بخش ۱۶۲ - در بیان آنکه تن چون ماهی است و عالم چون دریا و جوهر آدمی چون یونس. چنانکه یونس از شکم ماهی بتسبیح رهید تو نیز اگردر این تن مسبح باشی جوهر ایمانت خلاص یابد و اگر غفلت ورزی در شکم ماهی تن هضم و نیست شوی. و در تقریر آنکه انبیاء و اولیاء محکاند که قلب و نقد از وجود ایشان ظاهر گردد. چنانکه بوجود آدم ابلیس قلب از ملائکه نقد جدا شد و در زمان هر پیغامبری کافر از مؤمن جدا میشد تا دور مصطفی علیه السلام که ابوجهل و ابولهب از صحابه جدا شدند و در معنی این حدیث که کل مولود یولد علی فطرة الاسلام و انما ابواه ینصرانه و یهودانه و یمجسانه
باش در بطن حوت یونس وار
غرق تسبیح و ذکر لیل و نهار
که از آن بطن او بذکر رهید
وز چنان محنتی بذکر جهید
جان تو یونس است و تو ماهی
ذکر حق کن اگر نه گمراهی
تا چو یونس ز حوت تن برهی
تا قدم بر فراز چرخ نهی
ور ترا ذکر حق نگردد فوت
یونست هضم گردد اندر حوت
داده باشی عزیز عمر بباد
روز محشر ز غم کنی فریاد
کاینچنین دولتی برفت از دست
چه کنم تیر از کمان چون جست
در پی امر و نهی حق میباش
از دل و جان مدام خفیه و فاش
تا که گردی ز سلک مقبولان
نروی در سقر چو مخذ و لان
هر که او طاعت خدا بگزید
وانچه فرمود بی ریا بگزید
داد حق گنج بیکران او را
شاهی وملک جاودان او را
کردش آخر مقرب درگاه
گشت از جمله سرها آگاه
ترجمان علوم حق شد او
بی حجابی خدا نمودش رو
گشت دایم جلیس اللهش
کرد بی طبل و بی علم شاهش
برگزیدش بر اهل ارض و سما
تا کند امر و نهی در دو سرا
کردش از جود حاکم مطلق
تا جدا زو شوند باطل و حق
پیش از آدم فرشته بود ابلیس
با ملایک مدام انیس و جلیس
چون خدا آفرید آدم را
کرد همراه جانش آن دم را
نور پاکش چو تافت از بیجا
از ملایک بلیس گشت جدا
بعد از او ز انبیای دیگر هم
شد جدا بد ز نیک و بیش از کم
تا زمان محمد مختار
سرور انبیا شه احرار
همه بودند امت یکسان
بهم آمیخته چو تن با جان
نور احمد چو تافت بر سرشان
یک شد از اهل کفر و یک زایمان
نام بوذر بشد شه و صدیق
نام بوجهل کافر و زندیق
چون چراغ اند انبیای خدا
زانکه از نورشان شده است جدا
کافر از مؤمن و ولی ز عدو
شبه از گوهر و بد از نیکو
پس یقین شد که انبیا محک اند
زان سبب در صفات جمله یک اند
قلب از زر جدا از ایشان شد
بی محک قلب و نقد یکسان بد
تا بحشر این محک بود قایم
تا جهان هست باشد این دایم
انبیا گرچه از جهان رفتند
بسوی ملک جاودان رفتند
اولیا را گذاشتند بجا
تا از ایشان همان شود پیدا
هر که گردد مریدشان از جان
بر محک راست است نقدش دان
وانکه منکر شود یقین قلب است
آدمی نیست در صفت ک ل ب است
ور نباشند اولیا پیدا
امتحانی دگر بود ما را
بنگریم آنکه راهشان گیرد
پندشان را بعشق بپذیرد
نکند غیر ورزش ایشان
پی گفتارشان رود از جان
جهد و طاعت بود ورا پیشه
نکند غیر طاعت اندیشه
حب دنیا کند ز سر بیرون
بیخ شهوات برکند ز درون
کم کند هر دمی ز خواب و ز خور
کوشد اندر صلاح افزونتر
زین بدانیم کو زر صافی است
زانکه عهد الست را وافی است
وانکه بر عکس این کند کردار
کافرش دان ورا و قلب شمار
