گنجور

بخش ۲۳ - حسد بردن مریدان مولانا بر شمس الدین

در شناعت درآمدند همه
آن مریدان بی‌خبر چو رمه
گفته باهم که شیخ ما ز چه رو
پشت بر ما کند ز بهر چه او
ما همه نامدار ز اصل و نسب
از صغر در صلاح و طالب رب
بندۀ صادقیم در ره شیخ
ما همه عاشقیم در ره شیخ
جمله دیده از او کرامت‌ها
دیده هر یک در او علامت‌ها
شده ما را یقین که مظهر حق
اوست بی‌شک و ز او بریم سبق
گشته ما هر یکی از او دانا
همه زو برده بی‌شمار عطا
برتر از فهم و عقل این ره ماست
شاه جمله شهان شهنشه ماست
آنچه ما دیده‌ایم کم کس دید
گوش هر کس چنین سخن نشنید
چشم ما را گشاد و بینا کرد
سینۀ جمله را چو سینا کرد
همه از وعظ او چنین گشتیم
در دل غیر مهر او کشتیم
همه چون باز صیدها کردیم
صیدها را به شاه آوردیم
خلق عالم همه مرید شدند
گرچه زاین پیشتر مرید بدند
شد ز ما شیخ در جهان مشهور
دوستش شاد و دشمنش مقهور
چه کس است اینکه شیخ ما را او
برد از ما چو یک کهی را جو
آن چه جوی است کانچنان کاو را
همچو کاهی ربود و برد از جا
کرد او را ز جمله خلق نهان
می‌نیابد کسی ز جاش نشان
روی او را دگر نمی‌بینیم
همچو اول برش نمی‌شینیم
ساحر است این مگر به سحر و فسون
کرد بر خویش شیخ را مفتون
ورنه خود کیست او و در وی چیست
با چنین مکر می‌تواند زیست
کمترینی ز ماست بهتر از او
در سرش اینکه نیست مهتر از او
نی ورا اصل و نی نسب پیداست
می‌ندانیم هم که او ز کجاست
ای دریغا دگر چه زخم است این
که از او شد خراب این آیین
همه خلقان ز وعظ شد محروم
طالع سعد ما از او شد شوم
جمله گشته به خون او تشنه
ساخته بهر کشتنش دشنه
گاه گاهیش چون بدیدندی
تیغ بر روی او کشیدندی
فحش‌ها پیش و پس بگفتندی
همه شب از غمش نخفتندی
همه در فکر این که کی از شهر
رود او یا فنا شود از قهر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در شناعت درآمدند همه
آن مریدان بی‌خبر چو رمه
هوش مصنوعی: همه آن پیروان نادان مانند گوسفند، بدون آگاهی و شناخت، به درون جریان فتنه و فریب افتادند.
گفته باهم که شیخ ما ز چه رو
پشت بر ما کند ز بهر چه او
هوش مصنوعی: چرا شیخ ما به ما پشت کرده و دوری می‌کند؟ چه دلیلی دارد که چنین کند؟
ما همه نامدار ز اصل و نسب
از صغر در صلاح و طالب رب
هوش مصنوعی: همه ما از خانواده و اصل و نسب خود شناخته شده‌ایم و از سنین کودکی در تلاش برای بهبود خود و نزدیک شدن به خدا هستیم.
بندۀ صادقیم در ره شیخ
ما همه عاشقیم در ره شیخ
هوش مصنوعی: ما کیفر دهنده‌ایم که در راه استاد خود صادقیم و همه ما در این مسیر عاشقانه حرکت می‌کنیم.
جمله دیده از او کرامت‌ها
دیده هر یک در او علامت‌ها
هوش مصنوعی: همه چشم‌ها از او بخشش‌ها را مشاهده کرده‌اند و هر کدام از آن‌ها نشانه‌هایی را در او می‌بینند.
شده ما را یقین که مظهر حق
اوست بی‌شک و ز او بریم سبق
هوش مصنوعی: ما به یقین رسیده‌ایم که او نمایانگر حقیقت الهی است و بدون شک از او برتری و پیشی گرفته‌ایم.
گشته ما هر یکی از او دانا
همه زو برده بی‌شمار عطا
هوش مصنوعی: هر کدام از ما به واسطه او آگاهی یافته‌ایم و از او بخشش‌های بی‌شماری دریافت کرده‌ایم.
برتر از فهم و عقل این ره ماست
شاه جمله شهان شهنشه ماست
هوش مصنوعی: راهی که می‌رویم فراتر از درک و عقل انسان‌هاست و کسی که این راه را می‌شناسد، برترین پادشاهان است.
