اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پس شیر مثال داد تا در دامنِ کوهی که پشتیوانِ شیران بود، جویهایِ متشابک در یکدیگر کندند و چند میل زمینِ هامونرا شکستگیها درافکنده، آب در بستند تا نم فرو خورد و زمین چون گلِ آغشته شد و ایشان همه همپشت و یکروی بپیشهٔ منیع پناهیدند و بدان حصنِ همچون محصنی با عفت از رجمِ حوادث در پناهِ عافیت رفتند و شیر پای در رکابِ ثبات بیفشرد و عنانِ اتقانِ رای با دست گرفت، فَسَاَلَ اللهَ تَعَالَی قُوَّتَهُ و حَولَهُ وَ لَم یُعجِبهُ الخَصمُ وَ کَثرَهُٔ المَلَإِ حَولَهُ . همه مراقب احوالِ یکدیگر و مترقّبِ احکامِ قضا و قدر بودند تا خود از کارگاهِ غیب چه نقش بیرون آید و در ضربخانهٔ قسمت سکّهٔ قبول کدام طایفه نهند و از نصیبهٔ نصرت و خذلان قرعهٔ ارادت بریشان چه خواهد افکند. پس شجاعانِ ابطال و مبارزانِ قتال را رأی بر آن قرار گرفت که اوساطِ حشم و آحادِ جمعِ لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثالِ ایشان در بیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب میتاختند و پیلان را از فرطِ حرکت و دویدن بهر سوی خستگیِ تمام حاصل آمد تا حبوهٔ قوّت و نشاطشان واهی گشت و صولتِ اشواط بتناهی انجامید. لشکرِ شیر استدراج را باز پس نشستند و خود را مغلوب شکل متفادیوار بخصم نمودند و در صورتِ تخاذل از معرضِ تقابل برگشتند و روی بگریز نهادند. شاهِ پیلان فرعونوار بفرِّ خویش وعونِ بازویِ بخت استظهار کرد و جمعی را از فیلهٔ آن قوم که جثّهٔ هر یک بر همت ارکانِ اعضا چنان مبتنی بود و پیکر هر یک بر دعایم چهار قوایم چنان ثابت و ساکن که تحریکِ ایشان جز بکسری که از تأییدِ الهی خیزد ممکن نشدی، بگزید و جمله را در پیش داشت و جهتِ نتایجِ فتح و فیروزی مقدّمهٔ کبری انگاشت و دفع صدمهٔ اولی را صبر بر دل گماشت. میمنه و میسره راست کردند و ندانست که یمن و یسر از اعقابِ ایشان گسست و بنواصی و اعقابِ خصمان پیوست. قلب و جناح بیاراست و از آن غافل که آن قلب روز بازارِ فتح بر کار نرود و آن جناح بخفضِ مذلّت در اقدامِ مقدّمانِ لشکر پیسپر خواهد شد، صف در صف تنیده و قلب در قلب کشیده و از آن بیخبر که چون شبِ اشتباهِ حال بسحرِ عاقبت انجامد، کوکبِ سعادت از قلبالاسد طلوع خواهد کرد. آخر در پیش آمد و بنابر خیالی که لشکر خصم را مهره در گشادِ انهزام افتادست و سلک انتظام از هم رفته ، با جملهٔ حشم حمله کرد و ببادِ آن حمله، جمله چون برگِ خزانی که از شاخ بارد در آن جویهایِ کنده بر یکدیگر میباریدند و خاک در کاسهٔ تمنّی کرده، در آن مغاکها سرنگون میافتادند تا فریاد اَلدَّمُ الدَّمُ اَلهَدَمُ الهَدَمُ از ایشان برآمد و نظّارِ گیان قدر که از پی یکدیگر تهافتِ آن قوم مطالعه میکردند و محصولِ فدلکِ فضولِ ایشان میدیدند میگفتند که حفرهایِ بغی و طغیانست که بمعاولِ اکتسابِ شما کنده آمد، مَن حَفَرَ بِئراً لِاَخِیهِ وَقَعَ فِیهِ
هوش مصنوعی: شیر تصمیم گرفت تا در دامن کوهی که برای شیران پناهگاه بود، نهرهایی بسازد و زمین اطراف را بشکند تا آب جمع شود و زمین نرم و مرطوب گردد. سپس تمامی شیران به صورت همدل و یکدل به پناهگاه امنی رفتند تا از خطرات و حوادث در امان بمانند. شیر در این بین به خداوند دعا کرد و به دنبال قدرت و حمایت بود و به کمبود دشمن و تعداد یارانش توجهی نداشت. همه آنها در انتظار رویدادهای سرنوشت بودند و در فکر این بودند که چه سرنوشتی برای آنها رقم خواهد خورد. شجاعان و جنگجویان تصمیم گرفتند که گروههای کوچک و متنوعی از دشمنان را درک کنند و با زیرکی و فریب، به مقابله مشغول شوند.
