برگردان به زبان ساده
روباه گفت : شنیدم که کدخدائی بود درویش، تنگحال ؛ ناسازگاری و فظاظت بر خویِ او غالب. زنی داشت بعفّت و رزانت و انواعِ دیانت آراسته. جفتی مرغِ ماکیان در خانه داشتند که خایه کردندی. موشی در گوشهٔ خانه آرامگاه ساخته بود سخت دزد، نقّاب ، نهّاب، افّاک، بیباک ، بسیار دام حیل دریده و دانهٔ متربّصان دراز امل دزدیده ، بسی سفرهٔ دو نان افشانده و روزی لئیمان خورده. هرگه که مرغان خایه نهادندی ، آن موش بدزدیدی و بطریقی که ازو معتادست با سوراخ بردی. مرد گمان بردی که مگر زن در آن تصرّفی بخیانت میکند، دست بزخم چوب و زبان بکلماتِ موحش و منکراتِ مفحش بگشودی و چندانک زن در براءتِ ساحت خویشتن مبالغت نمودی ، سودی نداشتی تا روزی زن نگاه کرد که موش خایه میکشید ، رفت و شوهر را از آن حال آگاهی داد. چون هر دو بنظّارهٔ موش آمدند، بدرِ سوراخ رسیده بود، خایه بتعجیل درکشید. شوهر از مشاهدهٔ آن حال بر جفایِ زن پشیمانی تمام خورد. همان ساعت دامی بر گذرِ موش نهاد. موش را موشی دیگر شب مهمان رسید ، آن خایه با یکدیگر تناول کردند و شب در آن تدبیر که بامداد در شبکهٔ اکتساب جفتهٔ آن چگونه اندازد. بامداد که سپیدهٔ صبح از نیم خایهٔ افق پیدا شد و زردهٔ شعاع بر اطرافِ جهان ریخت، هر دو بطمعِ خایه آهنگ آشیانِ ماکیان کردند. خنک کسی که مرغِ اندیشهٔ او بیضهٔ طمع و اگر خود زرّین با سیمین باشد، ننهد و نقشِ سپیدی و زردیِ آن بیضه بر بیاضِ دیده و سوادِ دل نزند و چون از پردهٔ فریب روی بنماید، آستینِ استنکاف بر روی گیرد، یا بیضاءِ ابیضی و یا صفراءِ اصفری و یا غبراءِ اغبری. القصّه موشِ مهمان از غایتِ حرص مبادرت نمود و پای در پیش نهاد و دست بخایه برد تا بردارد، دام در سرِ او افتاد و مردِ کدخدای او را بگرفت و بر زمین زد و هلاک کرد
هوش مصنوعی: روباه گفت: روزگاری بود که یک کدخدا زندگی میکرد، او درویش و تنگدست بود و همین باعث شده بود که همیشه بیطاقت و ناخرسند باشد. همسرش زنی با عفت و متانت و دیانت بود. آنها در خانهیشان جفتی مرغ داشتند که تخم میگذاشتند. در گوشهای از خانه، موشی وجود داشت که دزدی ماهر و حیلهگر بود و مرتب دانههای مرغها را میدزدید. او شبها به سفرههای دیگران هم سرکی میکشید و اندازهای غذای بیشرم میخورد. هر بار که مرغها شروع به تخمگذاری کردند، موش تخمها را میدزدید و به سوراخ خودش میبرد. مرد کدخدا به زن خود شک کرد و شروع به مطرح کردن اتهاماتی به او کرد، اما زن به شدت از خود دفاع کرد و در نهایت مرد ناامید شد. روزی زن متوجه شد که موش در حال دزدیدن تخم مرغهاست و به شوهر اطلاع داد. وقتی هر دو آنها به موش نگاه کردند، او به سرعت تخم را به سوراخ خود برد. مرد به دلیل مشاهدهی این واقعیت از رفتار خود نسبت به زن پشیمان شد و تصمیم گرفت دامگذاری کند. در همین حین، موش دیگری به عنوان مهمان به موش دزد سر رسید و آنها با هم به تناول تخم پرداختند. صبح روز بعد، هر دو به سمت لانه مرغها رفتند تا تخم بگذارند. اما موش مهمان به قدری حریص بود که سعی کرد دانه را بردارد و در این حین، دام به سر او افتاد و کدخدا او را گرفت و بر زمین انداخت و کشت.
