بخش ۷۷ - در تفسیر این آیه که الست بربکم قالوا بلی و در شرح مراتبِ «بلی»ها
بود از حق الست از تو بلی
بی لب و کام جست از تو بلی
چون رسید امر اهبطوا به روان
شد روان سوی جسم زود روان
حق فرستاد این طرف جان را
تا کند فاش سرّ پنهان را
تا بدانند هر بلی نه بلی است
یک بلی ز اسفلست و یک ز علی است
یک بلی بُد قوی و یک بُد سست
یک بُد از کژ یکی ز راست درست
یک بلی بود از سر تحقیق
یک به تقلید بود ای صدیق
رتبت هر بلی شده ممتاز
دور از همدگر چو بلخ و حجاز
روحها چون شدند در اشباح
شاد و خندان چو راح در اقداح
نقل کردند از آن مقام لطیف
جاگرفتند در جسوم کثیف
روح بیچون درآمد اندر چون
تا شود زانچه بود و هست افزون
تا که در غیبت او کند طاعت
پی هر طاعتی برد راحت
نشود غره در جهان غرور
باشد از غیر حق همیشه نفور
زانکه ایمان به غیب آوردن
طاعت حق در این جهان کردن
به بود زانکه در حضور خدا
گرچه آمیخته بود به ریا
چونکه شه با حشم شود پیدا
بنده کی سرکشد ز خوف آنجا ؟
کام و ناکام رام گردد او
چون که بی پرده شه نماید رو
بل ز هیبت چو برگِ که لرزد
دائما طاعت خدا ورزد
از بناگوش در طلب پوید
وز دل و جان رضای حق جوید
لیک این نیک دان که آن ساعت
هیچ مقبول ناید آن طاعت
زانکه اندر حضور قسمت نیست
بندگی راش هیچ منت نیست
یک به غیبت به است از صد آن
که بود در حضور ای همه دان
گاه غیبت بود حضور عظیم
داشتن پاس امر شاه کریم
پس عبارت یکی صداست اینجا
زانکه زاد او میان خوف و رجا
با وجود موانع این خدمت
میکند بر امید آن زحمت
نقد را میهلد پی نسیه
زانکه بر وعده میکند تکیه
رنجها میکشد بر آن امید
که بود روز حشر روی سپید
میزید تلخ تا مرد شیرین
ترک راحات میکند پی دین
مردمان را از آن خدا افزود
بر ملایک که کردشان مسجود
زانکه با این موانع بیحد
روی می آورند سوی احد
کرد مسجود جمله آدم را
زانکه در وی نهاد آن دم را
هر که از نسل او رود ره را
برد از صدق نام اللّه را
خدمت حق کند در این دنیا
تا برد صد ثواب در عقبی
رتبتش از ملک شود افزون
گذرد عاقبت ز نُه گردون
پس خدا بهر امتحان اینجا
روحها را گسیل کرد که تا
حد هر یک چو خور شود پیدا
بر غنی و فقیر و پیر و فتی
که کدام است قلب و نقد کدام
فاش گردد بر خواص و عوام
شد یکی رهبر و یکی رهزن
در جهان هر سویی ز مرد و ز زن
چون خطاب الست کرد خدا
همه گفتند بلی جواب آنجا
آن بلیها اگرچه یکسان بود
ظاهراً جمله یک صفت بنمود
در حقیقت نبودهاند یکی
یک بزاد از یقین و یک ز شکی
متفاوت بد آن بلیهاشان
فرق هر یک گذشته از کیوان
کردشان حق جدا ز همدیگر
تا که شد فرقشان عیان چون خور
بر همه نقد و قلب پیدا شد
نقد والا و قلب رسوا شد
زان سبب از فرشتگان یزدان
کرد ابلیس را جدا میدان
ظاهرا گرچه از ملایک بود
باطناً بود کافر و مردود
محک نقد و قلب گشت آدم
از ملایک جداش کرد آن دم
چون وجودش پدید شد ز عدم
شد جدا روحها چو شادی و غم
کفر او گشت بر همه روشن
زانکه چون خار بود در گلشن
اینچنین امتحان به هر دوران
رفت بر انبیا و امتشان
در پی هر نبی نبی دگر
زان فرستاد مختلف پیکر
هر یکی را زبان و اخلاقی
هر یکی نامدار آفاقی
تا که باطل ز حق جدا گردد
تا که هر یک به اصل واگردد
نبئی چون رسید ز امت پیش
از یکی نوش دید و از یک نیش
از یکی خشم و جنگ و قهر و جفا
از یکی مهر و صلح و لطف و وفا
امت اولین اگرچه بدند
امت آخرین نبی نشدند
زانکه پیمانه میپرستیدند
نور پیمانه را نمیدیدند
هر دو چون پریدند از یک نور
هر که دو دیدشان بماند او دور
چون همه انبیا یکی نورَند
وز یکی خمر مست و مخمورَند
همه آب لطیف آن نهرند
گرچه بر منکر و عدو قهرند
هر که مرغابی است میداند
بحر را و اندر آب میراند
آب را ماهیان ز جان جویند
تا در آن آب شادمان پویند
مار خاکی ز آب پرهیزد
از لب بحر و جوی بگریزد
گرچه مار است منکر دریا
مرغ آبی بود ز جان جویا
پیش این شهد و پیش آن زهر است
نزد این لطف و نزد آن قهر است
منکران نبی چو مارانند
گرد گلزار همچو خارانند
خاکیان گرد آب کی گردند ؟
زانکه رسته ز خاک چون گردند
قوتشان دائماً چو خاک بود
میلشان کی به سوی آب شود ؟
قند را سگ به استخوان نخرد
چون بیابد حدث به عشق خورد
قند طوطی خورد که گوینده است
قوت خود را به صدق جوینده است
هر کسی قوت خویش میجوید
سوی مطلوب خویش میپوید
