بخش ۱۵۴ - در بیان آنکه ولی خدا در زمان خود نوح وقت است و عنایت او همچو کشتی است او طوفان بلانگاه دارنده و در تقریر آنکه طوفان آب اگرچه بلاست اما سهل است، زیرا آن بلا بر اجسام است.طوفان جهل از آن مشکلتر است زیرا هر که در او غرق شد ابدالآباد خلاص نیابد
رحمت عالم است مرد خدا
دستگیر و پناه در دو سرا
دست در وی زنید تا برهید
روی سویش بعشق و صدق نهید
نوح وقت است اندر این دوران
کشتی او رهاند از طوفان
رنج طوفان آب سهل بود
زان قویتر بدان که جهل بود
هست طوفان حقیقت این عالم
غرقه در وی امیر و شاه و حشم
بگریزید سوی کشتی نوح
تا ز غرقه خلاص یابد روح
شهوات جهان چو طوفان است
هرکه زان جست او مسلمان است
وانکه از جهل ماند در شهوات
کافر است ارچه آورد صلوات
کشتی ایمنی ولی خداست
از برای شما میان شماست
تا شما را رهاند از طوفان
زانکه آن درد راست او درمان
اللّه اللّه همه در او نگرید
تا از او گنجهای روح برید
اللّه اللّه فدای او گردید
تا چو او بر نهم فلک گردید
اللّه اللّه ورا غلام شوید
هر طرف کو رود هم ه بروید
اللّه اللّه همه بوی گروید
اللّه اللّه از او جدا مشوید
تا چنین دولتی نگردد فوت
رو بدو آورید پیش از موت
دولت مغتنم بدست آمد
هرکه دارد دلی بیارامد
وانکه بی دل بود دلش بخشد
تا چو خورشید و ماه بدرخشد
منکر او عدوی جان خود است
هرکه بنده اش نگشت بیخرد است
هیچ عاقل زیان خود خواهد
سوی چیزی رود کزان کاهد
در چه بی بنی نهد پا را
یا هلد بهر جای بیجا را
یا کند ترک عمر سر مد را
عشرت و شادی مخلد را
یا گزیند بجای عالم جان
کاندر آنجاست عمر جاویدان
خاکدان پلید فانی را
که پر از محنت است و دردوعنا
هیچ جانی در این جهان ناسود
کل زیان است نیست اینجا سود
حاصلش روز و شب پریشانی است
پی هر راحتش پشیمانی است
حاصلش را نتیجه خود فوت است
خفته اندر حیات او موت است
پل دنیا عظیم پر خطر است
پل دنیا برای رهگذر است
بر سر پل بنا مکن خانه
زانکه پل نیست جای فرزانه
جان تو آمده است از بیجا
تا برین پل بود گذر او را
هست در زیر این پل آب نغول
هر که بر پل مکان کند ز فضول
عاقبت غرق گردد اندر آب
چونکه پل را کند خدای خراب
هرکه بر پل شود مقیم بدان
سرنگون افتد اندر آن طوفان
وانکه بگذشت از خطر برهید
خوش سلامت بدار امن رسید
کامهای جهان فریبنده است
رهزن میرو خواجه وبنده است
همه چو ن مرغ مانده در دامش
همه بی کام از پی کامش
چون عجوزه است ساحرۀ دنیا
شده مانع ز راحت عقبی
خویشتن را بسحرها زیبا
مینماید بطفل و پیر و فتی
همه را کرده است سغبۀ خود
از که و از مه و ز نیک و ز بد
روی خود را نموده چون گلزار
در حقیقت بود بتراز خار
دوزخی خویش را نموده بهشت
همه را تا فنا نکرد نهشت
از هزاران یکی رهید از وی
باقیان زاتشش شده لاشی
سحر دارد قوی و گیرنده
کو کسی کان نشد پذیرنده
حسن او چون مسی است زر اندود
زشت دانش اگرچه خوب نمود
زیر شیرینیش چه تلخهیاست
کژ بود هرچه او نماید راست
مکر او را نه حد بودند کران
حیله های وی است بی پایان
بر نیاید بحیله با او کس
چه زند پیش چنگ باز مگس
