گنجور

بخش ۱۲۴ - در بیان آنکه هر ولی اول قطره‌ای بود، از غایت صدق و محبت و نهایت طلب و مودت حق آخر دریائی شد. پس هر ولی دریائی است بی پایان و هر دریائی از این دریاها از دریای با عظمت پر رحمت حق همچو موجی است و موجها در دریا متفاوت‌اند. موج مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز از همه موجها بیشتر است و پیشتر هر کرا همت عالی باشد بر بیش زند و پیش دود

هر ولیئی ز حق شده دریا
گرچه اول چو قطره بد جویا
در تن چون سبوی دریا گشت
بی ز تحت و ز فوق اعلا گشت
هر ولی را مقام لایق اوست
هم کرامات او مطابق اوست
غرض از بحرها مقامات است
هر یکی را چنان کرامات است
هریمی را کرامتش چون موج
سر زده فوج فوج بر هر اوج
وانگه آن بحرها ز بحر خدا
گشته مانند موجها پیدا
نیست آن موجها جدا ازیم
هست با هم چو عیسی و مریم
موج ازیم کجا جدا باشد
گرچه بحرش بر اوج میپاشد
مینماید جدا ولیک جدا
نیست آن موج هیچ از دریا
سرور بحرها بود عمان
هر که شد غرق آن شود عمان
هر کرا همت بلند بود
سوی آن بحر بیکرانه رود
اینهمه بحرها ز بحر خدا
همچو امواج آمده بالا
متفاوت بود ز همدیگر
جوش این زان گذشته بالاتر
یک بود اوسط و یکی اعلی
زیر اوسط بمرتبۀ ادنی
سرور جمله چونکه مولاناست
موجش از بحر جان قویتر خاست
پیش موج عظیم او امواج
بی اثر چون در آفتاب سراج
نامد اندر جهان چو مولانا
آشکار و نهان چو مولانا
قطب قطبان بد آن شه والا
پیش او جمله سرها پیدا
هیچ چیزی نماند از او پنهان
بود خاص الخواص آن سلطان
شرح این میرود در این دفتر
گرچه نسبت بدوست این ابتر
وصف او در بیان کجا آید
بحر از ناودان چه بنماید
همه را فخر از غلامی او
عقل کل گشته اهتمامی او
سروران بقا در او حیران
همه را زو شده دکان ویران
همه از عشق او پراکنده
خویش را در مهالک افکنده
دین و دنیای خویش داده بباد
در غم او که هر چه بادا باد
زاهدان گزیدۀ مختار
شده از عشق او همه خمار
نی ز خمری که آن بود ز انگور
بل ز خمری که نام اوست طهور
صائمان جمله میخوران گشته
عوض ذکر شعر خوان گشته
نی چنان شعر کان مجاز بود
بلکه شعری که مغز راز بود
ظاهرش شعر و باطنش تفسیر
راه حق را در او بهین تقریر
رفته فکر بهشت و دوزخشان
ترس نی از صراط و برزخشان
زده بر نقد وقت صوفی وار
کرده با خلق نسیه را ایثار
عشق حق را گزیده بر همه چیز
از سر دید و غایت تمییز
سر دین ‌ اند اگرچه بی دین ‌ اند
بی حجابی همه خدا بین ا ند
دین مقبول حق خود ایشان راست
که حق آنرا بوصل خویش آراست
ظاهر دین اگرچه ترک کنند
دان که از قشر سوی مغز تنند
قشر دین عاقبت شود لاشی
مغز دین تا ابد بماند حی
چونکه آن قوم این گزین کردند
خلق گفتند ترک دین کردند
کی کند فهم خلق ظاهربین
باطن دین اولیای گزین
همه گفته ز کوتهی نظر
اولیای کبار را کافر
تا تو نان را نخائی و نخوری
هیچ قوت ز نقش آن نبری
تا تو مرهون نقش دین باشی
مست نقشی نه مست نقاشی
تا نبخشد خدا ترا این درد
فهم این قوم چون توانی کرد
اندر اخلاص حق چنان رفتند
که همه بی خورش چوکه زفتند
عین اخلاص گفته ‌ اند و فزون
عقل کل را نهف ت ه زیر جنون
نقش دین هشته جان دین گشته
نزد صاحبدلان گزین گشته
برده از روی آب جان خاشاک
شده از گفتگوی حادث پاک
بی زبان کرده علم عشق بیان
بی دهانی ز راه جان گویان
