برگردان به زبان ساده
هنج گفت: شنیدم که خسرو را فرزندی دلبندِ جان و پیوندِ دل بود، ناگاهش از کنارِ او درربودند و تندبادِ اجل آن شکوفهٔ شاخ امانی را پیش از موسمِ جوانی در خاک ریخت. خسرو چون کسی که از جانِ شیرین طمع بر گرفته باشد، در قلق و جزع افتاد، نزدیک بود که بهجایِ اشک دیدگان فرو بارد و جهان را به دودِ اندوه سیاه گرداند. مگر دیوانه شکلی عاقل، مست نمایی هشیاردل از مجانینِ عقلاءِ وقت که هر وقت به خدمتِ خسرو رسیدی و خسرو از غرائبِ کلمات و نکتِ فوایدِ او متّعظ شدی، فراز آمد. پرسید که خسرو را چه رسیدهست و چه افتاده که برین صفت آشفتهحال شدهست؟ خسرو گفت: چنین چراغی از پیشِ چشمِ من برگرفتند که جهان بر چشمِ من تاریک شد و به داغِ فراقِ چنین جگر گوشهای مبتلی گشتم که میبینی.
هوش مصنوعی: هنج گفت: شنیدم که خسرو فرزندی عزیز و محبوب داشت که ناگهان او را از کنار خود ربودند و مرگ ناگهانی او را قبل از رسیدن به جوانی از بین برد. خسرو که مانند کسی است که جانش را در خطر میبیند، دچار اضطراب و نگرانی شد و نزدیک بود که به جای اشک، آتش اندوهش را به دنیا بریزد و آن را سیاه کند. اما در این میان، دیوانهای به شکل عاقل، یک هشیار از مجنونهای زمان، همواره به خدمت خسرو میرسید و او را با پندها و نکاتش عبرتآموزی میکرد. او از خسرو پرسید که چه بر او گذشته که اینگونه آشفته و ناراحت است. خسرو پاسخ داد: چراغ وجودم را از پیش چشمم حذف کردند و به خاطر اندوه فراق چنین فرزندی، در تاریکی غم گرفتار شدهام.
صُبَّت عَلَیَّ مَصَائِبٌ لَو اَنَّهَا
صُبَّت عَلَی الأَیَّامِ صِرنَ لَیَالِیَا
هوش مصنوعی: اگر مصیبتهایی که بر من نازل شده است، بر روزها ریخته میشد، آن روزها به شبهایی پر از غم تبدیل میگردید.
دیوانه گفت: ای پادشاه، عیسی عَلَیهِ السَّلَام، به مصیبت رسیدهای تعزیت کرد و گفت:
هوش مصنوعی: دیوانه به پادشاه گفت: ای پادشاه، عیسی (علیهالسلام) به تو تسلیت میگوید و بیان میکند که تو در مصیبت به سر میبری.
کُن لِرَبِّکَ کَالحَمَامِ الآلِفِ یَذبَحُونَ فِرَاخَهُ وَ لَا یَطِیرُ عَنهُم، امّا از تو سؤالی دارم، جواب به صواب گوی، چنان میخواستی که این پسر هرگز نمیرد؟ گفت: نی، ولیکن میخواستم که بهره از لذّاتِ این جهانی بردارد و عمرِ دراز بیابد. دیوانه گفت: از بعضی لذّت که یافته بود، هیچ با او دیدی؟ گفت نی. گفت: از آن لذّت که نیافته بود، هیچ با او بود؟ گفت: نی. گفت پس درست شد که لذّتِ یافته با لذّتِ نایافته برابرست. اکنون چنان پندار که آنچه نیافت، بیافت و آنچ نخورد، بخورد و بسیار بزیست و پس بمرد.
هوش مصنوعی: به عنوان یک انسان، مانند پرندهای هستی که جوجههایش را میکشند اما هنوز نمیتواند پرواز کند. حال سوالی از تو دارم: آیا میخواستی که این پسر هیچوقت نمیمرد؟ او پاسخ داد: نه، اما میخواستم که از لذتهای دنیوی بهرهمند شود و عمر طولانیتری داشته باشد. سپس دیوانه گفت: آیا از لذتهایی که او تجربه کرده بود، چیزی دیدهای؟ او پاسخ داد: نه. دیوانه ادامه داد: آیا از لذتی که او هرگز تجربه نکرد، چیزی دستگیرت شد؟ او دوباره پاسخ منفی داد. سپس دیوانه نتیجه گرفت که لذتهایی که تجربه شده و نشده، برابر هستند. حال تصور کن که آنچه او هرگز تجربه نکرد، تجربه میکرد و آنچه را که نچشید، میچشید و زندگی طولانیتری داشت و سپس میمرد.
نَفسٍ بَاَعقَابِ الخُطُوبِ بَصِیرهٍٔ
لَهَا مِن طِلَاعِ الغَیبِ حَادٍ وَ قَائِدُ
هوش مصنوعی: نفس انسان در مواجهه با مشکلات، بصیرت و آگاهی خاصی پیدا میکند که میتواند به او کمک کند تا به رازهای پنهان زندگی دست یابد و راه خودش را در این دنیا پیدا کند.
اِذَا مَیَّزَت بَینَ الاُمُورِ وَابصَرَت
مَصَایِرَهَا هَانَت عَلَیهَا الشَّدَائِدُ
هوش مصنوعی: وقتی که انسان بتواند مسائل را از یکدیگر تشخیص دهد و پیامدهای آنها را ببیند، مشکلات و سختیها برای او آسانتر میشود.