امتحان درست این باشد
هر کرا جستجوی دین باشد
از چنان همنشین بپرهیزد
با طلبکار حق در آمیزد
زانکه صحبت عظیم اثر دارد
مرد بد در تو تخم بد کارد
کفر از صحبت است در مردم
همچو خود گمرهت کند ره گم
مصطفی گفت جملۀ طفلان
مسلم و پاک آمدند بدان
لیک بعضی ز مادر وز پدر
شده اند اندر این جهان کافر
پدر ار عیسوی است هم فرزند
از نر و ماده نی همان ورزند
ور بود موسوی پدر ز جهود
میشود هم پسر پلید و جحود
ور مجوسی است همچنان گردد
پدرش چیست او همان گردد
هر کسی را جدا جدا دینی است
هر یکی را رهی و آئینی است
پس اگر عقل کامل است ترا
بگزین صحبت ولی خدا
تا شوی همچو او تو نیز ولی
کندت صحبتش غنی و ملی
زو پذیری صفا چو لعل از خور
نبود جز خدات اندر خور
هست پست تو بلند شود
خاطرت جز بسوی حق نرود
غیر حق پیش تو بود لاشی
نکنی روی جز بحضرت حی
پای همت نهی تو بر دو جهان
نزنی دست جز در الرحمن
صحبت اولیا چنین کندت
با چنان دولتی قرین کندت
گر بدست آوری غنیمت دار
دامن آن شهان ز کف مگذار
هرچه با تو کنند راضی شو
امرشانرا ز جان و دل بشنو
سر مکش گر زنند بر رویت
کز جفاشان نکو شود خویت
نی کران دارد این و نه پایان
همچو من شو غلام درویشان
چونکه گردی تو بندۀ ایشان
نی خطر باشدت دگر نه زیان
دائماً سر فراز باشی تو
همه چون جغد و باز باشی تو
گذر از وصف نیک و بد ای عم
چونکه سر زد ز اندرون آن دم
بی دم و حرف و صوت گوی سخن
اندر آدریم و گذر ز سفن
هیچ ماهی نشست در کشتی
یا که خود را فکند بر پشتی
خلق دریا در آب گردان اند
دائما هر طرف بجولان اند
غیر دریا اگرچه هست شکر
پیش ایشان بود ز زهر بتر
نان و بریان و عیششان آب است
رایت و ملک و جیششان آب است
سخن حق ز حق حجاب شود
نادر است آنکه بی حجاب رود
بی تن و جان ره خدا سپرد
بی پر و بال بر سما بپرد
غم وشادی نتیجۀ دنیاست
آنچه از ضد بری است در عقبی است
این ضد و ند در جهان فناست
وحدت محض در سرای بقاست
نیک و بد وصفهای اجسام است
هرکه نگذاشت این دو را خام است
زیر و بالا مرو که بیراهی است
در چنان ره چه جان آگاهی است
کفر و اسلام را مجوی آنجا
که نگنجید آن طرف من و ما
صورت و نقش و رنگ و بو این سوست
ورنه در بیسوی نه پشت و نه روست
سوی جانان بجان برو نه بتن
غیر حق را برای حق افکن
بخش ۱۶۱ - در بیان آنکه معجز اکبر، سخن اولیاست، زیرا در معجزهها و کراماتها سحر و جادوی و سیمیا گنجد و ساحران جنس معجزه بسیار مینمایند. همچنین ضمایر را که کرامات اولیاست رمّالان و کاهنان و جوزبازان و پریزدگان میگویند، اما در سخن ایشان هیچ از اینها نمیگنجد: رهبر رهروان حق سخن استبخش ۱۶۳ - در تفسیر و هو معکم اینما کنتم و نحن اقرب الیه من حبل الورید و فی انفسکم افلا تبصرون و من عرف نفسه فقد عرف ربه و قلوب العارفین خزائن اللّه.: جوی در خود ورا چو جویانی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باش در بطن حوت یونس وار
غرق تسبیح و ذکر لیل و نهار
هوش مصنوعی: در دل دریا مانند یونس باش و دائم مشغول تسبیح و ذکر خداوند باش، چه در روز و چه در شب.