اِذَا لَم یَکُن عَونٌ مِنَ اللهِ لِلفَتَی
فَاَکثَرُ مَا یَجنِی عَلَیهِ اجتِهَادُهُ
هوش مصنوعی: اگر کمک و پشتیبانی از سوی خداوند برای جوانی نباشد، تلاش و کوشش او معمولاً نتیجهای جز آسیب و شکست به همراه نخواهد داشت.
موش خایه دزد از اصابتِ این واقعه بغایت کوفته دل و پراکنده خاطر شد و حفاظِ صحبت مهمان او را بر مکافاتِ شرِّ کدخدای حامل آمد و اندیشید که اگر من باستقلالِ نفس خویش خواهم که انتقام کشم و قدم بر مزلّهٔ این اقتحام نهم ، نتوانم و بنزدیکِ عقلا ملوم و معاتب شوم ، لیکن مرا با فلان عقرب دوستی قدیمست، جبرِ این کسر که بدلِ من رسید و قصاصِ این جرح که بخاطرِ من پیوست الّا بدستیاریِ قدرتِ او دست ندهد. من رمایتِ این اندیشه از قوسِ کفایتِ آن عقرب توانم کرد و جز بمیزانِ امعانِ او موازنهٔ این نظر راست نیاید ، تریاکِ این درد را تعبیه در زهرِ او میبینم و مرارتِ این غصّه جز در شربتِ لعابی که از نیشِ او آید، نوش نتوان کرد، عجینِ این عمل را، اگر مایه سعیِ او باشد، بمعجونِ عقربی مداواتِ این علّت نافع و ناجح آید.
هوش مصنوعی: موش خایه دزد با شنیدن این واقعه بسیار ناراحت و پریشان شد و فهمید که در صحبت با مهمانش از شر کدخدای بدجنس در امان نیست. او فکر کرد که اگر بخواهد به تنهایی انتقام بگیرد و اقدامی کند، ممکن است در نظر عقلای قوم مورد سرزنش و مؤاخذه قرار گیرد. اما او با یک عقرب که دوستی قدیمی دارد، رابطهای دارد که میتواند به او کمک کند. او به این نتیجه رسید که تنها با کمک تواناییهای آن عقرب میتواند این مشکل را حل کند. او دردش را در زهر عقرب میبیند و میداند که تنها از طریق نیش آن میتواند به درمان غصهاش بپردازد. به همین دلیل، اگر این عمل به تلاش آن عقرب بستگی داشته باشد، میتواند نتیجه مثبتی برای درمان دردش داشته باشد.
فَأَسلَمَنِی لِلنَّائِبَاتِ بِعَادُهُ
کَمَا اَسلَمَ العَظمَ المَهِیضَ جَبَائِرُهُ
هوش مصنوعی: این مصیبتها و مشکلات زندگی مرا تسلیم خود کردند، مانند اینکه استخوانهای آسیبدیده به دست پزشکان سپرده میشوند.
پس آهنگِ دیدنِ عقرب کرد و چون بدو رسید ، بانواعِ خدمت و اتّضاع و نمودنِ اشتیاق و نزاع پیش رفت و حکایتِ حال مهمان که بر دستِ کدخدای هلاک یافت، باز گفت و شرح داد که مرا بوفاتِ او وفواتِ سعادتِ الفتی که میانِ ما مؤکّد بود ، چه تأثّر و تحسّر حاصلست و گفت: ای برادر، امروز چندانکه مینگرم ، از همه یارانِ بکار آمده از بهر یارانِ کار افتاده، ترا میبینم که ازو چشمِ معاونت و مساعدت توان داشت و از مخایلِ حسنِ شمایل او در تدارکِ چنین وقایع توقّعِ موافقتی توان کرد. بحمدالله تو همیشه با قامت رسومِ مکارم میان بسته بودهٔ و جعبهٔ حمّیت بحمایتِ دوستان پر تیرِ جفاءِ دشمنان کرده. اگر امروز با من قاعدهٔ دوست پروری و دشمن شکنی که ترا عادتست، اعادت کنی و باندیشهٔ اقتصاص قدمِ جرأت در پیش نهی و دادِ آن مظلومِ مرحوم ازو بستانی و باشافیِ فضلاتِ خویش تشفّیِ این مصیبت رسیده حاصل کنی و بأسلاتِ سرِ نیش تسلّیِ این فراقزده بجوئی سر جملهٔ حسنات را شاید و زیبد که از آن تاریخِ روزگار سازند. عقرب گفت : هر چند مرّیخدار همه تن غضب شدهٔ، بخانهٔ خویش آمدهٔ، آسوده باش؛ اگرچ آینهٔ دلِ عزیزت بآهِ اندوه زنگ برآورده و گوشهٔ جگر بحرقتِ این آتشِ فرقت کباب کرده ، بنشینم ،