امت آن نبی اگر ز نظر
میشدی پیش این نهادی سر
کی بگفتی که آن نبی دگر است
یا خود آن آب بود این شرر است
تشنه دیدی که آب را نخورد ؟
یا کسی کاو فروشدش نخرد ؟
مدح کوزه کند، ننوشد آب ؟
گفته با آب کوزه را دریاب
هست بیگانه او یقین از آب
همچو مار است قوت او ز تراب
خلق بعضی مقلدان بودند
همه نی از موحدان بودند
نبد ایمانشان ز علم و نظر
بوده در نقش دین به سر کافر
جملۀ انبیا شدند محک
تا هویدا شود یقین از شک
مصطفی چون رسید در دورش
کرد رحمت خدای بر دورش
امتش همچو او گزیده شدند
ز امتان دگر سزیده شدند
نامشان گشت امت مرحوم
تا نمانند از خدا محروم
رحمة العالمین از آن است او
که برد زو عطا ، بد و نیکو
پیش از او بوده امت واحد
نبد اندر میانه یک ملحد
همه مقبول و نیک در ظاهر
شده یکرنگ مؤمن و کافر
چون محمد رسید گشت جدا
بد ز نیکو و زشت از زیبا
شده ابوذر ز صدق جان صدیق
شد ابوجهل ملحد و زندیق
بولهب همچو دیو شد مردود
گشت سلمان عزیز همچون هود
قلب از نقدها جدا شد از او
همه بنمود بیحجابی رو
یک شد اندر جهان چو مه پیدا
گشت یک چون بلیسِ دون رسوا
یک چو فرعون ماند بی عونی
زین نمط بیشمار هر لونی
هر نبی بود چون محک به جهان
گشت از ایشان عیان سرّ پنهان
شد از ایشان جهان شب چون روز
زان که بودند نور ظلمت سوز
هیچ چیزی شود ز روز نهان ؟
نشنید این کسی ز کس به جهان
این جهان چون شب است دان که در او
هست پنهان یقین بد و نیکو
خوش رود قلبها نهان در شب
بیع با آن کنند خلق اغلب
قلب را رونقش بود شب تار
زان رود خوش روانه در بازار
زانکه پنهان شود به شب عیبش
چون خری هان نکو طلب عیبش
تا نگردی چو جاهلان مغبون
تا نگیری به جای زر مس دون
لیک در روز میشود پیدا
نقد از قلب و زشت از زیبا
روز روشن کساد قلب بود
قیمت او به روز فاش شود
درم زیف میشود مهجور
همچو در کعبه بربط و طنبور
زانکه ذات نبی بود چون روز
زاو شود شیر نر جدا از یوز
مینمایند بیحجاب از او
مؤمن از کافر ولی ز عدو
آن زر صاف روز را طلبد
آتشِ بافروز را طلبد
زانکه در نار به شود پیدا
پیش صراف عاقل و دانا
که چسان است و چیست مقدارش
نزد او روشن است معیارش
نقد در نار خوش شود رخشان
همچو در باغها گل خندان
لیک آن قلب را ببین در نار
چون همیگرددش سیه رخسار ؟
پیش خورشید مصطفی بنگر
گر ترا هست عقل و جان و نظر
بی غطا رستخیز و محشر را
عز و ذل و خلیل و آزر را
هر طرف آزری و عیسایی
هر طرف قبطیی و موسایی
بی حجابی نموده نیکو و بد
از همه جنس بیشمار و عدد
یک نموده سیاه همچون قیر
یک چو مهر و چو مه سپید و منیر
قدر یک رفته تا به هفتم چرخ
قدر یک کم ز کاه و هیزم و مرخ
یک چو او گشته عالم و عامل
قطب و هادی و فاضل و کامل
کرده همچون قیامت کبری
جانها را پدید در تنها
باز گردیم سوی آن تقریر
که چه ذات است نفس پُرتزویر
راه حق را همیزند شب و روز
چه نکرد این شرار مردم سوز
از زن و مرد از او کسی نرهید
غیر عاشق ز چنبرش نجهید
خلق را کرد از خدا محروم
تا که گشتند همچو او مذموم
نبود دشمنی از او بدتر
بشنو شرح او ز پیغمبر
بخش ۷۶ - در بیان آنکه مصطفی علیه السلام را پرسیدند از راه بهشت و دوزخ. فرمود که راه بهشت خارستان است و راه دوزخ گلستان که حفت الجنة بالمکاره و النار بالشهوات. و در بیان آنکه در آدمی نفس معنیئی است که صفتش حالی بین است و مدد از دیوان دارد و عقل معنیئی است که صفت او عاقبت اندیشی و پایان بینی است و مددش از فرشتگان است و جان معنیئی است منبسط که صفت و اثر او حیات است و دل معنیئی است و لطیفهای که چون در دوفکر متردد باشی که عجب این کنم با آن آخر به هر کدام که فرود آیی و آنرا صائب دانی آن جوهر و لطیفه دل است. و ذات معنیئی است که میگویی« دل من، جان من، عقل من » این همه را از خود به چیزی اضافت میکنی آن چیز ذات است.: مصطفی گفت با صحابه عیانبخش ۷۸ - در معنی این حدیث که «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک»؛ این تن را که دوستتر از همه میداری و بر وی لرزی از او قویتر دشمنی نداری: مصطفی گفت بدترین دشمن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود از حق الست از تو بلی
بی لب و کام جست از تو بلی
هوش مصنوعی: در روز ازل، من از تو سؤال کردم که آیا تو را قبول دارم و تو بدون زبان و گفتار پاسخ مثبت دادی.