که از آن بطن او بذکر رهید
وز چنان محنتی بذکر جهید
هوش مصنوعی: از آن شکم، او از یاد خدا نجات یافت و از چنین مشکلاتی با یاد خدا رهایی پیدا کرد.
جان تو یونس است و تو ماهی
ذکر حق کن اگر نه گمراهی
هوش مصنوعی: روح تو مانند یونس است و تو باید با یاد خداوند مانند ماهی زندگی کنی، وگرنه به اشتباه و گمراهی دچار خواهی شد.
تا چو یونس ز حوت تن برهی
تا قدم بر فراز چرخ نهی
هوش مصنوعی: تا مانند یونس از درون ماهی رهایی یابی و قدمی بر بالای آسمان بگذاری.
ور ترا ذکر حق نگردد فوت
یونست هضم گردد اندر حوت
هوش مصنوعی: اگر نام حق به یادت نیاید، مثل اینکه به دریا انداخته شدهای و در شکم ماهی محبوس شدهای.
داده باشی عزیز عمر بباد
روز محشر ز غم کنی فریاد
هوش مصنوعی: اگر عمرت را به هدر داده باشی و در روز قیامت از غم و اندوه فریاد بزنی.
کاینچنین دولتی برفت از دست
چه کنم تیر از کمان چون جست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی یک موقعیت یا فرصتی مهم از دست میرود، چه کار میتوان کرد؟ مانند پرتاب یک تیر از کمان که دیگر قابل بازگشت نیست.
در پی امر و نهی حق میباش
از دل و جان مدام خفیه و فاش
هوش مصنوعی: همواره با تمام وجود به دستورات و فرامین خداوند توجه کن، هم در خفا و هم در آشکار.
تا که گردی ز سلک مقبولان
نروی در سقر چو مخذ و لان
هوش مصنوعی: تا زمانی که از جمع صالحان دور نشوید، به عذاب دوزخ نخواهید رفت.
هر که او طاعت خدا بگزید
وانچه فرمود بی ریا بگزید
هوش مصنوعی: هر کسی که فرمانهای خدا را با خلوص نیت بپذیرد و عمل کند، به حقیقت خوبی دست یافته است.
داد حق گنج بیکران او را
شاهی وملک جاودان او را
هوش مصنوعی: خداوند حق و ثروت بیپایانی به او داده و سلطنت و حکومت ابدی را نصیبش کرده است.
کردش آخر مقرب درگاه
گشت از جمله سرها آگاه
هوش مصنوعی: او در نهایت به جایگاه نزدیکی در درگاه رسید و از همه اسرار و نکات مهم باخبر شد.
ترجمان علوم حق شد او
بی حجابی خدا نمودش رو
هوش مصنوعی: او به عنوان یک مفسر علوم حقیقی شناخته میشود و پاکی و وجود خدا را به وضوح به نمایش میگذارد.
گشت دایم جلیس اللهش
کرد بی طبل و بی علم شاهش
هوش مصنوعی: همیشه در کنار خداوند بود و بدون صدا و بدون نیاز به دانش و حکمت پادشاه.
برگزیدش بر اهل ارض و سما
تا کند امر و نهی در دو سرا
هوش مصنوعی: او را بر بقیه مردم زمین و آسمان برگزید تا در دو جهان دستوری صادر کند و نهی کند.
