گنجور

شمارهٔ ۶ - وحشی بی‌خانمان

ای پیش همت تو متاع سرای دهر
بی قدرتر از آنکه توان رایگان فروخت
جایی که کمترین نفرت بار خود گشود
یک جنس خود به مایهٔ سد بحر و کان فروخت
هندوی تو گهی که برون آمد از حجاز
از بهر عشر حاصل هندوستان فروخت
آگه نیی که از پی وجه معاش خویش
هر چیز داشت وحشی بی خانمان فروخت
چیزی که از بلاد عراق آمدش به دست
آورد و در دیار جرون در زمان فروخت
از بهر وجه آب وضو اندر این دیار
سجاده کرد در گرو و طیلسان فروخت
دارد کنون فروختنی آبروی و بس
وان جنس نیست اینکه به هر کس توان فروخت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پیش همت تو متاع سرای دهر
بی قدرتر از آنکه توان رایگان فروخت
هوش مصنوعی: ای توانایی تو، ارزش و دارایی دنیا به قدری بی‌ارزش است که حتی نمی‌توان آن را به صورت رایگان عرضه کرد.
جایی که کمترین نفرت بار خود گشود
یک جنس خود به مایهٔ سد بحر و کان فروخت
هوش مصنوعی: در جایی که حتی کمترین نفرت هم وجود نداشته باشد، انسان می‌تواند به راحتی خود را در معرض فریب و سوءاستفاده قرار دهد و با این حال، چیزی از خود را به عمق دریا و معادن عرضه کند.
هندوی تو گهی که برون آمد از حجاز
از بهر عشر حاصل هندوستان فروخت
هوش مصنوعی: هندویی که زمانی از حجاز (مناطق عربی) به بیرون آمد، به خاطر مالیات و حق سهمی که به دست می‌آورد، محصولات و ثمرات هندوستان را به فروش رساند.
آگه نیی که از پی وجه معاش خویش
هر چیز داشت وحشی بی خانمان فروخت
هوش مصنوعی: آیا خبر داری که برای تأمین روزی خود، آن وحشی بی‌خانمان هر چیزی را که داشت، به فروش گذاشت؟
چیزی که از بلاد عراق آمدش به دست
آورد و در دیار جرون در زمان فروخت
هوش مصنوعی: چیزی که از سرزمین‌های عراق به دست آورد و در منطقه جرون به فروش رساند.
از بهر وجه آب وضو اندر این دیار
سجاده کرد در گرو و طیلسان فروخت
هوش مصنوعی: در این سرزمین، برای به دست آوردن آب وضو، فرد سجاده‌اش را در گرو قرار داده و لباس فاخرش را فروخته است.
دارد کنون فروختنی آبروی و بس
وان جنس نیست اینکه به هر کس توان فروخت
هوش مصنوعی: اکنون آبرو به فروش گذاشته شده و این مسأله به سادگی قابل خرید و فروش نیست، چون این ارزش را نمی‌توان به هرکسی فروخت.