این فسانه از بهر آن گفتم تا اساسِ این تمنّی که دیوِ آز و نیاز میافکند، در دل ننهی و بدانی که:
هوش مصنوعی: این داستان را گفتم تا بدانی که ریشه این آرزویی که دیو طمع و نیاز در دل افراد میاندازد، چیست.
پرستندهٔ آز و جویای کین
به گیتی ز کس نشنود آفرین
هوش مصنوعی: کسی که فقط به دنبال طمع و انتقام است، هیچ وقت از دیگران در این دنیا ستایش نمیشنود.
زنج گفت: سه کار است که در مباشرتِ آن اندیشه نباید کرد و جز به تبادر و تجاسر به جایی نرسد والّا بشرطِ مثابرت و مصابرت در پیش نتوان گرفت یکی تجارتِ دریا وَ التَّاجِرُ الجَبَانُ مَحرُومٌ، دوم با دشمن آویختن به وقتِ کار،
هوش مصنوعی: زنج گفت: سه کاری هست که نباید در انجام آنها زیاد فکر کرد و باید با ابتکار عمل کرد، وگرنه به نتیجه نمیرسد. یکی از آنها تجارت در دریا است و تاجری که جبن داشته باشد، از سود محروم میشود. دومین مورد، درگیر شدن با دشمن در زمان عمل است.
اَلجِدُّ اَنهَضُ بِالفَتَی مِن جَدِّهِ
فَانهَض بِجِدٍّ فِی الحَوَادِثِ اَو دَعِ
هوش مصنوعی: کوشش و جدیت جوان را از خانوادهاش میگیرد؛ پس در رویارویی با مشکلات با جدیت و کوشش عمل کن، یا اینکه از آن کنارهگیری کن.
سیوم طلب مهتری و سروری کردن.
هوش مصنوعی: درخواست برتری و رهبری بر دیگران.
وَ اِذَا کَانَتِ النُّفُوسُ کِبَاراً
تَعِبَت فِی مُرَادِهَا الأَجسَامُ
هوش مصنوعی: وقتی که روحها بزرگ و والا باشند، بدنها در رسیدن به آرزوهای آنها دچار زحمت و تلاش میشوند.
چه درین هر سه ارتکابِ خطر کردن واجب دانستهاند. شاه را اندیشه جزم میباید گردانیدن و رایتِ عزم را نصب کردن و نصرت و فتح را پیرایهٔ فاتحت و خاتمتِ کار دانستن و چون مطلق گفتهاند : اَللَّیلُ حُبلَی، از نتیجهٔ بد که تولّد کند، تفکّر و تردّد به خاطر راه ندادن. هنج گفت: تَحسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَاللهِ عَظِیمٌ؛ آنها که همه وجوه آفت و مخافت تقدیم و تأخیرِ اندیشهها شناختهاند و عواقب و فواتحِ امور آزموده و احوالِ روزگار و اهوال و مخاطرهٔ کارِ پیگار به تجربت صایب دانسته، چنین گفتهاند و این راه از بهرِ مسترشدان طریقِ راستی چنین رفته که روباه به در خانهٔ خویش چندان قوت دارد که شیر به درِ خانهٔ کسان ندارد و روشنست که لشکر و انبوهیِ حشر به در خانهٔ بیگانه کشیدن متضمّنِ ضررهاست که بدنامیِ دنیا و ناکامیِ آخرت آرد، چه بسی عمارتهایِ خوب که از ساحتِ آن بویِ راحت به خلقِ خدای رسیده باشد، روی به خرابی نهد و بسی خونِ بیگناهان که در شیشهٔ صیانت نگاه داشته باشند، بر زمین ریخته شود.
هوش مصنوعی: در این متن به اهمیت احتیاط و دوری از خطر در امور مختلف اشاره شده است. برای یک پادشاه ضروری است که تفکر و تصمیمگیری دقیقی داشته باشد و به دنبال پیروزی و موفقیت باشد. در عبارتی دیگر، به این نکته اشاره شده که نباید به عواقب بد و خطرناک امور بیتوجهی کرد، زیرا عواقب آنها میتواند بسیار جدی و بزرگ باشد. همچنین تأکید شده که در مواجهه با مشکلات و چالشها، انسان باید با دقت عمل کند و به تجربیات گذشته نگاه کند. مثالی زده شده که در آن به قدرت و تواناییهای هر فرد در محیط خود اشاره شده و بیان شده که قدم گذاشتن به سرزمینهای بیگانه میتواند خطرات و مشکلات زیادی به همراه داشته باشد، از جمله بدنامی و از دست دادن نعمتهای دنیا و آخرت. در نهایت، این متن هشدار میدهد که هر عمل غیرمحتاط میتواند به خرابی و آسیبهای جدی منجر شود.
اسیرِ طبعِ مخالف مدار جان و خرد
زبونِ چار زبانی مکن دو حور لقا
هوش مصنوعی: حواست را جمع کن و اجازه نده که طبیعت منفی تو را تحت تأثیر قرار دهد. به جای اینکه به دوستیهای superficial و بیمحتوا (دو حور لقا) بیاندیشی، روی جان و خرد خود تمرکز کن.
که پوست پارهٔ آمد هلاکِ دولتِ آن
که مغزِ بیگنهان را دهد به اژدرها
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پوست پاره، نشانهای از نابودی و زوال قدرت و ثروت فردی است که بدون گناه یا خطا، مغز و دانش بیگناهان را به موجودات خطرناک و آسیبرسان میدهد. در واقع، این سخن به ناتوانی در حفاظت از چیزهای با ارزش و تأثیرات منفی که میتواند بر دیگران بگذارد، اشاره دارد.
