گنجور

بخش ۸۲ - در بیان آنکه قطب پادشاه اولیاست. دولت اولیا و کار و کیای ایشان اگرچه عظمت عظیم دارد اما پیش عظمت قطب اندک است و بیمقدار. آن عظمتهای ایشان در او اثر نکند و از آن گرم نشود، زیرا عظمت او صد هزار چندان است و در تقریر این خبر که اولیائی تحت قبابی لایعرفهم غیری.

قطب از جمله است چیز دگر
تا چه سر دارد او عجب در سر
که ندارد زقالشان گرمی
نکند هم ز حالشان گرمی
قرب ایشان بنزد او بعد است
حالشان پیش مشگ او سعد است
وصل ایشان بنزد اوست فراق
همه جفت اند و همچو حق او طاق
بر حق هر کس ارچه خاص بود
لیک کی قرب خاص خاص شود
قرب او پیش خود بود بسیار
پیش این قرب هست بیمقدار
لقمۀ باز ک ی خورد بنجشگ
میردار در گلو برد بنجشگ
بار استر کجا کشد کره
کی بود همچو گنج یک صره
چه زند پیش شیر روبه دون
چون بر او پلنگ هست زبون
آخرون اند سابقون میدان
گر فزونی سوی فزونی ران
سخنی گو که کس نگفته است آن
بی نشان را نما بنقش و نشان
تا که گردد عدو ز عشق ولی
تا شود بینوا غنی و ملی
تا که هر ذره ‌ ای شود خورشید
تا سیه رو شود چو ماه سفید
تا شود قطره زان گهر دریا
تا شود کور از آن نظر بینا
تا که مرده ز گور برخیزد
پیش آید بعشق و نگریزد
راح دل را خورد اگر روح است
زان که آن راح کشتی نوح است
نکند سرکشی و آید پیش
نوش گردد بنزد او هر نیش
رنج پیشش یقین چو گنج شود
این چو دانست سوی رنج ر ود
تلخ خواهد نخواهد او شیرین
به ز حلوا بود برش زوبین
پیش او درد به ز صد درمان
تن چه بلکه فدا کند دل و جان
اینچنین کس ز فهمها دور است
زانکه او سر سر هر نور است
فهم هر کس بکنه او نرسد
روحها پیش روح اوست جسد
ذات و وصف ورا خدا داند
سر شه هر گدا کجا داند
گفت حق اولیا لباب منند
گرچه بنهفته در قباب منند
می نگنجد دوی در این وحدت
گذر از نقش ورو ببین وحدت
گذر از خنب و آن سبو دریاب
چون پراند آن ظروف از یک آب
از صور درگذر اگر یاری
تارسی بی حجاب درباری
پرده است این جهان و خلق از وی
مانده دور از جمال حضرت حی
اینچنین پرده هر کسی که درد
گوی بی صولجان ز جمله برد
هر کرا دل بود دراند سهل
هرکه بیدل بود شود بوجهل
رستمی کو چو مصطفی ای عم
تا براند درون شادی و غم
غم و شادی است پردۀ بینا
هر که آن را درد شود اعلی
آسمان و زمین حجاب کیند
خیر وشر نفع و ضر حجاب ویند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قطب از جمله است چیز دگر
تا چه سر دارد او عجب در سر
هوش مصنوعی: قطب یکی از چیزهای دیگر است که نمی‌دانیم چه اسراری در آن نهفته است و این موضوع بسیار شگفت‌انگیز است.
که ندارد زقالشان گرمی
نکند هم ز حالشان گرمی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر از گفتار و رفتار آن‌ها خبری نباشد، هیچ چیزی از احساسات و وضعیت آن‌ها هم درخشندگی و گرما نخواهد داشت. یعنی بدون وجود صداقت و بیان درونی، ارتباط واقعی و عاطفی شکل نمی‌گیرد.
قرب ایشان بنزد او بعد است
حالشان پیش مشگ او سعد است
هوش مصنوعی: نزدیکی و ارتباط افرادی که به او نزدیک‌ترند، برای او از اهمیت کمتری برخوردار است، در حالی که شرایط و وضعیت کسانی که به او علاقه‌مندند، خجسته و خوشایند است.