هوش مصنوعی: عقرب به محض اینکه به هدفش رسید، با انواع احترام و ابراز اشتیاق و خواهش پیش رفت و داستان حال مهمانی را که در دستان کدخدا به هلاکت رسیده بود، بازگو کرد. او بیان کرد که فقدان آن مهمان، چه تأثیراتی بر سعادت و دوستیای که در بین آنها وجود داشت، گذاشته است و گفت: برادر، امروز هر چه میبینم، از تمامی دوستانی که برای یاری به دیگران آمدهاند، تنها تو را میبینم که میتوانی به او کمک کنی. با توجه به زیبایی او، انتظار میرود که در این شرایط به یاریاش بشتابی. خدا را شکر، تو همیشه نسبت به حمایت دوستانت فعال بودهای و در برابر دشمنان، همواره از خود دفاع کردهای. اگر امروز هم همانطور که معمولت است، به دوستی ادامه دهی و قدمی برای کمک به آن مظلوم برداری و از باقیماندهی خود برای تسکین این مصیبت استفاده کنی، حق این انسان را بگیری و در بین خوبیها، بزرگمنشیات را به نمایش بگذاری، خوب است و شایسته که تاریخ به یاد بیاورد. عقرب پاسخ داد: هر چند همه چیز در حال التهاب است و به خانهٔ خود رفتهام، آرام باش؛ اگرچه دل عزیزت غمگین است و جگرم از درد جدایی به شدت میسوزد، اما باید در این شرایط بمانیم.
چون کار بنام آید و ننگ
بر آتش چون کباب و بر تیغ چوزنگ
هوش مصنوعی: وقتی کار به نام و مقام میرسد، ننگ و عیب به مانند کبابی است که بر آتش میپزد و بر تیغی مانند چوزنگ (حشرهای که در خطر است) قرار میگیرد. یعنی وقتی به موفقیت و اعتبار میرسیم، عیوب و ننگها نیز نمایان میشوند و قابل مشاهده میگردند.
اومیدوارم که چارهٔ خونخواهیِ آن بیچاره بسازم و بادراکِ ثارِ او آثارِ دست بردِ خویش بزمرهٔ یاران و رفقهٔ دوستان نمایم و آنچ از برادران و خویشان درین باب آید، تقدیم کنم تا مصداقِ آن قول که گفتهاند : اَلأَقَارِبُ کَالعَقَارِبِ اینجا پدید آید. پس موش و عقرب هر دو چون زحل و مرّیخ باتفاق در یک خانهٔ خبث قران کردند و در تجاویفِ سوراخِ موش بگوشهٔ که آنجا مطرحِ نظر مردم بهیچ وجه نبودی عقرب را بنشاند و سه عدد زر با سیم سره در کارِ هلاکِ کدخدای کردند و کدام سر که در چنبرِسیم نمیآید یا کدام گردن که از طوقِ زر بیرونست. زرست که ازارِ عصمت از گریبانِ جانِ مردم میگشاید، سیمست که سمتِ جهالت بر ناصیهٔ عقل آدمیزاد مینهد. حرص بدین دو مشت خاکِ رنگین دیدهٔ دانش را کور میتواند کرد، آز بدین دو پارهٔ سنگ مموّه جامِ جهان نمایِ خرد را چون آبگینه خرد میتواند شکست
هوش مصنوعی: امید دارم که راهی برای انتقام آن بیچاره پیدا کنم و با یادآوری او، آثار ظلم خود را به دوستان و یارانم نشان دهم. هر آنچه که از برادران و خویشاوندان در این زمینه به دست آید، تقدیم میکنم تا مصداق آن جمله معروف که میگوید: "خویشاوندان مانند عقربها هستند" در اینجا نمایان شود. در این میان، موش و عقرب هر دو در یک مکان پلید نشستهاند و در گوشهای از سوراخ موش که هیچکس نمیتواند آن را ببیند، عقرب را نشاندند و با سه عدد طلا و نقره در کار نابودی کدخدا بودند. کدام سر و گردن میتواند از چنگال زنجیر طلا فرار کند؟ طلاست که پوشش عصمت از جان مردم برمیدارد و نقره است که جهل را بر عقل انسان مینهد. حرص و آز میتواند بصیرت را کور کند و در این مسیر، دلایل دعوت به خرد را مانند جامی شکستنی در هم شکند.
