بخش ۹۱ - در بیان آنکه لذت های دنیا مستعار است در حقیقت دنیا از خود لذت ندارد، زشت است و ناخوش بواسطۀ مزه خوش میشود همچون عجوزهای که خودر ا بگلگونه و اسپیداج بیالاید و بواسطۀ ان تزیین خوب نماید پس خوبی مزه است که همه زشتها بوی خوش نمایند
گاه طفلی مزه ز شیرت بود
بعد از آن از طعام روی نمود
باز س ر زد ز کعب و لعب دگر
باز از شاهدان سیمین بر
هر دمی با یکی کنی یاری
مزه از وی دهد ترا باری
شخص بر جا و آن مزه رفته
عشق او در تو مرده و خفته
مزه اش مینمود او را خوش
سبب آن مزه بد او دلکش
همه چیز از مزه شود محبوب
چون مزه رفت گشت نامطلوب
مزه را جو برون این اسباب
بی لب و کام و جام نوش شراب
مزه را روهم از مزه بطلب
تا رسی زان مزه بحضرت رب
هرکه او از مزه بود شادان
بی خرابی است دایم آبادان
جنت از بهر آن بود باقی
وانکه در وی رود شود باقی
که همه سر بسر مزه است و خوشی است
اندر او بی پیاله باده کشی است
زافتاب است این جهان روشن
صفه و صحن از ره و روزن
خانه از خود ندارد آن تف و تاب
اگرت عقل هست رو دریاب
چون که شب آفتاب کرد غروب
نشناسی تو زشت را از خوب
خانه ها پر شوند از ظلمت
عوض رحمت آیدت زحمت
نور در خانه ها چو عاریه بود
رفت خود ماندند کورو کبود
لیک آن نور کز خور است روان
هست با خور مدام در دوران
مزه را دان چو نور از خور حق
بهمه میرسد وی از بر حق
میشود زشتها از او زیبا
میکند خوب زیر را بالا
ز اسمان و زمین مزه چو رود
لطف و خوبی هر دو زشت شود
همچو آن نور خور چو شد پنهان
گشت تاریک صفه و ایوان
هر که آن نور را ز خور داند
همچو آن نور سوی خور راند
لاجرم دائماً بود پر نور
بی غم هجر وصل در مسرور
هست جنت مزه جهان دیدار
هست صحت مزه و جان بیمار
مزه جان و جهان ورا قالب
مزه قایم بذات حض رت رب
مزه زان آفتاب همچون تاب
از چنین تاب هیچ روی متاب
خوش وناخوش صفات حضرت هوست
قهر و لطفی که هست جمله از اوست
لطف او جن ت است و قهر جحیم
آن پر از ذوق و این عذاب الیم
زان منور جهان و هرچه در اوست
زین مکدر زمان و هرچه در اوست
نیک و بد زان دو اصل چون بوئی است
اندک این سو از عمان جوئی است
عاقبت هر یکی باصل رود
نیک باینک و بد ببد گرود
اهل جنت روند سوی جنان
اهل دوزخ بدوزخ ای همه دان
زادۀ نور سوی نور رود
جان مستان سوی سرور رود
جزوها سوی کل روند آخر
چون شود بی حجاب پیدا سر
سر صافی ببحر صاف رود
سر جافی در آن مصاف رود
سر آن سر زند ز عین وفا
سر این اوفتد ز تیغ جفا
بخش ۹۰ - در بیان آنکه عالم معنی چون آب است و صور چون کف و یخ که در فراق دریای معنی منجمد شده اند از این روی در و دیوار این عالم را جماد میگویند که یخ گرفته است و در او نرمی و روانی نیست، عاقل یخ را آب میبیند زیرا موقوف نظر آفتاب است که باز آب شود. عالم و صور اول معنی بودند و علم محض بیچون و چگونه، باز آخر چون آفتاب قیامت درتابد معنی شوند که کل شیئی یرجع الی اصله(و کل شیئی هالک و الا وجهه): هستی این جهان بود چون برفبخش ۹۲ - در بیان آنکه این معانی غریب نادر بخشایش سید برهان الدین محقق ترمدی است رضی اللّه تعالی عنه که مرید و شاگرد مولانای بزرگ بهاءالدین محمد المعروف بولد قدس اللّه روحه العزیز بود.: این معانی و این غریب بیان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گاه طفلی مزه ز شیرت بود
بعد از آن از طعام روی نمود
هوش مصنوعی: گاهی کودک ابتدا از شیر مادر غذا میخورد و سپس به سمت غذاهای دیگر میرود.