شیخ مرشد بد او و گشت مرید
سهل از اراشاد او عزیز و رشید
نفسش بد مبارک و میمون
هر مریدش گذشته از ذوالنون
نبرد هیچ از گزیدۀ او
صد چو عطار و چون سنائی بو

بخش ۱۲۳ - در بیان آن که آدمی اوست که ممیز باشد تا تواند فرق کردن میان حق و باطل و دروغ و راست و قلب و نقد. از این رو می‌فرماید پیغامبر علیه السلام که اَلمُؤْمِنُ کَیِّسٌ ممیزٌ. در هر که تمیز باشد به نقش ظاهر فریفته نشود همچنانکه صراف به نقش درم و سکهٔ آن فریفته نمی‌شود، مردان حق صرافان‌اند نقد را از قلب و حق را از باطل میدانند و جدا می‌کنند و در تقریر آنکه مدح اولیاء میکردم شیطان از سر رهزنی که خلق اوست گفت از مدح دیگران تو را چه فایده و خواست که مرا از آن طاعت باز دارد. همچنانکه به شخصی که دایم یا رب میگفتی گفت چند یا رب میگوئی، چون تو را لبیکی جواب نمیرسد بدین طریق آن رهرو را از راه برد تا سال‌ها از ذکر و طاعت بماند. بعد مدت‌ها از حق تعالی بوی خطاب رسید که ترک یا رب گفتن چرا کردی. گفت از آن که لبیک جواب نمیرسید. حق تعالی فرمود که آن یا رب گفتن تو عین لبیک گفتن من است، آخر من تو را بر آن میدارم که یا رب میگوئی و اگر چنین نیست دیگران چرا نمیگویند. پس به خود آمد و دانست که آن منع مکر شیطان است. باز بر سر رشته افتاد و به یا رب گفتن مشغول شد: مصطفی گفت مؤمن است عزیزبخش ۱۲۵ - در بیان آنکه مرید راستین اوست که احوال و تقرب شیخ را که بخدا دارد ظاهراً و باطناً اکتساب کرده باشد و بمقامات شیخ رسیده، باعتبار ما کان او را مرید خوانند و الا در حقیقت عین شیخ باشد. این چنین مرید را تفضیل مینهیم بر اولیای گذشته نه هر مرید ناقص را که راه شیخ چنانکه حق آن است نبریده باشد و نرفته. در طلب سست بوده باشد و از رنجها گریخته و کاهلی ورزیده و بکلی خود را فدای حقناکرده و مرادهای نفس را گردن نازده، و نفس خود رادر جهاد ناکشته اوصاف حیوانی بر او غالب و ملکی مغلوب. اینچنین کس را بنام اگر مرید خوانند اسمی باشد بی مسمی فافهم.: زان مریدان صلاح دین بدیک

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر ولیئی ز حق شده دریا
گرچه اول چو قطره بد جویا
هوش مصنوعی: هر ولی و پیشوایی که از جانب حق به وجود آمده، در ابتدا ممکن است کوچک و به اندازه یک قطره باشد، اما در نهایت به دریا و عظمت می‌رسد.
در تن چون سبوی دریا گشت
بی ز تحت و ز فوق اعلا گشت
هوش مصنوعی: تن انسان مانند سبویی از دریا می‌شود که از هیچ چیز پایین‌تر و بالاتر نیست و به حالت عالی و عالی‌تری می‌رسد.
هر ولی را مقام لایق اوست
هم کرامات او مطابق اوست
هوش مصنوعی: هر ولی (ولی، به معنای شخصی که مقام و منزلتی خاص دارد) برای خود مقام و جایگاهی مناسب دارد و کراماتی که از او بروز می‌کند نیز با شأن و مقام او همخوانی دارد.
غرض از بحرها مقامات است
هر یکی را چنان کرامات است
هوش مصنوعی: هدف از وجود دریاها، رسیدن به مقامات و مرتبه‌های بالاتر است و هر یک از این مقامات ویژگی‌ها و شگفتی‌های خاص خود را دارد.
هریمی را کرامتش چون موج
سر زده فوج فوج بر هر اوج
هوش مصنوعی: هریمی با بزرگمنشی و ویژگی‌های برجسته خود مانند موجی است که به طور مداوم بر فراز ارتفاعات مختلف جاری می‌شود و به هر جا می‌رسد، تأثیر خود را می‌گذارد.
