شمارهٔ ۳۶۶
لالهاش از سیلیت نیلوفری شد آه آه
ای معلم شرم از آن رویت نشد رویت سیاه
ای معلم ، ای خدا ناترس، ای بیدادگر
من گرفتم دارد او همسنگ حسن خود گناه
کرد رویت سد نگاه جان فزا ازبهر عذر
خونبهای سد هزاران چون تو ناکس هر نگاه
باد دستت خشک همچون خامهٔ آن ماهرو
باد رخسارت سیه چون مشق آن تابنده ماه
جان من معذور فرما، من نبودم با خبر
زندگی را ورنه من میساختم بر وی تباه
این زمان هم غم مخور دارم برای کشتنش
همچو وحشی تیر آه جان گداز عمر کاه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لالهاش از سیلیت نیلوفری شد آه آه
ای معلم شرم از آن رویت نشد رویت سیاه
هوش مصنوعی: گل لالهاش به خاطر نالهها و دردها نیلوفرگونه شده است. آه، معلم! برای چهرهات که سیاه شده، شرمندهام.
ای معلم ، ای خدا ناترس، ای بیدادگر
من گرفتم دارد او همسنگ حسن خود گناه
هوش مصنوعی: ای معلم، ای خداوند نترس، ای ستمگر من، من را به خاطر خوبیهای خودسرزنش نکن.
کرد رویت سد نگاه جان فزا ازبهر عذر
خونبهای سد هزاران چون تو ناکس هر نگاه
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو مانع از دیدن جانافزا میشود و به خاطر عذر و بهانهای چون خونبهای تو، هزاران نفر در این دنیا مانند تو بیارزش به نظر میرسند.
باد دستت خشک همچون خامهٔ آن ماهرو
باد رخسارت سیه چون مشق آن تابنده ماه
هوش مصنوعی: باد دستت بیحرکت و خشک است مانند خامهای که از آن زیبایی چهرهات ساخته شده است. و چهرهات تاریک است مانند نوشتهای که درخشندگی ماه را در خود دارد.
جان من معذور فرما، من نبودم با خبر
زندگی را ورنه من میساختم بر وی تباه
هوش مصنوعی: از شما خواهش میکنم که مرا ببخشید، من از حال و آینده زندگی بیخبر بودم و اگر میدانستم، حتماً از آن به خوبی بهرهبرداری میکردم و آن را خراب نمیکردم.
این زمان هم غم مخور دارم برای کشتنش
همچو وحشی تیر آه جان گداز عمر کاه
هوش مصنوعی: این لحظه نیز نگران نباش، من برای پایان دادن به زندگی او مانند یک حیوان وحشی در پی تیراندازی هستم. درد عمیق و نابودکنندهای که با تیر عمر به جانم رسیده، همچون علفی کمخطر از بین خواهد رفت.