بخش ۱۴۲ - در بیان آنکه شیطان همه را راه میزند و علف دوزخ میکند، غیر از اولیا که گرد ایشان نمیتواند گردیدن که لاغوینهم اجمعین الاعبادک منهم المخلصین. بلکه از سایۀ ایشان میگریزد که ان الشیطان لیفرمن ظل عمر. هر که در سایۀ ولی خدا پناه گرفت هم گرد او نیز نیارد گشتن. دلیل برین شخصی یک روز ابلیس را دید بر در مسجدی ایستاده پرسیدش که اینجا چه میکنی، گفت که اندرون مسجد زاهدی نماز میگزارد خواهم که از رهش ببرم، الا در پهلوش عارفی خفته است از ترس او نمیتوانم بمسجد درآمدن. و اگر او نبودی کار آن زاهد را بیک لمحه تمام میکردمی. از اینرو مصطفی علیه السلام میفرماید که نوم العالم خیر من عبادة الجاهل. پس چون خواب ایشان به از بیداری دیگران است همۀ احوال ایشان را از خیر و شر چنین باید دانستن، خوردنشان به از روزۀ دیگران باشد و خندهشان به از گریه و لاغشان به از جد، همچنین الی مالانهایه
جز مگر بر عباد مخلص او
کز ازل صافی اند و پاک و نکو
دسترس نیست هیچ نوع او را
که نگهدارشان خود است خدا
ذکر این رفته است در قرآن
که چو حق قهر کرد بر شیطان
گفت از بهر آدمم چو چنین
لعنت آمد کشم ز نسلش کین
همه را ره زنم کنم غافل
گرچه باشند صالح و عاقل
غیر آن بندگان خاص ترا
که پراند از ازل ز صدق و صفا
بلکه از سایه شان گریزم من
همچو کز تیر مرد بیجوشن
نی که از سایۀ عمر شیطان
شد گریزان چو روبه از شیران
از همه اولیا گریزد هم
نامشان بشنود رود برهم
زانکه یک نور و یک گهر دارند
همه از اصل غرق دیدار ا ند
هرچه یک نان کند همه نانها
آن کنند ای پسر بدان این را
وانچه جیحون کند فرات همان
میکند بیخطا و سهو و گمان
دید شخصی بلیس را یک روز
بر در مسجد ایستاده چو یوز
گفت با او چه میکنی اینجا
حیله مندیش و راست گوی مرا
گفت او زاهدی است در مسجد
بنماز ایستاده سخت بجد
خواهم او را که تابرم از راه
لیک در جنب او یکی آگاه
هست خفته از او هراسانم
زان سبب پیش رفت نتوانم
اگر آنجا نخفته بودی او
کار زاهد شدی بکام عدو
طاعتش را بدادمی برباد
خویش را کردمی بدان دلشاد
لیک آن خفته مانع است مرا
وز چنین کار دافع است مرا
چون که در خواب دست دزد ببست
نی که این خواب از آن نماز به است
پس همه کارهای مرد خدا
همچنان است از صواب و خطا
سیریش به ز روزۀ خلقان
بخل او به ز جود جمله جهان
خنده اش به ز گریۀ زهاد
جرم او به ز طاعت عباد
گر بسازد کسی ز زر طاسی
یا صراحی و کوزه و کاسی
یا کند مرغ و ماهی و چغزی
یا کند نقش زشت یا نغزی
عاقل آن جمله را یکی شمرد
در بد و نیک عیب مینگرد
چونکه نارش ز عشق حق شد نور
در غم او مبین تو غیر سرور
فعل او گر ترا نماید بد
نیک باشد مکن ز غفلت رد
زانکه نیک است سر بسر ذاتش
نیکوی دان جیوش و رایاتش
خیر محض است در لباس بشر
نکند هیچگونه میل بشر
نی گنه های خضر نزد علیم
بود بهتر ز خیرهای کلیم
فعل او گر ز شرع بیرون بود
در حقیقت ز شرع افزون بود
پس سر رب معصیة میمون
اینچنین باشد ای لطیف درون
کشتن طفل اگرچه بود گناه
نی که بر طاعتش فزود اللّه
ظاهرش کفر و باطنش ایمان
صورتش درد و معنیش درمان
فعل خضرش از آن نمود تباه
که خدا اندر آن ندادش راه
لاجرم سر نهاد از دل و جان
چون سر هر سه را شنید بیان
