گنجور

بخش ۱۰۸ - در بیان آنکه آدمی را به هر چه میل است و محبت دارد جنس آن است، به شرطی که میل و محبت بی‌غرض باشد. و آن محبت دلیل کند که جان‌های ایشان از عهد الست از یک جنس بوده است که «المرء مع من احب» چنانکه گفته‌اند که «عن المرء لاتسأل و اسأل جلیسه» و در تقریر آنکه هر کسی را از غذای او شناسند. و غذا دو نوع است یکی حسّی و یکی عقلی. حسی نان است و گوشت و آب و غیره و عقلی علوم و حکمت است. اکنون بعضی را میل به فقه است و بعضی را به منطق بعضی را به تفسیر و بعضی را به دواوین عطار و سنایی رحمة اللّه علیهما و بعضی را به دواوین شعریه مثل انوری و ظهیر فاریابی و غیره. هر که‌را میل به دواوین انوری و شعرای دیگر، از اهل این عالم است و آب و گل بر او مستولی است و هر که‌را میل به دواوین سنایی و عطار است و فوائد مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز که مغز مغز است و نغز نغز و زبدهٔ سخنِ سنایی و عطار، دلیل آن است که از اهل دل است و از زمرهٔ اولیاء.

مردمان را ز همنشین بشناس
اینچنین گفته است خیر الناس
میل با چیستت بدان کانی
گر به تن تن و گر به جان جانی
عاقلانت ز جنس آن شمرند
کی مسی را به جای نقره خرند؟
یک حکایت شنو بر این معنی
تا نماند شکت در این معنی
بچه‌ای زاده بود از آهو و گرگ
گشته مشکوک پیش خرد و بزرگ
که عجب آهو است یا گرگ این‌؟!
هست لحمش چه حال اندر دین؟
نزد مفتی بیامدند عوام
تا بپرسندش از حلال و حرام
که اگر جزو گرگ باشد این
نبود گوشتش حلال یقین
وگر او جزو آهوی زیباست
خوردنش بی‌گمان حلال و رواست
گفت مفتی جواب مطلق نیست
گر بگویند مطلقش حق نیست
در میانتان چو شبهت و قیل است
پس جواب شما به تفصیل است
پیش آن بچه استخوان و گیاه
بنهید و کنید جمله نگاه
تا کدامین طرف کند رغبت
زان هویدا شود حل و حرمت
گر خورد او گیاه را آهوست
ور خورد استخوان‌‌، سگ و سگ‌خوست
چون بر او آهویی است غالبتر
هست قوتش گیاه تازه و تر
حکم در چیزها چو غالب راست
ز اندکی مس عیار سیم نکاست
زانکه نقره فزون‌تر است از مس
نشود از حدث فرات نجس
هستی آدمی ز ارض و سماست
نیم از اعلی و نیمش از ادنی است
نیم حیوان و نیم ِ اوست ملک
تن بود از زمین و جان ز فلک
غالب میل او ببین در چیست
روز و شب صحبتش نگر با کیست
میل او گر بود به عالم دون
نکند ترکتاز بر گردون
دانکه حیوانیش بود غالب
حیوان پست را شود طالب
عکس این گر بود ورا میلان
به‌سوی آسمان و عالم جان
مَلَکش خوان ورا مگوی بشر
زانکه همچون ملک بری است ز شر
چون شود قوت او کلام خدا
طرب و عشرتش ز جام خدا
باشد اندر بشر فرشته یقین
جای او چون ملک به چرخ برین
مردمان را بخلق دان نه بخلق
زانکه خلق است شخص و خلق چو دلق
دلق بگذار و شخص را بنگر
در تن چون صدف بجو گوهر
مرغ جان را قفس شده است این تن
یک قفس مرد گشت و یک شد زن
مرغ جان نی زن است و نی ماده
هست ازین هر دو وصف آزاده
مرغ را بین و از قفس بگذر
قفس جسم را جوی مشمر
گر بود صد جوال گندم پر
ننگری در جوال و گویی بر
ور بود پر ز زر زرش خوانی
ور ز شکر تو شکرش خوانی
خاطرت کی رود به‌سوی جوال‌؟
نکنی هیچ از جوال سؤال
تن جوال است و خلق چون گندم
طالب گندم‌اند و نان مردم
خلق چون شکر است و تن چو جوال
خلق را جو گذر ز قیل و ز قال
صورت این جهان یقین فانی است
این جهان را مکن گزین فانی است
دل منه بر جهان اگر مردی
ور نهی دان که چون جهان سردی
چند روز است عاریه این تن
از خدا گو‌‌، گذر ز حیله و فن
جز خدا هیچکس نخواهد ماند
خنک آن جان که نام او را خواند
دل برو بست و از جز او ببرید
