بخش ۱۱۶ - در بیان آنکه اجرام موجودات از آسمان و زمین و تمامت نقوش و صور، حجاب و پردهٔ عالم غیب و جهان معنیاند. لیکن این پرده بر بیگانگان است نه اولیاء. همچون جوی نیل که در کام سبطیان آب بود و در دهان قبطیان خون. دست آدمی در حق دوست، نوازش و مرهم است و در حق دشمن گرز و زخم است. اکنون اجزای عالم همه آلت حقاند چنانکه هفت اعضاء آلت روحاند؛ پس با کسانی که حق را خوش است ایشان نیز خوشاند و با کسانی که حق خوش نیست ایشان نیز ناخوشاند.
همه اجرام کون گشته حجاب
بر اعادی حق نه بر احباب
نقش غیباند این نقوش و صور
پیش آن کس که اوست اهل نظر
پیش آنها که رد و کوردلند
مانده اندر جهان آب و گلند
غیب را این صور نکرد پدید
دیدهشان یک نشان ز غیب ندید
نیل نی آب بود بر سبطی؟
خون همیشد ز خشم بر قبطی
همچو شخصی که خوش بود با یار
ترش گردد ز دیدن اغیار
نی که سرهنگ از بر سلطان
چون به کاری رود به نزد کسان
گر بود شاه ازان کسان خشنود
اندر آید به پیششان به سجود
صد تواضع کند بر ایشان
از سر مهر و لطف چون خویشان
ور بود شاه از آن گُرُه خشمگین
شود او نیز پر ز بغض و ز کین
تشنۀ خونشان چو گرگ شود
پیش ایشان به تیغ و گرز رود
همه اجزای آسمان و زمین
از کم و بیش و از عزیز و مهین
پیش حق اند همچو سرهنگان
همه از جان و دل به حق نگران
تا بهر کس چگونه است خدا
با که دارد جفا و با که وفا !
همگان همچنان شوند به وی
بر یکی نوبهار و بر یک دی
بر یکی زهر و بر یکی پازهر
بر یکی لطف و بر یکی همه قهر
بر یکی نار و بر یکی همه نور
بر یکی دیو و بر یکی همه حور
همچو شخصی است گوییا آن حی
آفرینش چو سایهاش در پی
سایه از خود کجا شود جنبان؟
جنبش سایه را ز شخص بدان
با تو بیگانه زان بود عالم
که نیی از خواص چون آدم
از تو بیگانه گشته است خدا
زان سبب معرضاند ارض و سما
از که و دشت و نهر میترسی
خائنی زان ز قهر میترسی
نی که در غار مار پیش رسول
گشت زائر که تا شود مقبول
نی سلیمان ز مورچه بشنید
چون به نزدیک لانهشان برسید
که به موران حذر همیفرمود
از سم اسب شاه و خیل جنود
بانگ حنانه نیز معروف است
که بنالید از فراق و بخست
پیش از این قصۀ ستون گفتم
تا چسان گشت او و چون گفتم
سنگ ریزه نه در کف بوجهل
شد نبی را مقر چو مردم اهل
بانگ هر سنگ از کفش بشنید
خوش و بیگانه و مرید و مرید
هم همان شب مه دو هفته شکافت
چون از احمد اشارتی دریافت
نی عصا مار شد به دست کلیم
نی ز اصحاب گشت کلب علیم
نی زمین همچو لقمه قارون را
ز امر موسی بخورد آن دون را
گشت آتش خلیل را گلشن
بر همه تیغ بد بر او جوشن
مثل این معجزات در قرآن
ذکر کرده است گونه گون یزدان
ذرههای زمین و هفت سما
همه هستند بندگان خدا
دائماً در رضای حق کوشند
بر عدو همچو شیر بخروشند
بر ولی نرم چون عذاب شوند
بر عدو چون سقر عذاب شوند
رو رضای خدا بدست آور
تا شوندت ز جان و دل چاکر
همه گردند با تو یار و ندیم
نبود از پلنگ و شیرت بیم
هر که ترسد ز حق از او ترسند
آفرینش همه ز پست و بلند
چون کسی را خدا شود یارش
کی گزندی رسد ز اغیارش
شیر مرکب شود ز خوف او را
سر نهد چون ببیند آن رو را
چون عنایت بود به وی همراه
نی خطایی رساندش نه تباه
هر که گردد گزیدۀ اللّه
شود او را مطیع بنده و شاه
خایفان را امان بود ز خدا
ایمنان راست خوف و رنج و بلا