ظلم این چون ز عدل او به بود
هر بدش بر نکوی او افزود
چونکه موسی بدانهمه عظمت
عاجز آمد ز فهم آن حرکت
تو چه باشی و خیر و طاعت تو
غم و شادی و رنج و راحت تو
کن قیاس و نه بر این سر را
تا بری از چنین شهان سرها
همچنین بیشمار هر بد او
هست در فایده فزون زنکو
زانکه ذاتش ز جمله ممتاز است
همه چون جغد و او چو شهباز است
جغد با باز کی بود یکسان
چه زند گربه پیش شیر ژیان
قول و فعل و را ز خلق دگر
فرق کن جمله را یکی مشمر
کار او را مکن قیاس بکس
کی چو عنقا پرد بقاف مگس
سنگ در دست اوشود گوهر
خاک گردد بدست خلقان زر
لقمه ای کو خورد شود همه نور
وانچه ایشان خورند جمله غرور
زهر در کام او شکر گردد
واندر ایشان شکر قذر گردد
همچو لفظ اناالحق از منصور
زاد وشد پیش مردمان مشهور
لیک از آن وقت تابدین ساعت
میفرستند مردمش رحمت
هم همان لفظ آمد از فرعون
چون در آن حق نداده بودش عون
سوی او لعنت است گشته روان
از زبانها ی خلق روز و شبان
زانکه حلاج اندر آن مأمور
بود و فرعون از خری مغرور
لاجرم سوی این رود رحمت
سوی آن پیس کل دو صد لعنت
زین زبان حق سخن همیگوید
زان زبان مکر نفس میروید
این کند زنده آن کند مرده
این کند صاف و آن کند در ده
این دهد تخت و آن بر درختت
این دهد سعد و آن برد بختت
این دهد جاه و آن کند در چاه
آن دهد غفلت این کند آگاه
این برد چون ملک بفوق سما
وان برد همچو دیو تحت ثری
همچو آب است روح آدمیان
آبها گر نمایدت یکسان
لیک در ذات خویش مختلف اند
یک بود همچو زهر و یک چون قند
از یکی جوشد آب صافی و پاک
وز یکی آب تیرۀ گلناک
از یکی جوشد آب عذب علوم
وز یکی آب جهل چون ز قوم
از یکی هرچه بهتر و خوشتر
وز یکی هرچه نحس تر زد س ر
سبد یک پر از گل است و ثمار
سبد یک پر است کژدم و مار
یک بود نار و یک بود همه نور
یک بپیش آورد برد یک دور
یک دهد خار و یک دهد همه گل
یک فزاید خمار و یک همه مل
بخش ۱۴۱ - در بیان آنکه حق تعالی آدمی را جهت معرفت و عبادت خود آفرید و مقصود از هستی آدمی آن بود که و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. و چون از او این معنی نیاید عمرش بیفایده گذشته باشد. اگرچه از او کارهای دیگر آید الا او را فایده نباشد. همچنانکه شمشیر بقیمت را اگر کسی بجای میخ در دیوار زند که از اینجا کوزه بیاویزم، بیفایده باشد. زیرا بمیخی آن مصلحت برمیآید شمشیر را برای چیزی دیگر ساختهاند. اکنون چون مقصود آدمی عبادت بوده است هرکه اینجا نکرد آنجا در دوزخ بعبادت و انابت مشغول گردد.: گرچه از ما هزار کاردگربخش ۱۴۳ - در بیان آنکه بسیاران بصورت اولیا برآمدهاند و گفتار اولیا را آموخته و در حقیقت رهزناند . هرکه تمییز دارد بایشان سر فرود نیاورد، و ولی را از عدو بشناسد، چنانکه صراف زر صافی را از قلب تمییز میکند، اگرچه در صورت بهم میمانند که المؤمن کیس ممیز و در تقریر آنکه اولیا بهر صورت که خواهند مصور شوند: در تو تمییز اگر بود برهی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز مگر بر عباد مخلص او
کز ازل صافی اند و پاک و نکو
هوش مصنوعی: تنها بر بندگان خالص و مخلص خداوند که از آغاز، پاک و خالص باقی ماندهاند، حقیقت آشکار میشود.