عشق او را به جان و دل بخرید
در دل خویش کرد او را جای
جستن حق مدام گشتش رای
غیر حق را نکرد هیچ نظر
شبه چه‌بود‌‌؟ چو یافت مرد گهر

بخش ۱۰۷ - در بیان این حدیث که اکثر اهل الجنة البله. و در تأویل این حدیث که: من عرف اللّه کل لسانه، و من عرف اللّه طال لسانه. ظاهر معنی این حدیث متناقض مینماید زیرا میفرماید که هر که خدا را شناخت زبانش لال شد و باز میفرماید که هر که خدا را شناخت زبانش دراز شد الا متناقض نیست زیرا معنیش این است هر که خدا را شناخت از غیر سخن خدا زبانش لال شد و در ذکر خدا زبانش دراز شد و از آنکه ابله میفرماید ابلهان نادان را نمیخواهد، بلکه ابلهی که از همه عاقلتر است چنانکه شاعر گوید. (دیوانه کسی بود که او روی تو دید وانگه ز تو دور ماند و دیوانه نشد) معرفت حق از کمال عقل باشد و کمال عقل آن است که چون تجلی حق بدو رسد بیهوش شود. هرگز طفل پنج ساله از صورت خوبی بیهوش نگردد. زیرا آن ذوق و لطف را ادراک نکرده است پس برقرار خود بماند و متغیر نشود بخلاف عاقلی و بالغی که از آن جمال بگدازد و بیهوش شود. اکنون دانسته شد که از اکثر اهل الجنة البله کسانی را میخواهد که از غایت عقل و معرفت نادان شده‌اند و بیهوش گشته چنانکه گفته‌اند: تا بدانجا رسید دانش من -----که بدانسته ام که نادانم. هر که قدرت حق را که همچون آفتاب است ببیند، بر قدرت چون ذرۀ خود کی نظر اندازد و هر که علم بی پایان خدا را مشاهده کند قطرۀ علمی را که بوی رسیده است چه وزن نهد. پس هر که حق تعالی را دید و صفات خود را فراموش کرد، از خودبینی رهید و خدابین شد.: مصطفی گفت اکثر اهل جنانبخش ۱۰۹ - در بیان آنکه مخلوقات سه نوع‌اند یکی فرشته و یکی حیوان و یکی آدمی. بر فرشته قلم نیست زیرا غیر طاعت وذکر کاری دیگر از او نمیآید. همچون ماهی که زنده از آب است، او نیز بدان زنده است. پس در طاعت وذکر او راثوابی نباشد، زیرا غذای خود میخورد و کار خود میکند و بر حیوان نیز هم قلم نیست زیرا بخواب و خور و غفلت زنده است و بجهت آنش آفریده‌اند قابلیت کاردیگر ندارد. در حیوانی و غفلت خوش است و فارغ و ایمن او را نه بهشت است و نه دوزخ. اما آدمی که نیمش فرشته است و نیمش حیوان صفت فرشتگیش طاعت میخواهد و صفت حیوانیش غفلت و خواب و خور این هر دو صفت دایم در جنگ‌اند، فرشتگیش بالا میکشد و حیوانیش زیر پس قلم بر وی است و معاقب اوست. که چرا میل بشغلی که بهتر است نمیکند، چون قابلیت و استعداد آن دارد که کار نیک کند بدرا چرا اختیار کرد. پس جزاش دوزخ باشد و چون جهد نماید و با نفس حیوانی محاربه کند صفت ملکی را در خود زیادت گرداند و بر کافر نفس غالب آید. مقامش بهشت شود و درجۀ او از فرشتگان بالاتر باشد، زیرا با وجود چندین موانع جهدها کرد و جهاد نمود و رنج بر خود نهاد و بخلاف طبع خود کارها کرد و طاعت را گزید پس مقامش بالای ملائکه باشد چنانکه مصطفی علیه السلام میفرماید که ان اللّه خلق الملائکة و رکب فیهم العقل و خلق البهائم و رکب فیها الشهوة و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوة فمن غلب عقله علی شهوته فهو اعلی من الملائکة و غلبت شهوته علی عقله فهو ادنی من البهائم.: دان که مخلوق جمله سه شکل ‌ اند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مردمان را ز همنشین بشناس
اینچنین گفته است خیر الناس
هوش مصنوعی: مردم را از اینکه با چه کسانی معاشرت می‌کنند، می‌توان شناخت. این نشان می‌دهد که همنشینی و companionship تأثیر زیادی بر شخصیت و افکار افراد دارد.