وصل ایشان بنزد اوست فراق
همه جفت اند و همچو حق او طاق
هوش مصنوعی: اتحاد و نزدیکی با معشوق در حقیقت وجود دارد، چرا که جدایی و فراق تنها در نظر است و همه چیز به نوعی مکمل یکدیگرند؛ همان‌طور که حق در وجود خود بی‌نظیر و خاص است.
بر حق هر کس ارچه خاص بود
لیک کی قرب خاص خاص شود
هوش مصنوعی: حق هر فردی را باید شناخت و احترام گذاشت، اما آیا می‌توان به طور خاص به شخصی نزدیک شد و او را از دیگران متمایز کرد؟
قرب او پیش خود بود بسیار
پیش این قرب هست بیمقدار
هوش مصنوعی: نزدیکی به او در دل و درون خود انسان وجود دارد، اما این نزدیکی از نظر ظاہری و بیرونی چندان اهمیتی ندارد.
لقمۀ باز ک ی خورد بنجشگ
میردار در گلو برد بنجشگ
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که لقمۀ خورده شده را می‌گیرد، باید آن را با احتیاط در گلو ببرد و از خطرات آن آگاه باشد.
بار استر کجا کشد کره
کی بود همچو گنج یک صره
هوش مصنوعی: حمل و نقل بار سنگینی مانند استر سخت است و در این مسیر، باید به دنبال گنجی بگردیم که ارزشمند و نایاب است.
چه زند پیش شیر روبه دون
چون بر او پلنگ هست زبون
هوش مصنوعی: در برابر شیر، روباه هیچ کاره است و ضعف خود را نشان می‌دهد، زیرا در حضور پلنگ، حتی شیر هم نمی‌تواند قدرت خود را به نمایش بگذارد.
آخرون اند سابقون میدان
گر فزونی سوی فزونی ران
هوش مصنوعی: در نهایت، کسانی که در گذشته پیشتاز بودند، در میدان مسابقه از دیگران پیشی می‌گیرند. اگر به سمت افزایش و برتری بروید، به توفیق بیشتری دست خواهید یافت.
سخنی گو که کس نگفته است آن
بی نشان را نما بنقش و نشان
هوش مصنوعی: سخنی بگو که هنوز کسی نگفته و مفهومی بدون علامت و نشانه را به صورت واضح و واضح عرضه کن.
تا که گردد عدو ز عشق ولی
تا شود بینوا غنی و ملی
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، دشمنان رام می‌کنم، ولی تا زمانی که بی‌بضاعت و بی‌پول شوند.
تا که هر ذره ‌ ای شود خورشید
تا سیه رو شود چو ماه سفید
هوش مصنوعی: تا هر ذره‌ای از وجود به درخشش و روشنی خورشید دست یابد، چهره‌های تیره و غمگین همچون ماه زیبا و نورانی شوند.
تا شود قطره زان گهر دریا
تا شود کور از آن نظر بینا
هوش مصنوعی: برای اینکه قطره‌ای از دریای گهر به وجود آید، باید نگاهی به آن انداخت که موجب کوری می‌شود، اما در عین حال بینایی می‌آورد.
تا که مرده ز گور برخیزد
پیش آید بعشق و نگریزد
هوش مصنوعی: وقتی که مرده از قبر برمی‌خیزد، عشق به سوی او می‌آید و او از آن دور نمی‌شود.
راح دل را خورد اگر روح است
زان که آن راح کشتی نوح است
هوش مصنوعی: اگر روح انسان از راح دل (آرامش و راحتی) دور باشد، زندگی‌اش را به سختی سپری می‌کند، زیرا آن راحتی همچون کشتی نوح است که انسان را از طوفان‌ها و مشکلات نجات می‌دهد.
نکند سرکشی و آید پیش
نوش گردد بنزد او هر نیش
هوش مصنوعی: شاید شخصی سرکشی کند و به پیش کسی که نوش (شراب) می‌نوشد بیاید و هر زخم یا بدی که دارد، او را آزرده‌تر کند.
رنج پیشش یقین چو گنج شود
این چو دانست سوی رنج ر ود
هوش مصنوعی: وقتی که یک نفر بداند که رنج و سختی‌ای که می‌کشد در واقع به مانند گنجی ارزشمند است، به این نتیجه می‌رسد که باید به سمت آن رنج برود. این آگاهی باعث می‌شود که او با اشتیاق بیشتر به سراغ چالش‌ها و مشکلات برود، چون می‌داند که در پایان، نتیجه‌اش ارزشمند خواهد بود.
