گنجور

بخش ۱۶۹ - در بیان این حدیث مصطفی صلی اللّه علیه و آله که ان للّه سبعین الف حجاباً من نور و ظلمة و انه لو کشفها لاحرقت سبحات وجهه کل من ادرک بصره

نیم از نور و نیم از ظلمت
هر که بگذشت یافت صد دولت
گشت او قطب آسمان و زمین
در دو عالم بزرگوار و گزین
پرده ‌ های ظلام وصف تن است
که پر از کبر و کین و ما و من است
وصف جان پرده ‌ های انوار است
چون از آن بگذرند دیدار است
مانده قومی بزیر هر پرده
هستی خود بدان گرو کرده
زان که آن پرده شان بزرگ نمود
هر گره کرد پرده ای معبود
همه پروانه ‌ وار و پرده چو شمع
در میان جمله گرد آن شده جمع
پیش ران تو ممان پس پرده
گر شدی صاف بگذر از درده
تا رسیدن بپردۀ انوار
جهدها کرد بایدت بسیار
چون که آنجا رسی مباش مقیم
زود بگذر از آن مثال کلیم
همچو عیسی بتاز سوی فلک
تا شوی سرور و امیر ملک
چون محمد گذر کن از دو جهان
تا ببینی جمال الرحمان
کانچه چشمی ندید دیده است او
راه عشاق را بریده است او
هیچ کس با مقام او نرسید
اوست تنها در آن مقام فرید
باقیان جمله گرد خرمن او
برده یک گنج و یک ز گنج تو
چون ز جمله گذر کنی تو تمام
دو جهانت ز جان شوند غلام
اولیا ز تو مایه ها گیرند
همه در زیر پای تو میرند
تا کنیشان ز نور خود زنده
تا دهیشان حیات پاینده
بر فلک ذره را چو خورسازی
اختر خرد را قمر سازی
معدن لطف و بحر جود شوی
زندۀ جملۀ وجودش وی
همه فانی شوند و تو مانی
در دو عالم کنی جهانبانی
ذات پاکت بحق بود قایم
دولت تو چو حق شود دایم
از سبوی تنت روانه روان
پیچ پیچان رود چو آب روان
سوی آن بحر که حیات از اوست
همه را عاقبت نجات از اوست
بعد از آن قطره ات شود دریا
فارغ آئی ز زیر و از بالا
وصف ذاتت بود جهان وجود
کل موجود از تو یابد جود
پیش آدم ملک چو کرد سجود
از دل و جان بامر رب ودود
پس یقین شد که پیش آن مردان
همه افلاک چاکراند بجان
زانکه مردند بیشتر ز اجل
تا که گشتند شاه و میر اجل
تا نمیری ز خود نگردی آن
ترک تن گوی تا شوی همه جان
کمی تن فزونی جان است
ترک کفران ز نور ایمان است
مرگ پیش از اجل همیباشد
تا مقامت زحق بیفزاید
گر شوی فانی و ز خود میری
در جهان بقا کنی میری
چون شود انس تو بطاعت و ذکر
هر دمی زاید از تو نکتۀ بکر
نقل کن از بشر بملک ملک
تا شوی بر ملک ملک بفلک
گرد فانی تو پیشتر ز اجل
تا شوی در بقا امیر اجل

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیم از نور و نیم از ظلمت
هر که بگذشت یافت صد دولت
هوش مصنوعی: آن کسی که از نیمه‌ی نور و نیمه‌ی تاریکی عبور کند، به بسیاری از نعمت‌ها و کامیابی‌ها دست پیدا می‌کند.
گشت او قطب آسمان و زمین
در دو عالم بزرگوار و گزین
هوش مصنوعی: او به مانند قطب آسمان و زمین در دو جهان، بزرگ و برگزیده شده است.
پرده ‌ های ظلام وصف تن است
که پر از کبر و کین و ما و من است
هوش مصنوعی: پرده‌های تاریکی بیانگر جسم انسان هستند که پر از اخلاقیاتی مانند خودبزرگ‌بینی و دشمنی است.
وصف جان پرده ‌ های انوار است
چون از آن بگذرند دیدار است
هوش مصنوعی: جان انسان همانند پرده‌ هایی است که نور را توصیف می‌کند؛ وقتی از این پرده‌ ها عبور کنی، به حقیقت و دیدار واقعی خواهی رسید.