وانگه آن بحرها ز بحر خدا
گشته مانند موجها پیدا
هوش مصنوعی: سپس آن دریاها از دریای خدا مانند موج‌ها نمایان شده‌اند.
نیست آن موجها جدا ازیم
هست با هم چو عیسی و مریم
هوش مصنوعی: موج‌ها از یکدیگر جدا نیستند، بلکه همه ما به هم وابسته‌ایم، همان‌طور که عیسی و مریم به هم مرتبط هستند.
موج ازیم کجا جدا باشد
گرچه بحرش بر اوج میپاشد
هوش مصنوعی: موجی که به‌وجود آمده نمی‌تواند از دریا جدا شود، حتی اگر دریا به شدت بر اوج خود بریزد و خروشان باشد.
مینماید جدا ولیک جدا
نیست آن موج هیچ از دریا
هوش مصنوعی: موج دریا را نشان می‌دهد که جدا از دریا به نظر می‌رسد، اما در واقع هیچ‌گاه از دریا جدا نیست.
سرور بحرها بود عمان
هر که شد غرق آن شود عمان
هوش مصنوعی: عمان مانند دریایی پر از شادی و خوشبختی است، هر کس که در آن غرق شود، به سرور و خوشحالی دست خواهد یافت.
هر کرا همت بلند بود
سوی آن بحر بیکرانه رود
هوش مصنوعی: هرکس که اراده و تلاش بزرگی داشته باشد، به سوی آن دریاچه‌ی بی‌پایان می‌رود.
اینهمه بحرها ز بحر خدا
همچو امواج آمده بالا
هوش مصنوعی: تمام این دریاها به دلیل وجود خداوند مانند موج‌هایی به سطح آمده‌اند.
متفاوت بود ز همدیگر
جوش این زان گذشته بالاتر
هوش مصنوعی: این دو از همدیگر متفاوت بودند و این یکی از آن یکی بالاتر است.
یک بود اوسط و یکی اعلی
زیر اوسط بمرتبۀ ادنی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که مقام و جایگاه‌ها به طور مرتب در سطوح مختلفی وجود دارند؛ یکی در وسط و دیگری در بالاتر از آن. همچنین یک مقام دیگر در زیر سطح میانه قرار دارد که پایین‌تر از آن مرتب است. به عبارت دیگر، همه چیز در یک نظام سلسله‌مراتبی سازماندهی شده است.
سرور جمله چونکه مولاناست
موجش از بحر جان قویتر خاست
هوش مصنوعی: بزرگی و شوق مولانا باعث شده است که اشتیاق و احساسات او از عمق وجودش قوی‌تر و پرمحتواتر گردد.
پیش موج عظیم او امواج
بی اثر چون در آفتاب سراج
هوش مصنوعی: در برابر نیروی بزرگ او، امواج کوچک بی‌ثمر به نظر می‌رسند، مانند نور چراغی که در برابر نور خورشید بی‌خاصیت است.
نامد اندر جهان چو مولانا
آشکار و نهان چو مولانا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در جهان به روشنایی و عمق فکر و اندیشه‌ی مولانا نمی‌رسد، نه در ظاهر و نه در باطن.
قطب قطبان بد آن شه والا
پیش او جمله سرها پیدا
هوش مصنوعی: امیر بزرگ و محترم، در برابر او تمامی سرها فروتنی می‌کنند و نمایان هستند.
هیچ چیزی نماند از او پنهان
بود خاص الخواص آن سلطان
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از او پنهان نمانده بود، حتی آنچه برای افراد خاصی از اهمیت بیشتری برخوردار بود.
شرح این میرود در این دفتر
گرچه نسبت بدوست این ابتر
هوش مصنوعی: این نوشتار درباره موضوعی خاص است، هرچند که به آن موضوع ارتباطی ندارد و ناتمام به نظر می‌رسد.
وصف او در بیان کجا آید
بحر از ناودان چه بنماید
هوش مصنوعی: توصیف او در کلام به کجا می‌رسد؟ مانند این است که بخواهیم وسعت دریا را از طریق یک ناودان نشان دهیم.
همه را فخر از غلامی او
عقل کل گشته اهتمامی او
هوش مصنوعی: همه به خاطر خدمت به او می‌بالند و این موضوع باعث شده که او بهترین و کامل‌ترین عقل و فکر را داشته باشد.