کردش از جود حاکم مطلق
تا جدا زو شوند باطل و حق
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بواسطه بخشندگی و generosity حاکم، همه چیز در جهان از یکدیگر جدا میشود، به طوری که حق و باطل به وضوح مشخص میشوند.
پیش از آدم فرشته بود ابلیس
با ملایک مدام انیس و جلیس
هوش مصنوعی: قبل از اینکه انسان به وجود بیاید، ابلیس در کنار فرشتگان بود و همیشه همراه و همنشین آنها بود.
چون خدا آفرید آدم را
کرد همراه جانش آن دم را
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند آدم را خلق کرد، در همان لحظه روحش را به او عطا نمود.
نور پاکش چو تافت از بیجا
از ملایک بلیس گشت جدا
هوش مصنوعی: نور پاک او که تابید، از جایی که نباید، فرشتگان را جدا کرد و او را به ابلیس نسبت داد.
بعد از او ز انبیای دیگر هم
شد جدا بد ز نیک و بیش از کم
هوش مصنوعی: پس از او، انبیای دیگر نیز از او جدا شدند و این جدایی به خاطر خوبی و بدی و همچنین تفاوتهای زیاد و کم در وجود آنها بود.
تا زمان محمد مختار
سرور انبیا شه احرار
هوش مصنوعی: تا زمانی که محمد مختار، پیشوای پیامبران و رهبر آزادگان باشد.
همه بودند امت یکسان
بهم آمیخته چو تن با جان
هوش مصنوعی: همه افراد در جامعه مانند اعضای یک بدن هستند که به هم پیوند خوردهاند و هیچکدام از دیگری جدا نیست.
نور احمد چو تافت بر سرشان
یک شد از اهل کفر و یک زایمان
هوش مصنوعی: نور احمد مانند نوری درخشان بر سر آنها تابید و باعث شد که اهل کفر و زاد و ولد با هم یکپارچه شوند.
نام بوذر بشد شه و صدیق
نام بوجهل کافر و زندیق
هوش مصنوعی: نام بوذر به عنوان یک شخصیت برجسته و صدیق شناخته میشود، در حالی که بوجهل به عنوان یک فرد کافر و زندیق مطرح شده است.
چون چراغ اند انبیای خدا
زانکه از نورشان شده است جدا
هوش مصنوعی: چون چراغ، پیامبران خدا هستند زیرا که نورشان از یکدیگر جدا شده است.
کافر از مؤمن و ولی ز عدو
شبه از گوهر و بد از نیکو
هوش مصنوعی: انسانهای کافر و مؤمن، دشمن و ولی، هر یک شباهتهایی به هم دارند، مانند تفاوتهای میان گوهر و چیزهای بیارزش؛ خوب و بد نیز همینطور.
پس یقین شد که انبیا محک اند
زان سبب در صفات جمله یک اند
هوش مصنوعی: پس مشخص شد که پیامبران معیاری هستند و به همین دلیل در ویژگیها و صفات، همگی یکی هستند.
قلب از زر جدا از ایشان شد
بی محک قلب و نقد یکسان بد
هوش مصنوعی: دل از طلا جدا شد، و این نشان میدهد که دل و ارزشهای واقعی با هم یکی نیستند.
تا بحشر این محک بود قایم
تا جهان هست باشد این دایم
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا برقرار است، این آزمایش و سنجش وجود دارد و پایدار خواهد ماند.
انبیا گرچه از جهان رفتند
بسوی ملک جاودان رفتند
هوش مصنوعی: پیامبران که از این دنیا رفتند، به سرزمین ابدیت و زندگی جاودان منتقل شدند.
اولیا را گذاشتند بجا
تا از ایشان همان شود پیدا
هوش مصنوعی: اصحاب و پیشوایان بزرگ را در مقام و جایی قرار دادهاند تا از طریق آنها حقایق و ویژگیهایشان روشن و نمایان شود.
