شمارهٔ ۴۴
امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست
عذری که او نخواست، تبسم ، نهفته خواست
من بندهٔ نگه که به سد شرح و بسط گفت
حرف عنایتی که تبسم، نگفته خواست
از نوک غمزه سفته شد و خوب سفته شد
درهای راز هم که نگاهش نسفته خواست
لطف آمد و تلافی سد ساله میکند
خشم ارچه کرد هر چه در این یک دو هفته خواست
بارد به وقت خود همه باران التفات
ابر عنایتی که ریاضی شکفته خواست
دل را نوید کاتش خوی تو پاک سوخت
خار و خسی کش از سر آن کوی رفته خواست
شکر خدا را که مرد به بیداری فراق
وحشی کسی که دیدهٔ بخت تو خفته خواست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست
عذری که او نخواست، تبسم ، نهفته خواست
هوش مصنوعی: امروز با ناز و بازیگوشی به من میگوید که برای رفتارهای ناپسند گذشتهاش عذرخواهی کند. اما او حتی توجهی به عذرخواهی من هم ندارد و تنها لبخندی در دلش پنهان دارد.
من بندهٔ نگه که به سد شرح و بسط گفت
حرف عنایتی که تبسم، نگفته خواست
هوش مصنوعی: من تابع نگاه کسی هستم که در توصیف و بیان احساساتش، به من لطفی کرده است. او با لبخندش خواسته چیزی بگوید، حتی اگر کلامش را نگفته باشد.
از نوک غمزه سفته شد و خوب سفته شد
درهای راز هم که نگاهش نسفته خواست
هوش مصنوعی: از چشمک زدن و نازش، اشتیاق و عشق به او به شدت افزایش یافت و آنقدر جذابیت داشت که دیگران هم از رازهای او با خبر نشوند.
لطف آمد و تلافی سد ساله میکند
خشم ارچه کرد هر چه در این یک دو هفته خواست
هوش مصنوعی: رحمت خداوند به پاس سالها خشم و ناراحتی، تمام کینهها را برطرف میکند؛ هرچند در این دو هفته اخیر، هر چه خواسته باشد.
بارد به وقت خود همه باران التفات
ابر عنایتی که ریاضی شکفته خواست
هوش مصنوعی: در زمان مناسب، باران به زمین میبارد، این نشاندهنده توجه و لطف ابرهاست که به واسطه علم و محاسبات به وجود آمده است.
دل را نوید کاتش خوی تو پاک سوخت
خار و خسی کش از سر آن کوی رفته خواست
هوش مصنوعی: دل را به یاد تو آرامشی میبخشی که مانند آتش، وجودش را میسوزاند. درد و رنجی که از جداییات به دل آمده، موجب میشود که شخص از آن مکان دور بخواهد.
شکر خدا را که مرد به بیداری فراق
وحشی کسی که دیدهٔ بخت تو خفته خواست
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در بیداری خود به یاد فردی محبوب دچار درد جدایی و فقدان او شده است، همانطور که سرنوشت تو نیز به خواب رفته است.

وحشی بافقی