سروران بقا در او حیران
همه را زو شده دکان ویران
هوش مصنوعی: سروران و بزرگان جاویدان در او (خدا) حیرت‌زده‌اند و همه چیزشان به خاطر او ویران شده است.
همه از عشق او پراکنده
خویش را در مهالک افکنده
هوش مصنوعی: همه به خاطر عشق او، خودشان را در خطرات و مشکلات انداخته‌اند.
دین و دنیای خویش داده بباد
در غم او که هر چه بادا باد
هوش مصنوعی: در نگرانی و اندوه او، تمام امور زندگی و اعتقادات خود را رها کرده‌ام، هر چه که قرار است پیش بیاید، باشد.
زاهدان گزیدۀ مختار
شده از عشق او همه خمار
هوش مصنوعی: رهبانان و زاهدان که برگزیدهٔ عشق او هستند، همگی در حالت نشئگی و شگفتی قرار دارند.
نی ز خمری که آن بود ز انگور
بل ز خمری که نام اوست طهور
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی اشاره به خواص خاص و معنوی یک نوشیدنی دارد. شاعر می‌گوید که آن نوشیدنی نه فقط از انگور که از یک نوع خاص و پاک است که می‌تواند به روح طهارت و پاکی ببخشد. به عبارت دیگر، نوشیدنی مورد نظر صرفاً به خاطر ماده اولیه‌اش ارزشمند نیست، بلکه به خاطر نام و ویژگی‌های خاصی که دارد، اهمیت پیدا می‌کند.
صائمان جمله میخوران گشته
عوض ذکر شعر خوان گشته
هوش مصنوعی: همه روزه روزه‌داران به خاطر ذکر و یاد خداوند، به دور هم جمع می‌شوند، اما اکنون به جای ذکر خدا، شعر و آواز می‌خوانند.
نی چنان شعر کان مجاز بود
بلکه شعری که مغز راز بود
هوش مصنوعی: شعر مانند نی نیست که فقط جایی برای تقلید و نمایشی از الفاظ باشد، بلکه شعری است که دارای عمق و مغز معنایی است.
ظاهرش شعر و باطنش تفسیر
راه حق را در او بهین تقریر
هوش مصنوعی: ظاهر این شعر زیبا و شاعرانه است، اما در پس آن توضیح و تفسیر عمیقی از راه حق وجود دارد که به بهترین شکل بیان شده است.
رفته فکر بهشت و دوزخشان
ترس نی از صراط و برزخشان
هوش مصنوعی: افراد به جای ترسیدن از مراحل پس از مرگ و مسیرهای آن، در خواب و خیال نعمت‌ها و عذاب‌های بهشت و دوزخ به سر می‌برند.
زده بر نقد وقت صوفی وار
کرده با خلق نسیه را ایثار
هوش مصنوعی: صوفی با زهد و بینش خود بر روی زمان حال تمرکز کرده و زندگی مادی را برای دیگران مهیا می‌کند، هرچند که خودش از آن محروم باشد.
عشق حق را گزیده بر همه چیز
از سر دید و غایت تمییز
هوش مصنوعی: عشق الهی، که به بهترین شکل برگزیده شده، بر تمامی چیزها برتری دارد و این انتخاب با دید عمیق و هدف‌مندی انجام شده است.
سر دین ‌ اند اگرچه بی دین ‌ اند
بی حجابی همه خدا بین ا ند
هوش مصنوعی: اگرچه در ظاهر به دین تعلق دارند، اما در حقیقت بی‌دین‌اند؛ زیرا کسانی که بدون حجاب هستند، در واقع همه‌چیز را در انحصار خداوند می‌دانند.
دین مقبول حق خود ایشان راست
که حق آنرا بوصل خویش آراست
هوش مصنوعی: مذهب و دینی که مورد پسند و قبول خداوند است، متعلق به خود آنهاست، زیرا خداوند آن را به بهترین شکل و با زیبایی خاصی تزیین کرده است.
ظاهر دین اگرچه ترک کنند
دان که از قشر سوی مغز تنند
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است ظاهر دین را رها کنند، اما بدان که از پوسته و ظاهر به عمق و باطن آن می‌رسند.
قشر دین عاقبت شود لاشی
مغز دین تا ابد بماند حی
هوش مصنوعی: ظاهر دین در نهایت خالی و بی‌محتوا خواهد شد، اما حقیقت آن تا همیشه زنده و پابرجا خواهد ماند.