هر که گردد مریدشان از جان
بر محک راست است نقدش دان
هوش مصنوعی: هر کسی که پیرو و مرید این شخصیتها شود، از روی صداقت و درستی خود را نشان میدهد و ارزش واقعی او مشخص میشود.
وانکه منکر شود یقین قلب است
آدمی نیست در صفت ک ل ب است
هوش مصنوعی: کسی که از حقیقت و یقین در دل خود انکار میکند، درواقع انسانی کامل نیست و در وصف او میتوان گفت که شبیه به یک حیوان است.
ور نباشند اولیا پیدا
امتحانی دگر بود ما را
هوش مصنوعی: اگر اولیا و دوستان خدا آشکار نباشند، امتحانی دیگر برای ما وجود خواهد داشت.
بنگریم آنکه راهشان گیرد
پندشان را بعشق بپذیرد
هوش مصنوعی: نگاهی بیندازیم به کسانی که راهشان را پیدا میکنند و پندهایشان را با عشق میپذیرند.
نکند غیر ورزش ایشان
پی گفتارشان رود از جان
هوش مصنوعی: نکنید که غیر از ورزش ایشان، کلماتشان از دلشان بیرون برود.
جهد و طاعت بود ورا پیشه
نکند غیر طاعت اندیشه
هوش مصنوعی: تلاش و عبادت باید کار او باشد و غیر از عبادت هیچ چیزی به ذهنش نرسد.
حب دنیا کند ز سر بیرون
بیخ شهوات برکند ز درون
هوش مصنوعی: عشق به دنیا را از دل بیرون کن و ریشههای شهوات را از وجودت بکن.
کم کند هر دمی ز خواب و ز خور
کوشد اندر صلاح افزونتر
هوش مصنوعی: هر لحظه از خواب و خوراک کم میکند تا در راه نیکو و بهبود بیشتر تلاش کند.
زین بدانیم کو زر صافی است
زانکه عهد الست را وافی است
هوش مصنوعی: این جمله به ما میآموزد که باید از کسی که دارای قلبی پاک و خالص است، دوری نکنیم؛ زیرا او به عهد و پیمان خود وفادار است.
وانکه بر عکس این کند کردار
کافرش دان ورا و قلب شمار
هوش مصنوعی: هر کسی که بر خلاف این عمل کند، باید او را کافر دانست و قلبش را نیز به شمار آورد.
امتحان درست این باشد
هر کرا جستجوی دین باشد
هوش مصنوعی: امتحان واقعی زمانی است که هر کس به دنبال یافتن دین خود باشد.
از چنان همنشین بپرهیزد
با طلبکار حق در آمیزد
هوش مصنوعی: از همصحبتی با افرادی که در پی منافع خود هستند دوری کن و با کسانی که در پی حق و حقیقت هستند ارتباط برقرار کن.
زانکه صحبت عظیم اثر دارد
مرد بد در تو تخم بد کارد
هوش مصنوعی: زیرا گفتگو و ارتباط با افراد بزرگ و بافضیلت تأثیرگذار است، حتی اگر مرد بدی در کنارت باشد، آن میتواند زهر و بدی را در قلب تو بکارد.
کفر از صحبت است در مردم
همچو خود گمرهت کند ره گم
هوش مصنوعی: حرفهای کفرآمیز در بین مردم میتواند انسان را به گمراهی بکشد و سبب شود که راه درست خود را فراموش کند.
مصطفی گفت جملۀ طفلان
مسلم و پاک آمدند بدان
هوش مصنوعی: پیام این پیامبر بزرگ این است که بچههای مسلمان و پاک به دنیا آمدهاند.
لیک بعضی ز مادر وز پدر
شده اند اندر این جهان کافر
هوش مصنوعی: اما برخی در این جهان هستند که به رغم داشتن پدر و مادر، کافر شدهاند.
پدر ار عیسوی است هم فرزند
از نر و ماده نی همان ورزند
هوش مصنوعی: اگر پدر، عیسی مسیح باشد، فرزند از نر و ماده بهوجود نمیآید و همانند فرزند روحانی است.