چون رسید امر اهبطوا به روان
شد روان سوی جسم زود روان
هوش مصنوعی: زمانی که دستور «فرو آیید» صادر شد، روح به سرعت و با جدیت به سوی جسم شتابان حرکت کرد.
حق فرستاد این طرف جان را
تا کند فاش سرّ پنهان را
هوش مصنوعی: خداوند جان را به این جهان فرستاده است تا رازهای پنهان را برای انسان آشکار کند.
تا بدانند هر بلی نه بلی است
یک بلی ز اسفلست و یک ز علی است
هوش مصنوعی: برای این که بفهمند هر «بله» معنی ندارد، یک «بله» از پایین و یک «بله» از بالا آمده است.
یک بلی بُد قوی و یک بُد سست
یک بُد از کژ یکی ز راست درست
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی تضاد بین دو چیز اشاره شده است. یکی از این دو چیز قوی و محکم است و دیگری ضعیف و سست. همچنین از نظر درست و نادرست هم اشاره شده که یکی از آنها حقیقت دارد و دیگری نادرست است. بهطور کلی، این جملات درباره تفاوتها و کشمکشهای میان دو حالت مختلف صحبت میکند.
یک بلی بود از سر تحقیق
یک به تقلید بود ای صدیق
هوش مصنوعی: یک بار با دقت و تحقیق به حقیقتی رسیدم، و بار دیگر به دلیل پیروزی و تقلید از دیگران، به آن موضوع اعتقاد پیدا کردم. ای دوست پاک، این دو حالت را باید در نظر گرفت.
رتبت هر بلی شده ممتاز
دور از همدگر چو بلخ و حجاز
هوش مصنوعی: درجه و مقام هر یک از موجودات ممتاز و برجسته است و آنها از یکدیگر دورند مانند بلخ و حجاز که با یکدیگر فاصله دارند.
روحها چون شدند در اشباح
شاد و خندان چو راح در اقداح
هوش مصنوعی: وقتی روحها به شکلهای مختلف تبدیل میشوند، شاد و خندان هستند، مانند میگساران در باغهای انگور.
نقل کردند از آن مقام لطیف
جاگرفتند در جسوم کثیف
هوش مصنوعی: نقل کردند که در آن جایگاه پاک و لطیف، نشستهاند در بدن ناپاک و خاکی.
روح بیچون درآمد اندر چون
تا شود زانچه بود و هست افزون
هوش مصنوعی: روح بیچون به عالم وجود وارد میشود تا از چیزهایی که بوده و هست، بیشتر و بالاتر شود.
تا که در غیبت او کند طاعت
پی هر طاعتی برد راحت
هوش مصنوعی: زمانی که او در غیاب باشد، هر کسی که پیرویاش کند، آرامش و آسودگی را به دست خواهد آورد.
نشود غره در جهان غرور
باشد از غیر حق همیشه نفور
هوش مصنوعی: در دنیا نباید فریب بیداری و غرور را خورد، زیرا همیشه باید از ناحق و نادرستی دوری کرد و متنفر بود.
زانکه ایمان به غیب آوردن
طاعت حق در این جهان کردن
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه ایمان به چیزهای پنهان آوردن، اطاعت از حق در این دنیا را ممکن میسازد.
به بود زانکه در حضور خدا
گرچه آمیخته بود به ریا
هوش مصنوعی: بهتر است که انسان تلاش کند با صداقت و نیت خالص در برابر خداوند باشد، حتی اگر کمی به ظاهر خود را شبیه دیگران کند.
چونکه شه با حشم شود پیدا
بنده کی سرکشد ز خوف آنجا ؟
هوش مصنوعی: وقتی که شاه با جمعی از همراهانش ظاهر شود، بندهاش دیگر جرأت نمیکند از ترس در آن محل سر برآورد.
کام و ناکام رام گردد او
چون که بی پرده شه نماید رو
هوش مصنوعی: زمانی که انسانها بدون هیچ پردهای و با صداقت کامل در برابر هم قرار میگیرند، رضایت و نارضایتی آنها نیز در یک وضعیت متعادل قرار میگیرد.
بل ز هیبت چو برگِ که لرزد
دائما طاعت خدا ورزد
هوش مصنوعی: از страх و عظمت خداوند، همچنان که برگی به طور مداوم میلرزد، انسان باید به پرستش و اطاعت از او مشغول باشد.
