شمارهٔ ۳۷۷
سبوی بادهای گویا به هر پیمانهای خوردی
ندارد یک خم این مستی مگر خمخانهای خوردی
نه دأب آشنایانست با هم رطل پیمودن
تو این می گوییا در صحبت بیگانهای خوردی
نهادی سر به بد مستی و با دستار آشفته
به بازار آمدی خوش بادهٔ رندانهای خوردی
به حکمت باده خور جانان بدان ماند که این باده
به بی باکی چو خود خوردی نه با فرزانهای خوردی
شراب خون دل گرمی ندارد ورنه ای وحشی
تو میدانی چه میها دوش از پیمانهای خوردی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سبوی بادهای گویا به هر پیمانهای خوردی
ندارد یک خم این مستی مگر خمخانهای خوردی
هوش مصنوعی: هر قدر هم از شراب بنوشی و خوش بگذرانی، باز هم این نشیندگی و مستی واقعی نیست مگر اینکه به جایی که شراب در آن جای دارد، یعنی خمخانه، رفته باشی و آنجا را تجربه کرده باشی.
نه دأب آشنایانست با هم رطل پیمودن
تو این می گوییا در صحبت بیگانهای خوردی
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که رفتار آشنایان اینگونه نیست که با هم درازا کشند و با هم مشغول شوند. تو مانند کسی هستی که در جمع بیگانهای نوشیدی و دوری از دوستان واقعی خود را نشان میدهی.
نهادی سر به بد مستی و با دستار آشفته
به بازار آمدی خوش بادهٔ رندانهای خوردی
هوش مصنوعی: تو در حالی که مستی و بیخیالی بر سرت را پوشاندهای، با ظاهری ناموزون به بازار آمدهای و نوشیدنی خوشی که شبیه به دستپروردۀ عشق و رندی است را نوشیدهای.
به حکمت باده خور جانان بدان ماند که این باده
به بی باکی چو خود خوردی نه با فرزانهای خوردی
هوش مصنوعی: به شراب حکمت جانان بنوش، زیرا این شراب مانند آن است که با بیپروایی نوشیده شود؛ نه اینکه با خردمندی در کنار کسی که داناست، نوشیده شده باشد.
شراب خون دل گرمی ندارد ورنه ای وحشی
تو میدانی چه میها دوش از پیمانهای خوردی
هوش مصنوعی: شراب غم و اندوه هیچ لذتی ندارد، اما ای وحشی! تو میدانی که دیروز چه نوشیدنی را از پیالهای نوشیدی.