بخش ۱۲ - شکر کردن موسی خدا را که دعاش قبول گشت و خضر را علیه السلام دریافت
بر زمین سر نهاد و شکر خدا
کرد از جان و دل بصدق و صفا
زان ملاقات شد قوی شادان
رفت پیش خضر سجود کنان
دست بوس خضر چو کرد بگفت
حمد او گاه فاش و گاه نهفت
بعد از آن خضر مر ورا بنواخت
با وی از لطف یک ن فس پرداخت
گفت چونی ز رنجهای سفر
گفت چون بهر تست نیست ضرر
رنج بهر تو است گنج و گهر
زهر از دست تست به ز شکر
چون ز موسی چنین ارادت دید
وان چنان لفظ های خوب شنید
پس زبان را بلطف و مهر گشود
دل او را چو آینه بزدود
آنچه میجست از خدای ودود
در سخن جمله را ب وی بنمود
صد چنان شد که بد ز صحبت او
دل بسته اش روانه گشت چو جو
چو چه باشد که شد یکی دریا
در صدف گشت در ّ بی همتا
در چی و بحر چی چه گفتم من
آنچه او شد مجو ز راه سخن
چون رسید از خضر بموسی این
پس بگفتش بلطف آن ره بین
هله بر خیز سوی امت شو
بی توقف بشهر خویش برو
خلق گمراه را براه آور
همه را رو سوی اله آور
برهان جمله را ز نار جحیم
که و مه را رسان بصدر نعیم
تا عوض از حق ت ثواب رسد
اجر بیحد و بیحساب رسد
گفت موسی بوی که ای سلطان
زین چنین حضرتی مرا تو مران
روی خوبت ندیده بودم من
بشهانت گزیده بودم من
شب ز شوقت دم ی نمیخفتم
درد دل را بکس نمی گفتم
ناچشیده میت خراب بدم
مست بی جام و بی شراب بدم
بوی نان خوش مرا بنان آورد
خورد نان سوی ملک جان آورد
در تمنات می سپردم جان
بعد این وصل چون کشم هجران
چونکه افتاد بر رخت نظرم
عمر بی تو بسر چگونه برم
بخدائی که اوست مطلوبت
که شدم عاشق رخ خوبت
نکنم دور از این جناب رفیع
مبر این شیر را ز طفل رضیع
بخش ۱۱ - در بیان آنکه انبیاء و اولیاء یک نفس و یک نورند همه از یک خدای میگویند و بخشایش از او دارند از هستی خود رهیدهاند جز ذکر و تعظیم خلق در ایشان چیزی نمانده است از ماسوی اللّه نیست شدهاند و قایم به حقاند «فانی ز خود و به دوست باقی ----- این طرفه که نیستند و هستند»: همچنین اند اولیای کباربخش ۱۳ - جواب خضر موسی را علیه السلام که چون ملاقات من مقدور تو شد اکنون باز گرد و پیش امت خود رو که خیرا لزیارة لحظة: گفت ای موسی کلیم بدان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر زمین سر نهاد و شکر خدا
کرد از جان و دل بصدق و صفا
هوش مصنوعی: او بر زمین سر گذاشت و با تمام وجود از صمیم قلب بابت نعمتها و خوبیها خدا را شکر کرد.
زان ملاقات شد قوی شادان
رفت پیش خضر سجود کنان
هوش مصنوعی: به خاطر آن ملاقات، قوی (پرنده) شاد و خوشحال شده و به سمت خضر (شخصی از بزرگان) رفته و در حال سجده کردن است.
دست بوس خضر چو کرد بگفت
حمد او گاه فاش و گاه نهفت
هوش مصنوعی: زمانی که دست بخوانی خضر را بوسید، او در پاسخ حمد و ستایش خدا را میگفت، گاهی به صورت آشکار و گاهی به طور پنهان.
بعد از آن خضر مر ورا بنواخت
با وی از لطف یک ن فس پرداخت
هوش مصنوعی: پس از آنکه خضر به او محبت کرد و با مهربانی و لطفی که داشت، به او نصیحتی کرد.
گفت چونی ز رنجهای سفر
گفت چون بهر تست نیست ضرر
هوش مصنوعی: شخصی از دیگری درباره حالش در سفر میپرسد و او در جواب میگوید که هرچند رنجهایی دارد، اما چون این سفر به خاطر توست، هیچ آسیبی متوجهام نیست.
رنج بهر تو است گنج و گهر
زهر از دست تست به ز شکر
هوش مصنوعی: زحمت و دشواری برای تو به عنوان یک منبع ارزشمند و گرانبهاست، و درد و زهر در زندگی تو از خودت ناشی میشود که بهتر از شیرینی و خوشیهای گذراست.