از بناگوش در طلب پوید
وز دل و جان رضای حق جوید
هوش مصنوعی: انسان باید به دنبال درک حقیقت و رضایت خداوند باشد و این جستجو را با تمام وجود خود، از ذهن تا دل، دنبال کند.
لیک این نیک دان که آن ساعت
هیچ مقبول ناید آن طاعت
هوش مصنوعی: اما بدان که در آن لحظه هیچیک از اعمال نیک مورد قبول نخواهد بود.
زانکه اندر حضور قسمت نیست
بندگی راش هیچ منت نیست
هوش مصنوعی: چون در حضور قسمت، بندگی و خدمت کردن بیمنت و بیچشمداشت است، بنابراین دلخوری و انتظاری در آن نیست.
یک به غیبت به است از صد آن
که بود در حضور ای همه دان
هوش مصنوعی: بهتر است یک بار در تنهایی و غیبت حضور داشته باشیم تا اینکه در جمع باشیم ولی به درستی متوجه نباشیم. ای کسی که همه چیز را میدانی، این نکته را در نظر بگیر.
گاه غیبت بود حضور عظیم
داشتن پاس امر شاه کریم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، غیبت شخص میتواند نشاندهندهی حضور پر اهمیت و عظیمی باشد، به ویژه در موقعیتی که باید به خواستههای پادشاه دست یافت.
پس عبارت یکی صداست اینجا
زانکه زاد او میان خوف و رجا
هوش مصنوعی: اینجا مفهوم یکی بودن صدا مطرح است، زیرا انسان در لحظهای که بین ترس و امید قرار دارد، به نوعی متولد میشود.
با وجود موانع این خدمت
میکند بر امید آن زحمت
هوش مصنوعی: با وجود موانع و مشکلات، همچنان در تلاش برای خدمت به او هستیم و امیدواریم زحماتمان به ثمر برسد.
نقد را میهلد پی نسیه
زانکه بر وعده میکند تکیه
هوش مصنوعی: نقد را به آینده میسپارد و به وعدههای نسیه اتکا میکند.
رنجها میکشد بر آن امید
که بود روز حشر روی سپید
هوش مصنوعی: انسان در زندگی سختیها و دشواریها را تحمل میکند به امید اینکه در روز قیامت چهرهاش درخشان و سفید خواهد بود.
میزید تلخ تا مرد شیرین
ترک راحات میکند پی دین
هوش مصنوعی: شخصی که به شدت به کار خود ادامه میدهد و با سختیها مواجه میشود، در نهایت میتواند بر مشکلات غلبه کند و افراد دیگر را نیز به سوی راه درست رهنمون سازد.
مردمان را از آن خدا افزود
بر ملایک که کردشان مسجود
هوش مصنوعی: انسانها از جانب خداوند به مقام و ارزشی دست یافتند که فرشتگان به خاطر آنها سجده کردند.
زانکه با این موانع بیحد
روی می آورند سوی احد
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه با وجود این موانع بیشمار، به سوی یکتایی و کمال روی میآورند.
کرد مسجود جمله آدم را
زانکه در وی نهاد آن دم را
هوش مصنوعی: خداوند همه آدمها را مورد توجه قرار داد، زیرا در آن لحظه ویژگی خاصی به انسان عطا کرد.
هر که از نسل او رود ره را
برد از صدق نام اللّه را
هوش مصنوعی: هر فردی که از نسل او باشد، با راستی و صداقت، راه را خواهد یافت و نام خدا را با خود خواهد داشت.
خدمت حق کند در این دنیا
تا برد صد ثواب در عقبی
هوش مصنوعی: انسان باید در این دنیا به دیگران خدمت کند تا در جهان آخرت پاداش و ثواب فراوانی بگیرد.
رتبتش از ملک شود افزون
گذرد عاقبت ز نُه گردون
هوش مصنوعی: اگر کسی مقام و مرتبهاش از ملک بالاتر برود، در نهایت بر تمامی آسمانها و جهانها غلبه خواهد کرد.
پس خدا بهر امتحان اینجا
روحها را گسیل کرد که تا
هوش مصنوعی: خداوند به منظور آزمایش، روحها را به این مکان فرستاده است تا اینکه...
حد هر یک چو خور شود پیدا
بر غنی و فقیر و پیر و فتی
هوش مصنوعی: زمانی که روز قیامت فرا برسد، مرز و حد هر فرد، چه غنی و چه فقیر، چه پیر و چه جوان، مشخص میشود.
که کدام است قلب و نقد کدام
فاش گردد بر خواص و عوام
هوش مصنوعی: کدام چیز درونی و عاطفی واقعی است و کدام یک از ارزشها و معیارها به طور علنی مشخص خواهد شد برای افراد عادی و خاص؟
شد یکی رهبر و یکی رهزن
در جهان هر سویی ز مرد و ز زن
هوش مصنوعی: در جهان، هر طرف که نگاه کنی، یک نفر وجود دارد که رهبری میکند و یک نفر هم هست که به راهزنی میپردازد، چه از میان مردان و چه از میان زنان.
چون خطاب الست کرد خدا
همه گفتند بلی جواب آنجا
هوش مصنوعی: وقتی خداوند از همه پرسید آیا من پروردگار شما نیستم، همه با یکصدا پاسخ دادند بله.