ولی بسیم چو سیماب گوشت آگنده است
ز من چگونه نه توانی تو این حدیث شنید
هوش مصنوعی: اما چون سیماب در حال لغزش و جابجایی است، گوشت تو چطور میتواند این داستان را بشنود؟
خیالِ زر چو فروبست چشمِ عبرت تو
تو این جمالِ حقیقت کجا توانی دید ؟
هوش مصنوعی: وقتی که به فکرهای گمراهکننده و دنیاپرستانه خود توجه میکنی، نمیتوانی زیبایی واقعی و حقیقت را ببینی.
فیالجمله موش عددی زر میانهٔ خانه انداخت و یکی بنزدیکِ سوراخ نهاد و دیگری چنان بر کنارِ سوراخ استوار کرد که یک نیمه بیرون و یک نیمه درون داشت. چون کدخدای را چشم بر درستِ زر افتاد و آن فتوح ناگهان یافت خیره شد و بدستی همه نیاز و اهتزاز آنرا برگرفت. چون درستِ دوم بیافت، هر دو برابرِ دو دیدهٔ دل او آمد تا از مشاهدهٔ مکر موش و قصدِ عقربش حجابی تاریک پیشِ دیده بداشت. در آن تاریکی دستِ طمع دراز کرد، بسوراخ برد. عقرب مبضعِ نیش زهرآلود بر دستِ او زد و خونی که از دستِ او دردلِ موش هیجان گرفته بود، از رگِ جان او بگشود. این فسانه از بهر آن گفتم تا بدانی که چون موش با همه صغار و مهانتِ خویش از مشرع چنان کاری عظیم بدر میآید، اولیتر که ما با این مکنت و مکانت چون دست در حبالِ توفیق زنیم و استعصام بعروهٔ تأیید آسمانی کنیم، جوابِ این خصم توانیم داد و بکوشش و اجتهاد بجائی رسانید ، اما هنوز مقامِ رسالتی دیگر باقیست که بدو فرستیم تا هم از آن ذواقِ شربتی تلخ که بما فرستاد، بمذاقِ او رسانیده باشد که چون مرهمِ لطف سود نداشت، داغِ عنف سود دارد و آخِرُ الدَّوَاءِ الکَیُّ . پس گرگ را بخدمتِ شیر حاضر کرد و این نامه را بشاهِ پیلان اصدار فرمود و افتتاح بدین تخویفِ نصیحتآمیز کرد که ای برادر، بَصَّرَکَ اللهُ بِعُیُوبِ النَّفسِ وَ نَصَرَکَ عَلَی جُنُودِهَا
هوش مصنوعی: موش به خانهای وارد شد و یکی از دانههای زر را نزدیک سوراخ گذاشت و دیگری را طوری قرار داد که نیمی از آن بیرون و نیمی دیگر درون سوراخ باشد. وقتی کدخدا دانهها را دید، به شدت متحیر شد و با دستانش همهی آنها را برداشت. هنگامی که دانه دوم را دید، هر دو دانه در دل او به طور برابر نمودار شدند و این موضوع باعث شد که او با نیت بدی به سمت سوراخ دست دراز کند. اما عقربی که در آنجا وجود داشت، با نیش زهرآلودش به دست او زد و خون او به دل موش رسید. این داستان برای این گفته شد که نشان دهیم حتی یک موش کوچک و بیاهمیت میتواند کار بزرگی انجام دهد. بنابراین، اگر ما با قدرت و موقعیت خود دست به کار شویم و به کمک حمایتهای الهی خود را به چنگال مشکلات برسانیم، پاسخ این دشمنان را خواهیم داد و با تلاش و کوشش به موفقیت خواهیم رسید. اما هنوز کار دیگری باقی است که باید انجام دهیم تا هم از تلخیهایی که به ما دادهاند، پاسخی مناسب ارائه دهیم. پس گرگ به شیر خدمت کرد و این نامه را برای شاه فیلها فرستاد و با این نصیحت مؤدبانه آغاز کرد که ای برادر، خداوند تو را به عیبهایت آگاه و بر مشکلاتشان پیروز کند.
