گنجور

بخش ۳۱ - ناپدید شدن شمس الدین

ناگهان گم شد از میان همه
تا رهد از دل اندهان همه
یک دو روز او چو گشت ناپیدا
کرد افغان ز درد مولانا
بعد از آن چون ورا بجد جستند
سوی هر کوی و هر سرا جستند
هیچ از وی کسی نداد خبر
نی به کس بو رسید از او نه اثر
شیخ گشت از فراق او مجنون
بی سر و پا ز عشق چون ذوالنون
شیخ مفتی ز عشق شاعر شد
گشت خمار اگرچه زاهد بد
نی ز خمری که او بود زانگور
جان نوری نخورد جز می نور

بخش ۳۰ - باز گستاخی و حسد کردن مریدان بعد از آنکه توبه و استغفار کرده بودند: باز شیطان به صورتی دیگربخش ۳۲ - دربیان آنکه شعر اولیاء همه تفسیر است و سرّ قرآن زیرا که ایشان از خود نیست گشته‌اند و به خدا قائم‌اند. حرکت و سکون ایشان از حق است که «قلب‌المؤمن بین اصبعین من اصابع الرّحمن تقلبه کیف یشاء». آلت محض‌اند در دست قدرت حق؛ جنبش آلت را عاقل به آلت اضافت نکند بخلاف شعر شعراء که از فکرت و خیالات خود گفته‌اند و از مبالغه‌های دروغ تراشیده و غرضشان از آن اظهار فضیلت و خودنمایی بوده است همچون آن بت‌پرست که بتی را که خود می‌تراشد معبود خود می‌کند که «اتعبدون ما تنحتون» شعرا شعر اولیا را که از ترک حرص و فنای نفس آمده است همچو شعر خود می‌پندارند؛ نمی‌دانند که در حقیقت فعل و قول ایشان از خالق است، مخلوق را در آن مدخل نیست. زیرا شعر ایشان خودنمایی نیست خدانمایی است مثال این دو شعر چنان باشد که باد چون از طرف گلشن آید بوی گل رساند و چون از گلخن آید بوی ناخوش آورد اگرچه باد یکی است اما به سبب گذرگاه مختلف بویش مختلف شود هر که‌را مشامی باشد فرق هر دو را داند که «المؤمن کیس ممیز» یکی که سیر خاید اگرچه مشک گوید به مشامها بوی سیر رسد و برعکس هرکه مشک خاید و لفظ سیر گوید بوی مشک آید: شعر عاشق بود همه تفسیر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ناگهان گم شد از میان همه
تا رهد از دل اندهان همه
هوش مصنوعی: ناگهان او از بین همه ناپدید شد تا از دل همه درد و اندوه رها شود.
یک دو روز او چو گشت ناپیدا
کرد افغان ز درد مولانا
هوش مصنوعی: پس از چند روز که او ناپدید شد، مولانا به خاطر درد و ناراحتی‌اش صدای ناله‌ای سر داد.
بعد از آن چون ورا بجد جستند
سوی هر کوی و هر سرا جستند
هوش مصنوعی: پس از آن، وقتی که او را با جدیت جستجو کردند، به هر گوشه و املت سرک کشیدند.
هیچ از وی کسی نداد خبر
نی به کس بو رسید از او نه اثر
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از او خبری نداشت و هیچ اثری از او نبود، تنها بوی او به مشام می‌رسید.
شیخ گشت از فراق او مجنون
بی سر و پا ز عشق چون ذوالنون
هوش مصنوعی: روحانی از جدایی او دیوانه و سرگردان شده است، چنان که عشق او او را به حالتی مشابه ذوالنون در آورده است.
شیخ مفتی ز عشق شاعر شد
گشت خمار اگرچه زاهد بد
هوش مصنوعی: یک عالم و پژوهشگر به سبب عشق شاعر شده و دچار حالتی خماری و مستی گردیده، هر چند که در ظاهر زاهد و پرهیزکار بوده است.
نی ز خمری که او بود زانگور
جان نوری نخورد جز می نور
هوش مصنوعی: او از شرابی که از انگور جان نور تولید شده است، ننوشید جز می‌ای که نورانی است.