شمارهٔ ۳۵۸
منفعل دل خودم چند کشد جفای تو
عذر جفای تو مگر خواهمش از خدای تو
گشت ز تاب و طاقتم تاب رقیب منفعل
هیچ خجل نمیشود طبع ستیزه رای تو
شب همه شب دعا کنم تا که به روز من شوی
دل به ستمگری دهی کو بدهد سزای تو
رخنه چو میفتد به دل بسته نمیشود به گل
گو مژه تر مکن به خون خاک در سرای تو
ای رقم فریب عقل از تو بسوخت هستیم
خانه سیاه میکند نسخهٔ کیمیای تو
افسر لطف داشته این همه عزتش مبر
تارک عجز ما که شد پست به زیر پای تو
ای که طبیب وحشیی خوب علاج میکنی
وعده به حشر میدهد درد مرا دوای تو
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منفعل دل خودم چند کشد جفای تو
عذر جفای تو مگر خواهمش از خدای تو
هوش مصنوعی: دل من چقدر باید از بیمحبتی تو رنج بکشد؟ تنها عذرم در برابر این بیمهری، عشق و محبت به خدای توست.
گشت ز تاب و طاقتم تاب رقیب منفعل
هیچ خجل نمیشود طبع ستیزه رای تو
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی و تحمل نداشتن، رقیب نتوانسته است خودش را کنترل کند و هیچگونه احساس شرمندگی یا خجالت از تو ندارد. طبع ستیزهجوی تو همواره در پی چالش و مقابله است.
شب همه شب دعا کنم تا که به روز من شوی
دل به ستمگری دهی کو بدهد سزای تو
هوش مصنوعی: هر شب دعا میکنم که روزی تو دل مرا به محبت بسپاری، تا کسی که ستمگری میکند، جواب اعمالش را ببیند.
رخنه چو میفتد به دل بسته نمیشود به گل
گو مژه تر مکن به خون خاک در سرای تو
هوش مصنوعی: وقتی که دل از محبت پر میشود، دیگر نمیتوان آن را به آسانی از بین برد. پس به او بگو که حتی با یک نگاه اشکبار، دلش را بیشتر نرنجاند؛ چراکه سرای دلش به خون آنها آلوده خواهد شد.
ای رقم فریب عقل از تو بسوخت هستیم
خانه سیاه میکند نسخهٔ کیمیای تو
هوش مصنوعی: عقل ما به خاطر فریبت سوخته است و اکنون در خانهای تاریک به سر میبریم، اما داروی جادویی تو، میتواند حال ما را دگرگون کند.
افسر لطف داشته این همه عزتش مبر
تارک عجز ما که شد پست به زیر پای تو
هوش مصنوعی: کسی که به لطف و کرامت تو به این مقام و شخصیت رسیده، نباید به ما که در پایینتریم، کمتوجهی کند.
ای که طبیب وحشیی خوب علاج میکنی
وعده به حشر میدهد درد مرا دوای تو
هوش مصنوعی: ای طبیب ماهر و بیدرمان، تو به خوبی میتوانی دردهای مرا درمان کنی. تو امیدی به قیامت میدهی که شفای من را در آنجا خواهی یافت.