مکن آنکه هرگز نکردست کس
بدین رهنمون تو دیوست و بس
هوش مصنوعی: مبادا که تو به کارهایی دست بزنی که هیچکس پیش از تو آنها را نکرده است؛ زیرا این کار نشان از دیوانگی تو دارد.
بمردی ز دل دور کن خشم و کین
جهان را بچشمِ جوانی مبین
هوش مصنوعی: از دل خود خشم و کینه را دور کن و دنیا را با چشم جوانی و طراوت ببین.
تو چنگالِ شیران کجا دیدهای ؟
که آوازِ روباه نشنیدهای
هوش مصنوعی: آیا تا به حال دیدهای که چنگالهای شیران چگونه است؟ در حالی که صدای روباه را هم نشنیدهای.
این معنی روشنست که علمِ شطرنج دانشوران و هنرپیشگانِ هندوستان نهادهاند که منشأ و منبتِ وجود شماست و موجبِ اشتهار شطرنج که در اقطارِ بسیطِ عالم ذکرِ آن همه جای گستردهاند ، آنست که واضعِ آن عمل باسرارِ جبر و قدر سخت بینا بودست و از کارِ تقدیرِ آفریدگار و تدبیرِ آفریدگان آگاه ، آنرا بنهاد و در نهادنِ آن فرا نمود که صاحبِ آن عمل با غایتِ چابکدستی و به بازی و زیرکدلی ، اگرچ رخی یا فرسی بر خصم طرح دارد ، شاید که بوقتِ باختن از آن حریفِ کند دستِ بد بازِ نادان بازئی آید که دستِ خصم را فرو بندد و در مضیقی افتد که هیچ چاره جز دست بازچیدن و بقایم ریختن نداند.
هوش مصنوعی: علم شطرنج به وسیله دانشمندان و هنرمندان هندوستان ایجاد شده است که زادگاه شما نیز به شمار میرود. این علم به قدری در سطح جهانی شناخته شده است که در هر نقطهای از دنیا درباره آن صحبت میشود. خالق این بازی با آگاهی عمیق از قوانین و سرنوشت، آن را طراحی کرده و نشان داده که بازیکن با مهارت و زیرکی میتواند حتی در بدترین وضعیتها هم بر حریف خود غلبه کند. آنچه که این بازی را جذاب میکند، این است که بازیکن ممکن است بتواند از شرایط سختی که برای حریفش به وجود آورده، بهرهبرداری کند و او را به حالت تسلیم و در یک موقعیت دشوار قرار دهد.
عَلَی اَنَّنِی رَاضٍ بِاَن اَحمِلَ الهَوَی
وَ اَخلُصَ مِنهُ لَاعَلَیَّ وَلَالِیَا
هوش مصنوعی: من راضیام که عشق را تحمل کنم و از آن خالصانه بهرهمند شوم، زیرا میدانم بر من و دل عزیزم تأثیر خواهد گذاشت.
و همچنین اگرچه مرد را رآیی متین و رویّتی پیشبین و بصارتی کامل و مهارتی در فنونِ دانش شامل باشد، چون در مباشرتِ کاری خوض کند، سالم نماند از آنک بر خلافِ اندیشهٔ او شکلی دیگر از پردهٔ روزگار بیرون آید و او را در کاری مشکل افکند که بسلامتِ مجرّد از مدخلِ آن رضا دهد
هوش مصنوعی: اگرچه مردی که دارای اندیشهای قوی، دیدگاهی آیندهنگر و بصیرتی کامل است و در زمینههای علمی مهارت دارد، زمانی که در عمل و اجرای کارها دخالت کند، ممکن است از تغییراتی که در زندگی پیش میآید آسیب ببیند و بر خلاف آنچه تصور میکرد دچار مشکلاتی شود که او را به چالش بکشاند و نتواند به سادگی از آن خارج شود.
وَ الدَّهرُ یَعکِسُ آمَالِی وَ یُقنِعُنِی
مِنَ الغَنِیمَهِٔ بَعدَ الکَدِّ بِالقَفَلِ
هوش مصنوعی: زمان همیشه آرزوهای مرا بر باد میدهد و مرا از بهرهمندی بعد از زحمت، به ناامیدی متقاعد میکند.