چون ز موسی چنین ارادت دید
وان چنان لفظ های خوب شنید
هوش مصنوعی: وقتی که این اوصاف و ارادت از موسی را مشاهده کرد و سخنان زیبا را شنید، متوجه تأثیر آن بر خود شد.
پس زبان را بلطف و مهر گشود
دل او را چو آینه بزدود
هوش مصنوعی: پس زبان با مهربانی و نرمی باز شد و دل او را مثل آینه پاک و صاف کرد.
آنچه میجست از خدای ودود
در سخن جمله را ب وی بنمود
هوش مصنوعی: هر چیزی که از خداوند مهربان خواسته بود، در کلامش به وضوح نمایان شد.
صد چنان شد که بد ز صحبت او
دل بسته اش روانه گشت چو جو
هوش مصنوعی: دل من به شدت تحت تأثیر صحبتهای او قرار گرفت و مانند جویباری که روان میشود، به سمت او حرکت کرد.
چو چه باشد که شد یکی دریا
در صدف گشت در ّ بی همتا
هوش مصنوعی: وقتی که دریا درون صدفی به وجود میآید، چه چیزی میتواند باشد که این پدیده را وصف کند؟ این دریای بینظیر چگونه در صدفی محدود گنجانده شده است؟
در چی و بحر چی چه گفتم من
آنچه او شد مجو ز راه سخن
هوش مصنوعی: من هر چه در مورد در و دریا گفتم، به حقیقت نرسید، پس از مسیر کلام به دنبال آن نروید.
چون رسید از خضر بموسی این
پس بگفتش بلطف آن ره بین
هوش مصنوعی: وقتی خضر به موسی رسید، با مهربانی او را به سوی راه درست هدایت کرد.
هله بر خیز سوی امت شو
بی توقف بشهر خویش برو
هوش مصنوعی: بیدار شو و به سوی مردم خود برو، بدون درنگ و به سمت شهر خود حرکت کن.
خلق گمراه را براه آور
همه را رو سوی اله آور
هوش مصنوعی: مردم گمراه را به راه راست هدایت کن و همه آنها را به سوی خدا بیاور.
برهان جمله را ز نار جحیم
که و مه را رسان بصدر نعیم
هوش مصنوعی: بیا از آتش جهنم خلاص شویم و به خوشی و نعمت برسیم.
تا عوض از حق ت ثواب رسد
اجر بیحد و بیحساب رسد
هوش مصنوعی: اگر از حق و حقوق دیگران به طور صحیح و درست استفاده شود، پاداشی غیرقابل اندازهگیری و بینهایت به انسان خواهد رسید.
گفت موسی بوی که ای سلطان
زین چنین حضرتی مرا تو مران
هوش مصنوعی: موسی گفت: ای سلطان، مرا از این گونه مقامات دور نکن.
روی خوبت ندیده بودم من
بشهانت گزیده بودم من
هوش مصنوعی: من هرگز روی زیبایت را ندیده بودم، اما به خاطر زیباییات دلم را به خطر انداختم.
شب ز شوقت دم ی نمیخفتم
درد دل را بکس نمی گفتم
هوش مصنوعی: در شب به خاطر عشق تو، نمیتوانستم گریه و دلتنگیام را پنهان کنم و هیچکس را از غمهایم باخبر نمیکردم.
ناچشیده میت خراب بدم
مست بی جام و بی شراب بدم
هوش مصنوعی: بدون اینکه نوشیدنی بنوشم، حال و هوای مستی را در خود ایجاد میکنم و به حالتی سرمست و شاداب فرو میروم.
بوی نان خوش مرا بنان آورد
خورد نان سوی ملک جان آورد
هوش مصنوعی: بوی نان خوشی که به مشامم میرسد، مرا به یاد نعمتهای زندگی میاندازد و خوردن نان، روح و جانم را به سوی آرامش و سرزمین خوشبختی میبرد.
در تمنات می سپردم جان
بعد این وصل چون کشم هجران
هوش مصنوعی: در آرزوهایم جان خود را فدای تو میکردم، اما پس از این وصال، چطور میتوانم دوری را تاب آورم؟
چونکه افتاد بر رخت نظرم
عمر بی تو بسر چگونه برم
هوش مصنوعی: وقتی که به چهرهات نگاه میکنم و میبینم که زندگیام بدون تو سپری شده، نمیدانم چطور میتوانم ادامه بدهم.
بخدائی که اوست مطلوبت
که شدم عاشق رخ خوبت
هوش مصنوعی: به خدایی که تو را میپرستد، من عاشق چهرهی زیبایت شدم.
نکنم دور از این جناب رفیع
مبر این شیر را ز طفل رضیع
هوش مصنوعی: نمیخواهم از این شخص محترم دور شوم، و این شیر را از کودک راضی دور نکن.