در عرضهگاهِ یومالحساب چنانکه لفظِ نبوّت از آن عبارت کردهست، داغِ این خسارت بر ناصیهٔ تو نهند که آیِسٌ مِن رَحمَهِٔ اللهِ؛ و چون بر خصم ظفر یافتی، این خود نقدِ حال باشد و چون نیافتی و روزگارِ مشعبذنمای بقلب المِجَنّ اندیشهٔ ترا مقلوب گردانید و قرعهٔ شکست بر قلبِ لشکرت افتاد و طایرِ اقبالِ تو مکسورالقلب، مقصوصالجناح از اوجِ مطامحِ همّت در نشیبِ نایافتِ مراد گردید و تقدیر که مفرّق جماعتست، جمعِ لشکرت را به تکسیر رسانید، لابدّ به سلامتِ سر راضی باشی که از میان بیرون بری تا اگر اسباب و اموال به تاراج شود، باری نجاتِ سر را ربحِ رأسالمال عافیت گردانی ع ، وَ مَن نَجَابِرَأسِهِ فَقَد ربِحَ برخوان، لیکن چون فراهم آمدهٔ عمرها از مال و خواستهٔ وافر از دست رفته باشد و دامنِ استظهار افشانده شده و از یمین و یسار جز دستِ تهی در آستین نمانده، فیما بعد مناهجِ احکامِ دولت و مناظمِ دوامِ ملک بر وفقِ مراد چون توان داشت؟
هوش مصنوعی: در روز حساب و کتاب، بر روی پیشانی تو نشانهای خواهد بود که نشاندهندهی ناامیدی از رحمت خداوند است. اگر بر دشمن برتری یابی، این خود نشانهای از حال توست. اما اگر موفق نشوی و زمانه تو را دچار مشکل کند و شکست به قلب لشکرت برسد، تو باید به سلامت خود راضی باشی که از آنجا بیرون بیایی. اگر اموال و وسایل به غارت برود، لااقل حفظ جانت را به عنوان سود اصلی در نظر بگیر. اما وقتی تمام عمر و داراییهایت از دست رفته باشد و جز دست خالی چیزی برایت نمانده باشد، بعد از آن چگونه میتوانی به اصول حکومت و ثبات کشور برسی؟
چه کارهای مملکت به مردانِ کار و لشکر و لشکردار راست آید و چون لشکر پادشاه را بییسار بینند، نه ازو خوف دارند و نه طمع و هرچند به جهد و کوشش در ارعا و ارضاءِ ایشان افزاید، سودمند نباشد و هر وعدهٔ نیکو که دهد چون اختلابِ برقِ بیباران دانند و چندانکه بخشد و بخشاید، ازو منّت نپذیرند و مرد مقلّ حال را به وقتِ گفتار، اگر خود درّ چکاند، بسیارگوی شمرند و فضایل و رذایلِ او را منکر دانند و اگر وقتی مروّتی به کار دارد، باددستش خوانند و اگر امتناعی نماید، بخیل و اگر مراعاتی نماید، سپاس ندارند و اگر مواساتی ورزد، مقبول نیفتد. اگر حلیم بود، به بددلی منسوب شود و اگر تجاسر کند، به دیوانگی موسوم گردد و باز مردِ توانگر را چون اندک هنری بود، آنرا بزرگ دارند و اگر اندک دهشی ازو بینند، شکر و ثنای بسیار گویند و اگر بخیل باشد، کدخداسر و دانا گویند و اگر سخنی نه بر وجه گوید، به صد تأویل و تعلیل آنرا نیکو و شایسته گردانند.
هوش مصنوعی: برخی کارها مختص مردان دارای قدرت و فرماندهی است و وقتی سپاه پادشاهی را بدون حمایت و قدرت ببینند، نه از آن میترسند و نه به آن امیدی دارند. هرچه تلاش کنند تا نظرشان را جلب کنند، فایدهای ندارد و وعدههای خوبی که داده میشود، بیارزش به نظر میرسد. هر هدیهای که داده شود، به عنوان کمکی ناچیز پذیرفته نمیشود و افراد معمولی در زمان سخن گفتن، اگر کسی در برابرشان طعنهای بزند، او را بیمقدار میشمارند و نه تنها به خوبیهای او توجه نمیکنند، بلکه اگر در موقعیتی رفتار خوبی از خود نشان دهد، آن را به باد میگیرند. همچنین اگر از خود بخل نشان دهد، به او لقب بخیل میدهند و اگر رفتار سهل و ممتنعی در پیش گیرد، او را مورد سرزنش قرار میدهند. اگر به نیکی رفتار کند، نامش را با بددلی میبرند و اگر جرات به خرج دهد، او را دیوانه مینامند. در مقابل، وقتی فردی ثروتمند در احوالش هم کم باشد، تواناییاش را بزرگنمایی میکنند و برعکس اگر بیرحم باشد، او را دانا و کدخدا خطاب میکنند و اگر سخنی inappropriate بگوید، با چند تفسیر و توجیه آن را خوب و مناسب جلوهگر میسازند.
اِن ضَرَطَ المُوسِرُ فِی مَجلِسٍ
فِیلَ لَهُ یَرحَمُکَ اللهُ
هوش مصنوعی: اگر شخصی در جلسهای بدرفتاری کند، به او میگویند خدا رحمت کندت.