باز س ر زد ز کعب و لعب دگر
باز از شاهدان سیمین بر
هوش مصنوعی: پرندهای از کعبه هجرت کرده و دوباره به بازی و خوشگذرانیاش بازگشته است. او همچنان از زیباییهای عاشقانه و لذتهای دنیا بهرهمند میشود.
هر دمی با یکی کنی یاری
مزه از وی دهد ترا باری
هوش مصنوعی: هر بار که با کسی دوستی و همکاری کنی، این دوستی به تو کمک میکند و از آن شخص بهرهای به دست میآوری.
شخص بر جا و آن مزه رفته
عشق او در تو مرده و خفته
هوش مصنوعی: شخص هنوز در اینجا حضور دارد، اما لذت عشق او در وجود تو از بین رفته و خوابیده است.
مزه اش مینمود او را خوش
سبب آن مزه بد او دلکش
هوش مصنوعی: او از طعم شیرینی که میچشید لذت میبرد، ولی در حقیقت همان طعم تلخ، باعث جذب او میشد.
همه چیز از مزه شود محبوب
چون مزه رفت گشت نامطلوب
هوش مصنوعی: اگر چیزی خوشمزه و لذتبخش باشد، محبوب و مورد پسند میشود، اما به محض اینکه طعم آن از بین برود، دیگر جاذبهای نخواهد داشت و جذابیتش از دست میرود.
مزه را جو برون این اسباب
بی لب و کام و جام نوش شراب
هوش مصنوعی: مزه را به تو نشان میدهد، اما بدون لب و دهان و لیوان نمیتوان شراب را نوشید.
مزه را روهم از مزه بطلب
تا رسی زان مزه بحضرت رب
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت و لذت واقعی، باید طعمهای مختلف را بشناسی و از آنها استفاده کنی تا نهایتاً به درک و جوهره وجودی برسید.
هرکه او از مزه بود شادان
بی خرابی است دایم آبادان
هوش مصنوعی: هر کس که طعم زندگی را بچشد، همیشه شاد و خرم است و در وضعیتی پایدار و با سعادت زندگی میکند.
جنت از بهر آن بود باقی
وانکه در وی رود شود باقی
هوش مصنوعی: بهشت به خاطر این خلق شده است که افرادی که وارد آن میشوند، برای همیشه در آنجا بمانند.
که همه سر بسر مزه است و خوشی است
اندر او بی پیاله باده کشی است
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا شادابی و خوشگذرانی است و لذتها بدون نیاز به جام و خوراکی خوشمزه فراوان است.
زافتاب است این جهان روشن
صفه و صحن از ره و روزن
هوش مصنوعی: این جهان همچون یک فضای روشن و باز است که نور آن از خورشید سرازیر میشود، و همه جا، از راهها تا پنجرهها، پر از روشنی و نور است.
خانه از خود ندارد آن تف و تاب
اگرت عقل هست رو دریاب
هوش مصنوعی: اگر عقل و درک درست داشته باشی، بر خودت و زندگیات تسلط پیدا کن و سعی کن از هر گونه تلاطم و ناآرامی درونی دوری کنی، چون بدون درک صحیح، هیچگونه ثبات و آرامشی نخواهی داشت.
چون که شب آفتاب کرد غروب
نشناسی تو زشت را از خوب
هوش مصنوعی: وقتی شب فرامیرسد و خورشید غروب میکند، ممکن است نتوانی زشتی را از زیبایی تشخیص دهی.
خانه ها پر شوند از ظلمت
عوض رحمت آیدت زحمت
هوش مصنوعی: خانهها پر از تاریکی میشود و به جای رحمت، زحمت به سراغت میآید.
نور در خانه ها چو عاریه بود
رفت خود ماندند کورو کبود
هوش مصنوعی: نور در خانهها مثل یک امانت بود که وقتی رفت، همه در تاریکی و نابینایی باقی ماندند.
لیک آن نور کز خور است روان
هست با خور مدام در دوران
هوش مصنوعی: اما نوری که از خورشید میتابد، همیشه و به طور مداوم در حال گردش و حرکت است.
مزه را دان چو نور از خور حق
بهمه میرسد وی از بر حق
هوش مصنوعی: معنی این شعر به این شکل است: طعمی که از نور و حقیقت سرچشمه میگیرد، به همه میرسد و این نور همواره از حقیقت ناشی میشود.
میشود زشتها از او زیبا
میکند خوب زیر را بالا
هوش مصنوعی: او توانایی دارد که زشتیها را زیبا کند و چیزهای نیک را به نمایش بگذارد.
