بخش ۱۱۸ - در بیان آنکه طلب دو است و راه نیز دو، سید برهانالدین محقق را رضیاللّه عنه پرسیدند که «راه را پایان هست یا نی؟» فرمود که «راه را پایان هست اما منزل را پایان نیست زیرا سیر دو است یکی تا خدا و یکی در خدا؛ آنکه تا خداست پایان دارد زیرا گذر از هستی است و از دنیا و از خود اینهمه را آخر است و پایان اما چون به حق رسیدی بعد از آن سیر در علم و اسرار معرفت خداست و آن را پایان نیست.»
گرچه الاست منزل ره دان
راه دیگر در اوست بیپایان
ره دو نوع است یک گذر ز خود است
این چنین راه را کران و حد است
زانکه هستی تن بود محدود
آخری دارد این جهانِ وجود
آخری نیست راه منزل را
بینهایت بدان ره دل را
میتوان از خودی گذر کردن
زین جهان فنا سفر کردن
لیک از آن منزلی که دار بقاست
نیست امکان گذر چو وصل خداست
راه خشگی و منزلش پیداست
بینشان است ره که در دریاست
بعد وصلت سفر دگرگون است
سیر واصل نهان و بیچون است
سیر الی اللّه داشت اوّل او
سیر فی اللّه شد کنونش خو
سفر واصلان چنین میدان
نشنیدی که کل یوم شان
سایۀ حق چو گشت ظاهرشان
سر عرش است جان طاهرشان
سایه جنبد ز شخص نی از خود
چه خبر سایه را ز نیک و ز بد
سیر ایشان چو سر حق باشد
دمبهدمشان ز حق سبق باشد
بد و نیک ولی است از یزدان
هرچه سایه کند ز شخص بدان
مارمیت اذ رمیت در قرآن
زین سبب گفت خالق دو جهان
مرد خودبین ازین سخن دور است
نفس تاریک ضد این نور است
پیش خلق این سخن محال بود
پیش عشاق وصف حال بود
مرد عاشق از این شود آگه
مرد عاقل در این بود ابله
عقل معمار این جهان آمد
عشق ویرانی دکان آمد
میکند عقل پرده را افزون
عشق از پرده میبرد بیرون
عقل دربند نام و ناموس است
عشق با ننگ و عار مأنوس است
عقل خواهد که تا شود سروَر
لیک عشق است خاک هر چاکر
خاک پاشی است عاشقان را دین
فارغاند از لباس و از تزیین
همه از خواجگی گریزانند
همه اعدای مال و دکانند
گاه مستی کنند و گه پستی
ننگ دارند دایم از هستی
نیستی را طلب کنند به جان
سوی جانان روند جلوهکنان
همچو جان از نظر نهان گردند
با ملائک در آسمان گردند
تنشان گرچه در نظر باشد
جانشان برتر از قمر باشد
همدگر را همه همیدانند
گر هزاران تنند یک جانند
گرچه از چشم خلق محجوبند
پیش خالق عظیم محبوبند
خلق اگر لمعهای بدیدندی
عشقشان را به جان خریدندی
خاکدان را از آن همیجویند
که روان سوی یم نه چون جویند
سغبۀ این جهان از آن گشتند
کاولیای خدا نهان گشتند
بخش ۱۱۷ - در بیان آنکه از خدا ترسیدن مقام بزرگ است که «المخلصون علی خطر عظیم» هرگز موش از شیر نترسد، ترس موش از گربه باشد. اهل دنیا موش صفتاند چه مرتبهٔ آن دارند که از خدا بترسند؟ بلکه ترسشان از شحنه و عسس باشد که جنس ایشان است. و در تقریر آنکه عقل ترازوی این جهان است، مرد بیعقل را تمیز نباشد، مردار را از پاک نداند. و باز عقل تنها تمییز کلی ندارد مگر درد حق با وی یار شود، آن درد عقل را تمییز راست بخشد تا تواند راه خدای تعالی را بُریدن و به منزل وصال رسیدن. درد عقل را آلت خود گرداند در طلب عقبی و ملاقات خدا.: از خدا جز ولی کجا ترسدبخش ۱۱۹ - در بیان آنکه اگر عالم اولیا ظاهر گشتی. کفر و ایمان یکسان شدی و اگر کسی را خلاف آید که پیغامبر خود را بهمه نمود ابوجهل با ابوذر چرا یکسان نشد، گوئیم که آن نمودن بقابلان بود زیرا وجود نبی همچون آفتاب است که بر بدو نیک تابان است، خوب را از زشت ممتاز میکند چنانکه در قیامت بدو نیک پیدا شود که یوم تبیض وجوه و تسود وجوه. اما در دنیا پنهاناند از آنکه دنیا شب است و آخرت روز همه چیز در شب پنهان باشد و بروز ظاهر شود. پس نمودن آن است که آفتاب بسنگ لعل مینماید و او را گوهر باقیمت میکند، اما باقیان را باین وجه مینماید که سنگ را از لعل میشناسد و شبه را از گوهر، آن نمودن بمقبولان باشد نه بمردودان.: گر نمودی یکی بخلقان رو
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه الاست منزل ره دان
راه دیگر در اوست بیپایان
هوش مصنوعی: با اینکه انسان در زندگی خود به دنبال منزلگاه و مقصدی مشخص است، اما راههای دیگری نیز وجود دارد که بینهایت و بدون پایان هستند.