اَو عَطَسَ المُعسِرُ فِی مَجمَعٍ
سَبُّوا وَ قَالُوا فِیهِ مَا سَاه
هوش مصنوعی: اگر فردی فقیر و بیچاره در جمعی عطسه کند، مردم او را به باد انتقاد میگیرند و در موردش بد میگویند.
فَمَضرِطُ المُوسِرِ عِرنِینُهُ
وَ مَعطِسُ المُفلِسِ مَفسَاهُ
هوش مصنوعی: دستگاه مالی کسی که ثروتمند است، صدا میدهد و نشانههای شخصی که بیپول شده، در وضعیتش نمایان است.
و در احاسنِ کلماتِ حکیمان یافتم که درویشی، پیریِ جوانان است و بیماریِ تندرستان. مَضَی هَذَا ، امّا ترا در حاصل و فَذلِکِ این کار بهتر باید نگریست و تکیهٔ اعتماد همه بر حول و قوّت وصول و شوکتِ خویش نباید کرد که شیران شجاع و مقدام و دلیر و خصمافکن و زهرهشکاف باشند و در افواهِ جهانیان به اوصافِ سورت و استیلا مثل شده و اتباع و حشمی که تراست، اگرچه شهر کن و دیوار افکن و آتشدماند، چون رزمِ شیران و زخمِ پنجهٔ مصارعت و مقارعتِ ایشان نیازمودهاند، مبادا که از ارتقاءِ قصرِ آن مملکت قاصر آیند و ابرویِ طاقِ این دولت را چشمزخمی از حوادث و زلازل در رسد که مرمّت و اصلاحِ آن به عمرها نتوان کرد و نشانهٔ مذمّت جهانیان شویم.
هوش مصنوعی: در سخنان حکیمان این نکته را یافتم که درویشی به معنای پیری جوانان و بیماری بر تندرستان است. این موضوع گذشت، اما در مورد نتایج کار باید بیشتر دقت کرد. نباید به قدرت و تواناییهای خود به تنهایی تکیه کرد، زیرا زیادی از شیران شجاع و دلیر به نظر میرسند و در زبانها به ستایش از ویژگیهای ظاهری و قابلیتهایشان میپردازند. پیروان و یارانی که در اختیار دارند، هرچند که در شهرها قدرت و نفوذ دارند، اما اگر تجربهی نبرد و آزمونهای سخت را نداشته باشند، ممکن است در مواجهه با چالشها دچار مشکل شوند. باید مراقب بود که از عوارض و حوادث ناگوار آسیب نبینند و نتوانند قصر و دولت خود را حفظ کنند، زیرا این موضوع میتواند به ناپسندیده بودن آنها در نگاه دیگران منجر شود.
تَبنِی بِاَنقَاضِ دُورِالنَّاسِ مُجتَهِدا
داراً سَتُنقَضُ یَوماً بَعدَ اَیَّامِ
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش، خانهای را بر روی خرابههای مردم میسازی، اما این خانه روزی بر روی روزهای گذشته ویران خواهد شد.
شاه به زنج اشارت کرد که تو چه میگویی؟ زنج گفت: شبهتی نیست که این فصول سراسر محضِ پیشبینی و عاقبتاندیشی است و هرچه میگوید از سرِ وفورِ دانش و عثور بر کنهِ کارِ روزگار میآید، لیکن تا جهان و جهانیان بودهاند، همیشه پادشاهان در طلبِ ملک بر مجرایِ این عادت رفتهاند و مرمایِ نظر بر دورترین مسافتِ ادراک نهادهاند و از یکدیگر به مغالبت و مناهبت فرا گرفته و هرگز چگونه شاید که پادشاه به همّت از بازرگان سافلتر و نازلتر بود و در تحصیلِ مطالبِ خویش بددلتر ازو باشد؟ چه او هرچه دارد به کلّ در کشتی نهد و خود درنشیند و آنگه صورت رسیدن به ساحل یا افتادن در غرقاب هر دو با هم برابرِ دیدهٔ دل و آینهٔ خاطر بدارد .
هوش مصنوعی: شاه از زنج پرسید که نظر تو چیست؟ زنج پاسخ داد: هیچ شکی نیست که این فصلها تمامی بر پایه پیشبینی و اندیشیدن به عواقب شکل گرفته است و هر آنچه گفته میشود ناشی از دانش فراوان و درک عمیق از واقعیتهای زندگی است. اما تا زمانی که جهان و انسانها وجود داشتهاند، همواره پادشاهان در جستجوی قدرت و سلطه بر سرزمینها بودهاند و نگاهشان به دورترین افقها معطوف شده است. آنها از یکدیگر رقابت کرده و برای دستیابی به هدفهای خود کوشش کردهاند. چگونه ممکن است که پادشاهی از بازرگانی که در جایگاه پایینتری قرار دارد، تلاش کمتری بکند یا نسبت به کسب خواستههایش، ناامیدتر باشد؟ زیرا او تمام داراییاش را در یک کشتی میگذارد، بیآنکه خود در آن کشتی نشسته باشد، و در این حالت هر دو گزینه رسیدن به مقصد یا غرق شدن برای او به یک اندازه مطرح است.
یا پای رسانَدَم به مقصود و مراد
یا سر بنهم همچو دل از دست آنجا
هوش مصنوعی: یا به هدف و آرزویم میرسم، یا اینکه همچون دل، که از دست رفته، سر به خاک مینهم.
