گنجور

بخش ۱۴۰ - در بیان آنکه عملها چون تخمهاست، روز قیامت از دانۀ هر تخمی صورتی روید که بدان نماند. آنچنانکه در این عالم از آب منی آدمی میشود که هیچ بمنی نمیماند،و از باد شهوت مرغ مرغی میشود که بباد نمیماند، و از دانۀ شفتالو و خرما درختی میشود که بدان نمیماند. همچنان مرد وفادار را پادشاه شهره و خلعت و اسباب و مال میبخشد، هیچ اینها بدانۀ وفا نمیمانند. دزد را بردار میکنند دانۀ دزدی بدار نمیماند. و نظیر این بسیار و بیشمار است. پس چون میبینیم در این عالم ازدانه‌ها صورتها میزاید که بدانها نمیماند. همچنان در عالم غیب افعال واقوال واوراد و طاعات که دانه‌های آن عالم‌اند صورتها شوند که بدانها نمانند، مثل حور و قصور و انهار و اشجار و انواع اثمار و ازهار که در صفات بهشت مذکور است، همه صورتهای دانه‌های اعمال مؤمنان باشد بقدر مراتبهم. چندانکه دانه خوب‌تر صورتش محبوبتر و اوصاف جزاها و عذاب‌های آتش دوزخ و طبقات و درکات آن از دانهای اعمال مشرکان و مجرمان بود، پس لازم نیست که جزای افعال بمثل باشد

دانه های عمل چو بر رویند
همچو خویشان ترا ز جان جویند
هر عمل گویدت که ای بابا
از تو زادیم ما همه آنجا
خیره مانی در آن صور آن دم
شاد گردی و ارهی از غم
پس بگوئی که ای خدای ودود
چون شدند از من اینهمه موجود
گویدت در جواب ای نادان
نیست نادر در این ممان حیران
نی که هر نطفه در جهان از تو
بچه ‌ ای شد چو مه روان از تو
نی که از باد شهوت مرغان
میشود صد هزار مرغ پران
نی ز یک دانه ‌ ای ز زیر زمین
رسته شد بارور درخت گزین
پس ز آب دو چشم و باد نفس
که زنی اندر آن هوی و هوس
گر بزاید هزار حور و قصور
نیست نادر مدار این را دور
فعل و قول تو نیک و بد اینجا
همچو تخم است و نطفه ‌ ای دانا
زاید از هر یکی در آن عالم
صور بلعجب ترا هر دم
زاید از فعل خوب حور چو ماه
زاید از فعل زشت دیو سیاه
غیب بگذارنی در این عالم
زاد شادی ز نیک و از بد غم
یک وفا چون کنی تو با سلطان
عوضش میکند دو صد احسان
میدهد اسب و خلعت و منصب
میشود هم ترا بصدق محب
آن وفا هیچ ماند اینها را
فکر کن نیک اندر این یارا
فعل و قول تو چون بشاه رسید
زو ترا ملک و مالو جاه رسید
دانۀ فعلو قول تو چو در او
منصب و مال گشت و اسب نکو
همچنین دانه ‌ های پاک عمل
حور و جنت شوند بعد اجل
نطفه ‌ ای با بشر چه میماند
دانه ‌ ای با شجر چه میماند
دانه در زیر خاک شد شجری
با دو صد شاخ و برگ پر ثمری
هم منی گشت در رحم بشری
سخت خوب و لطیف چون قمری
میشود هم ز باد عنقائی
کو نظر تا کند تماشائی
دانه چشم چون رود در خاک
چه گمان میبری تو ای غمناک
که شود ضایع و نروید آن
از زمین روز حشر صد چندان
این گمانرا مبر که سهو و خطاست
عجز در کار حق بدان نه رواست
تا نشد نیست دانه اندر خاک
کی شد او هست زنده و چالاک
چونکه دانه گداخت شد فانی
انگهی شد نبات تا دانی
همچنین چون تنت شود معدوم
حشر گردی ترا شود معلوم
که از این نیست هستئی دادت
حق از آن بیش و کرد دلشادت
هر که کرد این طرف رکوع و سجود
زان سجودش بهشت شد موجود
بر زبان هر که راند ذکر خدا
مرغ جنت کند خدا آنرا
مرغ هرگز بذکر میماند
صنع هرگز بفکر میماند
نیستشان نسبتی بهمدیگر
ظاهر است این به پیش اهل نظر
عالمانرا جزاست حکم و قضا
دزد را دار و حبس و بند سزا
چونکه زخمی زدی تو بر مظلوم
شد درختی و رست از آن زقوم
دانۀ فسق و ظلم شد دوزخ
