گنجور

شمارهٔ ۴

چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را
در ته دوزخ افکنم جان پر اضطراب را
تافته عشق دوزخی ز اهل نصیحت اندرو
بر من و دل گماشته سد ملک عذاب را
شوق ، به تازیانه گر دست بدین نمط زند
زود سبک عنان کند صبر گران رکاب را
آنکه خدنگ نیمکش می‌خورم از تغافلش
کاش تمام کش کند نیمکش عتاب را
خیل خیال کیست این کز در چشمخانه‌ها
می‌کشد اینچنین برون خلوتیان خواب را
می‌جهد آهم از درون پاس جمال دار، هان
صرصر ما نگون کند مشعل آفتاب را
وحشی و اشک حسرت و تف هوای بادیه
آب ز چشم تر بود ره سپر سراب را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را
در ته دوزخ افکنم جان پر اضطراب را
هوش مصنوعی: چند بار باید این دل را در خودم نگه دارم و تحمل کنم، بهتر است این احساسات آزاردهنده را به دوزخ بیندازم و جان مضطربم را رها کنم.
تافته عشق دوزخی ز اهل نصیحت اندرو
بر من و دل گماشته سد ملک عذاب را
هوش مصنوعی: عشق من به حدی عمیق و پیچیده است که حتی نصیحت‌کنندگان هم از آن می‌هراسند. بر دل من سد و مانعی به‌وجود آورده‌اند که مانند عذابی سنگین است.
شوق ، به تازیانه گر دست بدین نمط زند
زود سبک عنان کند صبر گران رکاب را
هوش مصنوعی: وقتی شوق به سادگی و بی‌درنگ بر دل انسان مسلط می‌شود، صبر و تحمل را به زانو در می‌آورد و فرد را به جلو می‌راند.
آنکه خدنگ نیمکش می‌خورم از تغافلش
کاش تمام کش کند نیمکش عتاب را
هوش مصنوعی: کسی که من از او تیر می‌خورم، امیدوارم که اگر بی‌توجهی می‌کند، تمام توانش را بگذارد و تیرش را به من بزند.
خیل خیال کیست این کز در چشمخانه‌ها
می‌کشد اینچنین برون خلوتیان خواب را
هوش مصنوعی: این تصویر از وجود گروهی از خیال‌هاست که به آرامی از دل چشم‌ها بیرون می‌آیند و بر دل‌های تنها و در خلوت‌ نشسته‌ها اثر می‌گذارند و خواب را از آن‌ها می‌گیرند.
می‌جهد آهم از درون پاس جمال دار، هان
صرصر ما نگون کند مشعل آفتاب را
هوش مصنوعی: احساس عمیق من از درونم به بیرون می‌جهد و زیبایی خیره‌کننده‌ات را می‌ستاید. ای باد تند، مراقب باش که مبادا نور خورشید را خاموش کنی.
وحشی و اشک حسرت و تف هوای بادیه
آب ز چشم تر بود ره سپر سراب را
هوش مصنوعی: دل وحشی و پر از اشک حسرت و ناامیدی، در حالتی شبیه به باد و بیابان است. آب، همانند چشمی که اشک می‌ریزد، از تصاویر گمراه‌کننده سراب به دور است.

خوانش ها

غزل ۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/11/29 17:01
pouran ghorbany

چند به جان فرو برم این غم pر عذاب را
تشنه لبم بمن رسان خمره ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍pر شراب را
خیل سpاهیان غم ریحته در سرای من
کاش به مجمر افکنم اینهمه اضطراب را
آه من نګون شده می جهد از درون من
داده به باد این شرر ملک دل خراب را
از تف عشق بی ثمر دیده انتظار من
دوخته بر سبیده دم چشم ندیده خواب را
چند بدل بpرورم حسرت وصل یار را
کی بحساب آورند اینهمه التهاب را
pouri اګر تو عاشقی شعله مهر بر فروز
تا ز سما، فرو کشی مشعل آفتاب را

1392/01/03 11:04
سروش

گر چه شعر بانو پوران در توضیح و توشیح شعر وحشی نبود و فقط بر وزن شعر مذکور نوشته شده بود ولی بغایت زیبا و دلنشین بود حتی از شعر وحشی زیباتر. دست مریزاد بانو ی گرامی.

1394/05/27 09:07
فرشید

آنکه خدنگ نیمکُش میخورم از تغافلش
کاش تمام کِش کند، نیمکُش عتاب را
جالبه در زبان محلی به کیش (رماندن، ترساندن) کِش میگویند... این شعر چه آرایش زیبایی دارد!

1394/09/22 20:11
رضا

در مصراع دو از بیت دوم کلمه "سد" بنظر میرسد نادرست بوده و "صد" درست است،بدین صورت:
بر من و دل گماشته صد ملک عذاب را

1395/05/23 12:07
شهریار

درود بر اساتید پارسی زبان
سوالی داشتم
خاب درسته یا خواب؟