میل با چیستت بدان کانی
گر به تن تن و گر به جان جانی
هوش مصنوعی: آرزو و اشتیاق تو به چه چیزی است؛ آیا این میل فقط به جسم و تن تو مربوط می‌شود یا به روح و جانت نیز مربوط است؟
عاقلانت ز جنس آن شمرند
کی مسی را به جای نقره خرند؟
هوش مصنوعی: افراد عاقل هرگز بی‌جهت تصمیم نمی‌گیرند و نمی‌گذارند چیز با ارزشی مثل نقره به جای مس معامله شود. آنان از ارزش واقعی اشیاء آگاهند و نمی‌گذارند که فریب یا نادانی باعث شود تا چیزهای با ارزش کمتر به جای چیزهای ارزشمند قرار گیرند.
یک حکایت شنو بر این معنی
تا نماند شکت در این معنی
هوش مصنوعی: یک داستانی را بشنو که این مفهوم را روشن کند و هیچ شکی در آن باقی نگذارد.
بچه‌ای زاده بود از آهو و گرگ
گشته مشکوک پیش خرد و بزرگ
هوش مصنوعی: بچه‌ای به دنیا آمده بود که پدر و مادرش یکی آهو و دیگری گرگ بودند. این بچه در نظر بزرگ‌ترها و افراد دانا مشکوک به نظر می‌رسید.
که عجب آهو است یا گرگ این‌؟!
هست لحمش چه حال اندر دین؟
هوش مصنوعی: عجب این که آیا این حیوان آهو است یا گرگ؟ گوشتش چه حالتی در دین دارد؟
نزد مفتی بیامدند عوام
تا بپرسندش از حلال و حرام
هوش مصنوعی: گروهی از مردم عادی به پیش عالم دینی رفتند تا درباره مسائل حلال و حرام از او سوال کنند.
که اگر جزو گرگ باشد این
نبود گوشتش حلال یقین
هوش مصنوعی: اگر او جزو گرگ‌ها باشد، پس به یقین گوشتش حلال نیست.
وگر او جزو آهوی زیباست
خوردنش بی‌گمان حلال و رواست
هوش مصنوعی: اگر او بخشی از آهوهای زیبا باشد، خوردن او بی‌تردید مجاز و رواست.
گفت مفتی جواب مطلق نیست
گر بگویند مطلقش حق نیست
هوش مصنوعی: مفتی بیان کرد که پاسخ مشخص و قطعی نیست و اگر بگویند که مطلقاً درست است، این موضوع صحت ندارد.
در میانتان چو شبهت و قیل است
پس جواب شما به تفصیل است
هوش مصنوعی: در میان شما مانند سایه‌ای از خیال وجود دارد، پس پاسخ شما به‌طور کامل و با جزئیات خواهد بود.
پیش آن بچه استخوان و گیاه
بنهید و کنید جمله نگاه
هوش مصنوعی: قبل از آن کودک، استخوان و گیاه را بگذارید و همه را به دقت تماشا کنید.
