانه از فوطهٔ شابوری و عتابی نشابوری چست در بر کرده، متحلّی بتأدیبِ ذات و تهذیبِ صفات، چون عقلِ ملخّص و روحِ مشخّص در نظرها آمد و بدست بوس رسیده، از بارِ وقار حضرت متأثّر و در اذیالِ دهشت متعثّر ، بمقامیکه تخصّص رفت. بایستاد.
هوش مصنوعی: آزادچهره ظاهر شد، با پارچهای ساده و بیزیب و زینت مانند سجادهٔ صوفیان که از فوطهٔ شابوری و عتابی نشابوری به تن کرده بود. او با تربیت نفس و تهذیب صفات خود، مانند عقل روشن و روحی مشخص در نظرها جلوه کرد. وقتی به حضورش رسیدند، تحت تأثیر وقار او قرار گرفتند و در ترسی عمیق فرو رفتند، و در نهایت به جایی رسید که به تخصصش مربوط میشد و ایستاد.
وَ فَوقَ السَّرِیرِ ابنُ المُلُوکِ اِذَا بَدَا
یَخِرَّ لَهُ مِن فَرطِ هَیبَتِهِ النَّاسُ
هوش مصنوعی: وقتی پسر پادشاه بر تخت نشسته است، مردم از شدت احساس احترام و هیبت به او، به زانو درمیآیند.
وَ ذَاکَ مَقَامٌ لَا تُوَفِّیهِ حَقَّهُ
اِذَا لَم یَنُب فِیهِ عَنِ القَدَمِ الرَّاسُ
هوش مصنوعی: این جایگاه، به درستی و کامل قابل تصور نیست، مگر اینکه از دستاوردهای گذشته و تجربیات قبلی درباره آن آگاه باشیم.
یهه برسم پایمردی و دستیاری زبان بگشود و جهتِ گستاخ شدن آزادچهره و فراخ کردن مجالِ تبسّط آواز برآورد و گفت :
هوش مصنوعی: زبانش را باز کرد و گفت که به خاطر شجاعت و یاری، آزادتر میشود و میتواند به راحتی بیشتر صحبت کند.
هرچ پوی، خوبت آید همچو بر طاوس پر
هرچ گوئی نغزت آید چون نوا از عندلیب
هوش مصنوعی: هر چیزی که دنبال آن بروی، برای تو زیبا خواهد بود، مانند پرهای طاووس. هر چیزی که بگویی، برایت خوشایند خواهد بود، مانند نغمهای که از بلبل میآید.
بحمدالله هرچ فرمائی و نمائی قدوهٔ عقل و قبلهٔ عقلاءِ جهان باشد، اگر نصیحتی و وصیتی که شاه بشنود و در تعدیلِ امور و تقویمِ صحّتِ احوال جمهور همیشه دستور خویش گرداند، داری دریغ مدار و هرچ پیش خاطرست از کشفِ بلوی و بثِّ شکوی و شرحِ ظلامات و عرضِ حاجات بیتحاشی بگوی که مجالِ اومید واسعست و سجالِ کرم فایض. آزاد چهر گفت :
هوش مصنوعی: خوشبختانه هرچی که میگویی و نشان میدهی، نشانهای از عقل و مرجعی برای خردمندان جهان است. اگر پیشنهادی یا نصیحتی داری که پادشاه بشنود و در اصلاح امور و بهبود وضعیت مردم به کار گیرد، هیچ تردیدی در بیان آن نکن. هر چیزی که در ذهن داری، از مشکلات و شکایتها و نیازها بدون هیچ واهمهای بگو، زیرا امید بسیار زیادی وجود دارد و سخاوت همیشه در دسترس است.
ای که ز انصافِ تو صورتِ منقارِ کبک
صورتِ مقراض شد بر پر و بال عقاب
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر انصاف تو، چهرهی من مانند منقار کبک و همچنین مانند قیچی بر بال و پر عقاب شده است.
عقل ندارد شگفت گر شود از عدلِ تو
دانهٔ انجیر رز ، دامِ گلویِ غراب
هوش مصنوعی: عقل انسان جالب است که از انصاف و عدالت تو شگفتزده شود؛ همانطور که دانهٔ انجیر در دام گلوی کلاغی گرفتار میشود.