مانده قومی بزیر هر پرده
هستی خود بدان گرو کرده
هوش مصنوعی: کسانی هستند که در زیر ظاهر و پوشش‌های زندگی، تمام وجودشان را به یک موضوع یا خدای خاصی وابسته کرده‌اند.
زان که آن پرده شان بزرگ نمود
هر گره کرد پرده ای معبود
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه آن پرده (حجاب) یشان را به عظمت نشان داد، هر گره‌ای که از این پرده (حجاب) زده شد، تبدیل به معبودی شد.
همه پروانه ‌ وار و پرده چو شمع
در میان جمله گرد آن شده جمع
هوش مصنوعی: همه مثل پروانه‌ها دور هم جمع شده‌اند و مانند شمع در مرکز این جمع، در حال درخشیدن و تأثیرگذاری هستند.
پیش ران تو ممان پس پرده
گر شدی صاف بگذر از درده
هوش مصنوعی: اگر در مقابل تو پرده‌ای وجود دارد و می‌خواهی به‌سوی حقیقت بروی، باید از آن پرده عبور کنی و به‌راحتی و بدون هیچ‌گونه نگرانی از موانع عبور کنی.
تا رسیدن بپردۀ انوار
جهدها کرد بایدت بسیار
هوش مصنوعی: برای رسیدن به نور و روشنایی، باید تلاش و کوشش زیادی انجام دهی.
چون که آنجا رسی مباش مقیم
زود بگذر از آن مثال کلیم
هوش مصنوعی: وقتی به آنجا رسیدی، در آن جا توقف نکن و سریعاً از آن عبور کن، مانند کلیم که به جایی خاص نماند.
همچو عیسی بتاز سوی فلک
تا شوی سرور و امیر ملک
هوش مصنوعی: مانند عیسی به سوی آسمان شتاب کن تا شایسته مقام و سروری بر زیردستان شوی.
چون محمد گذر کن از دو جهان
تا ببینی جمال الرحمان
هوش مصنوعی: اگر همچون محمد (ص) از این دنیا و آخرت بگذری، می‌توانی زیبایی و درخشش خدایی را ببینی.
کانچه چشمی ندید دیده است او
راه عشاق را بریده است او
هوش مصنوعی: آنچه را که چشمی ندیده، او دیده است و در این راه عاشقی از راه عشق جدا شده است.
هیچ کس با مقام او نرسید
اوست تنها در آن مقام فرید
هوش مصنوعی: هیچ کس به مرتبه و مقام او نمی‌رسد، او تنها کسی است که در آن جایگاه خاص بی‌نظیر و یکتا است.
باقیان جمله گرد خرمن او
برده یک گنج و یک ز گنج تو
هوش مصنوعی: همه کسانی که باقی مانده‌اند، آنچه را از او به‌دست آورده‌اند، برمی‌دارند، در حالی که تو تنها یک گنج را از میان گنج‌های او به‌دست آورده‌ای.
چون ز جمله گذر کنی تو تمام
دو جهانت ز جان شوند غلام
هوش مصنوعی: اگر از همه چیز و همه کس عبور کنی، تمام عالم وجود به جانت تسلیم می‌شود.
اولیا ز تو مایه ها گیرند
همه در زیر پای تو میرند
هوش مصنوعی: اولیا و بندگان خاص خداوند از وجود و فیض تو بهره‌مند می‌شوند و همه در زیر سایه‌ی تو به سر می‌برند و به آرامش می‌رسند.
تا کنیشان ز نور خود زنده
تا دهیشان حیات پاینده
هوش مصنوعی: تا هنگامی که تو با نور خود آن‌ها را زنده کنی، به آن‌ها حیات پایدار و ماندگار می‌دهی.
بر فلک ذره را چو خورسازی
اختر خرد را قمر سازی
هوش مصنوعی: اگر ذره‌ای را بر فراز آسمان مانند خورشید درخشان کنی، خرد را نیز مانند ماه زیبا می‌سازی.
معدن لطف و بحر جود شوی
زندۀ جملۀ وجودش وی
هوش مصنوعی: تو معدن لطف و دریا هستی که بخشی از وجودت، زنده و جاری است.
