گنجور

شمارهٔ ۳۵۷

می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به او
آنچه پنهان داشتم زین پیش می‌گویم به او
گشته‌ام خاموش و پندارد که دارم راحتی
چند حرفی از درون ریش می‌گویم به او
غافل است او از من و دردم شود هر روز بیش
اندکی زین درد بیش از پیش می‌گویم به او
غمزه‌ات خونریز دل دربند لعل نوشخند
دل نمی‌داند جفای خویش می‌گویم به او
گرچه وحشی دل ازو بر کند می‌رنجد به جان
گر بد آن دلبر بدکیش می‌گویم به او

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به او
آنچه پنهان داشتم زین پیش می‌گویم به او
هوش مصنوعی: به سمت او می‌روم و حال و احوالم را برایش بازگو می‌کنم؛ تمام چیزهایی که قبلاً پنهان کرده بودم را به او می‌گویم.
گشته‌ام خاموش و پندارد که دارم راحتی
چند حرفی از درون ریش می‌گویم به او
هوش مصنوعی: من ساکت شده‌ام و او فکر می‌کند که در آرامش به سر می‌برم، در حالی که در درونم با خودم حرف‌هایی را می‌زنم.
غافل است او از من و دردم شود هر روز بیش
اندکی زین درد بیش از پیش می‌گویم به او
هوش مصنوعی: او از حال من و دردم بی‌خبر است و هر روز این درد در من بیشتر می‌شود. من هم هر روز بیشتر از این درد به او می‌گویم.
غمزه‌ات خونریز دل دربند لعل نوشخند
دل نمی‌داند جفای خویش می‌گویم به او
هوش مصنوعی: چشم‌های تو با ناز و بازی خود، دل من را به شدت مجروح ساخته است. لبخند تو که مانند دانه‌ای سرخ و دلربا است، دل مرا به درد می‌آورد. من به او می‌گویم که خود را نمی‌شناسد و نمی‌داند که چقدر به من آسیب می‌زند.
گرچه وحشی دل ازو بر کند می‌رنجد به جان
گر بد آن دلبر بدکیش می‌گویم به او
هوش مصنوعی: اگرچه دل وحشی از او دور می‌شود، اما جانم از این که آن معشوق بد اخلاق است، می‌نالد. من این را به او می‌گویم.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۵۷ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۳۵۷ به خوانش عندلیب