کرد مانند مرغت اندر فخ
نیک و بد را همه چنین میدان
فسق زاید جحیم و زهد جنان
خار کاری زخا رخان بری
شاخ گل کار تا ببار بری
عمل نیک گل بود میکار
عمل بد بود بتر از خار
خار را پیش یار نتوان برد
نزد صافی بکار ناید درد
زین طرف چونکه میبری آنجا
ارمغانی هر آنچه بهتر را
چیز نیکو گزین کن ازدل و جان
تا بری ارمغان بر جانان
عمر را بی عوض مکن ضایع
بهر اغراض کمتر ای بایع
یک دمه عمر را بمال جهان
نتواند خرید کس میدان
لیک با عمر مال عالم را
میتوان کسب کردن ای دانا
چون ندارد بهامده از دست
تا نمانی چو ماهیان در شست
دانۀ عمر بهر حق میکار
تا عوض بر دهد یکی دو هزار
چه هزاران که بیشمار شود
چونکه در کار کردگار رود
گرچه عمر شمرده داری تو
چونکه در راه حق سپاری تو
گردد آن عمر بیشمار و کنار
زانکه شد در ره خدا ایثار
عمر کان صرف حق شود باقی است
از می دایمش خدا ساقی است
وانکه در شوره خاک عالم دون
دانۀ عمر کاشت شد مغبون
بهر کشت آمدیم در دنیا
تا برش بدرویم در عقبی
زامدن چون مراد حق این بود
پس چه ارزیم چون نشد مقصود

بخش ۱۳۹ - در بیان آنکه صحبت اولیا معظمترین طاعات و مفیدترین عبادات است. زیرا آنچه بسالی و دو باجتهاد خود کس نتواند حاصل کردن بساعتی اضعاف آن از صحبت شیخ میسر شود. همچنانکه اگر کسی بفکر و اجتهاد خود خواهد که صنعتی بیاموزد البته نتواند. و اگر بمرور ایام بعد از اجتهاد بسیار بیاموزد هم ناقص باشد. لیکن آنچه در یک لحظه از استاد آموزد بسالها بجهد خود حاصل نکند. پس اگر آنکه نادراً حق تعالی کسی را بی شیخ و استاد تعلیم دهد که الرحمن علم القرآن بر او حکم نباشد که النادر لاحکم له. و آن نادر هم برای آن آید که دیگران از او بیاموزند و اینچنین نادر پیش آن پختگان که پیر پرورند خام نماید از این رو مصطفی علیه السلام با امیرالمؤمنین علی کرم اللّه وجهه نصیحت فرمود که اذا تقرب الناس الی خالقهم بانواع البر فتقرب الی اللّه بانواع العقل تسبقهم بالدرجات و الزلف عندالناس فی الدنیا و عنداللّه فی الاخرة.: با علی گفت احمد مرسلبخش ۱۴۱ - در بیان آنکه حق تعالی آدمی را جهت معرفت و عبادت خود آفرید و مقصود از هستی آدمی آن بود که و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. و چون از او این معنی نیاید عمرش بیفایده گذشته باشد. اگرچه از او کارهای دیگر آید الا او را فایده نباشد. همچنانکه شمشیر بقیمت را اگر کسی بجای میخ در دیوار زند که از اینجا کوزه بیاویزم، بیفایده باشد. زیرا بمیخی آن مصلحت برمیآید شمشیر را برای چیزی دیگر ساخته‌اند. اکنون چون مقصود آدمی عبادت بوده است هرکه اینجا نکرد آنجا در دوزخ بعبادت و انابت مشغول گردد.: گرچه از ما هزار کاردگر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دانه های عمل چو بر رویند
همچو خویشان ترا ز جان جویند
هوش مصنوعی: عمل‌هایت مانند دانه‌هایی هستند که وقتی بروی می‌آیند، مثل خویشاوندان به جان تو نزدیک می‌شوند و از تو nourished می‌گیرند.
هر عمل گویدت که ای بابا
از تو زادیم ما همه آنجا
هوش مصنوعی: تمامی کارها و اعمال می‌گویند که ما از تو نشأت گرفته‌ایم و همه در آنجا به وجود آمده‌ایم.
خیره مانی در آن صور آن دم
شاد گردی و ارهی از غم
هوش مصنوعی: زمانی که در زیبایی آن چهره محو می‌شوی، به زودی شاد خواهی شد و از ناراحتی‌ها دور خواهی ماند.