بخش ۱۱۵ - در بیان آن که پاکی باطن را آبَش شیخ است. لابد که ناپاک از آب پاک شود. حرفتها و صنعتها که کمترین چیزهاست بی استادی و معلّمی حاصل نمیشود، شناخت خدای تعالی که مشکلترین و عزیزترین کارهاست و بالای آن چیزی نیست از خود کی میتوان بدان رسیدن؟ حق تعالی برای آن کار نیز معلمان پیدا کرد و آن انبیاء و اولیاءاند علیهمالسّلام بی حضرت ایشان آن کار به کس میسّر نشود. آنکه بی استاد دانست نادر است و بر نادر حکم نیست و هم آن نادر برای آن است که خلق دیگر از او بیاموزند و چون آموختند و به مراد رسیدند، چه از غیب و چه از استاد. باز نباید گفتن به مرید واصل که از آن شیخ که تو یافتی من نیز بروم و از او طلب دارم از تو قبول نمیکنم. همچنان که نشاید گفتن که من از پیغمبر و یا از شیخ نمیستانم بروم از آنجا بطلبم که ایشان یافتند. از این اندیشه آدمی کافر شود زیرا این همان است، مثالش چنان باشد که شخصی چراغی افروخته باشد دیگری هم که طالب چراغ باشد گوید که من از این چراغ نمیافروزم چراغ خود را بروم از آنجا بیفروزم که تو افروختهای، این سخن نه موجب مضحکه باشد؟: شیخ، پاکت کند بگیر او رابخش ۱۱۷ - در بیان آنکه از خدا ترسیدن مقام بزرگ است که «المخلصون علی خطر عظیم» هرگز موش از شیر نترسد، ترس موش از گربه باشد. اهل دنیا موش صفتاند چه مرتبهٔ آن دارند که از خدا بترسند؟ بلکه ترسشان از شحنه و عسس باشد که جنس ایشان است. و در تقریر آنکه عقل ترازوی این جهان است، مرد بیعقل را تمیز نباشد، مردار را از پاک نداند. و باز عقل تنها تمییز کلی ندارد مگر درد حق با وی یار شود، آن درد عقل را تمییز راست بخشد تا تواند راه خدای تعالی را بُریدن و به منزل وصال رسیدن. درد عقل را آلت خود گرداند در طلب عقبی و ملاقات خدا.: از خدا جز ولی کجا ترسد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه اجرام کون گشته حجاب
بر اعادی حق نه بر احباب
هوش مصنوعی: تمام موجودات عالم به عنوان پردهای بر روی حقایق وجود دارند، نه بر روی دوستان و محبوبان الهی.
نقش غیباند این نقوش و صور
پیش آن کس که اوست اهل نظر
هوش مصنوعی: این تصاویر و شکلها تنها در چشم کسی که عمیقاً مینگرد، به معنی واقعی و پنهان خود تجربه میشوند.
پیش آنها که رد و کوردلند
مانده اندر جهان آب و گلند
هوش مصنوعی: افرادی که نادان و بستهنظر هستند، در زندگی به چیزهای دنیوی و مادی دچار مانع و محدودیت هستند.
غیب را این صور نکرد پدید
دیدهشان یک نشان ز غیب ندید
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است با چشم خود نشانهای از عالم غیب را ببیند.
نیل نی آب بود بر سبطی؟
خون همیشد ز خشم بر قبطی
هوش مصنوعی: آیا نیل آب بود بر قومی؟ خون بر اثر خشم بر قومی دیگر میریخت.
همچو شخصی که خوش بود با یار
ترش گردد ز دیدن اغیار
هوش مصنوعی: همانطور که فردی که با دوست خود خوشحال است، به واسطه دیدن دیگران ممکن است ناراحت و عبوس شود.
نی که سرهنگ از بر سلطان
چون به کاری رود به نزد کسان
هوش مصنوعی: نی که فرمانده یا سرهنگ نزد سلطان میرود، وقتی به انجام کاری مشغول میشود، به نزد افراد مهم و دیگران میرود.
گر بود شاه ازان کسان خشنود
اندر آید به پیششان به سجود
هوش مصنوعی: اگر شاه از بین آن افراد خشنود باشد، به احترام آنها به خاک میافتد.
صد تواضع کند بر ایشان
از سر مهر و لطف چون خویشان
هوش مصنوعی: او با مهربانی و محبت، به احترام و افتادگی با آنها رفتار میکند، مانند اینکه با نزدیکان خود برخورد میکند.
ور بود شاه از آن گُرُه خشمگین
شود او نیز پر ز بغض و ز کین
هوش مصنوعی: اگر پادشاه از آن گروه خشمگین شود، او هم پر از کینه و غضب خواهد شد.