من بنده را دیرگاهست تا اشتیاق نعل در آتش فراق این حضرت نهادست و خیالِ خدمتِ شهریار که پیوسته مفرِّ آوارگان حوادث و مقرِّ خستگان مکاره باد، پیش دیدهٔ دل متمثّل دارم، بلک دل بپیش آهنگیِ کاروانِ صورت خود سالهاست تا بمنزل رسیدست و اینجا فرود آمده و امروز که صورت نیز مرحله در مرحله جبال برید و بعد از طیِّ مسالک و قطعِ ممالک با معنی مشارکت یافت و درین بندگی هر دو بهماند و ایزد ، عَزَّ اسمُهُ وَ تَعَالَی ، ما را مسفِّ صحبتِ بوم صفتانِ شوم دیدار بمطارِ همّتِ این همایِ مبارک سایه رسانید. عرصهٔ امید منفحست که شفاءِ همه علّتها و سدّ همه خلّتها بدین سدّه منیف و عقوهٔ شریف کنم و از شرِّ مکاید و آفتِ مصاید در حوزهٔ احتماءِ این حرمِ کرم آسایش بینم و فارغ نشینم که گفتهاند: رعیّت باطفال نارسیده ماند و پادشاه عادل بمادر مهربان که از آب و آتش روزگار هیچ حافظ و رقیب ایشان را چون خود نداند.
هوش مصنوعی: سالهاست که دل من به امید دیدار یار و خدمت به او میتپد. همیشه در فکر این هستم که چگونه میتوانم به دیدار شهریاری برسم که به عنوان پناهگاهی برای درماندگان حوادث و رنجدیدگان است. دل من از مدتها پیش در انتظار این کاروان بوده و حالا به مقصد رسیده است. امروز، این محبت و بندگی هر دو در یک جا جمع شدهاند و خداوند ما را در این سفر و در کنار این شاهزادهی مبارک نگه داشته است. فضای امید به من اجازه میدهد که به شفا و آرامش در مشکلاتم دست پیدا کنم و در سایهی این حرم امن احساس راحتی کنم. گفتهاند که رعیّت مانند بچههای کوچک نیازمند محبت و مراقبت هستند و پادشاه عادل مانند مادری مهربان از آنها محافظت میکند.
بَنُو مَطَرٍ یَومَ اللِّقَاءِ کَأَنَّهُم
اُسُودٌ لَهَا فِی غِیلِ خَفَّانَ اَشبَلُ
هوش مصنوعی: فرزندان باران در روز ملاقات، همچون شیرانی هستند که در دل جنگل به جستجو میپردازند.
هُم یَفَظُونَ الجَارَ حَتَّی کَاَنَّمَا
لِجَارِهِم فَوقَ السِّمَاکَینِ مَنزِلُ
هوش مصنوعی: آنها به همسایههای خود آنقدر احترام میگذارند که انگار منزل همسایهشان در بالاترین سطح و بالاتر از هر چیز دیگری قرار دارد.
شاه گفت : آرمیده و آسوده باش و چون بعد از گذراندنِ عقباتِ عقوبت بمتّکایِ استراحت و ملتجایِ این ساحت پیوستی ، اثاث و امتعه و مکنوز و مدّخر از محمولاتِ اثقال و منقولاتِ احمالِ خانه جمله بجایگاهی نقل باید کردن که اختیار افتد آزادچهره گفت :
هوش مصنوعی: شاه گفت: آرامش داشته باش و وقتی که به پایان مشکلات و سختیها رسیدی و در این مکان به استراحت پرداختی، باید همه وسایل و موجودیها و کالاهایی که در خانه داری را به جای مناسب خود منتقل کنی. آزادیخواه پاسخ داد:
حَیثُمَا سِرتُ لَا اُخَلِّفُ رَحلاً
مَن رَآنِی فَقَد رَآنِی وَ رَحلِی
هوش مصنوعی: هرجا که بروم، دنبالهام را ترک نمیکنم؛ هر کسی که مرا ببیند، به راحم نگاه کرده است.