و آنچه میگوید (که) لشکر ما در ولایتِ بیگانه سرگشته و چشمدوخته و حال نیازموده باشند و بر مدارج و مکامنِ راهها وقوف ندارند و از مخاوف و مآمنِ آن بیخبر. شاید که خصم به دامِ مکر و استدراج و مراوغت ما را در مضیقی کشد که دستِ قدرت از تدارک آن کوتاه گردد و کار بر ما دراز شود، نکو میگوید، امّا این اندیشه معارضست آنرا که شیر پادشاه جفاپیشه و خونخوار و رعیتشکار و پرآزار است. لشکر او بعضی هراسان و ناایمن باشند و نفور شده و بعضی توانگرانِ با ثروت که عمارات و عقارات بسیار دارند و همه از برای استرعاءِ خویش با ما گروند، طایفهای سلامتجویانِ سر و قومی حمایتطلبانِ مال و بعضی دیگر که از دولتِ او ثمر نیافته باشند و سایهٔ تولیتِ او بر ایشان نیفتاده و آفتابِ تربیت او بریشان نیفتاده، چشم به گردشِ روزگار دارند و دولتی تازه و پادشاهی نو خواهند تا مگر در ضمنِ آن مداولت ایشان نیز به نصیبهای دررسند.
هوش مصنوعی: آنچه بیان میشود این است که لشکری که در سرزمین بیگانه قرار دارد، در سردرگمی و به شدت نیازمند است و از راهها و مکانها اطلاعات کافی ندارد و از خطرها و پناهگاهها بیخبر است. ممکن است دشمن آنها را با فریب و ترفند در موقعیتی قرار دهد که نتوانند به موقع خود را نجات دهند و کار برای آنها سخت شود. این اندیشه درست است، اما با واقعیتهایی که در مورد پادشاه جفاپیشه و خونخوار وجود دارد، در تضاد است. برخی از سربازان او ترسیده و ناامن هستند و برخی دیگر که دارای ثروت و داراییهای زیادیاند، به خاطر نجات خود به او ملحق میشوند. همچنین گروهی از افرادی که خواهان امنیت و حمایت مالی هستند، و دیگرانی که از حکومت او بهرهای نبردهاند و در سایهاش قرار نگرفتهاند، به دنبال تغییر اوضاع و پیدایش حکومتی جدید هستند تا شاید از این طریق بتوانند به آرزوهای خود برسند.
لَهُم فِی تَضَاعِیفِ الرَّجَاءِ مَخَاوِفٌ
وَلِی فِی تَصَارِیفِ الزَّمَانِ مَوَاعِدُ
هوش مصنوعی: آنها در امیدهای بیپایان خود ترسهایی دارند، اما من در تغییرات زمان، قرارهایی دارم.
لاشکّ با ما پیوندند و امدادِ نصرت از جوانب متوالی گردد. شاه هنج را فرمود که جوابِ این سخن چیست؟ هنج گفت: اگرچه وجوهِ این احتمالات از محالات نیست و آنچه او تصوّر میکند، عقل به کلّی از تصدیق آن دور نه، لیکن تباین طبیعت و تنافی رسوم معشیت میانِ ما و شیر معلومست و تناسب و تجانس در آیین و رسوم میانِ ما و ایشان به هیچ وجه صورتپذیر نه. مجانبتِ شیر چون گزینند و به جانبِ ما کی گرایند؟ و رغبتِ رعیّتی و فرمانبرداریِ ما چگونه نمایند؟ و این مثل مشهور است که سگ سگ را گزد، لیکن چون گرگ را بینند، همپشت شوند و روی به کارزار او نهند و چون اندیشه بر التحاقِ ضررهای زیادت گمارند، در مخالفتِ او نکوشند و به مواساتِ ما رضا ندهند، ع کَمُلتَمِسٍ اِطفَاءَ نَارٍ بِنَافِخٍ ، و شیر اگرچه ستمگار و خونخواره و گردنکش و صاحبنخوت است، آن سپاه و زیردستان هنوز به سلطنت و بالادستیِ او راضیتر باشند و مهتری و سروریِ او را گردن نرمتر دارند و تبعیّت او از روی گوهر سبعیّت که میان همه مشترکست، بیشترک نمایند و آن سباع اگرچه به اختلافِ طباع متعدّدند، بهاتّفاق در آن هنگام که شخصی نه از جنسِ ایشان قصدی اندیشد، متّحد گردند و بدانکه آن لشکر در کازار مختلفالافعالاند و هر یک شیوهای دیگرگونه دارند، بعضی به مجاهرت رویاروی جنگ کنند چون یوز، بعضی بر خصم کین گشایند چون پلنگ، بعضی به رزانت و آهستگی و فرصت چون خرس، بعضی به حیلت و مخادعت چون روباه