گنجور

بخش ۲۲ - رسیدن شمس الدین و مولانا به یکدیگر

نزد یزدان چو بود مولانا
از همه خاصتر به صدق و صفا
گشت راضی که روی بنماید
خاص با او بر آن نیفزاید
طمع اندر کس دگر نکند
مهر باقی ز دل برون فکند
غیر او را نجوید اندر دهر
گرچه باشد فرید و زبدۀ عصر
نشود کس بدان عطا مخصوص
او بود با چنان لقا مخصوص
بعد بس انتظار رویش دید
گشت سرها بر او چو روز پدید
دید آن را که هیچ نتوان دید
هم شنید آنچه کس ز کس نشنید
چون کشید از نیاز بوی ورا
بی حجابی بدید روی ورا
شد بر او عاشق و برفت از دست
گشت پیشش یکی بلندی و پست
دعوتش کرد سوی خانۀ خویش
گفت بشنو شها از این درویش
خانه‌ام گرچه نیست لایق تو
لیک هستم به صدق عاشق تو
بنده را هر چه هست و هر چه شود
بی‌گمان جمله آن خواجه بود
پس از این روی خانه خانۀ تست
به وثاقت همی‌روی تو درست
بعد از آن هر دو خوش روانه شدند
شاد و خندان به سوی خانه شدند
یک زمانی به هم همی‌بودند
مدت یک دو سال آسودند
غیرت حق در آمد و ناگاه
فجفج (فچ‌فچ) افتاد در همه افواه

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نزد یزدان چو بود مولانا
از همه خاصتر به صدق و صفا
هوش مصنوعی: از میان همه، مولانا نزد خداوند از همه برتر و خاص‌تر است به خاطر صداقت و پاکی‌اش.
گشت راضی که روی بنماید
خاص با او بر آن نیفزاید
هوش مصنوعی: او خوشحال است که چهره‌اش را به کسی نشان دهد که خاص و ویژه است، و بر روی این موضوع تأکید نمی‌کند که دیگران نباید به او نزدیک شوند.
طمع اندر کس دگر نکند
مهر باقی ز دل برون فکند
هوش مصنوعی: اگر انسان به دیگران طمع نداشته باشد، عشق واقعی و پایدار از دلش خارج نمی‌شود.
غیر او را نجوید اندر دهر
گرچه باشد فرید و زبدۀ عصر
هوش مصنوعی: تنها او را در جهان جستجو کن، هرچند دیگران هم ممکن است در زمان خود برتر و ممتاز باشند.
نشود کس بدان عطا مخصوص
او بود با چنان لقا مخصوص
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند به پاداش خاصی که او دارد، دست یابد؛ زیرا دیدار او، خاص و ویژه است.
بعد بس انتظار رویش دید
گشت سرها بر او چو روز پدید
هوش مصنوعی: بعد از اینکه مدت‌ها در انتظار جمال او بودم، سرها همچون روز روشن به سویش متوجه شد.
دید آن را که هیچ نتوان دید
هم شنید آنچه کس ز کس نشنید
هوش مصنوعی: او چیزی را مشاهده کرد که هیچ کس توان دیدن آن را ندارد و همچنین چیزی را شنید که هیچ کس از هیچ کس نشنیده است.
چون کشید از نیاز بوی ورا
بی حجابی بدید روی ورا
هوش مصنوعی: زمانی که بوی نیاز او را حس کردم، بی‌پرده و بی‌حجاب چهره‌اش را دیدم.
شد بر او عاشق و برفت از دست
گشت پیشش یکی بلندی و پست
هوش مصنوعی: عاشق او شد و از دستش رفت، ناگهان یکی در برابرش ظاهر شد که هم بلند بود و هم کوتاه.
دعوتش کرد سوی خانۀ خویش
گفت بشنو شها از این درویش
هوش مصنوعی: او را به خانه‌اش دعوت کرد و گفت: ای شاه، از این درویش بشنو.
خانه‌ام گرچه نیست لایق تو
لیک هستم به صدق عاشق تو
هوش مصنوعی: خانه‌ام هرچند که شایسته‌ی تو نیست، اما من با تمام وجودم عاشق تو هستم.
بنده را هر چه هست و هر چه شود
بی‌گمان جمله آن خواجه بود
هوش مصنوعی: هر آنچه که دارم و هر اتفاقی که برایم بیفتد، بدون شک همه به خاطر آن آقایی است که برایش خدمت می‌کنم.
پس از این روی خانه خانۀ تست
به وثاقت همی‌روی تو درست
هوش مصنوعی: از این بعد، خانه‌ات همان خانه توست، زیرا تو با اطمینان به سوی آن می‌روی.
بعد از آن هر دو خوش روانه شدند
شاد و خندان به سوی خانه شدند
هوش مصنوعی: پس از آن، هر دو با روحیه‌ای شاد و خندان به سمت خانه حرکت کردند.
یک زمانی به هم همی‌بودند
مدت یک دو سال آسودند
هوش مصنوعی: مدتی طولانی این افراد کنار هم بودند و به آرامش زندگی می‌کردند.
غیرت حق در آمد و ناگاه
فجفج (فچ‌فچ) افتاد در همه افواه
هوش مصنوعی: حس افتخار و غیرت الهی ناگهان در دل‌ها بیدار شد و نداها و صداهایی از آن در همه جا پیچید.