چونکه آن قوم این گزین کردند
خلق گفتند ترک دین کردند
هوش مصنوعی: وقتی آن افراد این انتخاب را کردند، مردم گفتند که آن‌ها دین خود را ترک کرده‌اند.
کی کند فهم خلق ظاهربین
باطن دین اولیای گزین
هوش مصنوعی: کیست که بتواند درک کند مردم ظاهربین را که باطن دین اولیای برگزیده را نمی‌فهمند.
همه گفته ز کوتهی نظر
اولیای کبار را کافر
هوش مصنوعی: سخن در مورد کوتاهی دید و اندیشه اولیای بزرگ، که بعضی آنها را کافر می‌نامند.
تا تو نان را نخائی و نخوری
هیچ قوت ز نقش آن نبری
هوش مصنوعی: تا وقتی که نان را نخواهی و نکاری، هرگز از تصویر و نقش آن چیزی به دست نخواهی آورد.
تا تو مرهون نقش دین باشی
مست نقشی نه مست نقاشی
هوش مصنوعی: تا زمانی که تحت تأثیر دین و نقش آن هستی، از تأثیر هنرمند و نقاشی بی‌خبر خواهی بود و فقط به خود آن نقش توجه می‌کنی.
تا نبخشد خدا ترا این درد
فهم این قوم چون توانی کرد
هوش مصنوعی: اگر خداوند به تو این درک و فهم را ندهد، چگونه می‌توانی به درستی رفتار و احساسات این مردم را درک کنی؟
اندر اخلاص حق چنان رفتند
که همه بی خورش چوکه زفتند
هوش مصنوعی: در مورد اخلاص به خالصی و راست‌آزمایی انسان‌ها اشاره می‌کند که به گونه‌ای رفتار کردند که مانند خورشید درخشان و روشن، هیچ چیز زاید و اضافی در وجودشان نیست و به شدت پرهیزگار و صادق هستند.
عین اخلاص گفته ‌ اند و فزون
عقل کل را نهف ت ه زیر جنون
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که خلوص و سلامت نیت در کلام و عمل اهمیت ویژه‌ای دارد و برخی از ابرازهای عاطفی و عقلانی ممکن است گاهی تحت تاثیر جنون و احساسات قرار گیرند. به نوعی، این بیان نشان‌دهنده تعادل میان عقل و احساسات است و ارزش واقعی در خلوص نیت و درست‌کاری قرار دارد.
نقش دین هشته جان دین گشته
نزد صاحبدلان گزین گشته
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دین به عنوان یک حقیقت عمیق و روحانی، جان و روح انسان‌ها را به خود جلب می‌کند و در نزد افرادی که به ایمان و معرفت واقعی دست یافته‌اند، به یک انتخاب ویژه تبدیل می‌شود. به عبارتی دیگر، افرادی که درک عمیق‌تری از دین دارند، آن را به عنوان یک جایگاه والاتر می‌سازند.
برده از روی آب جان خاشاک
شده از گفتگوی حادث پاک
هوش مصنوعی: از روی آب عبور می‌کند، ولی زندگی‌اش به چیزی بی‌ارزش و بی‌مقدار تبدیل شده که در گفتگوهای روزمره محو شده است.
بی زبان کرده علم عشق بیان
بی دهانی ز راه جان گویان
هوش مصنوعی: عشق خود را به گونه‌ای بیان می‌کند که نیازی به زبان ندارد، و از عمق جان سخن می‌گوید.
شیخ مرشد بد او و گشت مرید
سهل از اراشاد او عزیز و رشید
هوش مصنوعی: شیخِ مرشد، او را به خوبی تربیت کرد و به همین خاطر مریدی آسان و خوش‌سیرت شد، با راهنمایی‌های او به شخصیت برجسته و شایسته‌ای تبدیل گشت.
نفسش بد مبارک و میمون
هر مریدش گذشته از ذوالنون
هوش مصنوعی: نفس او خوشایند و مبارک است و برای هر کسی که به او نزدیکی پیدا کند، از ذوالنون برتر است.
نبرد هیچ از گزیدۀ او
صد چو عطار و چون سنائی بو
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که نیازی به مقایسه نیست؛ زیرا اثر و کلام او بسیار بالاتر از دیگران است، همان‌طور که عطار و سنایی هر کدام در مقام خود شناخته شده‌اند. این نشان‌دهنده یکتا بودن و برجستگی خاصی در هنرش است.