تشنۀ خونشان چو گرگ شود
پیش ایشان به تیغ و گرز رود
هوش مصنوعی: اگر آنها احساس تشنگی به خون داشته باشند، مانند گرگی خواهند شد که به سویشان میرود و با سلاحی مانند تیغ و گرز به آنها حمله میکند.
همه اجزای آسمان و زمین
از کم و بیش و از عزیز و مهین
هوش مصنوعی: تمام عناصر آسمان و زمین، هم آنهایی که ارزشمند و برترند و هم آنهایی که کمارزشتر هستند، در کنار یکدیگر وجود دارند.
پیش حق اند همچو سرهنگان
همه از جان و دل به حق نگران
هوش مصنوعی: در برابر خداوند، مانند فرماندهان، همگی با جان و دل نگران و پراسترس هستند.
تا بهر کس چگونه است خدا
با که دارد جفا و با که وفا !
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خداوند با هر کس به شکلی رفتار میکند؛ برخی را مورد لطف و محبت قرار میدهد و برخی را ممکن است مورد بیمهری و جفا قرار دهد.
همگان همچنان شوند به وی
بر یکی نوبهار و بر یک دی
هوش مصنوعی: همه مردم مانند او در یک بهار و در یک روز سرد، یکسان میشوند.
بر یکی زهر و بر یکی پازهر
بر یکی لطف و بر یکی همه قهر
هوش مصنوعی: برای برخی زهر و برای برخی دیگر پادزهر است؛ برای یک نفر نعمت و برای دیگری خشم و قهر.
بر یکی نار و بر یکی همه نور
بر یکی دیو و بر یکی همه حور
هوش مصنوعی: برای برخی، آتش و سختی وجود دارد و برای برخی دیگر، نور و آرامش. برای عدهای دیو و رنج، و برای عدهای دیگر، حور و لذت.
همچو شخصی است گوییا آن حی
آفرینش چو سایهاش در پی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که انسان، مانند موجودی است که همیشه تحت تأثیر و سایه خالق خود قرار دارد. به عبارتی، آفرینش و وجود او ناشی از وجود خالق است و او همیشه در پی آن چیزی است که خالقش برایش طراحی کرده است.
سایه از خود کجا شود جنبان؟
جنبش سایه را ز شخص بدان
هوش مصنوعی: سایه بدون وجود شخصی که آن را ایجاد کند، نمیتواند تحرک داشته باشد. حرکت سایه به حرکت آن فرد وابسته است.
با تو بیگانه زان بود عالم
که نیی از خواص چون آدم
هوش مصنوعی: عالم به خاطر نبود تو به گونهای از تو بیگانه است که آدمی بدون ویژگیهای خاصش، از دیگران جداست.
از تو بیگانه گشته است خدا
زان سبب معرضاند ارض و سما
هوش مصنوعی: خدا از تو دور شده و به همین خاطر، زمین و آسمان در معرض آسیب و چالش قرار گرفتهاند.
از که و دشت و نهر میترسی
خائنی زان ز قهر میترسی
هوش مصنوعی: تو از چه چیزی و از کدام مکان و نهر میترسی؟ آیا از کسی میهراسی که به خاطر خیانتش از عذاب و غضب او میترسی؟
نی که در غار مار پیش رسول
گشت زائر که تا شود مقبول
هوش مصنوعی: نی که در غار مار به دیدار پیامبر رفت، امیدوار است که مورد قبول واقع شود.
نی سلیمان ز مورچه بشنید
چون به نزدیک لانهشان برسید
هوش مصنوعی: نی سلیمان وقتی به لانهی مورچهها نزدیک شد، صدای آنها را شنید.
که به موران حذر همیفرمود
از سم اسب شاه و خیل جنود
هوش مصنوعی: او به مورچهها هشدار میداد که از سم پاهای اسب پادشاه و لشکر او دوری کنند.
بانگ حنانه نیز معروف است
که بنالید از فراق و بخست
هوش مصنوعی: صدای حنانه نیز شناخته شده است که از دوری و جدایی زاری میکند و ناله میزند.
پیش از این قصۀ ستون گفتم
تا چسان گشت او و چون گفتم
هوش مصنوعی: قبل از این، داستان ستون را بیان کردم که چطور به این وضعیت رسید و چگونه به آن اشاره کردم.
سنگ ریزه نه در کف بوجهل
شد نبی را مقر چو مردم اهل
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده است که سنگ ریزهها در دست کسی که تجربه و دانش زیادی ندارد، نمیتوانند به عنوان نشانهای از ارزش یا مقام در نظر گرفته شوند. نبی، به عنوان فردی بزرگ و اهل علم، در مقام و منزلت خود قرار دارد و نمیتوان او را با امور سطحی و بیارزش مقایسه کرد. در واقع، این شعر به اهمیت شناخت و جایگاه افراد با تجربه و اهل علم میپردازد و به ناپسند بودن بزرگنمایی چیزهای بیارزش در برابر آنها اشاره میکند.