لشکر شیر، با حرکات مکرر و زودگذر خود، خسته و ناتوان شد و به تدریج قوت و انرژی خود را از دست داد. در این میان، دشمن نیز متوجه ضعف آنها شد و به عقبنشینی پرداختند. شیر، که خود را قویتر از قبل میدید، در صدد جمعکردن نیروها و آمادهسازی برای پیروزی بود. اما آنان غافل از این بودند که در بین لشکر، دشمنان جدید به صفوف آنان نفوذ کردهاند.
این ناآگاهی باعث شد که در لحظههای حساس، از حال و وضعیت خود غافل شوند و مجال از دست برود. سرانجام، در با حملهای به سمت دشمن متوجه شدند که نیروی عظیمی از آنان در حال فرار است و فریادهای درماندگی از سمت آنان بلند شد. در بین این آشوب، مشاهدات شاهدان نشان میداد که غفلت و ستمگری موجب شکست خود آنان شده است، زیرا هر کس برای دیگری چاهی حفر کند، خود در آن خواهد افتاد.
قَالُوا اِذَا جَمَلٌ حَانَت مَنِیَّتُهُ
اَطَاف بِالبِئرِ حَتَّی یَهلِکَ الجَمَلُ
هوش مصنوعی: آنها گفتند: وقتی سرنوشت شتر فرا میرسد، اطراف چاه میگردد تا اینکه شتر هلاک شود.
پس سپاه شیر از جوانب درآمدند و زخمها پیاپی میزدند تا لباسِ وجود بر پیلان چنان مخرّق و ممزّق کردند که بزرگتر پارهٔ از پیلان گوش بود و از آنگاو طبعان حماقتپیمای که تا بگردن در اوحالِ تبدّلِ احوال متورّط شدند ، حدیقهٔ معرکه چندان شکوفهٔ احداق بتیر بارانِ حوادث بیرون آورد که بر زبانِ مغنّیانِ بزم ظفر و پیروزی ومنهیان آن بهارِ نوروزی همه این میگذشت:
هوش مصنوعی: سپاه شیر از تمام طرفین حمله کرد و به طور مداوم ضربه میزدند به طوری که لباس وجود پیلان را به شدت پاره کردند و عملا گوشهای بزرگ پیلان نیز شکل پارههایی از آن لباس شدند. در این حال، گاوهایی که در اوضاع متغیر گیر کرده بودند، به قدری در این معرکه شکوفههایی از حوادث ایجاد کردند که در زبان خوانندگان بزم پیروزی و شادمانی، این جشن نوروزی به طور کامل روایت میشد.
ز بس کش گاو چشم و پیل گوشست
ز بس کش گاو چشم و پیل گوشست
هوش مصنوعی: به دلیل زیاد بودن و تنوع چشمان گاو و گوشهای فیل، دیگر نمیتوان به راحتی آنها را شناسایی کرد.
چون همه را بپایِ قهر بمالیدند و لشکری را که فلک و سمک از رکضات و نهضاتِ ایشان طبیعتِ جنبش و آرام بگذاشتی، در پای آوردند و وهنی که روزگار جبرِ مکاسرِ آن بدست جبّارانِ کامگار و اکاسرهٔ روزگار نتواند کرد، بر ایشان افکندند و همه را علفِ شمشیرِ اظافر و انیاب و طمهٔ حواصلِ نسر و عقاب و لقمهٔ مشافرِ کلاب و ذئاب گردانیدند. شهریار در بارگاهِ دولت خرامید، مشارعِ پادشاهی از شوایبِ نزاعِ منازعان پاک دیده و دامنِ اقبال از دست تشبّتِ طامعان بیرون کرده و خاکِ خزی و خسار و خاشاکِ خیبت و دمار که نصیبِ نگونساران باشد، در دیدهٔ امیدشان پاشیده، شکرِ تأیید ربّانی و توفیقِ آسمانی را سر بر زمین خضوع نهاد. اکنافِ عرصهٔ مملکت را بنشرِ رایتِ عدل و طیِّ بساطِ ظلم آذینی دگرگون بست و اطرافِ عروسِ دولت را بزیوری نو از رأفت و احسان بر رعایا و زیردستان جلوهٔ دیگر داد.
