گنجور

شمارهٔ ۲۴ - به مفت نیز نیرزد

زری که می‌طلبم دوش لطف فرمودی
ز من کسی نستاند به سد هزار نیاز
به مفت نیز نیرزد و گرنه هم خود گوی
که من چرا زر مفتی چنین دهم به تو باز
به هزل دست به دستش برند و اندازند
به جان رسیدم از این دست بر دو دست انداز
زریست لایق همیان و کیسهٔ تاجر
چرا که خرج نگردد به سالهای دراز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زری که می‌طلبم دوش لطف فرمودی
ز من کسی نستاند به سد هزار نیاز
هوش مصنوعی: دیروز وقتی از تو درخواست زری کردم، تو با لطف خود به من عطا کردی. هیچ‌کس نتواند به راحتی درخواست‌های بی‌شماری که دارم، برآورده کند.
به مفت نیز نیرزد و گرنه هم خود گوی
که من چرا زر مفتی چنین دهم به تو باز
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که ارزش چیزی به حق و حقیقت آن بستگی دارد و حتی اگر به رایگان هم باشد، ارزش ندارد اگر چیزی برای آن قیمتی تعیین نشده باشد. شاعر به نوعی خود را از این مسئله جدا کرده و به پرسش می‌پردازد که چرا باید چیزی را که بی‌ارزش است، حتی به رایگان، به دیگری بدهد.
به هزل دست به دستش برند و اندازند
به جان رسیدم از این دست بر دو دست انداز
هوش مصنوعی: به شوخی و بازی، او را از دست و به دیگری می‌سپارند و به من رسیدن از این وضعیت سخت شده است. از این رو، دست به دو دست دیگر می‌زنم.
زریست لایق همیان و کیسهٔ تاجر
چرا که خرج نگردد به سالهای دراز
هوش مصنوعی: زری مناسب است برای همیان و کیسهٔ تاجر، زیرا که خرج آن در طول سال‌های طولانی تمام نمی‌شود.