بانگ هر سنگ از کفش بشنید
خوش و بیگانه و مرید و مرید
هوش مصنوعی: صدای هر سنگی که به کفش بخورد، خوشایند است و هر کسی، چه stranger و چه مرید، آن را میشنود.
هم همان شب مه دو هفته شکافت
چون از احمد اشارتی دریافت
هوش مصنوعی: در آن شب، ماهی که دو هفته از کامل شدنش گذشته بود، شکاف برداشت، چون احمد اشارهای کرد.
نی عصا مار شد به دست کلیم
نی ز اصحاب گشت کلب علیم
هوش مصنوعی: نی به دست کلیم به مانند عصای جادویی شد و در پی آن، از دوستان او کسی به کلب علیم تبدیل نشد.
نی زمین همچو لقمه قارون را
ز امر موسی بخورد آن دون را
هوش مصنوعی: زمین به خاطر دستور موسی، لقمهای از ثروت قارون را بلعید و آن فرد پست را فروبرد.
گشت آتش خلیل را گلشن
بر همه تیغ بد بر او جوشن
هوش مصنوعی: آتش ابراهیم گلستانی شد و در برابر تیرهای بدی برای او زرهی فراهم آمد.
مثل این معجزات در قرآن
ذکر کرده است گونه گون یزدان
هوش مصنوعی: خداوند در قرآن معجزات مختلفی را ذکر کرده است.
ذرههای زمین و هفت سما
همه هستند بندگان خدا
هوش مصنوعی: ذرات خاک و هفت آسمان همه مخلوق و بندگان خداوند هستند.
دائماً در رضای حق کوشند
بر عدو همچو شیر بخروشند
هوش مصنوعی: همیشه تلاش میکنند که در راستای رضایت خداوند حرکت کنند و در برابر دشمنان مانند شیر با قدرت و شجاعت به مقابله بپردازند.
بر ولی نرم چون عذاب شوند
بر عدو چون سقر عذاب شوند
هوش مصنوعی: اگر به دوست و ولیّ خود برخورد کنی، باید نرم و مهربان باشی؛ اما اگر با دشمن رو به رو شدی، باید با شدت و قساوت رفتار کنی.
رو رضای خدا بدست آور
تا شوندت ز جان و دل چاکر
هوش مصنوعی: برای جلب رضایت خدا تلاش کن تا دل و جان تو آماده خدمتگزاری شود.
همه گردند با تو یار و ندیم
نبود از پلنگ و شیرت بیم
هوش مصنوعی: همه با تو دوست و همراه میشوند و از پلنگ و شیر نمیترسند.
هر که ترسد ز حق از او ترسند
آفرینش همه ز پست و بلند
هوش مصنوعی: هر کس از حق و عدالت بترسد، آفرینش از او و کارهایش خواهند ترسید؛ این شامل همگان میشود، چه در جایگاههای رفیع و چه در موقعیتهای پایین.
چون کسی را خدا شود یارش
کی گزندی رسد ز اغیارش
هوش مصنوعی: وقتی خداوند حامی و یاور کسی باشد، هیچ آسیبی از جانب دیگران به او نمیرسد.
شیر مرکب شود ز خوف او را
سر نهد چون ببیند آن رو را
هوش مصنوعی: وقتی شیر از ترس کسی بترسد و آن فرد را ببیند، سرش را پایین میآورد.
چون عنایت بود به وی همراه
نی خطایی رساندش نه تباه
هوش مصنوعی: زمانی که لطف و عنایتی بر او باشد، نه اشتباهی به او میرسد و نه چیزی او را به نابودی میکشاند.
هر که گردد گزیدۀ اللّه
شود او را مطیع بنده و شاه
هوش مصنوعی: هر کسی که انتخاب خداوند قرار گیرد، نفرین و اطاعت از او به هر دو صورت - به عنوان بنده و به عنوان فرمانروا - خواهد بود.
خایفان را امان بود ز خدا
ایمنان راست خوف و رنج و بلا
هوش مصنوعی: ترسزدگان از خدا در اماناند، ولی افرادی که ایمن هستند، همیشه در خوف و سختی و مشکلات به سر میبرند.
حاشیه ها
1402/08/03 17:11
فرهود
مهین به معنی «بزرگترین و مهترین» است و هم «خوار» در اینجا به نظر میرسد که به معنی خوار بکار رفته است. سلطان ولد در جایی دیگر نیز میگوید:
«پیش آن خور بود چو ذرهی مهین»