ور بود موسوی پدر ز جهود
میشود هم پسر پلید و جحود
هوش مصنوعی: اگر پدر کسی موسوی باشد، اما او از نژاد یهودی باشد، ممکن است فرزندش نیز به صفاتی ناپسند و بدی دچار شود.
ور مجوسی است همچنان گردد
پدرش چیست او همان گردد
هوش مصنوعی: اگر پدرش مجوسی باشد، او نیز همانگونه خواهد بود و مانند پدرش خواهد شد.
هر کسی را جدا جدا دینی است
هر یکی را رهی و آئینی است
هوش مصنوعی: هر فردی اصول و اعتقادات خاص خود را دارد و هر کسی برای خود راهی و روشی را در زندگی انتخاب کرده است.
پس اگر عقل کامل است ترا
بگزین صحبت ولی خدا
هوش مصنوعی: اگر عقل کامل داری، پس باید هم نشینی با شخصی را انتخاب کنی که به خدا نزدیک است.
تا شوی همچو او تو نیز ولی
کندت صحبتش غنی و ملی
هوش مصنوعی: برای آنکه شبیه او شوی، باید در کنار او باشید؛ زیرا صحبت با او تو را غنی و با وقار میکند.
زو پذیری صفا چو لعل از خور
نبود جز خدات اندر خور
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از زلالی و زیبایی مانند لعل بهرهمند شوی، تنها راهش این است که سر و کارت با خدا باشد.
هست پست تو بلند شود
خاطرت جز بسوی حق نرود
هوش مصنوعی: هرگاه که در دل تو خاطرهای شکل بگیرد، تنها به سمت حق و حقیقت خواهد رفت و دیگر به چیزهای بیارزش نمیاندیشد.
غیر حق پیش تو بود لاشی
نکنی روی جز بحضرت حی
هوش مصنوعی: غیر از حقیقت هیچ چیز دیگری نزد تو ارزش ندارد، پس نباید به هیچ چیز جز وجود خداوند توجه کنی.
پای همت نهی تو بر دو جهان
نزنی دست جز در الرحمن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به عالمی پای بگذاری، تنها باید در مسیر خداوند قدم بر داری و از هیچ کس جز او یاری نخواهی.
صحبت اولیا چنین کندت
با چنان دولتی قرین کندت
هوش مصنوعی: سخن اولیا به گونهای است که تو را به دوستی با چنین دولتی میرساند و همراه میکند.
گر بدست آوری غنیمت دار
دامن آن شهان ز کف مگذار
هوش مصنوعی: اگر به چیزی ارزشمند دست پیدا کردی، آن را همچون دامن آن شاهان نگهدار و از دست نده.
هرچه با تو کنند راضی شو
امرشانرا ز جان و دل بشنو
هوش مصنوعی: هر چه با تو کردند، با دل و جان راضی باش و به گفتههایشان گوش فرا بده.
سر مکش گر زنند بر رویت
کز جفاشان نکو شود خویت
هوش مصنوعی: اگر بر رویت سیلی بزنند، سر خود را پایین نیاور؛ زیرا با بدیها و ظلمهایت، خوب نخواهی شد.
نی کران دارد این و نه پایان
همچو من شو غلام درویشان
هوش مصنوعی: این دنیا و زندگی مانند نی است که نه انتها دارد و نه آغاز. مانند من، تو هم میتوانی برای درویشان (زاهدان) خدمتگزار باشی.
چونکه گردی تو بندۀ ایشان
نی خطر باشدت دگر نه زیان
هوش مصنوعی: اگر تو به بندگی آنها درآیی، دیگر نه خطری برایت وجود دارد و نه زیانی برایت پیش خواهد آمد.
دائماً سر فراز باشی تو
همه چون جغد و باز باشی تو
هوش مصنوعی: همیشه در یاد و خاطر دیگران باشی و همواره در اوج و برتر از دیگران قرار داشته باشی.