تا کدامین طرف کند رغبت
زان هویدا شود حل و حرمت
هوش مصنوعی: به کدام سمت می‌خواهد تمایل پیدا کند، وقتی که از آن معلوم می‌شود که حل و حرمت وجود دارد؟
گر خورد او گیاه را آهوست
ور خورد استخوان‌‌، سگ و سگ‌خوست
هوش مصنوعی: اگر او گیاهی را بخورد، آهو به شمار می‌آید؛ و اگر استخوانی بخورد، به مانند سگ و از نسل سگ‌هاست.
چون بر او آهویی است غالبتر
هست قوتش گیاه تازه و تر
هوش مصنوعی: وقتی آهویی بر او تسلط پیدا می‌کند، به همین دلیل نیروی او از گیاه تازه و نرمی بیشتر می‌شود.
حکم در چیزها چو غالب راست
ز اندکی مس عیار سیم نکاست
هوش مصنوعی: اگر چیزی در مسائل و موضوعات برتر و قاطع باشد، ارزش واقعی آن در کمیت و مقدارش نیست و ممکن است از مقدار اندکی نیز بیشتر باشد.
زانکه نقره فزون‌تر است از مس
نشود از حدث فرات نجس
هوش مصنوعی: چون نقره از مس باارزش‌تر است، پس فرات که پاک است، نمی‌تواند ناپاکی را به خود بگیرد.
هستی آدمی ز ارض و سماست
نیم از اعلی و نیمش از ادنی است
هوش مصنوعی: هستی انسان ترکیبی از دو منبع است؛ بخشی از وجودش به آسمان و عوالم بالا تعلق دارد و بخش دیگرش به زمین و دنیای پایین مربوط می‌شود.
نیم حیوان و نیم ِ اوست ملک
تن بود از زمین و جان ز فلک
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که انسان به نوعی ترکیبی از جنبه‌های حیوانی و الهی است. جسم او از خاک و زمین ساخته شده و جان و روح او از آسمان و عالم بالاست.
غالب میل او ببین در چیست
روز و شب صحبتش نگر با کیست
هوش مصنوعی: بین اینکه در طول روز و شب، چه چیزی او را به خود مشغول کرده و با چه کسی به گفتگو نشسته است، دقت کن.
میل او گر بود به عالم دون
نکند ترکتاز بر گردون
هوش مصنوعی: اگر او بخواهد که به پایین‌ترین درجات عالم بپردازد، هرگز از آسمان و مقام بلند خود دست نمی‌کشد.
دانکه حیوانیش بود غالب
حیوان پست را شود طالب
هوش مصنوعی: هرگاه که نیروی حیوانی انسان بر او غلبه کند، انسان به سمت خواسته‌های پست و ناپسند سوق پیدا می‌کند.
عکس این گر بود ورا میلان
به‌سوی آسمان و عالم جان
هوش مصنوعی: اگر این حالت برعکس بود و او به سوی آسمان و عالم روح متمایل می‌شد.
مَلَکش خوان ورا مگوی بشر
زانکه همچون ملک بری است ز شر
هوش مصنوعی: فرشته را فرشته بخوان و انسان را از او یاد نکن، زیرا او مانند فرشته‌ای است که از شر محفوظ مانده است.
چون شود قوت او کلام خدا
طرب و عشرتش ز جام خدا
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت او به کلام خدا تبدیل شود، شادی و سرور او از می‌مستی خداوند خواهد بود.
باشد اندر بشر فرشته یقین
جای او چون ملک به چرخ برین
هوش مصنوعی: انسانی می‌تواند مانند یک فرشته باشد، و وجودش می‌تواند همچون ملک در آسمان‌های بالا باشد.
مردمان را بخلق دان نه بخلق
زانکه خلق است شخص و خلق چو دلق
هوش مصنوعی: مردم را بر اساس درون و ذات‌شان بشناسید، نه فقط ظاهر آنها. زیرا ظاهر فقط نمایی از فرد است و در واقعیت، شخصیت و درون‌مایه‌ی هر فرد مهم‌تر است.