آن بلیها اگرچه یکسان بود
ظاهراً جمله یک صفت بنمود
هوش مصنوعی: اگرچه آن بلهها ظاهراً یکی به نظر میرسند، اما در واقع هر یک ویژگی خاصی را نشان میدهد.
در حقیقت نبودهاند یکی
یک بزاد از یقین و یک ز شکی
هوش مصنوعی: در واقع، هیچکس به تنهایی نبوده و همه بر اساس دو اصل، یکی از یقین و دیگری از شک به وجود آمدهاند.
متفاوت بد آن بلیهاشان
فرق هر یک گذشته از کیوان
هوش مصنوعی: آنها با هم وضعیتهای متفاوتی دارند و هر یک از آنها از ویژگیهای خاص خود برخوردار است که به دوری کیوان (سیاره زحل) ارتباط دارد.
کردشان حق جدا ز همدیگر
تا که شد فرقشان عیان چون خور
هوش مصنوعی: خداوند میان آنها فصل و جدا نشانی قرار داد تا مشخص شود که مانند خورشید، تفاوتهایشان نمایان گردد.
بر همه نقد و قلب پیدا شد
نقد والا و قلب رسوا شد
هوش مصنوعی: همه چیزهای ارزشمند و واقعی مشخص شدند و در نتیجه، ارزش واقعی و دلهای ناپاک نمایان شدند.
زان سبب از فرشتگان یزدان
کرد ابلیس را جدا میدان
هوش مصنوعی: به خاطر همین موضوع، ابلیس را از فرشتگان خدا جدا و بیگانه دانستند.
ظاهرا گرچه از ملایک بود
باطناً بود کافر و مردود
هوش مصنوعی: ظاهراً او از فرشتگان بود، اما در باطن کافر و ناپسندیده بود.
محک نقد و قلب گشت آدم
از ملایک جداش کرد آن دم
هوش مصنوعی: در آن لحظه که آدم به دانش و قضاوت خود دست یافت، از فرشتگان جدا شد و به انسانی مستقل تبدیل گردید.
چون وجودش پدید شد ز عدم
شد جدا روحها چو شادی و غم
هوش مصنوعی: زمانی که وجود او از نیستی نمایان شد، روحها از هم تفکیک شدند، مانند شادی و غم.
کفر او گشت بر همه روشن
زانکه چون خار بود در گلشن
هوش مصنوعی: بیاعتقادی او برای همه آشکار شد، زیرا مانند خار، در میان گلها نمایان شده است.
اینچنین امتحان به هر دوران
رفت بر انبیا و امتشان
هوش مصنوعی: در هر زمان، پیامبران و پیروانشان با آزمایشها و چالشهای مختلفی مواجه شدند.
در پی هر نبی نبی دگر
زان فرستاد مختلف پیکر
هوش مصنوعی: هر بار که یک پیامبر میآید، پیامبر دیگری هم به دنبال او میآید و هر یک به شکلی متفاوت و با ویژگیهای خاص خود به مردم پیام میرسانند.
هر یکی را زبان و اخلاقی
هر یکی نامدار آفاقی
هوش مصنوعی: هر کسی زبان و ویژگیهای اخلاقی خاص خود را دارد و به همین دلیل در جهان شناخته شده است.
تا که باطل ز حق جدا گردد
تا که هر یک به اصل واگردد
هوش مصنوعی: تا زمانی که چیزهای نادرست از حق و حقیقت جدا نشوند، هر یک به اصل و حقیقت خود باز نخواهند گشت.
نبئی چون رسید ز امت پیش
از یکی نوش دید و از یک نیش
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبری به امت خود رسید، ابتدا چیزی شیرین را تجربه کرد و سپس از گزند و آسیب نیز رنج برد.
از یکی خشم و جنگ و قهر و جفا
از یکی مهر و صلح و لطف و وفا
هوش مصنوعی: از یک نفر میتوان خشم، جنگ، قهر و بیمهری را دید، در حالی که از فرد دیگر مهر، صلح، لطف و وفاداری به چشم میخورد.
امت اولین اگرچه بدند
امت آخرین نبی نشدند
هوش مصنوعی: اگرچه امت اولیها، انسانهای خوبی نبودند، اما امت دومیها به مقام نبوت نرسیدند.
زانکه پیمانه میپرستیدند
نور پیمانه را نمیدیدند
هوش مصنوعی: آنها به خاطر عشق به نوشیدنی، به نور و روشنایی که پیمانه دارد توجهی نمیکردند.
هر دو چون پریدند از یک نور
هر که دو دیدشان بماند او دور
هوش مصنوعی: هر دو از یک نور بالا رفتند و هر که آن دو را دید، او از آنها دور شد.
چون همه انبیا یکی نورَند
وز یکی خمر مست و مخمورَند
هوش مصنوعی: تمام پیامبران مانند نوری هستند که از یک منبع میدرخشنند و همه آنها از یک سرچشمه واحد سرمست و مدهوشند.
همه آب لطیف آن نهرند
گرچه بر منکر و عدو قهرند
هوش مصنوعی: همه آبهای شیرین این نهر از یک منبع هستند، حتی اگر بعضی نسبت به دشمنان و افرادی که منکر آن هستند خشمگین باشند.
هر که مرغابی است میداند
بحر را و اندر آب میراند
هوش مصنوعی: هر کسی که مرغابی باشد، به خوبی میداند که دریا چه شکلی است و در آب به راحتی شنا میکند.