گذر از وصف نیک و بد ای عم
چونکه سر زد ز اندرون آن دم
هوش مصنوعی: وقتی که از گفتن خوبیها و بدیها عبور کنی، این نشاندهندهی آن است که در لحظهای خاص از عمق وجودت چیزی به وجود آمده است.
بی دم و حرف و صوت گوی سخن
اندر آدریم و گذر ز سفن
هوش مصنوعی: بی نیاز از دم زدن و حرف زدن، سخن را به آرامی در دل میپروریم و از گذر روزهای زندگی عبور میکنیم.
هیچ ماهی نشست در کشتی
یا که خود را فکند بر پشتی
هوش مصنوعی: هیچ ماهی در کشتی نشسته یا خود را بر دلی نشسته است.
خلق دریا در آب گردان اند
دائما هر طرف بجولان اند
هوش مصنوعی: مخلوقات دریا مانند آب هستند که دائماً در حال حرکت و جنب و جوشاند و به هر سو میروند.
غیر دریا اگرچه هست شکر
پیش ایشان بود ز زهر بتر
هوش مصنوعی: هرچند که دریا وجود دارد، اما شیرینی آن نسبت به زهر کمتر است.
نان و بریان و عیششان آب است
رایت و ملک و جیششان آب است
هوش مصنوعی: زندگی و خوشی آنها وابسته به نان و گوشت گرم است، در حالی که قدرت و سلطنت آنها نیز به آب نیاز دارد.
سخن حق ز حق حجاب شود
نادر است آنکه بی حجاب رود
هوش مصنوعی: سخن حقی که از دل حقیقت میآید، گاهی در پردهای از پوشش پنهان میشود و تنها عدهای خاص میتوانند آن را بدون پوشش درک کنند.
بی تن و جان ره خدا سپرد
بی پر و بال بر سما بپرد
هوش مصنوعی: بدون بدن و روح، راه خدا را انتخاب کرد و بدون پر و بال به آسمان پرواز میکند.
غم وشادی نتیجۀ دنیاست
آنچه از ضد بری است در عقبی است
هوش مصنوعی: غم و شادی حاصل زندگی در این دنیاست و آنچه از این دو مخالف خارج شود، در زندگی دیگر (آخرت) وجود دارد.
این ضد و ند در جهان فناست
وحدت محض در سرای بقاست
هوش مصنوعی: در این دنیا، تضاد و دوگانگی وجود دارد که زودگذر و فانی است، اما وحدت واقعی و ناب در جاودانگی و زندگی ابدی وجود دارد.
نیک و بد وصفهای اجسام است
هرکه نگذاشت این دو را خام است
هوش مصنوعی: نیک و بد تنها توصیفهایی برای اشیاء هستند و کسی که نتواند این دو را از هم تفکیک کند، در درک مسائل ناتوان است.
زیر و بالا مرو که بیراهی است
در چنان ره چه جان آگاهی است
هوش مصنوعی: به جستجوی خود در مسیر اشتباه نرو، زیرا در چنین راهی هیچ چیز جز گمراهی نصیب تو نخواهد شد.
کفر و اسلام را مجوی آنجا
که نگنجید آن طرف من و ما
هوش مصنوعی: در جایی که مفهوم من و ما وجود ندارد، به دنبال تقسیمبندیهای مذهبی و اعتقادی مانند کفر و اسلام نباشید.
صورت و نقش و رنگ و بو این سوست
ورنه در بیسوی نه پشت و نه روست
هوش مصنوعی: ظاهر و ویژگیهای ظاهری تنها در این طرف وجود دارند، اما در طرف دیگر نه پشت و نه جلو چیزی نیست.
سوی جانان بجان برو نه بتن
غیر حق را برای حق افکن
هوش مصنوعی: به سمت معشوق برو و جانت را برای او فدا کن، نه اینکه به چیزهای نادرست و غیر واقعی توجه کنی. برای عاشقانهترین و راستینترین عشق، همه چیز را رها کن.