همه فانی شوند و تو مانی
در دو عالم کنی جهانبانی
هوش مصنوعی: همه موجودات از بین می‌روند و تنها تو باقی می‌مانی، و در این دو جهان تو هستی که بر آنها حکومت می‌کنی.
ذات پاکت بحق بود قایم
دولت تو چو حق شود دایم
هوش مصنوعی: وجود پاک تو، حق و درستی است. با حق، قدرت و سلطنت تو دائمی خواهد بود.
از سبوی تنت روانه روان
پیچ پیچان رود چو آب روان
هوش مصنوعی: از ظرف وجودت، چیزی شبیه به آب زلال و روان جاری می‌شود. این جریان به صورت پیچ‌پیچ و زیبا در حرکت است، مانند آبی که به آرامی و نرمی از رودخانه می‌گذرد.
سوی آن بحر که حیات از اوست
همه را عاقبت نجات از اوست
هوش مصنوعی: به سمت دریا و منبع اصلی حیات می‌رویم و در نهایت همه ما از آنجا نجات پیدا خواهیم کرد.
بعد از آن قطره ات شود دریا
فارغ آئی ز زیر و از بالا
هوش مصنوعی: بعد از اینکه آن قطره به دریا تبدیل شد، می‌توانی از هر دو طرف، یعنی از زیر و از بالا، آزاد باشی و نگرانی نداشته باشی.
وصف ذاتت بود جهان وجود
کل موجود از تو یابد جود
هوش مصنوعی: جهان و تمام موجودات به تو وابسته هستند و تو خود توصیف‌کننده‌ی هستی و بزرگی. همه چیز از وجود تو خیر و برکت می‌گیرد.
پیش آدم ملک چو کرد سجود
از دل و جان بامر رب ودود
هوش مصنوعی: وقتی که فرشتگان در برابر آدم سجده کردند، این کار را با عشق و احترام و به فرمان خدای مهربان انجام دادند.
پس یقین شد که پیش آن مردان
همه افلاک چاکراند بجان
هوش مصنوعی: به وضوح معلوم است که تمامی آسمان‌ها و کهکشان‌ها در برابر آن مردان بزرگ، خدمتگزار و فدای آنان هستند.
زانکه مردند بیشتر ز اجل
تا که گشتند شاه و میر اجل
هوش مصنوعی: زیرا بیشتر افراد به دلیل سرنوشت و تقدیر خود می‌میرند تا این‌که به مقام سلطنت و قدرت دست یابند.
تا نمیری ز خود نگردی آن
ترک تن گوی تا شوی همه جان
هوش مصنوعی: تا زمانی که از خود نگذری و به مرگ خود فکر نکنی، نمی‌توانی از قید جسم خود رها شوی و به تمام وجودت پی ببری.
کمی تن فزونی جان است
ترک کفران ز نور ایمان است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افزایش جسمی و مادی انسان به اندازه‌ای است که باید روح و جانش را تقویت کند و تنها با ایمان و اعتقاد صحیح می‌توان از تاریکی‌های کفر و بی‌ایمانی رهایی یافت و به نور و روشنی ایمان دست یافت.
مرگ پیش از اجل همیباشد
تا مقامت زحق بیفزاید
هوش مصنوعی: مرگ قبل از زمان مقرر می‌تواند سبب افزایش مقام و جایگاه تو در نزد حق باشد.
گر شوی فانی و ز خود میری
در جهان بقا کنی میری
هوش مصنوعی: اگر خود را از دست بدهی و فنا شوی، در جهان جاودانگی به زندگی ادامه خواهی داد.
چون شود انس تو بطاعت و ذکر
هر دمی زاید از تو نکتۀ بکر
هوش مصنوعی: زمانی که تو به اطاعت و ذکر خدا عادت کنی، هر لحظه نکته‌ای جدید و تازه از وجود تو پدید می‌آید.
نقل کن از بشر بملک ملک
تا شوی بر ملک ملک بفلک
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقام بزرگ و عالی، باید از تجربه‌های انسانی بهره‌برداری کنی تا به مرتبه‌ای بلند در دنیا دست یابی.
گرد فانی تو پیشتر ز اجل
تا شوی در بقا امیر اجل
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به سرنوشت حتمی دچار شوی، باید به مقام جاودانگی نائل گردی، ای فرمانروای سرنوشت.