گنجور

شمارهٔ ۳۶۱

تند سویم به غضب دید که برخیز و برو
خسکم در ته پا ریخت که بگریز و برو
چیست گفتم گنهم دست به خنجر زد و گفت
پیش از آن دم که شوی کشته بپرهیز و برو
پیش رفتم که بکش دست من و دامن تو
گرم شد کاتش من باز مکن تیز و برو
می‌نشستم که مگر خار غم از پا بکشم
داد دشنام که تقریب مینگیز و برو
وحشی این دیده که گردید همه اشک امید
آب حسرت کن و از دیده فرو ریز و برو

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تند سویم به غضب دید که برخیز و برو
خسکم در ته پا ریخت که بگریز و برو
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی خشم و ناراحتی مرا تند و تیز دیدند، به من گفتند که از اینجا برو و من نیز در دل خود احساس کردم که باید فرار کنم و دور شوم.
چیست گفتم گنهم دست به خنجر زد و گفت
پیش از آن دم که شوی کشته بپرهیز و برو
هوش مصنوعی: گفتم که چه چیزی مرا آزار می‌دهد، او با تندی گفت: قبل از اینکه آسیب ببینی، حواست را جمع کن و کنار برو.
پیش رفتم که بکش دست من و دامن تو
گرم شد کاتش من باز مکن تیز و برو
هوش مصنوعی: من جلو رفتم تا به من دست بزنی و دامن تو هم گرم شود. آتش من را باز نکن، تیز برو.
می‌نشستم که مگر خار غم از پا بکشم
داد دشنام که تقریب مینگیز و برو
هوش مصنوعی: نشسته بودم تا شاید بتوانم غم و اندوه را از وجودم دور کنم، اما با شنیدن سخنان تند و تیزی که به من گفته می‌شد، ناامید شدم و تصمیم گرفتم که از این وضعیت خارج شوم.
وحشی این دیده که گردید همه اشک امید
آب حسرت کن و از دیده فرو ریز و برو
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک امید و حسرت شده است؛ حالا نوبت این است که این اشک‌ها را بریزم و از خودم دور کنم.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۶۱ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۳۶۱ به خوانش عندلیب