هوش مصنوعی: تمامی افراد را تحت تأثیر خشم و قهر قرار دادند و لشکری را که از فعالیتها و حرکاتشان به وجود آمده بود، به سختی در معرض فشار و تحقیر قرار دادند. این بدان دلیل بود که آن زمان، فشارهایی که از سوی قدرتمندان و دیکتاتورهای حاکم بر جامعه صورت میگرفت، بر روی آنها تحمیل شده بود. به نوعی، آنها را به کام چنگ و دندانهای درندگان و شکارچیان درآوردند. در این میان، شاه در بارگاه خود با وقار حرکت میکرد، در حالی که فضای سلطنت خود را از درگیریها و نزاعهای بیرونی پاک کرده و خود را از طمعورزیها دور نگهداشته بود. او همچنین به نگاه امیدوارانه مردم، که سرشار از ناامیدی و خفت بود، توجه میکرد و به شکرگزاری برای تأیید الهی و توفیقهایش پرداخته بود. او در سرتاسر قلمرو خود، برای برقراری عدالت و از بین بردن ظلم تلاش میکرد و به زیربنای جامعه، بر اساس محبت و مساعدت، نمایی نوین بخشید.
تَبَلَّجَتِ الأَیَّامُ عَن غُرَّهِٔ الدَّهرِ
وَ حَلَّت بِاَهلِ البَغیِ قَاصِمَهُٔ الظَّهرِ
هوش مصنوعی: روزها به روشنی درآمدند و رازهای زمان خود را نمایان کردند، همچنین بر کسانی که در مسیر نادرست گام برداشتهاند، مشکلات و مصیبتهای بزرگی نازل شد.
فَیَالَکَ مِن فَتحٍ غَدَا زِینَهَٔ العُلَی
وَ وَاسِطَهَٔ الدُّنیَا و فَائِدَهَٔ العُمرِ
هوش مصنوعی: عجبا به تو که فردا زیوری برای بلندیها و وسط دنیا و فایده عمر خواهی بود.
اِذَا ذُکِرَت فَاحَ النَّدِیُّ بِذِکرِهَا
کَمَا فَاحَ اَذکَی النَّدِمِن وَهَجِ الجَمرِ
هوش مصنوعی: هرگاه نام او برده شود، عطرش فضا را پر میکند، همچنان که عطر میوههای رسیده و بوی آتش، فضا را آکنده میسازد.
پس از آنجا جهانیان را روشن شد که متابعتِ نفسِ خویش کردن و بخوش آمدِ طبع برآمدن هر آینه شرابی ناخوش مذاق بزهرِ ناکامی و بیفرجامی آمیخته بر دست نهد و بهلاک رساند.
هوش مصنوعی: پس از آن، همه فهمیدند که دنبال کردن خواستههای نفسانی و خوش آمدن به تمایلات شخصی در واقع، نوشیدن جامی است که طعمش ناخوشایند و سرشار از زهر ناکامی و بینتیجهگی است که انسان را به هلاکت میکشاند.
گر از پیِ شهوت و هوا خواهی رفت
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
هوش مصنوعی: اگر به دنبال کامجویی و هوس بروی، به من بگو که به سرنوشت بدی دچار خواهی شد.
بنگر که کهٔ و از کجا آمدهٔ
میدان که چه میکنی کجا خواهی رفت
هوش مصنوعی: به دقت به خودت و منشی که داری نگاه کن و از کجا و چگونه به اینجا رسیدهای. در حال حاضر که چه کار میکنی، به کجا خواهی رفت؟
تمام شد بابِ پیل و شیر، بعد ازین یاد کنیم باب شتر و شیر پارسا و درو باز نمائیم که ثمرهٔ سعایت و شایت چیست و عاقبت کید و بدسگالی سیّما بر طریقِ بدایت چه باشد و بهرهٔ خویشتندارانِ نیک کردار و حق شناسانِ نعمتِ خداوندگار از روزگار چه آید، ع، وَ لَرُبَّمَا عَدَلَ الزَّمَانُ الجَائِرُ . ایزد تعالی گلبن اقبال خداوند، خواجهٔ جهان را از خارِ خدیعت و وقیعت آسوده داراد و سروِ آمالش از برگریزِ انقلابِ احوال آزاد، بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاَخیارِ .
هوش مصنوعی: این داستان درباره پیل و شیر تمام شد. حالا باید به یاد شتر و شیر پارسا بیفتیم و درباره نتیجههای بدگویی و ستمگری صحبت کنیم. باید ببینیم در آغاز چه اتفاقاتی میافتد و در نهایت، فردی که نیکوکار است و به نعمتهای خداوندگارش احترام میگذارد، چه بهرهای از روزگار میبرد. امید که خداوند، صاحب صلاح و اقبال، او را از مشکلات و سختیها دور نگهدارد و آرزوهای او را از تغییرات زمان محافظت کند.