بخش ۱۰ - گفتار در چگونگی عشق
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
در بیت:
اگر *سد* آب حیوان خورده باشی
چو عشقی در تو نبود مرده باشی
واژه سد به اشتباه بجای واژه صد _ که به معنای کثرت است_ بکار رفته است.
در مصرع اوّل بیت هشتم، ظاهراً "کاهن" باید بجای "کهن" باشد
مدار زندگی بر چیست؟ برعشق ...
یادم می آید سالها پیش در جمعی یکی از دوستان با استناد به این شعر ادعا میکرد که جناب بافقی، از اسرار انرژی اتمها و هسته ی متشکله ی آنها آگاهی داشته و یکی میل است با هر ذره رقاص را اشاره به میل حرکت پروتن و نوترون به دور هسته ی اتم، تعبیر میکرد، از اشعار شعرای پارسی گو مصادره به مطلوب های اینچنینی زیاد صورت پذیرفته اما مسلما اینها همه از کج اندیشی و کوتاه بینی ماست؛ ما گمان میکنیم که دانستن اسرار اتم خیلی مقام شامخی به وحشی بافقی میدهد و ما هم در کلاسها و جمع های ادبی کمی از این شمخ را بخاطر کشف این منظر جدید از بافقی، به خودمان متوجه خواهیم ساخت.
ای دریغ که تمامیت این شعر صدها و هزاران برابر بالاتر از این خرده فهم های ماست، میلی که وحشی از آن سخن میگوید یک راز بسیار بزرگتر از اسرار اتم هاست، این میل میل به حرکت از کثرت به وحدت است ، همان میلی که این روزها با سر و صدای زیاد از بطن وجودمان بیرون کشیده شده، میلی که تمام ذره های حیات در پهنه ی کائنات خدای را به حرکت به سمت مقصد خاص خویش می کشاند.
مقصد الهی او، پرواز در آسمان آگاهی حضور، اینکه بدانیم"من هستم" متقدم است بر " من چه هستم " من چه هستم معمولا به چیزهایی که داریم ختم خواهد شد و آنقدر اسفل است که راه زیادی تا به عالی در پیش دارد...
اما "من هستم" در نهایت به حضور ختم میشود، میل درونی تمام طبقات آگاهی میل به حضور است، و بازی این چرخ گردون تنها برای حرکت در طبقات آگاهیست، اینکه حرکت کنیم و هر لحظه خود را در به خویشتن خویش نزدیکتر سازیم، این میل در سنگ ایستایی می آفریند چرا که حرکت او در پهنه ی آگاهی ، ایستایی و دوام است، او هوشمندانه در جای خود ایستاده وگرنه متلاشی خواهد شد برای بازی در آگاهی اسفل تر، اما همین میل تکوینی در حیوان حرکت می آفریند، میل همان میل است حرکت این میل در پرده های آگاهی مختلف است که نمایش های متفاوتی به ظهور میرساند.
اینکه شاعری بتواند تمام این معنا را با چینش محدود کلام، بر صورت عیان قلم و کاغذ به رشته ی تحریر درآورد و از آن بگوید کجا و دانستن از سر اتمها کجا، اتم کجای قصه ی دلنوردیهای جناب بافقی در آفاق و انفس جای دارد؟شاید تنها در یک سطر اول از دیباچه ای به بلندای آسمان عرفان.
همین میل است کهن را درآموخت
که خود را برد و بر آهن ربا دوخت
در مصرع اول کلمه« کهن»، باید «که آهن» خونده بشه. یعنی همین میله که در وجود آهن هست و باعث شده به آهن ربا جذب بشه.
همین میل است کآهن را در آموخت
کآهن درست است نه کهن