بعضی به مبادرت و مسارعت چون گراز؛ و سپاه ما را یک راه و رسم بیش نیست که به وقتِ مصاولت و مجاولت روی به یک جانب آرند، اگر به همپشتی و یکدلی کاری برآید ، فَبِهَا وَ نِعمَت ، وَ اِلَّا نَعُوذُ بِاللهِ مَن تِلکَ الحَالهِٔ . شاه را سخن زنج در زمینِ دل بیخ برده بود و شاخ زده و ثمرات آن در زهراتِ تمنّی پیشِ خاطر داشته و مذاقِ طبع به حلاوتِ ادراکِ آن خوش کرده، چنانک البتّه از تلخیِ وخامت و ندامتِ کار احساس کردن ممکن نمیشد، از آن مجلس برخاست و گفت: ع ، وَ لِلحَربِ نَابٌ لَا تُفَلُّ وَ مِخلَبٌ . پس به رفتن و آن ولایت را گرفتن ساختگی کردن گرفت و به جمعِ حشر و اجناد مشغول شد و به استمداد و استنجاد از طرفداران مملکت روی آورد و انصارِ دولت و اعوانِ روزِ حاجت را ارزنده پیلان رزم آزمای و نرّه دیوانِ آتشخای که با حملهٔ بأس و حدّتِ سطوتِ ایشان شیرِ شادروان فلک پشمین و تیغِ بهرام و خرشید چوبین نمودی، همه را حشر کرد و جنگ را ساخته و مستعد و آتشِ غضب متوقّد، به سرکهٔ پیشانیشان قارورهٔ اثیر فرو مرده و از وقدهٔ برقِ نفسشان کرهٔ زمهریر بگداخته، گاو ماهی از حملِ قوایمشان چون گردون در ناله آمده، دودِ خیشوم به خرمنِ ماه رسانیده، عقدهٔ خرطوم بر تنّینِ آسمان افکنده، چنانکه در شرحِ کمال و صورتِ اشکال ایشان آمده است:
هوش مصنوعی: در این متن، اشاره به نیاز به اتحاد و همبستگی در برابر دشمان است. گفتوگویی میان شاه و هنج در مورد احتمال پیوند و همکاری با دیگران وجود دارد، اما هنج به این نکته اشاره میکند که طبیعت و رسوم مختلف میان ما و شیر (که نماد دیگری است) مانع از ایجاد رابطهای کوچکترین و امن میشود. او به مثالهای اسطورهای اشاره میکند که چگونه جانوران مختلف، هر یک با ویژگیهای خاص خود، در موقعیتهای مختلف به جنگ و مبارزه میپردازند و نشان میدهد که سپاه ما تنها به یک روش عمل میکند. در ادامه، شاه احساس امیدواری و حماسه دارد و تصمیم به حرکت و همراهی برای تقویت مملکت میگیرد. او با تلاش برای جلب حمایت از سوی یاران و ستاد خود، خود را آماده جنگ و مقاومت میکند. متن نشاندهندهی چالشهای فراروی انسانها در مواجهه با قدرتهای ظالم و اهمیت اتحاد و همبستگی در برابر آنهاست.
یُقَلِّبنَ اَسَاطِینَ
وَ یَلعَبنَ بِثُعبَانِ
هوش مصنوعی: آنها قدرت را به نفع خود تغییر میدهند و با چالاکی در میدان عمل بازی میکنند.
عَلَیهِنَّ تَجَافِیفُ
بُشَهَّرنَ بِأَلوَانِ
هوش مصنوعی: بر روی آنها آثار و نشانههایی از زیبایی و رنگارنگی دیده میشود.
مگر غرابی به حکمِ اغتراب در آن نواحی افتاده بود که نشیمن به ولایتِ شیر داشتی، از اندیشهٔ شاه پیلان و سگالشِ ایشان خبر یافت. اندیشید که من این جایگه مقیمم و طایفهای از خویشان و یارانِ ما آنجا مقام دارند و بعضی خود در سلک اختصاص به خدمت شیر منتظماند، شاید که وبالِ این نکال لامحاله در حالِ ایشان سرایت کند.
هوش مصنوعی: مگر یک غراب به دلیل دوری از خانهاش به آن مناطق افتاده بود که در جایی زندگی میکرد که شیر حاکم بود. او دربارهٔ فکر شاه فیلها و سگهایش اطلاعاتی به دست آورد. به این فکر افتاد که من در این جا ساکن هستم و تعدادی از خویشان و دوستان ما آنجا زندگی میکنند و برخی از آنها خود را به خدمت شیر اختصاص دادهاند. شاید این مشکلات ناگزیر به حال آنها هم سرایت کند.
هُوَ الجَبَلُ الَّذِی هَوَتِ المَعَالِی
بِهَدَّتِهِ وَ رِیعَ الآمِنُونَا
هوش مصنوعی: او کوهی است که بلندیها به خاطر ضربهاش فرو افتاده و آرامشبخش امنان است.