آب را ماهیان ز جان جویند
تا در آن آب شادمان پویند
هوش مصنوعی: ماهیها برای اینکه در آب زندگی کنند و خوشحالانه شنا کنند، به دنبال آب هستند.
مار خاکی ز آب پرهیزد
از لب بحر و جوی بگریزد
هوش مصنوعی: مار خاکی از آب دوری میکند و از دریا و جوی آب فرار میکند.
گرچه مار است منکر دریا
مرغ آبی بود ز جان جویا
هوش مصنوعی: هرچند که دشمنی مانند مار وجود دارد که وجود دریا را انکار میکند، اما پرندهای آبی نیز هست که از جان و زندگیاش به دنبال حقیقت دریا میگردد.
پیش این شهد و پیش آن زهر است
نزد این لطف و نزد آن قهر است
هوش مصنوعی: این بیت به تضاد میان دو حالت اشاره دارد؛ یکی حالت شیرین و دلپذیر که شبیه به عسل است و دیگری حالت تلخ و دردناک که شبیه به زهر است. این بدان معناست که در زندگی، لحظات خوش و خوشایند در کنار سختیها و چالشها وجود دارد. در واقع، لذتها و محبتها در برابر مشکلات و ناملایمات قرار دارند و هر دو جزء جدایی ناپذیر زندگی هستند.
منکران نبی چو مارانند
گرد گلزار همچو خارانند
هوش مصنوعی: کسانی که نبوت پیامبر را انکار میکنند، مانند مارهایی هستند که در باغ گل پنهان شدهاند و در حقیقت، وجودشان مانند خارها در میان گلهاست.
خاکیان گرد آب کی گردند ؟
زانکه رسته ز خاک چون گردند
هوش مصنوعی: آیا کسانی که از خاک آمدهاند، میتوانند دور آب جمع شوند؟ زیرا وقتی که از خاک برخاستهاند، چگونه میتوانند به سوی آب بیایند؟
قوتشان دائماً چو خاک بود
میلشان کی به سوی آب شود ؟
هوش مصنوعی: قدرت و توان آنها همیشه مانند خاک است، حالا چطور ممکن است که تمایلشان به سمت آب برود؟
قند را سگ به استخوان نخرد
چون بیابد حدث به عشق خورد
هوش مصنوعی: سگ نمیخواهد قند را وقتی که استخوانی پیدا کند؛ زیرا او متوجه میشود که عشق واقعی چیست و به آن توجه میکند.
قند طوطی خورد که گوینده است
قوت خود را به صدق جوینده است
هوش مصنوعی: طوطی قند را میخورد، چون ماهرانه سخن میگوید؛ او از حقیقت و صداقت خود بهرهمند است.
هر کسی قوت خویش میجوید
سوی مطلوب خویش میپوید
هوش مصنوعی: هر کس به دنبال قدرت و توانایی خودش است و به سمت خواستههایش حرکت میکند.
امت آن نبی اگر ز نظر
میشدی پیش این نهادی سر
هوش مصنوعی: اگر مردم آن پیامبر از نظر دور میشدند، سر خود را پیش این مینهادند.
کی بگفتی که آن نبی دگر است
یا خود آن آب بود این شرر است
هوش مصنوعی: کی گفته بود که آن پیامبر، دیگرگونه است یا اینکه خود آن آب، این آتش است؟
تشنه دیدی که آب را نخورد ؟
یا کسی کاو فروشدش نخرد ؟
هوش مصنوعی: آیا تا به حال دیدهای که کسی به آب تشنه باشد و آن را نگیرد؟ یا اینکه کسی چیزی را که برایش مفید است بفروشد و کسی آن را نپذیرد؟
مدح کوزه کند، ننوشد آب ؟
گفته با آب کوزه را دریاب
هوش مصنوعی: اگر کسی در مدح و ستایش کوزهای بگوید و خودش آب نخواهد خورد، باید به دلش کار کند و به معنای واقعی به کوزه و آب توجه کند.
هست بیگانه او یقین از آب
همچو مار است قوت او ز تراب
هوش مصنوعی: این فرد بیگانه، به وضوح از آب نشأت نمیگیرد و مانند ماری است که تواناییاش از خاک میآید.
خلق بعضی مقلدان بودند
همه نی از موحدان بودند
هوش مصنوعی: برخی از مردم فقط از روی تقلید عمل میکنند و در واقع خود را متفکران واقعی نمیدانند.
نبد ایمانشان ز علم و نظر
بوده در نقش دین به سر کافر
هوش مصنوعی: ایمان آنها به دلیل علم و دانش نبوده، بلکه در قالب دین به سرکردگی کافر شدهاند.
جملۀ انبیا شدند محک
تا هویدا شود یقین از شک
هوش مصنوعی: سخنان پیامبران به عنوان معیاری قرار گرفتند تا تردیدها از میان برود و حقیقت و یقین روشن شود.
مصطفی چون رسید در دورش
کرد رحمت خدای بر دورش
هوش مصنوعی: زمانی که مصطفی به دور خود رسید، رحمت خدا بر آن دور نازل شد.
امتش همچو او گزیده شدند
ز امتان دگر سزیده شدند
هوش مصنوعی: پیروان او از دیگر ملتها برگزیده شدهاند و ویژگیهای خاصی دارند که آنها را از سایر گروهها متمایز میکند.