ز اسمان و زمین مزه چو رود
لطف و خوبی هر دو زشت شود
هوش مصنوعی: اگر لطف و خوبی در زندگی جاری باشد، زیباییهای آسمان و زمین هم تحت تأثیر قرار میگیرد و به نظر زشت میرسد.
همچو آن نور خور چو شد پنهان
گشت تاریک صفه و ایوان
هوش مصنوعی: زمانی که نور خورشید پنهان میشود، تمامی اطراف از جمله حیاط و ایوان تاریک میشود.
هر که آن نور را ز خور داند
همچو آن نور سوی خور راند
هوش مصنوعی: هر کسی که به آن نور الهی و حقیقتی آگاه باشد، خود را به سوی آن نور سوق میدهد و در مسیر آن حرکت میکند.
لاجرم دائماً بود پر نور
بی غم هجر وصل در مسرور
هوش مصنوعی: بنابراین، همیشه در نور و شادی زندگی میکند و هیچ غمی از دوری معشوق ندارد.
هست جنت مزه جهان دیدار
هست صحت مزه و جان بیمار
هوش مصنوعی: بهشت واقعی در دیدن جهان و محبت آن است و تنها در این دیدار است که انسان میتواند از سلامت روح و جسم خود بهرهمند شود، در غیر این صورت روحش بیمار باقی میماند.
مزه جان و جهان ورا قالب
مزه قایم بذات حض رت رب
هوش مصنوعی: طعم زندگی و جهان در حقیقت، به ذات و وجود پروردگار وابسته است.
مزه زان آفتاب همچون تاب
از چنین تاب هیچ روی متاب
هوش مصنوعی: چشیدن طعم آفتاب مانند احساس گرمایی است که از درخشش آن حاصل میشود؛ از این نور و گرما دور نشو و غافل نباش.
خوش وناخوش صفات حضرت هوست
قهر و لطفی که هست جمله از اوست
هوش مصنوعی: صفات خداوند به دو صورت خوشایند و ناخوشایند ظهور پیدا میکند؛ قهر و لطف هر دو از او هستند و همگی به نوعی به ذات مقدس او برمیگردند.
لطف او جن ت است و قهر جحیم
آن پر از ذوق و این عذاب الیم
هوش مصنوعی: محبت و رحمت او مانند روحی زنده است، اما غضب و عذابش مانند آتشی سوزان و رنجآور است که سرشار از لذت و شوق است.
زان منور جهان و هرچه در اوست
زین مکدر زمان و هرچه در اوست
هوش مصنوعی: از آن روشنایی که در عالم است و هر چه در آن وجود دارد، دوری میکنم از این دنیای ناپاک و هر چه در آن هست.
نیک و بد زان دو اصل چون بوئی است
اندک این سو از عمان جوئی است
هوش مصنوعی: نیک و بد تنها دو اصل هستند که مانند بویی ضعیف حس میشوند و در این دنیا بیشتر به دنبال خوشی و لذت هستیم.
عاقبت هر یکی باصل رود
نیک باینک و بد ببد گرود
هوش مصنوعی: در پایان، هر کسی به نتیجهای میرسد که شایستهاش است؛ خوبان به خوبی و بدها به بدی.
اهل جنت روند سوی جنان
اهل دوزخ بدوزخ ای همه دان
هوش مصنوعی: ساکنان بهشت به سوی بهشت میروند و کسانی که در دوزخ هستند، به دوزخ خواهند رفت، ای دانای همه چیز.
زادۀ نور سوی نور رود
جان مستان سوی سرور رود
هوش مصنوعی: کسی که از نور به دنیا آمده، به سوی نور خواهد رفت و روح سرمستان به سمت شادی و خوشحالی میجهد.
جزوها سوی کل روند آخر
چون شود بی حجاب پیدا سر
هوش مصنوعی: اجزا و قسمتهای مختلف به سمت کل و تمامیت حرکت میکنند و در نهایت، وقتی که پردهها کنار برود، حقیقت و سرّ اصلی نمایان میشود.
سر صافی ببحر صاف رود
سر جافی در آن مصاف رود
هوش مصنوعی: سر خود را با وقار و آرامش به دریا بسپار و در آنجا در نبرد و چالاکی شرکت کن.
سر آن سر زند ز عین وفا
سر این اوفتد ز تیغ جفا
هوش مصنوعی: در این بیت، به تضاد و تضادهای عاطفی اشاره شده است. "سر آن سر" به وفاداری و عشق اشاره دارد که به صورت مثبت و سازنده است. اما "ز تیغ جفا" به خیانت و آسیب اشاره میکند که میتواند اثرات منفی و دردناکی بر جای بگذارد. به طور کلی، این بیت نشاندهنده جنگی درونی میان احساسات مثبت و منفی است.