پس بگوئی که ای خدای ودود
چون شدند از من اینهمه موجود
هوش مصنوعی: پس بگو که ای خدای مهربان، چرا این همه موجود از من به وجود آمده است؟
گویدت در جواب ای نادان
نیست نادر در این ممان حیران
هوش مصنوعی: می‌گوید برایت که ای نادان، در این جمع هیچ کسی نادر نیست که حیرت‌زده‌ات کند.
نی که هر نطفه در جهان از تو
بچه ‌ ای شد چو مه روان از تو
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که هر چیز جدیدی که در جهان به وجود می‌آید، از تو نشأت می‌گیرد و به نوعی به تو مرتبط است. همانند اینکه نور ماه از خود ماه می‌تابد، در آفرینش و پیدایش موجودات، تو نقش اساسی و مرکزی داری.
نی که از باد شهوت مرغان
میشود صد هزار مرغ پران
هوش مصنوعی: نی که از وزش باد شهوت، به پرواز در می‌آید، مانند صد هزار پرنده است که به آسمان می‌روند.
نی ز یک دانه ‌ ای ز زیر زمین
رسته شد بارور درخت گزین
هوش مصنوعی: از یک دانه‌ای که زیر زمین بود، درختی بارور و برگزیده رویید.
پس ز آب دو چشم و باد نفس
که زنی اندر آن هوی و هوس
هوش مصنوعی: پس از اشک‌های دو چشم و نفسی که با آن زندگی می‌کنی، هوی و هوس در آن وجود دارد.
گر بزاید هزار حور و قصور
نیست نادر مدار این را دور
هوش مصنوعی: اگر هزار حور و قصر به دنیا بیاید، نباید این را چیز عجیبی به حساب آورد.
فعل و قول تو نیک و بد اینجا
همچو تخم است و نطفه ‌ ای دانا
هوش مصنوعی: عمل و کلام تو در این دنیا مانند تخم و نطفه است که می‌تواند خوب یا بد باشد، ای عالم.
زاید از هر یکی در آن عالم
صور بلعجب ترا هر دم
هوش مصنوعی: در هر لحظه در آن جهان، اشکال شگفت‌انگیزی به وجود می‌آید که هر کدام از آن‌ها از یک چیز متفاوت سرچشمه گرفته‌اند.
زاید از فعل خوب حور چو ماه
زاید از فعل زشت دیو سیاه
هوش مصنوعی: از کارهای خوب و ارزنده، موجودی زیبا و دل‌نشین به وجود می‌آید، همان‌طور که از کارهای زشت و ناپسند، موجودی زشت و تاریک به وجود می‌آید.
غیب بگذارنی در این عالم
زاد شادی ز نیک و از بد غم
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا به ما شادی می‌دهد از خوبی‌ها و از بدی‌ها غم.
یک وفا چون کنی تو با سلطان
عوضش میکند دو صد احسان
هوش مصنوعی: اگر با یک حاکم یا مقام بالا صداقت و وفا داشته باشی، او در عوض به تو توجه و محبت بیشتری خواهد کرد.
میدهد اسب و خلعت و منصب
میشود هم ترا بصدق محب
هوش مصنوعی: با صداقت و محبت، تو را به مقام‌های عالی و نعمت‌های زیاد می‌رساند، همان‌طور که اسب و لباس‌های زیبا و مقام‌های بزرگ به کسی داده می‌شود.
آن وفا هیچ ماند اینها را
فکر کن نیک اندر این یارا
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش وفای واقعی هیچگاه از بین نمی‌رود؛ بنابراین با دقت به این افراد و رفتارهای آنها فکر کن.
فعل و قول تو چون بشاه رسید
زو ترا ملک و مالو جاه رسید
هوش مصنوعی: اگر کردار و گفتار تو به درستی به مقام شایسته‌ای برسد، از او برای تو ثروت، قدرت و اعتبار به ارمغان خواهد آورد.
دانۀ فعلو قول تو چو در او
منصب و مال گشت و اسب نکو
هوش مصنوعی: وقتی که عمل و گفتار تو همراه با مقام و ثروت می‌شود، آن وقت مانند یک اسب خوب و باارزش می‌گردی.
همچنین دانه ‌ های پاک عمل
حور و جنت شوند بعد اجل
هوش مصنوعی: پس از پایان عمر و ورود به بهشت، اعمال نیک انسان مانند دانه‌های پاک تبدیل به ثمرات و پاداش‌های بهشتی می‌شود.
نطفه ‌ ای با بشر چه میماند
دانه ‌ ای با شجر چه میماند
هوش مصنوعی: نطفه‌ای که به انسان می‌رسد، مانند دانه‌ای است که به درخت تبدیل می‌شود. در واقع، هر کدام می‌توانند به چیزی بزرگ و با ارزش تبدیل شوند که تأثیرات زیادی بر جهان اطراف خود دارند.