تو کم از روبهی و او چون شیر
سوی او ز ابلهی مپوی دلیر
دامن رستمی بگیر که تا
برهاند ز چنگ شیر ترا
نارت از نور شیخ کشته شود
کارت از عون شیخ پیش رود
چون کنی کارها بقو ّ ت او
هرچه خواهی شود میسر تو
نکنی دفع او ب قوّ ت خود
کو ره صد هزار همچو توزد
شرح لاحول را اگر دانی
روشنت گردد اینکه نتوانی
که بر آئی بجهد خود باوی
جز بتأیید عون حضرت حی
چون شود بر تو این سخن روشن
نزنی دست جز بدان دامن
زور بگذاری و کنی زاری
گذری از غرور و جباری
بندگی خدا کنی شب و روز
دائماً از نیاز و صدق و ز سوز
غیر از این چاره ای نجوئی تو
جز سوی بندگی نپوئی تو
خود همان بندگی کند دفعش
راند از پیش تو بصد صفعش
دفع او بندگی است نی رد وگیر
از کمان تقی بر او زن تیر
مکن آنرا که نفس میخواهد
طاعت افزای کو بدان کاهد
زانکه از ضد ّ ضد شود ناچیز
نی تموز است آفت پائیز
نی که از گرم سرد محو شود
صلح چون رو نمود جنگ رود
بندگی دان که ضد ِّّ شیطان است
داروی اینچنین کری آن است
ضد ّ عصیان بود یقین طاعت
ضد ّ هر محن و بلا راحت
هین بدین تیغ حلق نفس ببر
تا شوی بی صدف در آن یم در
تا رود از تو جهل و علم آید
عوض خشم و کینه حلم آید
چونکه شیطان رو درسد رحمان
گوی ترک جهان برای جنان
امر بشکست از آن شد او شیطان
هرکه او این کند همانش دان
بخش ۱۵۳ - در بیان آنکه حق تعالی پادشاهی است که بوزیر و امیر و حاجب و نایب و خدم و حشم محتاج نیست. جمع این همه بر خود جهت معاونت و یاری است و تعظیم یافتن. حق تعالی از این همه منزه است و مستغنی. حضرتش هم پادشاه است و هم وزیر و هم لشکر، آفتابی را که کمین بندۀ اوست این صفتهاست که هم پادشاه است و هم لشکر، لشکر او انوار اوست که بر آسمان و زمین تابان است و نباتات و حبوب و اشجار و اثمار و معادن نقره و زر را پرورش میدهد و سنگ را لعل میگرداند و صد هزار چیزهای دیگر که بوصف نیاید. بطریق اولی که خالق آفتاب را صدهزار چندین آفتاب باشد، بلکه آفتاب نیز صفتها از او دارد. و شرح این دراز است، العاقل یکفیه الاشاره: شمس رالشکرش نه نوروی استبخش ۱۵۵ - در بیان آنکه اصل در آدمی خلق است صورت را اعتبار نیست. زیرا که روز قیامت هرکس بلخق خود خواهد حشر شدن. اگر بصفت سگ باشد بصورت سگ حشر شود. دلیل بر آنکه التفات بر صورت نیست، حق تعالی سگ اصحاب کهف را از سلک اولیا خواند که ورابعهم کلبهم، چون در او خلق مردان بود صورتش رااعتبار ننهاد که ان اللّه لاینطر الی صورکم و لا الی اعمالکم و لکن ینظر الی قلوبکم و نیاتکم.: اصل خلق است و خلق مظهر آن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رحمت عالم است مرد خدا
دستگیر و پناه در دو سرا
هوش مصنوعی: مرد خدا در این دنیا و آن دنیا، رحمت و حمایت خداوند است.
دست در وی زنید تا برهید
روی سویش بعشق و صدق نهید
هوش مصنوعی: دست خود را به سوی او دراز کنید تا به عشق و راستی به او نزدیک شوید.
نوح وقت است اندر این دوران
کشتی او رهاند از طوفان
هوش مصنوعی: در این زمان، نوح به فرمان الهی کشتی خود را نجات میدهد و از طوفان عبور میکند.