تلخ خواهد نخواهد او شیرین
به ز حلوا بود برش زوبین
هوش مصنوعی: اگر او نخواهد، تلخی خواهد داشت و شیرینی او به حلاوت حلوا نخواهد رسید، بلکه مانند زوبینی خواهد بود که تیز و برنده است.
پیش او درد به ز صد درمان
تن چه بلکه فدا کند دل و جان
هوش مصنوعی: نزد او، تحمل درد بهتر است از صد نوع درمان برای جسم، زیرا او ارزش فدای دل و جان را دارد.
اینچنین کس ز فهمها دور است
زانکه او سر سر هر نور است
هوش مصنوعی: چنین شخصی از درک و فهم دور است زیرا او اصل هر روشنی و آگاهی را به شمار می‌آورد.
فهم هر کس بکنه او نرسد
روحها پیش روح اوست جسد
هوش مصنوعی: درک هر فرد محدود است و نمی‌تواند به عمق و حقیقت وجودی نزدیک شود، چرا که روح او از روح‌های دیگر فاصله دارد.
ذات و وصف ورا خدا داند
سر شه هر گدا کجا داند
هوش مصنوعی: خداوند می‌داند که ذات و ویژگی او چگونه است، اما هر گدا (بی‌حالی) هرگز نمی‌تواند به این شناخت دست یابد.
گفت حق اولیا لباب منند
گرچه بنهفته در قباب منند
هوش مصنوعی: به من گفته‌اند که دوستان خدا در وجود من جوهره‌ای از حقیقت دارند، هرچند که ممکن است نمای ظاهری‌شان پنهان باشد.
می نگنجد دوی در این وحدت
گذر از نقش ورو ببین وحدت
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره می‌شود که در عین حال که اشکال و چهره‌ها را می‌بینیم، واقعیتی عمیق‌تر و واحد وجود دارد که فراتر از ظاهرهاست. بنابراین، هیچ چیز نمی‌تواند در این وحدت درست جای بگیرد؛ بلکه باید به باطن و حقیقتی که در پس پرده وجود دارد، توجه کرد.
گذر از خنب و آن سبو دریاب
چون پراند آن ظروف از یک آب
هوش مصنوعی: از مسیری پر پیچ و خم عبور کن و به این نکته توجه داشته باش که پس از پر شدن از یک آب، آن ظروف (گوشه‌های زندگی) ممکن است از هم جدا شوند.
از صور درگذر اگر یاری
تارسی بی حجاب درباری
هوش مصنوعی: اگر از چشم‌ها و ظواهر دنیا بگذری و به یاری واقعی دست یابی، آن یاری بی‌پرده و بدون حجاب خواهد بود.
پرده است این جهان و خلق از وی
مانده دور از جمال حضرت حی
هوش مصنوعی: این دنیا مانند پرده‌ای است که مردم به واسطه آن از زیبایی واقعی حضرت حی (خداوند) دور مانده‌اند.
اینچنین پرده هر کسی که درد
گوی بی صولجان ز جمله برد
هوش مصنوعی: هر کسی که از دردهای عاطفی و مشکلات درونی خود سخن بگوید، مانند پرده‌ای است که در برابر دنیای بیرون، او را پنهان می‌کند.
هر کرا دل بود دراند سهل
هرکه بیدل بود شود بوجهل
هوش مصنوعی: هر کسی که دل داشته باشد، کارهایش آسان می‌شود و هر کس که بی‌دل و بی‌حوصله باشد، در کارها دچار نادانی و مشکل می‌شود.
رستمی کو چو مصطفی ای عم
تا براند درون شادی و غم
هوش مصنوعی: رستمی که همچون پیامبر است، تا زمانی که بتواند در دل‌ها شادی و غم را کنار بگذارد و آن‌ها را از بین ببرد.
غم و شادی است پردۀ بینا
هر که آن را درد شود اعلی
هوش مصنوعی: غم و شادی همچون پرده‌ای است که نگاه ما را می‌پوشاند، هر کسی اگر از این پرده آگاه شود، به مقام والایی دست پیدا خواهد کرد.
آسمان و زمین حجاب کیند
خیر وشر نفع و ضر حجاب ویند
هوش مصنوعی: آسمان و زمین، مانع از دیدن حقیقت هستند و خیر و شر، منفعت و زیان نیز به همین شکل، پرده‌ای بر روی واقعیت می‌کشند.