اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاهِ پیلان چون مضمونِ نامه بر خواند و بر مکنونِ ضمیرِ خصم وقوف یافت، هفت اعضاءِ او از عداوت و بغضا ممتلی شد و مادّهٔ سودا که در دماغش متمکّن بود، در حرکت آمد. خواست که خونِ فرستاده بریزد و صفرائی که در عروقِ عصبیّتش بجوش آمد، برو براند ؛ پس عنان سرکش طبیعت باز کشید و بنص وَ مَا عَلَی الرَّسُولِ اِلَّا البَلَاغُ ، کعبتینِ غرامتِ طبع را باز مالید و او را عفو فرمود و بر ظهرِ نامه بنوشت :
هوش مصنوعی: شاه فیلها وقتی مضمون نامه را خواند و از نیت دشمن آگاه شد، از کینه و دشمنی پر شد و حسد و خشم در وجودش شعلهور شد. او تصمیم گرفت که خون فرستاده را بریزد و احساساتی که در وجودش به جوش آمده بود، را به حرکت درآورد. اما در نهایت، بر خوی حیوانی خود غلبه کرد و با توجه به این که وظیفه فرستاده فقط رساندن پیام است، به او عفو کرد و بر پشت نامه نوشت:
وَ رُبَّ جَوَابٍ عَن کِتَابٍ بَعَثتَهُ
وَ عُنوَانُهُ لِلنَّاظِرِینَ قَتَامُ
هوش مصنوعی: گاهی اوقات پاسخی که از کتابی میگیری، به قدری تاریک و غمانگیز است که حتی عنوانش هم نمیتواند توجه بینندگان را جلب کند.
تَضِیقُ بِهِ البَیدَاءُ مِن قَبلِ نَشرِهِ
وَ مَا فُضَّ بَالبَیداءِ عَنهُ خِتَامُ
هوش مصنوعی: بیابان از قبل از ظهور او تنگ و محدود میشود و هیچچیز در بیابان نمیتواند او را از این آخرتش جدا کند.
رسول را باز گردانید و بر عقبِ او با لشکری که اگر کثرتِ عددِ آن در قلم آمدی، بیاضِ روز و سوادِ شب بنسخِ آن وفا نکردی ، همه آبگینهٔ رقّتِ دلها بر سنگ زدند و در آهنِ صلابت از فرق تا قدم غرق شدند، همه در جوشنِ صبر رفتند و سپرِ سلامت پسِ پشت انداختند و صوارمِ عزیمت و نبالِ صریمت را بنفوذ رسانیدند و سنانِ اسنان را آب دادند و عنانِ اتقانِ عزم را تأب ، نقابِ تعامی بر دیدهٔ عافیتبین بستند و سیمابِ تصامم در گوشِ نصیحت نیوش ریختند و بر همین نسق لشکرِ شیر با کمالِ اهبت و آیین و ابّهت در لباسِ شوکت و سلاحِ صولت انتهاض کردند و هر دو چون دو طودِ هایج و دو بحرِ مایج از جای برخاستند وَ اَجرَی مِنَ السَّیلِ تَحتَ اللَّیلِ ، بیکدیگر روان شدند و صدایِ اصطکاک صخرتین هنگامِ ملاقاتِ ایشان از بسیطِ این عرصهٔ مدّس در محیطِ گنبد اطلس افتاد و طنین ذباب الغضبِ هیبت از وقعِ مقارعت هر دو فریقین بگوش روزگار آمد. روباه گفت: بدان، ای ملک، که کار بعضی آنست که بشجاعت و مردانگی پیش شاید برد و بعضی بدانش و فرزانگی و بعضی بشکوهِ وقع و هیبت و حَمداًللهِ تَعَالَی ، ترا اسبابِ این سعادت جمله متکاملست و امدادِ این دولت متواصل. وقت آنست که مردانِ کار نیابتِ فرق بقدم ندهند و جواب خصم از سرِ شمشیر با زبانِ قلم نیفکنند، نیزهٔ حرب ، اگر خود مار جانگزایست، بدستِ دیگران نگیرند، لعابِ این مار، اگر خود شربتِ مرگست، اول چاشنی آن بمذاقِ خود رسانند.
هوش مصنوعی: رسول را به عقب برگرداندند و لشکری که اگر بخواهی تعدادشان را بشماری، در طول روز و شب نمیتوانی به اندازهشان برسید. همه با احساساتی عمیق به مبارزه پرداختند و از آغاز تا پایان با عزم و اراده قوی در میدان حاضر شدند. آنها با صبر و استقامت خود، سپر حفاظت را در پشت گذاشتند و با ارادهای قوی پیش رفتند، همچنین سلاحهای خود را آماده کردند. با عزم و ارادهای محکم، به سوی دشمن شتافتند و با تمام قدرت و هیبت خود، در جنگ حاضر شدند. به قدری پرهیاهو بودند که صدای برخورد آنها در فضای وسیع به گوش رسید و عصبیت و شدت درگیری از هر دو طرف بر زمین و زمان تأثیر گذاشت. روباه گفت: ای پادشاه، برخی کارها به شجاعت و دلیری بستگی دارد و برخی دیگر به دانش و خرد و بعضی به شکوه و قدرت آن، و از خداوند سپاسگزاری میکنم که تو تمام این عوامل را در دست داری و پشتوانهای برای این کشور هستی. زمان آن فرا رسیده است که مردان کار با اعتماد به نفس وارد میدان شوند و جواب دشمن را با شمشیر بدهند، نه با زبان. اگر نیزهای کشنده باشد، نباید آن را به دست دیگران داد و اگر این خطر نزدیک است، باید اول خود تجربه خود را از آن بگذرانند.
عَبَالَهُٔ عُنقِ اللَّیثِ مِن اَجلِ اَنَّهُ
اِذَا مَادَهَاهُ الخَطبُ قَامَ بِنَفسِهِ
هوش مصنوعی: گلو و گردن شیر به خاطر این است که وقتی خطر پیش میآید، خود را به جلو میآورد و با تمام وجود در برابر چالشها میایستد.