نامشان گشت امت مرحوم
تا نمانند از خدا محروم
هوش مصنوعی: نام آنها به عنوان گروهی که از رحمت خداوند بهرهمند نیستند، بر سر زبانها افتاد تا دیگر کسی از لطف و نعمت خداوند بیبهره نماند.
رحمة العالمین از آن است او
که برد زو عطا ، بد و نیکو
هوش مصنوعی: رحمت تمامی دنیا از آن کسی است که از او خیر و شر را به دیگران میدهد.
پیش از او بوده امت واحد
نبد اندر میانه یک ملحد
هوش مصنوعی: پیش از او گروههایی وجود داشتهاند که یکپارچه بودهاند، و در میان آنها فردی منکر و بیدین نبوده است.
همه مقبول و نیک در ظاهر
شده یکرنگ مؤمن و کافر
هوش مصنوعی: همه افراد، چه مؤمن و چه کافر، در ظاهر به یک شکل و خوب به نظر میرسند.
چون محمد رسید گشت جدا
بد ز نیکو و زشت از زیبا
هوش مصنوعی: زمانی که محمد آمد، خوب و بد از هم جدا شدند و زیباییها مشخص شد.
شده ابوذر ز صدق جان صدیق
شد ابوجهل ملحد و زندیق
هوش مصنوعی: ابوذر به خاطر صداقت و راستگوییاش فردی با ایمان و راستین شد، در حالی که ابوجهل به خاطر کفر و انکارش به انسانی بیدین و ملحد تبدیل گشت.
بولهب همچو دیو شد مردود
گشت سلمان عزیز همچون هود
هوش مصنوعی: بولهب مانند دیوی خطرناک شد و سلمان عزیز همچون هود مورد قبول واقع نشد.
قلب از نقدها جدا شد از او
همه بنمود بیحجابی رو
هوش مصنوعی: قلب از قضاوتها و انتقادها جدا شد و به این ترتیب، بدون پوشش و حجاب، تمام رازهای خود را نمایان کرد.
یک شد اندر جهان چو مه پیدا
گشت یک چون بلیسِ دون رسوا
هوش مصنوعی: در این عالم، هنگامی که مه روشن و نمایان شد، یک موجود به اندازهی بلیس بیمقدار و رسوا به نظر آمد.
یک چو فرعون ماند بی عونی
زین نمط بیشمار هر لونی
هوش مصنوعی: مانند فرعون، کسی که تنها و بییار مانده، در میان این همه اشکال و رنگها محصور است.
هر نبی بود چون محک به جهان
گشت از ایشان عیان سرّ پنهان
هوش مصنوعی: هر پیامبر وقتی که به دنیا میآید و شناخته میشود، حقیقتهای پنهان و رازهای نهفته از او نمایان میشود.
شد از ایشان جهان شب چون روز
زان که بودند نور ظلمت سوز
هوش مصنوعی: جهان به خاطر وجود آنها، شب را به روشنی روز تبدیل کرده است، زیرا آنها همچون نوری هستند که ظلمت را میسوزاند.
هیچ چیزی شود ز روز نهان ؟
نشنید این کسی ز کس به جهان
هوش مصنوعی: هیچ چیز در روز نمیتواند مخفی بماند. هیچکس در این دنیا از کسی چیزی نشنیده است.
این جهان چون شب است دان که در او
هست پنهان یقین بد و نیکو
هوش مصنوعی: این دنیا مانند شبی است که در آن، حقیقتهای خوب و بد به طور پنهان وجود دارند.
خوش رود قلبها نهان در شب
بیع با آن کنند خلق اغلب
هوش مصنوعی: زیبا رویان در دل شب، مورد توجه و علاقهمندی مردم قرار دارند و در این شب تاریک، بسیاری از افراد به آنها دل میبندند.
قلب را رونقش بود شب تار
زان رود خوش روانه در بازار
هوش مصنوعی: قلب انسان در شب تار به زندگی و نشاط نیاز دارد و مانند جویباری است که در بازار میریزد و رونق میآفریند.
زانکه پنهان شود به شب عیبش
چون خری هان نکو طلب عیبش
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که اگر کسی عیوبش را در تاریکی شب مخفی کند، مانند یک الاغ که نمیتواند عیبهایش را ببینیم، بهتر است به دنبال ویژگیهای خوب او باشیم و عیبهایش را فراموش کنیم. در واقع، اشاره دارد به اینکه در زندگی بهتر است به نکات مثبت دیگران توجه کنیم و در پی قضاوتهای منفی نباشیم.
تا نگردی چو جاهلان مغبون
تا نگیری به جای زر مس دون
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند نادانها فریب نخوری و از چیزهای بیارزش به جای ارزشمند بهرهمند نشویی، در زمینهها و انتخابهای خود از دانایی و آگاهی استفاده کن.
لیک در روز میشود پیدا
نقد از قلب و زشت از زیبا
هوش مصنوعی: اما در روز، حقیقتها نمایان میشوند و ارزشی که از دل سرچشمه میگیرد، روشن میشود، همچنین زیبایی و زشتی نیز در روز مشخص میگردند.
روز روشن کساد قلب بود
قیمت او به روز فاش شود
هوش مصنوعی: در روزی که همه چیز روشن و شفاف است، ارزش واقعی قلب انسان مشخص میشود و در زمان مناسب، حقیقت او نمایان خواهد شد.