رنج طوفان آب سهل بود
زان قویتر بدان که جهل بود
هوش مصنوعی: مشکلات و دشواریهای ناشی از طوفان و بحرانها به نسبت سادهتر و قابل تحملتر از نادانی و جهل است.
هست طوفان حقیقت این عالم
غرقه در وی امیر و شاه و حشم
هوش مصنوعی: در این دنیا، هر چیزی که وجود دارد به نوعی تحت تأثیر طوفان حقیقت قرار دارد؛ حتی امیران، شاهان و خدمتکاران نیز از این حقیقت بینصیب نیستند و همه در آن غرق شدهاند.
بگریزید سوی کشتی نوح
تا ز غرقه خلاص یابد روح
هوش مصنوعی: به سمت کشتی نوح فرار کنید تا روح شما از غرق شدن نجات پیدا کند.
شهوات جهان چو طوفان است
هرکه زان جست او مسلمان است
هوش مصنوعی: شهوات دنیایی مانند طوفانی نیرومند هستند، و هر کسی که از آنها دوری کند و بر آنها غلبه کند، حقیقتاً در مسیر ایمان و دیانت قرار گرفته است.
وانکه از جهل ماند در شهوات
کافر است ارچه آورد صلوات
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر ناآگاهی و جهل در پی خواستههای نفسانی خود باقی بماند، در حقیقت کافر است، هرچند که نماز نیز بخواند.
کشتی ایمنی ولی خداست
از برای شما میان شماست
هوش مصنوعی: کشتی نجات و ایمنی خداوند است، این کشتی درمیان شما حضور دارد.
تا شما را رهاند از طوفان
زانکه آن درد راست او درمان
هوش مصنوعی: ای کسی که میتواند شما را از طوفان نجات دهد، چون آن درد حقیقی را فقط او میتواند درمان کند.
اللّه اللّه همه در او نگرید
تا از او گنجهای روح برید
هوش مصنوعی: خداوند را ستایش کنید و همه به او توجه داشته باشید تا از او برکات و نعمتهای روحانی بهرهمند شوید.
اللّه اللّه فدای او گردید
تا چو او بر نهم فلک گردید
هوش مصنوعی: ای خدای من، جانم فدای او میشود تا زمانی که او به مقام والایی برسد و به آسمانها صعود کند.
اللّه اللّه ورا غلام شوید
هر طرف کو رود هم ه بروید
هوش مصنوعی: به خدا قسم، هرجا که بروید، همراه آن خداوند خواهید بود؛ یعنی در هر جا که قدم بگذارید، او در کنارتان است.
اللّه اللّه همه بوی گروید
اللّه اللّه از او جدا مشوید
هوش مصنوعی: خدا را یاد کن و به او توجه کن، زیرا بوی محبت و ارتباط با او باید همواره در زندگیات بماند و هرگز از او دور نشوی.
تا چنین دولتی نگردد فوت
رو بدو آورید پیش از موت
هوش مصنوعی: قبل از اینکه فرصت از دست برود و این نعمت بزرگ از بین برود، به سمت آن بروید و از آن بهرهمند شوید.
دولت مغتنم بدست آمد
هرکه دارد دلی بیارامد
هوش مصنوعی: هر کسی که به آرامش در دل رسیده باشد، میتواند از آنچه به دست میآورد، بهرهمند شود و از خوشبختیها لذت ببرد.
وانکه بی دل بود دلش بخشد
تا چو خورشید و ماه بدرخشد
هوش مصنوعی: کسی که دل ندارد، با محبت و بخشش دل را به او میدهند تا مانند خورشید و ماه درخشان شود.
منکر او عدوی جان خود است
هرکه بنده اش نگشت بیخرد است
هوش مصنوعی: هر کسی که به شناخت و پرستش او نپردازد، در حقیقت دشمن روح خود است و بیخود است؛ چرا که نمیداند چه نعمت بزرگی را از دست میدهد.
هیچ عاقل زیان خود خواهد
سوی چیزی رود کزان کاهد
هوش مصنوعی: هیچ فرد عاقل به سمت چیزی نمیرود که به او آسیب بزند یا ضرر برساند.
