شمارهٔ ۳۸ - دریغ
دریغ از شمسهٔ ایوان عصمت
که تا جاوید رخ پنهان نموده
چراغ دودمان نعمت الله
که شمعش مهر بود و ماه دوده
صبا کو کز حریم عفت او
به جای گرد بر وی مشک سوده
که تابر جای خرمن خرمن مشک
ز خاکستر ببیند توده توده
فلک گو خاک بر سر کن که دورش
ز تارک افسر دولت ربوده
زمان بر باد ده گو خرمنش را
که گیتی کشت اقبالش دروده
یکی آیینه بود از جوهر روح
ولیک از رنگ سودا نا زدوده
به قصد او چو سودا خصم جانی
ز پاسش دیدهٔ حکمت غنوده
به هر زهری که ره میبرده سودا
مزاجش را به آن میآزموده
چو میدیده که تیغش کارگر نیست
به آن شغل اهتمامش میفزوده
به کارش کرده زهری آخر کار
که جز جان دادنش درمان نبوده
اگر میبست بر خود راه سودا
در این فتنه کی میشد گشوده
نکرده هیچ کس با دشمن خویش
چنین بی وجه کار ناستوده
به هر جا گوش کرده بهر تاریخ
زمانه این دو مصرع را شنوده:
چه داده بی سبب سودا به خود راه
چه بیجا قصد جان خود نموده
شمارهٔ ۳۷ - ماندهٔ بابا: زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن توشمارهٔ ۳۹ - دریغ از جان قلی: دریغ از جان قلی کز جور گردون
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دریغ از شمسهٔ ایوان عصمت
که تا جاوید رخ پنهان نموده
هوش مصنوعی: متأسفانه، از درخشش و نورانی بودن چهرهٔ زهره، که تا همیشه، در پس پردهای پنهان مانده، افسوس میخورم.
چراغ دودمان نعمت الله
که شمعش مهر بود و ماه دوده
هوش مصنوعی: چراغ خانواده نعمت الله که روشناییاش از محبت و زیبایی مانند شمع و ماه است.
صبا کو کز حریم عفت او
به جای گرد بر وی مشک سوده
هوش مصنوعی: وزش نسیم، کجا است که از حریم پاکی او به خاطر عطر مشک بر سرش بریزد؟
که تابر جای خرمن خرمن مشک
ز خاکستر ببیند توده توده
هوش مصنوعی: تا زمانی که از خاکستر، تودههای بسیاری از مشک را ببیند، به یاد خرمنهای انباشته میافتد.
فلک گو خاک بر سر کن که دورش
ز تارک افسر دولت ربوده
هوش مصنوعی: ای آسمان، بر سر خود خاک بریز، چرا که دوری از تاج و مقام حکومتی را از ما گرفتهای.
زمان بر باد ده گو خرمنش را
که گیتی کشت اقبالش دروده
هوش مصنوعی: بهتر است که شخص بیاهمیت به زمان و فرصتهای خود بیتوجهی نکند، زیرا زندگی بر اساس شانس و سرنوشت پیش میرود.
یکی آیینه بود از جوهر روح
ولیک از رنگ سودا نا زدوده
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که یک فرد به مانند آینهای است که جوهر روح او را نشان میدهد؛ اما تحت تأثیر رنگ سودا و غم، نتوانسته به طور کامل خود را پاک کند و از این تاثیرات رها شود.
به قصد او چو سودا خصم جانی
ز پاسش دیدهٔ حکمت غنوده
هوش مصنوعی: به خاطر او، وقتی که سخت دلم پر درد و اندوه است، چشم خیالم به حکمت و نیکی بسته شده است.
به هر زهری که ره میبرده سودا
مزاجش را به آن میآزموده
هوش مصنوعی: هر زمان که به نوعی از سموم مبتلا میشده، مزاج و وضعیت جسمانیاش را با آن آزمایش میکرده است.
چو میدیده که تیغش کارگر نیست
به آن شغل اهتمامش میفزوده
هوش مصنوعی: وقتی میدید که شمشیرش کارایی ندارد، بیشتر به آن فعالیت توجه میکرد و تلاشش را افزایش میداد.
به کارش کرده زهری آخر کار
که جز جان دادنش درمان نبوده
هوش مصنوعی: او در نهایت کارش به جایی رسید که تنها راه نجاتش، فدا کردن جانش بود و هیچ درمان دیگری نداشت.
اگر میبست بر خود راه سودا
در این فتنه کی میشد گشوده
هوش مصنوعی: اگر در این شرایط پیچیده و پر از آشفتگی، به خودم اجازه میدادم که به دنبال خواستههای دل بگردم، آیا باز هم راهی به سوی روشنایی و حل مشکلات پیدا میشد؟
نکرده هیچ کس با دشمن خویش
چنین بی وجه کار ناستوده
هوش مصنوعی: هیچکس تا به حال با دشمن خود به این بیدلیل و ناپسند عمل نکرده است.
به هر جا گوش کرده بهر تاریخ
زمانه این دو مصرع را شنوده:
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، برای تاریخ زندگی، این دو خط را شنیدهام.
چه داده بی سبب سودا به خود راه
چه بیجا قصد جان خود نموده
هوش مصنوعی: چرا بدون دلیل به خود ناراحتی دادهای و بیمورد تصمیم به آسیب رساندن به جان خود گرفتهای؟