آنچه ما دیده‌ایم کم کس دید
گوش هر کس چنین سخن نشنید
هوش مصنوعی: آنچه ما مشاهده کرده‌ایم، کمتر کسی تجربه کرده است و هیچ‌کس به این شکل چنین صحبت‌هایی را نشنیده است.
چشم ما را گشاد و بینا کرد
سینۀ جمله را چو سینا کرد
هوش مصنوعی: چشم‌های ما را باز و روشن ساخت و دل‌های همه را مانند دل سینا پر از بینش و آگاهی کرد.
همه از وعظ او چنین گشتیم
در دل غیر مهر او کشتیم
هوش مصنوعی: همه به واسطه نصایح و موعظه‌های او به این وضعیت رسیدیم که جز عشق و محبت او در دل‌مان چیزی دیگر نمانده است.
همه چون باز صیدها کردیم
صیدها را به شاه آوردیم
هوش مصنوعی: همه ما مانند شکارچیانی عمل کردیم و شکارهای خود را به پیشگاه پادشاه آوردیم.
خلق عالم همه مرید شدند
گرچه زاین پیشتر مرید بدند
هوش مصنوعی: مردم جهان همه به راه و روش new جذب شده‌اند، هرچند که قبل از این نیز پیروانی داشته‌اند.
شد ز ما شیخ در جهان مشهور
دوستش شاد و دشمنش مقهور
هوش مصنوعی: شیخ ما در دنیا مشهور شد؛ دوستش شاد است و دشمنش تحت فشار.
چه کس است اینکه شیخ ما را او
برد از ما چو یک کهی را جو
هوش مصنوعی: چه کسی است که شیخ ما را از دست ما ربوده است، مانند اینکه یک کهی (مشت) را از کسی بگیرند؟
آن چه جوی است کانچنان کاو را
همچو کاهی ربود و برد از جا
هوش مصنوعی: هر آنچه که در جوی وجود دارد، همانند کاهی که به راحتی جابه‌جا می‌شود و از جایی می‌رود.
کرد او را ز جمله خلق نهان
می‌نیابد کسی ز جاش نشان
هوش مصنوعی: او را از میان همه موجودات پنهان کرده‌اند، هیچ‌کس نمی‌تواند نشانی از او پیدا کند.
روی او را دگر نمی‌بینیم
همچو اول برش نمی‌شینیم
هوش مصنوعی: حالا دیگر نمی‌توانیم همچون گذشته به چهره او نگاه کنیم و به نزد او برویم.
ساحر است این مگر به سحر و فسون
کرد بر خویش شیخ را مفتون
هوش مصنوعی: این شخص به طوری جادویی و فریبنده عمل کرده که باعث شده شیخ تحت تأثیر او قرار بگیرد و مجذوب او شود.
ورنه خود کیست او و در وی چیست
با چنین مکر می‌تواند زیست
هوش مصنوعی: اگر این فرد خود را نمی‌شناسد و درونش چه خبر است، با این همه فریب و تظاهر چگونه می‌تواند زندگی کند؟
کمترینی ز ماست بهتر از او
در سرش اینکه نیست مهتر از او
هوش مصنوعی: بهترین ویژگی‌های ما کمتر از اوست، چرا که هیچ‌کس نمی‌تواند به مقام او برسد.
نی ورا اصل و نی نسب پیداست
می‌ندانیم هم که او ز کجاست
هوش مصنوعی: ریشه و اصل وجود او مشخص است و ما می‌دانیم که او از کجا آمده است.
ای دریغا دگر چه زخم است این
که از او شد خراب این آیین
هوش مصنوعی: ای کاش بدانیم چه زخمی است که باعث ویرانی این روش و آئین ما شده است.
همه خلقان ز وعظ شد محروم
طالع سعد ما از او شد شوم
هوش مصنوعی: همه مردم از نصیحت و اندرز بی‌بهره مانده‌اند و بخت خوش ما هم از آنچه پیش آمده، بدی است.
جمله گشته به خون او تشنه
ساخته بهر کشتنش دشنه
هوش مصنوعی: همه به خاطر خون او تشنه شده‌اند و برای کشتن او آماده‌اند با چknife.
گاه گاهیش چون بدیدندی
تیغ بر روی او کشیدندی
هوش مصنوعی: هر از گاهی که کسی او را می‌دید، بی‌درنگ تیارش را بیرون می‌کشیدند.
فحش‌ها پیش و پس بگفتندی
همه شب از غمش نخفتندی
هوش مصنوعی: همه شب از درد و غم او صحبت می‌کردند و فحش می‌دادند و به خاطر این مسائل نتواستند بخوابند.
همه در فکر این که کی از شهر
رود او یا فنا شود از قهر
هوش مصنوعی: همه در نگرانی هستند که کی از این شهر خارج شود یا از شدت غضب نابود گردد.