ره دو نوع است یک گذر ز خود است
این چنین راه را کران و حد است
هوش مصنوعی: راهی که در زندگی پیش رو داریم، به دو شکل تقسیم میشود. یکی این است که از خود عبور کنیم و به عمق وجودمان برسیم. این مسیر دارای جهت و محدودیتهایی است.
زانکه هستی تن بود محدود
آخری دارد این جهانِ وجود
هوش مصنوعی: زیرا وجود جسمانی محدودیت دارد و این جهان نیز سرانجامی خواهد داشت.
آخری نیست راه منزل را
بینهایت بدان ره دل را
هوش مصنوعی: به پایان رسیدن مسیر زندگی به معنای پایان دادن به آن نیست؛ بلکه این سفر بیپایان است و باید با دل و احساس خود به پیش برویم.
میتوان از خودی گذر کردن
زین جهان فنا سفر کردن
هوش مصنوعی: انسان میتواند از دنیای مادی و فانی خود فراتر رفته و به دنیایی دیگر سفر کند.
لیک از آن منزلی که دار بقاست
نیست امکان گذر چو وصل خداست
هوش مصنوعی: اما از آن مقصدی که جاودانگی در آن است، عبور ممکن نیست، زیرا ارتباط با خداوند است.
راه خشگی و منزلش پیداست
بینشان است ره که در دریاست
هوش مصنوعی: راه خشکی و مقصدش مشخص است، اما راهی که در دریا قرار دارد، نشانی ندارد.
بعد وصلت سفر دگرگون است
سیر واصل نهان و بیچون است
هوش مصنوعی: بعد از پیوند و اتحاد، سفر و مسیر تغییر شکل میگیرد و حالتی پنهان و بدون دلیل به خود میگیرد.
سیر الی اللّه داشت اوّل او
سیر فی اللّه شد کنونش خو
هوش مصنوعی: او در آغاز به سوی خداوند حرکت میکرد، حالا در میان خود او غرق شده است و به آنچه جستجو میکرد، رسیده است.
سفر واصلان چنین میدان
نشنیدی که کل یوم شان
هوش مصنوعی: سفر روحانیان به گونهای است که هر روز این حال و وضعیت برایشان تکرار میشود.
سایۀ حق چو گشت ظاهرشان
سر عرش است جان طاهرشان
هوش مصنوعی: زمانی که سایهٔ حق نمایان شد، سرِ عرش در دستان آنهاست و جانهای پاک و طاهرشان در اوج است.
سایه جنبد ز شخص نی از خود
چه خبر سایه را ز نیک و ز بد
هوش مصنوعی: وقتی سایهای حرکت میکند، نشاندهندهی حرکت شخص است و نمیتواند خبر از خود خودش بدهد. سایه نه از خوبی و بدی چیزی میداند.
سیر ایشان چو سر حق باشد
دمبهدمشان ز حق سبق باشد
هوش مصنوعی: در حرکت و رفتار آنها، اگر پیرو حق باشند، هر لحظه از آن حق پیشی میگیرند.
بد و نیک ولی است از یزدان
هرچه سایه کند ز شخص بدان
هوش مصنوعی: هر چه از یزدان، نیک و بد به ما میرسد، همه از خود اوست. هر چیزی که بر کسی سایه میافکند، به شخصیت او وابسته است.
مارمیت اذ رمیت در قرآن
زین سبب گفت خالق دو جهان
هوش مصنوعی: در این بیت به موضوعی اشاره شده که نتیجهٔ عمل در یک نبرد یا رقابت به دست ما نیست و فقط خداوند است که بر سرنوشت ما نظارت دارد. اگر چه ما تلاش میکنیم و اقداماتی انجام میدهیم، در نهایت ارادهٔ خداوند است که مسیر کار را مشخص میکند.