دسترس نیست هیچ نوع او را
که نگهدارشان خود است خدا
هوش مصنوعی: هیچ انسانی نمیتواند به او (خدا) دسترسی پیدا کند، زیرا نگهداری و حمایت از همه موجودات تنها به عهده خود خداوند است.
ذکر این رفته است در قرآن
که چو حق قهر کرد بر شیطان
هوش مصنوعی: در قرآن آمده است که وقتی خداوند با شیطان خشمگین شد.
گفت از بهر آدمم چو چنین
لعنت آمد کشم ز نسلش کین
هوش مصنوعی: گفتند به خاطر آدم (انسان) این لعنت به وجود آمد و تصمیم دارم که نسل او را نابود کنم.
همه را ره زنم کنم غافل
گرچه باشند صالح و عاقل
هوش مصنوعی: من همه را فریب میزنم و غافل میکنم، حتی اگر آنها انسانهای خوب و عاقل باشند.
غیر آن بندگان خاص ترا
که پراند از ازل ز صدق و صفا
هوش مصنوعی: تنها آن بندگانی که از ابتدا به صداقت و پاکی پرورش یافتهاند، برای تو ارزشمندند.
بلکه از سایه شان گریزم من
همچو کز تیر مرد بیجوشن
هوش مصنوعی: من از سایههای آنها دوری میکنم، مانند کسی که از تیر بیهدف فرار میکند.
نی که از سایۀ عمر شیطان
شد گریزان چو روبه از شیران
هوش مصنوعی: کسی که از خطرات و مشکلات زندگی دوری میکند، مانند روباهی که از شیرها فرار میکند.
از همه اولیا گریزد هم
نامشان بشنود رود برهم
هوش مصنوعی: هر کسی که نام اولیا (مردان بزرگ و عارف) را بشنود، از آنها فرار میکند و به دنیا میپردازد. این نشان میدهد که یادآوری بزرگان معنوی ممکن است برخی را نگران کند و از مسیر حقیقت دور کند.
زانکه یک نور و یک گهر دارند
همه از اصل غرق دیدار ا ند
هوش مصنوعی: چون همه از یک نور و یک جوهر به وجود آمدهاند، همگی در اصل به دیدار هم مرتبطند.
هرچه یک نان کند همه نانها
آن کنند ای پسر بدان این را
هوش مصنوعی: هر چیزی که یک نان به دست بیاورد، همه نانها نیز همان نتیجه را خواهند داشت. پسر، به این نکته توجه کن.
وانچه جیحون کند فرات همان
میکند بیخطا و سهو و گمان
هوش مصنوعی: هر آنچه که به رود جیحون میرسد، رود فرات نیز به همان شیوه و بدون هیچ خطایی یا اشتباهی انجام میدهد.
دید شخصی بلیس را یک روز
بر در مسجد ایستاده چو یوز
هوش مصنوعی: یک روز، شخصی بلخی را دید که بر در مسجد ایستاده و شبیه یوز (حیوانی سریع و زیبا) به نظر میرسد.
گفت با او چه میکنی اینجا
حیله مندیش و راست گوی مرا
هوش مصنوعی: او از من پرسید که با این شخص فریبکار و راستگو چه کار میکنی.
گفت او زاهدی است در مسجد
بنماز ایستاده سخت بجد
هوش مصنوعی: او میگوید زاهدی در مسجد مشغول عبادت است و به شدت به نمازش اهتمام دارد.
خواهم او را که تابرم از راه
لیک در جنب او یکی آگاه
هوش مصنوعی: میخواهم او را که بتوانم برایش تلاش کنم، اما در کنار او کسی هست که از ما آگاه است.
هست خفته از او هراسانم
زان سبب پیش رفت نتوانم
هوش مصنوعی: من از خواب و سکوت او میترسم و به همین خاطر نمیتوانم جلو بروم.
اگر آنجا نخفته بودی او
کار زاهد شدی بکام عدو
هوش مصنوعی: اگر تو در آن مکان نمیخوابیدی، او کار زاهدانهای انجام میداد که به سود دشمن میشد.