پس تو در شطرنجِ این هوس که میبازی، نطر از بازیِ خصم برمدار، مبادا که او فرزین بندِ احتیال چنان کرده باشد که بهزار پیل باز نتوانی گشود و چون از نیاگانِ تو بر رقعهٔ ممالکِ خویش هیچ پیل این پیادهٔ طمع فرو نکردست، مبادا که بغل زنان استهزا رَادَ فِی الشَّطرَنجِ بَغلَهًٔ ، آخر الامر بر زیادت جوئی تو زنند و بآخر بدانی که شاه را رایِ ناصواب در خانهٔ مات نشاند و رقعهٔ حیات برافشاند ع ، وَ تَندَمُ حِینَ لَاتُغنِی النَّدَامَهُٔ ، و صنعتِ استدلالِ شنیع که در اثناءِ رسالات کرده بودی و استخدامِ ما بطریقِ اهانت روا داشته، نشانِ کرمِ طبیعت و حسنِ خلیقت نَبود. جهانیان دانند که هرگز ماطوقِ حکمِ هیچکس در گردن نگرفتهایم و میان بنطاقِ هیچ مخلوق نبسته، هرگز شکنجهٔ خطام و زمام بر خرطوم و خیشومِ ما ننهادهاند و تنگ و بندِ حلقه و حزام بحنایایِ حیزومِ ما نرسانیده و در ملاعبِ صبیان پشتِ ما نردبان هوا نبودست و ساق و ساعدِ ما را بعادتِ نسوان مسوّر و مخلخل نیافتهاند، ما نوالهٔ اکل و شرب از مذبحِ فریسهٔ خویش خوریم نه از فضالهٔ مطبخ و هریسهٔ دیگران. ما همیشه از گردنان،گردران بردهایم نه از کودکان گردکان. مگر وقتِ آنست که سخطِ الهی از طایراتِ سهامِ عزیمتِ ما تاختنی بر سر قومی آرد و سرِّ اَلَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بَاَصحَابِ الفِیلِ اَلَم یَجعَل کَیدَهُم فِی تَضلِیلٍ ، در شأن طایفهٔ آشکار گردد و بمنجنیقِ تَرمِیهِم بِحِجَارَهٍٔ مِن سِجِّیلٍ ایشانرا سنگسارِ قهرِ ما گرداند و الّا اقتدا باصحابّ بغی و ضلال کردن و بقصد خانهٔ که کعبهٔ کرم و قبلهٔ همم و حرمِ امن امم باشد ، آمدن و پردهٔ مجاملت برداشتن و بمجاهدت روی بهدم و حطمِ آن نهادن، حاکمِ عقل چگونه فرماید و در شریعتِ انصاف بچه تأویل درست آید ؟
هوش مصنوعی: در بازی شطرنجی که بر اساس هوس و تمایلات شخصی خود مشغولید، نباید به حرکات حریف توجه کنید، زیرا ممکن است او به گونهای برنامهریزی کرده باشد که نتوانید از موقعیتی که در آن قرار دارید، خارج شوید. اگر اجداد شما در دنیای خود هیچ گنجینه و قدرتی نداشتند، نباید به حریف اعتنا کنید. در غیر این صورت، به خاطر زیادهخواهی خود ممکن است به فریب بیفتید و در نهایت از تصمیم نادرستی که نسبت به مقام و زندگیتان گرفتهاید، پشیمان شوید، اما آن زمان پشیمانی هیچ فایدهای نخواهد داشت. ما هرگز تحت سلطه هیچکس نبودهایم و هرگز به کسی اجازه ندادهایم که ما را تحت فشار قرار دهد. زندگی ما بر پایه انتخابها و تلاشهای خودمان است و همیشه سعی کردهایم از منابع خود بهرهمند شویم نه از دیگران. در زمانی که اراده الهی بر قومی تحمیل میشود، واقعیتها آشکار میشود و در آن صورت است که دیگران به شکست و قهر ما دچار میشوند. اما اگر بخواهیم به دنبالهروانی از فساد و انحراف بپردازیم و آرامگاه تقدسی را که حرمت خاصی دارد، مورد تعرض قرار دهیم، عقل و انصاف چگونه میتواند این رفتار را توجیه کند؟