درم زیف میشود مهجور
همچو در کعبه بربط و طنبور
هوش مصنوعی: در خانه من هم، همچون در کعبه که ساز و رنگ به خود نمیبیند، فضای محبت و دوستی به فراموشی سپرده شده است و احساس تنهایی و دوری به وجود آمده است.
زانکه ذات نبی بود چون روز
زاو شود شیر نر جدا از یوز
هوش مصنوعی: چون که ذات پیامبر روشن و پاک است، مانند روز، از او ویژگیهایی چون شجاعت و قدرت پیدا میشود که او را از بقیه متمایز میکند.
مینمایند بیحجاب از او
مؤمن از کافر ولی ز عدو
هوش مصنوعی: افراد با ایمان و کافر خود را بدون پوشش از او نشان میدهند، اما در برابر دشمنان.
آن زر صاف روز را طلبد
آتشِ بافروز را طلبد
هوش مصنوعی: طلای خالص، روز را میطلبد و آتش، شوق روشنایی و گرما را دارد.
زانکه در نار به شود پیدا
پیش صراف عاقل و دانا
هوش مصنوعی: چون در آتش، طلا پیدا میشود، باید پیش فردی با دانش و خرد به آن توجه کرد.
که چسان است و چیست مقدارش
نزد او روشن است معیارش
هوش مصنوعی: این شخص چگونه است و چه ارزشی دارد، نزد او همه چیز به وضوح مشخص است و او میداند چه معیاری برای ارزیابی دارد.
نقد در نار خوش شود رخشان
همچو در باغها گل خندان
هوش مصنوعی: نقد در آتش میدرخشد و به زیبایی گلهای خوشبو در باغها میماند.
لیک آن قلب را ببین در نار
چون همیگرددش سیه رخسار ؟
هوش مصنوعی: اما آن قلب را ببین که در آتش چگونه میچرخد و چهرهاش تیره و غمگین است؟
پیش خورشید مصطفی بنگر
گر ترا هست عقل و جان و نظر
هوش مصنوعی: به خورشید وجود پیامبر محمد (ص) نگاهی بینداز، اگر عقل، روح و دیدی داری.
بی غطا رستخیز و محشر را
عز و ذل و خلیل و آزر را
هوش مصنوعی: در روز رستاخیز و قیامت، همه چیز در اوج عزت و ذلت خواهد بود، حتی افراد معروفی چون خلیل و آزر نیز در آن روز قرار خواهند گرفت.
هر طرف آزری و عیسایی
هر طرف قبطیی و موسایی
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کناری، افرادی از فرهنگها و ادیان مختلف وجود دارند؛ برخی زرتشتی، برخی مسیحی و برخی از دیگر عقاید و مذاهب.
بی حجابی نموده نیکو و بد
از همه جنس بیشمار و عدد
هوش مصنوعی: بیحجابی باعث شده که خوبیها و بدیها از هر نوع و بهطور بیشماری نمایش شوند.
یک نموده سیاه همچون قیر
یک چو مهر و چو مه سپید و منیر
هوش مصنوعی: شبیه قیر، سیاه و تاریک است، در حالی که خورشید و ماه سفید و روشن هستند.
قدر یک رفته تا به هفتم چرخ
قدر یک کم ز کاه و هیزم و مرخ
هوش مصنوعی: ارزش یک نفر که رفته، تا به مرحلهای از زندگی میرسد که بسیار بالاتر از یک ذره کاه یا چوب و حتی پرنده است.
یک چو او گشته عالم و عامل
قطب و هادی و فاضل و کامل
هوش مصنوعی: کسی مانند او در دنیا به مقام علم و عمل رسیده است و به عنوان منبع هدایت و نیکی شناخته میشود و از تمام جهات کامل است.
کرده همچون قیامت کبری
جانها را پدید در تنها
هوش مصنوعی: جانها مانند روز قیامت بزرگ در بدنها به وجود آمدهاند.
باز گردیم سوی آن تقریر
که چه ذات است نفس پُرتزویر
هوش مصنوعی: بیا بازگردیم به آن بحثی که در مورد حقیقت و ماهیت نفس و وجود آن است که پر از تزویر و نیرنگ است.
راه حق را همیزند شب و روز
چه نکرد این شرار مردم سوز
هوش مصنوعی: راه درست و حقیقت را شب و روز به شدت تحت فشار و آزار قرار میدهند. این آتش و درد و رنجی که بر مردم میافکند، چه تاثیری داشته است؟
از زن و مرد از او کسی نرهید
غیر عاشق ز چنبرش نجهید
هوش مصنوعی: هیچکس از چنگال او نمیگریزد، جز عاشقانی که در دام عشقش افتادهاند.
خلق را کرد از خدا محروم
تا که گشتند همچو او مذموم
هوش مصنوعی: بندگان خدا را از نعمتهای او بیبهره کرد تا به حالتی رسیدند که همانند او نکوهش شده و مورد سرزنش قرار گرفتند.
نبود دشمنی از او بدتر
بشنو شرح او ز پیغمبر
هوش مصنوعی: کسی که دشمنی ندارد، از او کسی بدتر نیست. برای درک بهتر این موضوع، میتوان به سخنان پیامبر گوش داد.