پیش از آنکه این دوزخدَمانِ زبانیهکردار و مردهٔ مردمخوار به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند و هجو میکنند و رجومِ آفتِ این شیاطین فتنه به ارکان و اساطینِ آن دولت رسد و کار از ضبطِ تدارک و حدِّ اصلاح بیرون رود، من به خدمت شیر روم و ازین حالش اعلام دهم مگر به تقریبی از این تقرّب در پیشگاهِ آن حضرت مخصوص شوم و چون شرِّ این حادثه اِن شَاءَاللهُ مکفّی شود، مرا وسیلتی مرضیّ و ذریعتی شگرف پیشِ روزگار مدّخر گردد که به واسطهٔ آن اختصاصِ خدمتگاری یابم و رقمِ حقگزاری بر من کشند، پس از جای برخاست و چون تیرِ جهان از گشادِ عزیمت بیرون رفت، درعِ سحاب بدرید و از جوشنِ هوا گذر کرد، قَبلَ اَن یَرتَدَّ اَلَیکَ طَرفُکَ به پیشگاهِ مقصد رسید و به نزدیکِ یکی از نزدیکانِ شیر رفت و گفت من از راهِ دور آمدهام، مراحل و منازل نوشته و بر مخاوف و مهالک گذشته و اینجا شتافته، گردِ گام سرعتِ مرا اوهام نشکافته و خبر حالی از احوال آورده که ملک را از شنیدنِ آن چاره نیست. اگر اجازت فرماید، به سمعِ شریف رسانم. شیر مثال داد که غراب حاضر آید و از آنچه میداند، بیاگاهاند. غراب را بیاوردند، بساطِ حضرت بوسه داد و از انبساطِ ملک و تبجّحی که به ورودِ او نمود، نشاط افزود، چندانکه حجابِ دهشت برافتاد؛ بعد از تقدیمِ دعا و ثنا حکایت کرد که پیشِ شاه پیلان از مقرِّ میمون تو که مفرّ و مهربِ آوارگانِ حوادث باد، افسانهها گفتهاند و صفتِ رغادت این عیش و تنعّم که وصمتِ زوال و تصرّم مبیناد، به گوشِ او رسانیده و بواعثِ رغبات و نواهضِ عزمات او را برانگیخته که قصد آمدن و گرفتنِ این ولایت کند و هرچه به اعدادِ اسباب جنگ و امدادِ ساختگی آن کار تعلّق دارد، فراهم آوردهست و حشری انبوه که کوه از مصادمتِ آن بر حذر باشد و گرد از دریا به وطاتِ آن برآی ، ساخته و استنهاضِ معاونان از همه جوانب کرده و استعراضِ جمع ایشان رفته، یمکن که نزدیک آمده باشند و خواهند که به شبگیر تاختنی آرند و همگنان را در شکر خوابِ غفلت بگیرند. حال برین گونه است که گفتم و از عهدهٔ بندگی و خدمت و لوازمِ حقگزاریِ نعمتِ ملک که ما همه مشغول و مغمورِ آنیم، بیرون آمدم تا رایِ مبارک به تدارکِ این کار چگونه گراید و به اجالتِ فکر صایب، ازالتِ این غایلهٔ هایله بر چه وجه فرماید. وثوقِ ما به اصول و عروقِ این دولت هرچ بیشترست که قلعِ آن از دستِ ایشان برنخیزد و تبرِ این کید هم بر پایِ خود زنند و قطعِ جرائیم آن بجدعِ خراطیمِ ایشان باز گردد وَ لَا یَحِیقُ المَکرُ السَّیِّیءُ اِلَّا بَاَهلِهِ . ملک را از هراس و بأسِ این حکایت دل از جای برخاست و از توهّمِ این خطب عظیم در اندیشهٔ مقعد و مقیم افتاد، پس آنگه پیشکارانی که معتمدان و مؤتمنانِ ملک بودند و در عوارضِ مهمّات و پیشآمدِ وقایع محلِّ استشارت داشتند، همه را بخواند و حدیثِ غراب و آن شکل غریب که چون نعیب او منذر و محذّر بود، با ایشان در میان نهاد و گفت: چارهٔ این حادثه چیست؟ و وجهِ تدبیرِ ما به تدمیرِ خصم از کدام جهت تواند بود؟ هر یک به اندازهٔ دانش و کفایتِ خود در دفعِ آن هرچه به نفع و ضرّ باز گردد، خوضی کردند تا بعد از تمحیصِ اندیشههایِ ژرف و استعمالِ رایهایِ شگرف که زدند، خلاصهٔ آراءِ همه بدین باز آمد که جملهٔ اصناف لشکر را از انجاد و اشراف حشم به درگاه حاضر کنند و شیری قویدل، تمامزهره و پلنگی جنگجویِ نهنگآزمای و گرگی صفشکنِ خصمربای و روباهی پر خداعِ آبزیرکاه، این هرچها را بگزینند و زمامِ تدبیر و ترتیبِ کار هر گروهی از اصنافِ ایشان بهدستِ تصرّف آن سرور سپارند. همچنان کردند و طایفهٔ شیران را در جملهٔ شیری آوردند که او را شهریار گفتندی. ملک از دیگران که مقدّمان و مقدامانِ لشکر بودند، به تقدیم و تمکین او را ممیّز گردانید و با او گفت: چه میبینی درین کار و وجهِ خلاص و مناصِ ما ازین ورطهٔ مهلک چیست؟ شهریار گفت:
هوش مصنوعی: قبل از اینکه این بلای زبانی و خطرناک بر مردم ناگهان فرود آید و باعث هجو و تخریب شود و فتنهی این شیاطین به بنیادها و ارکان آن دولت برسد و کار به جایی برسد که دیگر نتوان آن را اصلاح کرد، من به خدمت شیر روم میروم و از اوضاع حاضر اعلام وضعیت میکنم تا شاید به لطف او به پیشگاهش نزدیک شوم و به محض اینکه این مشکل برطرف شود، برای من وسیلهای شایسته و راهی مهم فراهم گردد که به واسطهاش خدمتگزاری خاص او شوم و نام نیکی برای خود به جا بگذارم. سپس از جا برخاست و همانگونه که تیر از کمان رها میشود، به مقصد مورد نظر رسید و نزد یکی از نزدیکان شیر رفت و گفت: من از راه دور آمدهام و آنچه مشاهده کردهام را منتقل میکنم، خبرهایی دارم که ملک باید از شنیدن آنها غافل نماند. اگر اجازه دهید، میخواهم در گوش مبارکش برسانم. شیر دستور داد که غراب مطابق خبرها را بیاورند تا آنچه میداند، بگوید. غراب را آوردند و با احترام حاضر شد و از خوشحالی شیر و استقبال او شگفتزده شد و از حجاب ترس رهایی یافت. پس از دعا و ستایش داستانی را بیان کرد که در آن شاه پیلان از مکانی خوش یمن، به شیر خبر داده که در حال برنامهریزی برای حمله به این سرزمین هستند و هر آنچه برای جنگ لازم است فراهم کرده و انبوهی از نیروها را جمعآوری کردهاند تا نیمهشب به حمله بشتابند. حال، من برای خدمت به شما از این مسئله بیرون آمدم تا ببینم نظر مبارک شما در مورد چگونگی مقابله با این خطر چیست. اعتماد ما به اصول و روابط این دولت به حدی است که نمیگذاریم آنها موفق شوند و به مکر و حیلهی خود ادامه دهند. شیر از این خبر دچار نگرانی شد و به فکر فرو رفت و سپس مشاوران خود را خواند و ماجرای غراب و خبر او را با آنها در میان گذاشت و پرسید: چه باید بکنیم؟ هر یک به اندازهی خود در مورد راههای دفع این خطر صحبت کردند تا اینکه جمعبندی کردند که همهی انواع لشکر را حاضر کنند و فردی شجاع و جنگجوی برجسته را برای رهبری انتخاب کنند و فرماندهی و برنامهریزی را به او بسپارند. آنها این کار را انجام دادند و شیر شجاعت را به عنوان رهبر انتخاب کردند و از او خواستند که نظرش را در مورد این وضعیت بیان کند.