طاعتش را بدادمی برباد
خویش را کردمی بدان دلشاد
هوش مصنوعی: من از عشقش به خویشتن آگاه شدم و با اطاعت از او، خوشحال و شاداب گردیدم.
لیک آن خفته مانع است مرا
وز چنین کار دافع است مرا
هوش مصنوعی: اما آن کسی که در خواب است، مانع من شده و از چنین کارهایی جلوگیری میکند.
چون که در خواب دست دزد ببست
نی که این خواب از آن نماز به است
هوش مصنوعی: زمانی که در خواب دزد دستگیر شد، باید بدانیم که این خواب از عبادت و نماز بهتر است.
پس همه کارهای مرد خدا
همچنان است از صواب و خطا
هوش مصنوعی: تمامی اعمال و اقدامات انسانهای مؤمن و نیکوکار، مانند سایر انسانها ممکن است شامل کارهای درست و نادرست باشد.
سیریش به ز روزۀ خلقان
بخل او به ز جود جمله جهان
هوش مصنوعی: بهتر است که بخل او را به جای روزه کسی که دیگران را میبیند، انتخاب کنیم. اینکه او در برابر بخشش به دیگران کممحبت است، نیکو تر از بخل و خودداری است که در روزهداری دیگران نمود پیدا میکند.
خنده اش به ز گریۀ زهاد
جرم او به ز طاعت عباد
هوش مصنوعی: لبخند او از اشک زهاد دلنشینتر است و گناهش از عبادت بندگان، سبکتر و قابل پذیرشتر است.
گر بسازد کسی ز زر طاسی
یا صراحی و کوزه و کاسی
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند از طلا ظرفی مثل کاسه یا کوزه بسازد،
یا کند مرغ و ماهی و چغزی
یا کند نقش زشت یا نغزی
هوش مصنوعی: یا پرنده و ماهی و جغد پرواز میکنند، یا تصویر ناپسند و یا زشتی را به نمایش میگذارند.
عاقل آن جمله را یکی شمرد
در بد و نیک عیب مینگرد
هوش مصنوعی: عاقل همه چیز را در کنار هم بررسی میکند و در مورد خوبیها و بدیها عیبجویی نمیکند.
چونکه نارش ز عشق حق شد نور
در غم او مبین تو غیر سرور
هوش مصنوعی: وقتی که آتش عشق حق ایجاد شد، در دل او نوری پیدا میشود که غم او را نمیتوان دید. تو نباید جز سرور و شادی چیزی دیگر را در او ببینی.
فعل او گر ترا نماید بد
نیک باشد مکن ز غفلت رد
هوش مصنوعی: اگر عمل او به تو نشان دهد که بد است، نباید از غفلت رهایی یابی.
زانکه نیک است سر بسر ذاتش
نیکوی دان جیوش و رایاتش
هوش مصنوعی: چرا که ذات او به طور کلی نیکو است، پس باید به خوبی و خرد او توجه کرد.
خیر محض است در لباس بشر
نکند هیچگونه میل بشر
هوش مصنوعی: خیر مطلق در قالب انسان قرار دارد و هیچگونه تمایلی به خواستههای بشری نشان نمیدهد.
نی گنه های خضر نزد علیم
بود بهتر ز خیرهای کلیم
هوش مصنوعی: گناههای خضر از نظر خداوند بهتر است تا خوبیهای کلیم.
فعل او گر ز شرع بیرون بود
در حقیقت ز شرع افزون بود
هوش مصنوعی: عمل او اگر از قوانین دینی خارج باشد، در واقع به حقیقت چیزی بیشتر از آن قوانین است.
پس سر رب معصیة میمون
اینچنین باشد ای لطیف درون
هوش مصنوعی: پس نتیجه کار نیکو در سر این گناهکار نیز باید چنین باشد ای کسی که درونت لطیف است.
کشتن طفل اگرچه بود گناه
نی که بر طاعتش فزود اللّه
هوش مصنوعی: کشتن کودک هر چند گناه است، اما در حقیقت بر پاداش خداوند افزوده میشود.
ظاهرش کفر و باطنش ایمان
صورتش درد و معنیش درمان
هوش مصنوعی: ظاهر این شخص نشاندهنده کفر است، اما درونش ایمان نهفته است. از نظر ظاهری او دردی را نشان میدهد، اما در واقع به معالجه و درمان میپردازد.