مرد خودبین ازین سخن دور است
نفس تاریک ضد این نور است
هوش مصنوعی: مردی که به خود اهمیت زیادی میدهد، از این حقیقت بیخبر است که نفس او که تاریک و منفی است، مخالف این روشنایی و آگاهی است.
پیش خلق این سخن محال بود
پیش عشاق وصف حال بود
هوش مصنوعی: در نگاه عموم، این حرف غیرممکن به نظر میرسد، اما برای عاشقان، توصیف وضعیت و احساساتشان است.
مرد عاشق از این شود آگه
مرد عاقل در این بود ابله
هوش مصنوعی: مرد عاشق از عشق خود آگاه میشود، اما مرد عاقل در این عشق بیخبر و نادان است.
عقل معمار این جهان آمد
عشق ویرانی دکان آمد
هوش مصنوعی: عقل به عنوان سازنده و معمار این جهان عمل میکند، اما عشق باعث میشود که این سازهها و ساختارها به ویرانی کشیده شوند.
میکند عقل پرده را افزون
عشق از پرده میبرد بیرون
هوش مصنوعی: عقل باعث میشود که عشق به جلو بیفتد و از محدودیتها عبور کند.
عقل دربند نام و ناموس است
عشق با ننگ و عار مأنوس است
هوش مصنوعی: عقل تحت تأثیر مسائل اجتماعی و خانوادگی قرار دارد، اما عشق در کنار عیوب و ننگها احساس راحتی میکند.
عقل خواهد که تا شود سروَر
لیک عشق است خاک هر چاکر
هوش مصنوعی: عقل میخواهد که همه چیز تحت کنترل باشد و برتر از دیگران گردد، اما عشق در عوض، به همه چیز ارزش میدهد و دل را به خضوع و خدمت میسازد.
خاک پاشی است عاشقان را دین
فارغاند از لباس و از تزیین
هوش مصنوعی: عاشقان در عشق خود فقط به عمق احساس و صداقت اهمیت میدهند و به ظواهر و زینتها اهمیت نمیدهند.
همه از خواجگی گریزانند
همه اعدای مال و دکانند
هوش مصنوعی: همه از زندگی در بندگی و وابستگی فراری هستند و تمام دشمنان، به دنبال ثروت و کسب و کارند.
گاه مستی کنند و گه پستی
ننگ دارند دایم از هستی
هوش مصنوعی: گاهی انسانها دچار حالت شادی یا مستی میشوند و در مواقعی نیز به خاطر ننگ و عیبهایی که دارند، از وجود خود شرمندهاند.
نیستی را طلب کنند به جان
سوی جانان روند جلوهکنان
هوش مصنوعی: افراد به دنبال عدم وجود خویش هستند و با عشق و شور به سوی محبوب خود میروند و در این مسیر زیباییها را به نمایش میگذارند.
همچو جان از نظر نهان گردند
با ملائک در آسمان گردند
هوش مصنوعی: مانند جان که از دید پنهان میشود، با فرشتگان در آسمانها حضور پیدا میکنند.
تنشان گرچه در نظر باشد
جانشان برتر از قمر باشد
هوش مصنوعی: بدن آنها شاید در نظر جلوه کند، اما روح و جانشان از آن هم فراتر و با ارزشتر است.
همدگر را همه همیدانند
گر هزاران تنند یک جانند
هوش مصنوعی: همه با یکدیگر را میشناسند و حتی اگر هزاران نفر هم باشند، مانند یک جان واحد هستند.
گرچه از چشم خلق محجوبند
پیش خالق عظیم محبوبند
هوش مصنوعی: هرچند که این افراد در نظر مردم پنهان و ناشناختهاند، اما در برابر خداوند بزرگ مورد محبت و عزیزند.
خلق اگر لمعهای بدیدندی
عشقشان را به جان خریدندی
هوش مصنوعی: اگر مردم نشانه یا درخششی از عشق را ببینند، جان و دلشان را فدای آن عشق خواهند کرد.
خاکدان را از آن همیجویند
که روان سوی یم نه چون جویند
هوش مصنوعی: خاک را دنبال میکنند چون آب به سوی دریا میرود، نه به خاطر دیگر چیزها.
سغبۀ این جهان از آن گشتند
کاولیای خدا نهان گشتند
هوش مصنوعی: تکانههای این دنیا از آن رو تغییر کردند که عارفان و برجستگان الهی به طور پنهان از دیدها ناپدید شدند.