دانه در زیر خاک شد شجری
با دو صد شاخ و برگ پر ثمری
هوش مصنوعی: دانه‌ای که در زیر خاک مدفون شد، به درختی با تعداد بسیار زیادی شاخه و برگ‌های پربار تبدیل گردید.
هم منی گشت در رحم بشری
سخت خوب و لطیف چون قمری
هوش مصنوعی: من هم در رحم مادری به دنیا آمدم و همچون قمری زیبا و لطیف بودم.
میشود هم ز باد عنقائی
کو نظر تا کند تماشائی
هوش مصنوعی: آیا می‌توان با وزش بادی از طرف عنقا، به تماشای زیبایی‌ها نشست؟
دانه چشم چون رود در خاک
چه گمان میبری تو ای غمناک
هوش مصنوعی: چشم مثل دانه‌ای در خاک است، چه تصوری درباره‌اش داری ای غمگین؟
که شود ضایع و نروید آن
از زمین روز حشر صد چندان
هوش مصنوعی: در روز قیامت، آنچه که از زمین نابود و بی‌ثمر شده است، به‌طور چند برابر به وجود خواهد آمد و رشد خواهد کرد.
این گمانرا مبر که سهو و خطاست
عجز در کار حق بدان نه رواست
هوش مصنوعی: به این فکر نباش که اشتباه و خطا ضعف در انجام امور الهی است، زیرا این موضوع در کارهای حق پذیرفتنی نیست.
تا نشد نیست دانه اندر خاک
کی شد او هست زنده و چالاک
هوش مصنوعی: تا زمانی که دانه‌ای در خاک نیست، چگونه می‌توان او را زنده و فعال دانست؟
چونکه دانه گداخت شد فانی
انگهی شد نبات تا دانی
هوش مصنوعی: زمانی که دانه به تلی از خاک تبدیل می‌شود و از بین می‌رود، آن‌گاه گیاهی از آن سربر می‌آورد، تا بفهمی و درک کنی که تغییر و تحولات طبیعی چگونه رخ می‌دهد.
همچنین چون تنت شود معدوم
حشر گردی ترا شود معلوم
هوش مصنوعی: وقتی که بدن تو از بین برود و نابود شود، در آن زمان شخصیت و جوهرت برای دیگران آشکار خواهد شد.
که از این نیست هستئی دادت
حق از آن بیش و کرد دلشادت
هوش مصنوعی: این سخن بیانگر این است که چیزی که به تو عطا شده، تنها از آن نیست و حقوق تو بیش از اینهاست و در نتیجه دل تو شاد می‌شود.
هر که کرد این طرف رکوع و سجود
زان سجودش بهشت شد موجود
هوش مصنوعی: هر کسی که در حال رکوع و سجود با خلوص نیت به عبادت بپردازد، از همین عبادت بهشتی برای خود فراهم می‌کند.
بر زبان هر که راند ذکر خدا
مرغ جنت کند خدا آنرا
هوش مصنوعی: هر کسی که نام خدا را بر زبان بیاورد و او را یاد کند، خداوند به او جایگاهی در بهشت عطا می‌کند.
مرغ هرگز بذکر میماند
صنع هرگز بفکر میماند
هوش مصنوعی: پرنده هرگز در یاد و ذکر نمی‌ماند و خلاقیت هرگز در فکر و اندیشه ثابت نمی‌شود.
نیستشان نسبتی بهمدیگر
ظاهر است این به پیش اهل نظر
هوش مصنوعی: آن‌ها هیچ نسبتی به یکدیگر ندارند، اما این موضوع برای افرادی که به عمق مسائل آگاه هستند، روشن است.
عالمانرا جزاست حکم و قضا
دزد را دار و حبس و بند سزا
هوش مصنوعی: عالمان باید به حکم و قضا عمل کنند، اما برای دزد، مجازات باید زندان و کیفر باشد.
چونکه زخمی زدی تو بر مظلوم
شد درختی و رست از آن زقوم
هوش مصنوعی: وقتی که تو به این بی‌گناه آسیب زدی، درختی از زخم تو ریشه‌دار و بارور شد.
دانۀ فسق و ظلم شد دوزخ
کرد مانند مرغت اندر فخ
هوش مصنوعی: بذر فساد و ظلم باعث شد که جهنم شکل بگیرد، مانند اینکه پرنده‌ات در قفسی گرفتار شده باشد.
نیک و بد را همه چنین میدان
فسق زاید جحیم و زهد جنان
هوش مصنوعی: همه می‌دانند که نیکی و بدی چه تأثیری دارند. اعمال ناپسند انسان را به جهنم می‌برد و در مقابل، پرهیزگاری و رفتار نیک او را به بهشت می‌سالند.