در چه بی بنی نهد پا را
یا هلد بهر جای بیجا را
هوش مصنوعی: در کجا و کدام مکان نشانهای از خود میگذاری، وقتی که هرجا هستی، در محل نامناسبی قرار داری؟
یا کند ترک عمر سر مد را
عشرت و شادی مخلد را
هوش مصنوعی: اگر روزگار خوشی و شادی را ترک کند، در این صورت عمر و زندگی را نیز بیمعنا خواهد کرد.
یا گزیند بجای عالم جان
کاندر آنجاست عمر جاویدان
هوش مصنوعی: یا بهتر است که به جای دانش و علم، روح و جان را انتخاب کنی، زیرا در آنجا اگر جاودانی وجود داشته باشد، عمر ابدی است.
خاکدان پلید فانی را
که پر از محنت است و دردوعنا
هوش مصنوعی: این دنیا، که پر از سختی و رنج است و به سرانجامی فانی میرسد، جایی ناپاک و بیثبات است.
هیچ جانی در این جهان ناسود
کل زیان است نیست اینجا سود
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیز به خودی خود باارزش نیست و تمام چیزهایی که به نظر میرسد ضرر و زیانی دارند، در واقع هیچ فایدهای ندارند.
حاصلش روز و شب پریشانی است
پی هر راحتش پشیمانی است
هوش مصنوعی: نتیجهاش این است که در طول روز و شب همیشه در اضطراب و ناامنی است و هر زمانی که به آرامشی دست پیدا کند، از آن پشیمان میشود.
حاصلش را نتیجه خود فوت است
خفته اندر حیات او موت است
هوش مصنوعی: نتیجه زندگی او، به نوعی مرگ است و آنچه در زندگیاش به دست آورده، در حقیقت به خواب رفتن او و از دست دادن حیاتش است.
پل دنیا عظیم پر خطر است
پل دنیا برای رهگذر است
هوش مصنوعی: دنیا مانند پلی بزرگ و پرخطر است که فقط برای عبور موقتی مسافران طراحی شده است.
بر سر پل بنا مکن خانه
زانکه پل نیست جای فرزانه
هوش مصنوعی: بر روی پل خانه نساز، زیرا پل مکان مناسبی برای اندیشمندان نیست.
جان تو آمده است از بیجا
تا برین پل بود گذر او را
هوش مصنوعی: جان تو به دلیلی نامناسب به اینجا آمده است، تا از این پل عبور کند.
هست در زیر این پل آب نغول
هر که بر پل مکان کند ز فضول
هوش مصنوعی: زیر این پل آب زلالی جریان دارد. هر کس که روی پل بایستد و فضولانه بپردازد، باید بداند که آن آب در زیرش نهفته است.
عاقبت غرق گردد اندر آب
چونکه پل را کند خدای خراب
هوش مصنوعی: و در نهایت، کسی که پل را خراب کند، به زودی در آب غرق خواهد شد.
هرکه بر پل شود مقیم بدان
سرنگون افتد اندر آن طوفان
هوش مصنوعی: هر کسی که بر پلی بایستد، در آن طوفان سقوط خواهد کرد.
وانکه بگذشت از خطر برهید
خوش سلامت بدار امن رسید
هوش مصنوعی: کسی که از خطر عبور کند و سالم بماند، به جای امن و آرامش رسیده است.
کامهای جهان فریبنده است
رهزن میرو خواجه وبنده است
هوش مصنوعی: خوشیهای زندگی فریبآورند، پس مراقب باش که در دام آنها نیفتی، زیرا هر کسی میتواند به عنوان دوست یا دشمن در کنار تو باشد.
همه چو ن مرغ مانده در دامش
همه بی کام از پی کامش
هوش مصنوعی: همه مانند پرندگان در دام او ماندهاند و هرکدام به دنبال خواستهها و آرزوهای خود هستند، اما به نتیجهای نمیرسند.
چون عجوزه است ساحرۀ دنیا
شده مانع ز راحت عقبی
هوش مصنوعی: دنیای فانی مانند یک جادوگر پیر است که مانع آسایش و راحتی در زندگی بعدی ما میشود.