ضعفِ حال من بندهٔ ضعیف هنوز معلومِ رایِ عالی نیست و خانهٔ من همیشه بر گذرگاهِ سیلِ حدثان بودست و در معرضِ طوفانِ طغیانِ ظلم و آنگه که بدین جودیِّ کرم وجود پناه آوردم و بدین حصارِ عصمت تمنّع ساختم و از مضیقِ آن عسر و نامرادی بفضایِ این بسر و کامیابی آمدم ، دیری بود تا ظلمهٔ روزگار خانه فروشِ استظهار من زده بودند و من از دستِ نهب و نهیبِ تاراجِ ایشان ، لَیسَ فِی البَیتِ سِوَی البَیتِ بر خوانده ، بلی جفتی که مادرِ اطفالست جگر بداغ ایشان تافته و چندین چشم و چراغ را پیشِ چشم مرده و کشته یافته، با خود آوردهام و در گوشهٔ نشانده تا اشارتِ حضرت از خواندن و راندن و نواختن و انداختن بر چه جملت رود و طالعِ تحویلی که کردهایم ازین مطلعِ آفتاب جلال چه تأثیر نماید ؟ شاه گفت : همه تا اینجا بود خوش باش و جفتِ مساعد را که از بهرِ معصم و ساعدِ عیش هیچ زیوری زیباتر از ایشان نیست، آنجا که خواهی در حریمِ امن و استقامت و ستارهٔ عافیت و عفت بنشان که ستارهٔ محنت را دورِ جور بپایان رسید و روزگارِ آشفته را فرجام خوب انجام پدید آمد ع وَ اِنَّ البَلَایَا اِن تَوَالَت تَوَلَّتِ ، آزادچهره خدمت کرد و نماز برد و دعائی که واجبِ وقت آمد، بگفت و باز گشت و بنزدیکِ ایرا شد و حکایتِ حال بَاَسرِهَا از هرچ رفته بود ، بدو رسانید و شرح داد که چون ببارگاهِ ملک راه یافت ، موردِ او را بکدام تبجیل تلقّی کرد و بورود و تلاقیِ او چه مایه اهتزار نمود و مقدمش را چگونه مغتنم داشت و بر نزول و وصولِ او چه ابواب و فصول بتقریر رسید. ایرا از استماع آن سخن و استبشارِ آن حالت و استظهار بدان دالّت که حاصل آمد، محصولِ زندگانی گذشته بازدید و نظر بر باقی نهاد که در خدمتِ آستانهٔ میمون او صحبتی از حوادث مأمون بگذراند و آنگه آزادچهره و ایرا هر دو بِإِیرَاءِ زَندٍ مِنَ العَزِیمَهِ لَایَکبُو اُوَارُهَا وَ اِرهَافِ سَیفٍ مِنَ الصَّرِیمَهِ لَا یَنبُو غِرَارُهَا بر آن قرار گرفتند که در معاطفِ کنفِ عاطفت و دولتِ شاه مسکن و مأوی ساختند و در آن مأمن دل بر وطن نهادند.
هوش مصنوعی: حال من هنوز به خوبی مشخص نیست و زندگیام همیشه تحت تأثیر مشکلات و چالشها بوده است. وقتی به رحمت خدا پناه آوردم و در پناه عصمت قرار گرفتم، توانستم از سختیها و ناکامیها به آرامش و موفقیت برسم. مدتی بود که مشکلات زندگی خانهام را تحت فشار قرار داده بودند و من از خیانت و دزدی آنها در عذاب بودم. اما با خودم چیزهایی آوردهام که نشانی از امید و آینده روشنی دارند. حالا میخواهم بدانم که چه تأثیری در آینده خواهد گذاشت. شاه به من گفت که تا اینجا همه چیز خوب بوده و باید در مکانی امن و آرام زندگی کنی، تا روزهای سخت به پایان برسد و وضعیت بهبود یابد. سپس فردی به نام آزادچهره از خدمت به شاه بازگشت و گزارشی از ملاقاتش با او داد. او توضیح داد که شاه با احترام به او برخورد کرده و از حضورش خشنود بوده است. ایرا نیز از شنیدن این خبر خوشحال شد و آرزو کردند که تحت حمایت و محبت شاه در این مکان امن زندگی کنند و دلشان را به وطن بدهند.