دلق بگذار و شخص را بنگر
در تن چون صدف بجو گوهر
هوش مصنوعی: لباس را کنار بگذار و به شخصیت انسان نگاه کن، مثل صدفی که درونش گوهر پنهان است.
مرغ جان را قفس شده است این تن
یک قفس مرد گشت و یک شد زن
هوش مصنوعی: این بدن همچون قفسی است که مرغ جان را در خود محبوس کرده است. انسان در این دنیا به مرگ می‌رسد و در عین حال به تجرد و فراموشی نیز دچار می‌شود.
مرغ جان نی زن است و نی ماده
هست ازین هر دو وصف آزاده
هوش مصنوعی: پرنده‌ی جان نه همانند زن است و نه مانند ماده. از این دو ویژگی، آزاد و رهاست.
مرغ را بین و از قفس بگذر
قفس جسم را جوی مشمر
هوش مصنوعی: پرنده‌ای را ببین و از زندان او عبور کن. به دنبال قفس جسمی نباش.
گر بود صد جوال گندم پر
ننگری در جوال و گویی بر
هوش مصنوعی: اگر صد کیسه گندم هم وجود داشته باشد، به محتوای کیسه‌ها توجه نکن و فقط بگوید آنها در چه وضعیتی هستند.
ور بود پر ز زر زرش خوانی
ور ز شکر تو شکرش خوانی
هوش مصنوعی: اگر از طلا پر باشد، آن را زرش می‌نامی و اگر از شکر پر باشد، تو آن را شکر می‌خوانی.
خاطرت کی رود به‌سوی جوال‌؟
نکنی هیچ از جوال سؤال
هوش مصنوعی: یادت کی به سمت جویبار خواهد رفت؟ آیا هیچ‌وقت از جویبار سوالی نخواهی کرد؟
تن جوال است و خلق چون گندم
طالب گندم‌اند و نان مردم
هوش مصنوعی: جسم انسان مانند کیسه‌ای است و انسان‌ها مانند گندم، نیازمند نان و خوراک هستند.
خلق چون شکر است و تن چو جوال
خلق را جو گذر ز قیل و ز قال
هوش مصنوعی: آدم‌ها مثل شکر هستند و جسم به مانند کیسه‌ای است که روح در آن قرار دارد. بنابراین، بهتر است از حرف‌های بی‌معنا و جدل‌ها فاصله بگیریم و به اصل وجودی خود توجه کنیم.
صورت این جهان یقین فانی است
این جهان را مکن گزین فانی است
هوش مصنوعی: ظاهر این دنیا به یقین زوال‌پذیر است؛ پس به این دنیا وابسته نشو که آن نیز فانی و زودگذر است.
دل منه بر جهان اگر مردی
ور نهی دان که چون جهان سردی
هوش مصنوعی: اگر دل من به جهان وابسته است، نشان از مردانگی من دارد، و اگر نه، بدان که جهان به سردی می‌گراید.
چند روز است عاریه این تن
از خدا گو‌‌، گذر ز حیله و فن
هوش مصنوعی: چند روز است که این بدن به خدا وابسته است، به طوری که از ترفندها و نیرنگ‌ها عبور کرده و بی‌واسطه به حقیقت نزدیک شده‌است.
جز خدا هیچکس نخواهد ماند
خنک آن جان که نام او را خواند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز خداوند باقی نخواهد ماند، خوشا به حال کسی که نام او را بر زبان آورد.
دل برو بست و از جز او ببرید
عشق او را به جان و دل بخرید
هوش مصنوعی: دل به کسی سپرد و از همه چیز و همه کس جدا شد. عشق او را با تمام وجود خرید.
در دل خویش کرد او را جای
جستن حق مدام گشتش رای
هوش مصنوعی: در دل خود به دنبال او می‌گردد و همیشه به دنبال حقیقت است.
غیر حق را نکرد هیچ نظر
شبه چه‌بود‌‌؟ چو یافت مرد گهر
هوش مصنوعی: هیچ‌گاه به غیر از حق ننگر و چیزی را در نظر ما قرار نده، زیرا وقتی مرد با فضیلت و ارزشمند را پیدا کنی، دیگر همه‌چیز برایت واضح می‌شود.