فعل خضرش از آن نمود تباه
که خدا اندر آن ندادش راه
هوش مصنوعی: عمل خضر در اینجا به قدری بد و ناپسند جلوه کرد که خداوند اجازه نداد او به این کار ادامه دهد و راهی برایش قرار نداد.
لاجرم سر نهاد از دل و جان
چون سر هر سه را شنید بیان
هوش مصنوعی: بنابراین، او سر از دل و جان برداشت، چون بیان این سه را شنید.
ظلم این چون ز عدل او به بود
هر بدش بر نکوی او افزود
هوش مصنوعی: ظلم این شخص به دلیل عدل او بیشتر است و هر کار بد او باعث میشود که خوبیهای او آشکارتر شود.
چونکه موسی بدانهمه عظمت
عاجز آمد ز فهم آن حرکت
هوش مصنوعی: وقتی که موسی با آن همه عظمت و مقامش نتوانست به درستی مفهوم آن حرکت را درک کند، نشان دهندهی بزرگی و پیچیدگی آن موضوع است.
تو چه باشی و خیر و طاعت تو
غم و شادی و رنج و راحت تو
هوش مصنوعی: تو چه کسی هستی و چه خوبیهایی و کارهای نیکوئی را انجام میدهی، از غم و شادی، از رنج و راحتیات هر کدام به نوعی در زندگیام تاثیر دارند.
کن قیاس و نه بر این سر را
تا بری از چنین شهان سرها
هوش مصنوعی: بهتراست به جای مقایسه با افرادی که قدرتمند و مقتدر هستند، خودت را از این نوع سلطنتها و سران دور نگهداری.
همچنین بیشمار هر بد او
هست در فایده فزون زنکو
هوش مصنوعی: هر چند که او به نظر بد میآید، اما در واقع دارای فواید و مزایای بسیاری است.
زانکه ذاتش ز جمله ممتاز است
همه چون جغد و او چو شهباز است
هوش مصنوعی: زیرا ذات او از همه متمایزتر است، مانند جغدی که در کنار او شهباز به نظر میرسد.
جغد با باز کی بود یکسان
چه زند گربه پیش شیر ژیان
هوش مصنوعی: جغد و باز هرگز با هم برابر نیستند، همانطور که گربه نمیتواند در برابر شیر شجاع بایستد.
قول و فعل و را ز خلق دگر
فرق کن جمله را یکی مشمر
هوش مصنوعی: قول و عمل را از دیگران جدا کن، و همه را یکسان در نظر نگیر.
کار او را مکن قیاس بکس
کی چو عنقا پرد بقاف مگس
هوش مصنوعی: کار او را با هیچ کس مقایسه نکن، زیرا مانند پرندهای افسانهای است که به گرد مگس نمیچرخد.
سنگ در دست اوشود گوهر
خاک گردد بدست خلقان زر
هوش مصنوعی: اگر سنگ در دستان او قرار بگیرد، به مانند جواهر میشود و خاک در دستان مردم به طلا تبدیل میشود.
لقمه ای کو خورد شود همه نور
وانچه ایشان خورند جمله غرور
هوش مصنوعی: هر لقمهای که انسان بخورد، میتواند همهچیز را روشن کند و آنچه دیگران میخورند، فقط نشانهای از خودپسندی و خودبرتربینی آنهاست.
زهر در کام او شکر گردد
واندر ایشان شکر قذر گردد
هوش مصنوعی: زهر در دهان او شیرین میشود و در میان آنها شکر نیز تلخ میگردد.
همچو لفظ اناالحق از منصور
زاد وشد پیش مردمان مشهور
هوش مصنوعی: مانند کلمه «انا الحق» که از منصور بیرون آمد و موجب شهرت او بین مردم شد.
لیک از آن وقت تابدین ساعت
میفرستند مردمش رحمت
هوش مصنوعی: اما از آن زمان تا به حال، مردم برای او رحمت میفرستند.
هم همان لفظ آمد از فرعون
چون در آن حق نداده بودش عون
هوش مصنوعی: فرعون وقتی که واژهها را به زبان آورد، چون در آن کلمات کمکی از حق و حقیقت وجود نداشت، نیرویی هم به او داده نشد.
