گنجور

شمارهٔ ۳۹ - دریغ از جان قلی

دریغ از جان قلی کز جور گردون
کناری پر ز خون رفت از میانه
زمانه دشنهٔ جورش چنان زد
که نوک دشنه در دل کرد خانه
طلب کردم چو تاریخش خرد گفت :
شهید دشنهٔ جور زمانه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دریغ از جان قلی کز جور گردون
کناری پر ز خون رفت از میانه
هوش مصنوعی: متاسفم از اینکه قلی، به خاطر ظلم دنیا، در حالی که از مرکز توجه دور شده است، جانش پر از غم و اندوه شده و از میان ما رفته است.
زمانه دشنهٔ جورش چنان زد
که نوک دشنه در دل کرد خانه
هوش مصنوعی: زمانه به‌قدری سختی‌ها و مشکلاتش را به او تحمیل کرد که آنقدر عمیق بودند که به جایی رسید که در دلش جا گرفتند.
طلب کردم چو تاریخش خرد گفت :
شهید دشنهٔ جور زمانه
هوش مصنوعی: من پرسیدم که چه بر سر او آمده؟ خرد پاسخ داد: او قربانی ظلم و ستم زمانه شده است.