خویشتن را بسحرها زیبا
مینماید بطفل و پیر و فتی
هوش مصنوعی: انسان در گوناگونیهای خود، با زیباییهای مختلفی نمایان میشود، چه در چهرهی یک کودک، چه در چهرهی یک پیرمرد، و چه در چهرهی جوانی.
همه را کرده است سغبۀ خود
از که و از مه و ز نیک و ز بد
هوش مصنوعی: همه را زیر تأثیر خودش قرار داده است، خواه از طرف خوبها باشد یا بدها، خواه از ماه باشد یا از دیگران.
روی خود را نموده چون گلزار
در حقیقت بود بتراز خار
هوش مصنوعی: چهرهی خود را همچون گلزار زیبا نشان میدهد، اما در واقعیت مانند خارها زشت و خشن است.
دوزخی خویش را نموده بهشت
همه را تا فنا نکرد نهشت
هوش مصنوعی: هر انسانی در درون خودش میتواند بهشتی یا دوزخی باشد. او تا زمانی که وجود دارد، تلاش میکند که زیباییها و خوبیها را در زندگی دیگران به وجود آورد و در این راه، از بنیان خود، همواره در حال ساختن بهشت برای دیگران است. اما اگر که نشانههای بدی و جهنمی در وجودش پنهان بماند، این خطر وجود دارد که آن خوبیها از بین بروند.
از هزاران یکی رهید از وی
باقیان زاتشش شده لاشی
هوش مصنوعی: از بین هزاران نفر، تنها یکی از چنگ او رهایی یافته و بقیه در وضعیت بدی به سر میبرند.
سحر دارد قوی و گیرنده
کو کسی کان نشد پذیرنده
هوش مصنوعی: صبحی وجود دارد که قوی و تاثیرگذار است، اما تنها برای کسانی که آماده دریافت آن باشند.
حسن او چون مسی است زر اندود
زشت دانش اگرچه خوب نمود
هوش مصنوعی: زیبایی او مانند مسی است که با زر پوشانده شده؛ حتی اگر دانشش خوب به نظر برسد، اما در واقع زشت است.
زیر شیرینیش چه تلخهیاست
کژ بود هرچه او نماید راست
هوش مصنوعی: زیر ظاهر خوشایند او چه تلخیهایی نهفته است؛ زیرا هر چه او نشان میدهد، درست نیست و ناپسند است.
مکر او را نه حد بودند کران
حیله های وی است بی پایان
هوش مصنوعی: فریب و نیرنگ او هیچگونه حد و مرزی ندارد و حقههای او بهطور نامحدود ادامه دارد.
بر نیاید بحیله با او کس
چه زند پیش چنگ باز مگس
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند با تدبیر و نیرنگ او را فریب دهد، چرا که زنبور عسل در برابر گرگ نمیتواند مقاومت کند.
تو کم از روبهی و او چون شیر
سوی او ز ابلهی مپوی دلیر
هوش مصنوعی: تو به اندازه یک روباه دلاور هستی و او مانند یک شیر به تو نزدیک میشود. بنابراین از احمق بودن دوری کن و دلیر باش.
دامن رستمی بگیر که تا
برهاند ز چنگ شیر ترا
هوش مصنوعی: برای اینکه از خطر و دشواری نجات پیدا کنی، باید به کسی که توانایی و قدرت دارد پناه ببری.
نارت از نور شیخ کشته شود
کارت از عون شیخ پیش رود
هوش مصنوعی: آتشات از نور استاد خاموش میشود و کارت با کمک او پیشرفت میکند.
چون کنی کارها بقو ّ ت او
هرچه خواهی شود میسر تو
هوش مصنوعی: هرگاه کارها را با قدرت و اراده انجام دهی، هر چیزی که بخواهی برایت ممکن خواهد شد.
نکنی دفع او ب قوّ ت خود
کو ره صد هزار همچو توزد
هوش مصنوعی: هرگز از قدرت خود برای مقابله با او استفاده نکن؛ چرا که راهی بسیار طولانی و دشوار برای افرادی مانند تو وجود دارد.
شرح لاحول را اگر دانی
روشنت گردد اینکه نتوانی
هوش مصنوعی: اگر معنای عبارت "لا حول ولاقوه" را بفهمی، روشن خواهد شد که ناتوانی انسان در برابر مسائل زندگی چیست.