سوی او لعنت است گشته روان
از زبانها ی خلق روز و شبان
هوش مصنوعی: نفرین مردم به سوی او روانه شده است و این نفرینها هر روز و شب جاری است.
زانکه حلاج اندر آن مأمور
بود و فرعون از خری مغرور
هوش مصنوعی: زیرا حلاج در آنجا مأموریت داشت و فرعون از نادانی و غروری که به او راه یافته بود، غافل بود.
لاجرم سوی این رود رحمت
سوی آن پیس کل دو صد لعنت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ناچار باید به سوی این رود رحمت برویم، و در مقابل آن، باید دو صد بار نفرین و لعنت را به آن شخص و شرایط ناپسند بفرستیم. به نوعی گویای انتخاب بین رحمت و نفرین است.
زین زبان حق سخن همیگوید
زان زبان مکر نفس میروید
هوش مصنوعی: از این زبان، گفتار حق بیرون میآید و از آن زبان، فریب نفس سر بر میآورد.
این کند زنده آن کند مرده
این کند صاف و آن کند در ده
هوش مصنوعی: این شخص باعث زنده شدن میشود و آن شخص باعث مرگ میشود. یکی از آنها مسیر را صاف میکند و دیگری باعث ایجاد مشکل در آن مسیر میشود.
این دهد تخت و آن بر درختت
این دهد سعد و آن برد بختت
هوش مصنوعی: یکی به تو زینت و مقام میدهد و دیگری به تو خوشی و خوشبختی میآورد.
این دهد جاه و آن کند در چاه
آن دهد غفلت این کند آگاه
هوش مصنوعی: این دنیا برخی چیزها را به ما میدهد و برخی دیگر را از ما میگیرد. بعضی چیزها ممکن است ما را مشغول کنند و از واقعیت دور نگه دارند، در حالی که برخی دیگر ما را به آگاهی و بصیرت میرسانند.
این برد چون ملک بفوق سما
وان برد همچو دیو تحت ثری
هوش مصنوعی: این پیروزی مانند سلطنتی است که بر فراز آسمانها قرار دارد و آن پیروزی دیگر مانند دیوی است که در زیر زمین زندگی میکند.
همچو آب است روح آدمیان
آبها گر نمایدت یکسان
هوش مصنوعی: روح آدمی همچون آب است؛ اگر به آن نگاه کنی، ظاهراً همه یکسان به نظر میرسند.
لیک در ذات خویش مختلف اند
یک بود همچو زهر و یک چون قند
هوش مصنوعی: اما در ذات خود متفاوت هستند؛ یکی مانند زهر و دیگری مانند قند.
از یکی جوشد آب صافی و پاک
وز یکی آب تیرۀ گلناک
هوش مصنوعی: از یک منبع، آب زلال و خالص به وجود میآید، و از منبع دیگر، آب کدر و گلآلود میریزد.
از یکی جوشد آب عذب علوم
وز یکی آب جهل چون ز قوم
هوش مصنوعی: از یک منبع، دانش و علم به جوش میآید و از منبع دیگر، نادانی و جهل، همانند آب که از زمین جاری میشود.
از یکی هرچه بهتر و خوشتر
وز یکی هرچه نحس تر زد س ر
هوش مصنوعی: از هر کسی که خوب و نیکو است، چیزهای بهتر و زیباتر را بگیر و از کسی که بد و نحس است، دوری کن.
سبد یک پر از گل است و ثمار
سبد یک پر است کژدم و مار
هوش مصنوعی: سبد، مملو از گلهای زیباست، اما در عوض، درون سبد موجوداتی خطرناک مثل کژدم و مار هم وجود دارد.
یک بود نار و یک بود همه نور
یک بپیش آورد برد یک دور
هوش مصنوعی: در یک زمان، آتش و نور وجود دارند و یکی از آنها میتواند بر دیگری غالب شود؛ به عبارتی، یکی نمیتواند بدون دیگری وجود داشته باشد و این حالت به دوری و نزدیکی نیز مربوط میشود.
یک دهد خار و یک دهد همه گل
یک فزاید خمار و یک همه مل
هوش مصنوعی: یک بار خار میدهد و بار دیگر گل، یک بار نشئه میافزاید و بار دیگر همه چیز را کم میکند.