خار کاری زخا رخان بری
شاخ گل کار تا ببار بری
هوش مصنوعی: خاری که درختان را اذیت می‌کند، نمی‌تواند زیبایی گل‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد، پس بهتر است که خود را کنار بگذارد تا زیبایی گل‌ها نمایان شود.
عمل نیک گل بود میکار
عمل بد بود بتر از خار
هوش مصنوعی: عمل نیک مانند گلی است که می‌کاریم و باعث زیبایی و خوشبویی می‌شود، در حالی که عمل بد شبیه خاری است که نه تنها زیبا نیست بلکه آزاردهنده و مضر است.
خار را پیش یار نتوان برد
نزد صافی بکار ناید درد
هوش مصنوعی: نمی‌توان خار را در نزد یار آورد، چرا که در حضور فرد خوش‌خلق و پاک، درد و ناملایمات جایی ندارند.
زین طرف چونکه میبری آنجا
ارمغانی هر آنچه بهتر را
هوش مصنوعی: از این طرف که تو به آنجا می‌روی، هر چیز خوبی را که می‌توانی برای خودت بیاور.
چیز نیکو گزین کن ازدل و جان
تا بری ارمغان بر جانان
هوش مصنوعی: از دل و جان چیزهای خوب و پسندیده را انتخاب کن تا برای محبوب خود هدیه بیاوری.
عمر را بی عوض مکن ضایع
بهر اغراض کمتر ای بایع
هوش مصنوعی: زندگی‌ات را بیهوده صرف نکن و برای اهداف کم‌ارزش آن را از دست نده، ای خریدار.
یک دمه عمر را بمال جهان
نتواند خرید کس میدان
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند حتی یک لحظه از عمر را خریداری کند، پس ارزش زندگی و لحظاتش را باید دانست.
لیک با عمر مال عالم را
میتوان کسب کردن ای دانا
هوش مصنوعی: اما با عمر خود می‌توان به دست آوردن مال و دارایی در این دنیا، ای دانا.
چون ندارد بهامده از دست
تا نمانی چو ماهیان در شست
هوش مصنوعی: زمانی که کسی از دست خود به درد و رنج نیفتد، مانند ماهیانی که در آب دست و پا می‌زنند، نمی‌تواند برای همیشه در آن وضعیت باقی بماند.
دانۀ عمر بهر حق میکار
تا عوض بر دهد یکی دو هزار
هوش مصنوعی: عمری که داری را برای حق و هدفی بزرگ بکار، تا ثمره‌اش، عوضی بسیار بیشتر از آنچه که کاشته‌ای به تو بدهد.
چه هزاران که بیشمار شود
چونکه در کار کردگار رود
هوش مصنوعی: هرچند که عددهای زیادی وجود دارد، وقتی به کار خداوند توجه کنیم، همه این اعداد و شمارش‌ها کم‌اهمیت می‌شوند.
گرچه عمر شمرده داری تو
چونکه در راه حق سپاری تو
هوش مصنوعی: هرچند که عمرت را به شمارش می‌گذاری، اما چون در راه حقیقت صرف می‌شود، ارزشمند است.
گردد آن عمر بیشمار و کنار
زانکه شد در ره خدا ایثار
هوش مصنوعی: عمر طولانی و بی‌نظیر به سرانجام می‌رسد، ولی کسی که در راه خدا فداکاری کند، در نهایت به مقصود می‌رسد.
عمر کان صرف حق شود باقی است
از می دایمش خدا ساقی است
هوش مصنوعی: عمر من که صرف حق و حقیقت شده، اکنون فقط شراب دوامی باقی مانده است و خداوند همواره به عنوان ساقی در کنار من است.
وانکه در شوره خاک عالم دون
دانۀ عمر کاشت شد مغبون
هوش مصنوعی: کسی که در دنیای پست و پر از مشکلات، مدت عمر خود را صرف کارهای بی‌ارزش کرده، در نهایت دچار پشیمانی و نقصان می‌شود.
بهر کشت آمدیم در دنیا
تا برش بدرویم در عقبی
هوش مصنوعی: ما برای زراعت و کشت در این دنیا آمده‌ایم تا در جهان دیگر، پاداش و محصول آن را برداشت کنیم.
زامدن چون مراد حق این بود
پس چه ارزیم چون نشد مقصود
هوش مصنوعی: زمانی که تحقق خواسته‌ی معنوی خداوند این‌گونه بود، پس چه اهمیتی دارد که ما به هدف‌های خود نرسیدیم؟