که بر آئی بجهد خود باوی
جز بتأیید عون حضرت حی
هوش مصنوعی: اگر تو با تلاش و کوشش خود به مقام و مرتبهای برسی، نیازی به کمک دیگران نخواهی داشت، به جز یاری و تأیید از جانب مقام الهی.
چون شود بر تو این سخن روشن
نزنی دست جز بدان دامن
هوش مصنوعی: وقتی این صحبت برای تو کاملاً واضح و روشن شود، تنها به همان موضوع توجه خواهی کرد و به چیز دیگری دست نخواهی زد.
زور بگذاری و کنی زاری
گذری از غرور و جباری
هوش مصنوعی: تلاش کن و به زاری نیفت، از خودبزرگبینی و تکبر عبور کن.
بندگی خدا کنی شب و روز
دائماً از نیاز و صدق و ز سوز
هوش مصنوعی: اگر به طور مداوم در زندگیات به بندگی خدا مشغول باشی و از عمق نیاز و sincerity دعای خود را بگویی، به یقین زندگیات پر از آرامش و نور خواهد بود.
غیر از این چاره ای نجوئی تو
جز سوی بندگی نپوئی تو
هوش مصنوعی: جز این راهی نداری که در آن بندگی کنی و از آن دور نشوی.
خود همان بندگی کند دفعش
راند از پیش تو بصد صفعش
هوش مصنوعی: هر کس که خود را به خدمت و بندگی خدا درآورد، از مشکلات و موانع دور میشود و به راحتی از درگاه تو رانده خواهد شد.
دفع او بندگی است نی رد وگیر
از کمان تقی بر او زن تیر
هوش مصنوعی: رهایی از قید و بند، در گروی فرمانبرداری است؛ پس از اینکه تیر کمان را به سمت او نشانه میگیری، بیدرنگ بر او پرتاب کن.
مکن آنرا که نفس میخواهد
طاعت افزای کو بدان کاهد
هوش مصنوعی: کاری را نکن که نفسام میخواهد، زیرا اطاعت و بندگی آن را افزایش میدهد و این میتواند به ضرر تو تمام شود.
زانکه از ضد ّ ضد شود ناچیز
نی تموز است آفت پائیز
هوش مصنوعی: چون ضدها به هم میرسند، نتیجهای کوچک به وجود میآید؛ نه تنها گرما وجود ندارد، بلکه به آسیب پاییز نیز اشاره میکند.
نی که از گرم سرد محو شود
صلح چون رو نمود جنگ رود
هوش مصنوعی: نی که از گرما و سردی دور شود، زمانی که صلح ظاهر گشت، جنگ نیز به راه میافتد.
بندگی دان که ضد ِّّ شیطان است
داروی اینچنین کری آن است
هوش مصنوعی: بندگی در واقع مقابله با شیطان است و این نوع بندگی میتواند درمانی برای مشکلات بزرگ باشد.
ضد ّ عصیان بود یقین طاعت
ضد ّ هر محن و بلا راحت
هوش مصنوعی: اطاعت از خداوند، که برعکس سرکشی و نافرمانی است، قطعاً آرامشبخش و راحتکننده است و میتواند از هر نوع مصیبت و سختی جلوگیری کند.
هین بدین تیغ حلق نفس ببر
تا شوی بی صدف در آن یم در
هوش مصنوعی: به خود بیا و با این تیغ نفس خود را قطع کن تا در آن دریا بدون صدف به حقیقت وجودت دست پیدا کنی.
تا رود از تو جهل و علم آید
عوض خشم و کینه حلم آید
هوش مصنوعی: اگر از وجود تو نادانی برود، به جای خشم و کینه، بردباری و آرامش خواهد آمد.
چونکه شیطان رو درسد رحمان
گوی ترک جهان برای جنان
هوش مصنوعی: وقتی که شیطان با رحمان درگیر میشود، باید از دنیا دوری کنیم و به سوی بهشت برویم.
امر بشکست از آن شد او شیطان
هرکه او این کند همانش دان
هوش مصنوعی: هر کس که به انجام چنین کاری بپردازد، از راه حق منحرف میشود و به شیطان تشبیه میشود.