اندرین کار عقلِ راه نمای
هرچه دربست، زود بگشاید
هوش مصنوعی: در این وضعیت، عقل و هوش انسان به خوبی میتواند راه را باز کند و مشکلات را حل نماید. زمانی که عقل به کار گرفته شود، به سرعت راهحلها نمایان میشود و مسائل حل میشوند.
با خرد هم رجوع باید کرد
تا خرد خود به ما چه فرماید
هوش مصنوعی: برای درک بهتر اوضاع و تصمیمگیریهای بزرگ، باید به خرد و اندیشه خود مراجعه کنیم تا ببینیم آن چه راهنماییهایی برای ما دارد.
چون دشمن آهنگ ما کرد، از دو بیرون نخواهد بود یا با او به رویِ مساورت و مقاومت پیش آمدن یا از پیشِ صدمات قهرِ او برخاستن و ما که بِحَمدِ اللهِ وَ فَضلِهِ به مناجزت و مبارزت نامبردار جهانیم و در افواهِ جهانیان به دلاوری و خصمافگنی و دشمنشکنی مذکور و مشهوریم، هرگز شادخهٔ این عار بر غرهٔ روزگارِ تو ننشانیم و کلفِ این عوار بر ناصیهٔ احوالِ تو نپسندیم، چه اگر همپشت شویم و یَداً وَاحِدَهًٔ روی به کارزار نهیم یمکن که دستِ استحواذ و استعلا ما را باشد، چه ایشان بادیاند و بر باطل مصرّ و متمادی، هر آینه ظلمِ بدایت در ابداءِ مساورت در ایشان رسد و رُبَّ رَمیٍ عَادَ اِلَی النَّزَعَهِٔ و اگر عَوذاً بِاللهِ کار دگرگون شود و روزگار غدر پیشه غشِّ عیار خویش بنماید و مقهور و مکسور شویم، آخر درجهٔ شهادت بسر باریِ نامِ نیک بیابیم وَ مَن قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ و امّا گریختن و اجلاءِ زن و فرزند و اخلاءِ خان و مان دیرینه کردن و قطعِ علایق چندین خلایق را متحمّل شدن و نام و ننگ جهانی از دستِ حمایت خویش بیرون افکندن و به استهلاکِ قومی که استمساکِ ایشان به عروهٔ سلطنت ما بودهست، مبالات ننمودن، از ابیّتی که در جوهر ابوّت تو مرکوزست و حمیّتی که با مروّتِ ذاتِ تو مرکب، این معنی دور افتد و به شعارِ این عار متظاهر نتوان شد و مردم اَبّیُ النفس حَمُّی الانف چندانکه حیاتِ او باقیست، خواهد که کامیاب و بختیار در عزّت و مسرّت بسر برد و چون ازین سرایِ فانی مفارقت کند، ذکرِ حمید و نامِ بلند را خود بقایی دیگر مستأنف داند و مرگ را بر آن زندگانی که نه چنین باشد ، فضیلت شمرد، چنانکه آن پادشاه گفت با منجّم. شیر گفت: چون بود آن داستان؟
هوش مصنوعی: وقتی دشمن به ما حمله میکند، دو گزینه پیش رو داریم: یا با او به مقابله و مقاومت بپردازیم یا از قبل، خود را از آسیبهای او حفظ کنیم. ما که به لطف خدا و شجاعت خود در این میدان معروف و مشهور هستیم، هیچگاه زینت این ننگ را بر پیشانی روزگار خود نمیگذاریم و تحت هیچ شرایطی این ذلت را نمیپذیریم. اگر در کنار هم قرار بگیریم و به میدان جنگ برویم، ممکن است پیروزی نصیب ما شود، زیرا دشمنان ما ناتوان و بر باطل پافشاری میکنند. اما چنانچه روزگار علیه ما بگردد و شکست را تجربه کنیم، در نهایت به مقام شهادت و نام نیک دست خواهیم یافت. اما فرار کردن و رها کردن خانواده و خانه قدیمی و قطع روابط با جامعه، چیزی است که با روحیهی مردانگی و شجاعت ما سازگار نیست. افراد با عزت همیشه خواهان آن هستند که در زندگی خود شکوه و خوشبختی داشته باشند و وقتی از این دنیا میروند، نامی نیک و یاد و خاطرهای بزرگ از خود بر جای گذارند. بنابراین مرگ باید بر زندگی که فاقد این ارزشهاست، برتری داشته باشد.